تحریم بانک‌ ها توسط آمریکا و احتمال کودتا/انقلاب در ایران

فشار حداکثری آمریکا بر ایران و احتمال کودتا/انقلاب

بازگشت آمریکا به برجام برای استفاده از مکانیسم ماشه

جنگ داخلی در آمریکا

تغییرات گسترده در جهان

آمریکا پنج شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ برابر با ۸ اکتبر ۲۰۲۰ فشار خود را بر ایران بیشتر کرد و تقریبا تمام بانک‌های ایران را تحریم نمود.

در این میان کشورهای دیگر مخصوصا اروپائی اظهار عجز می‌کنند یعنی به صراحت اعلام می‌کنند که تمام اختیار زندگی و اقتصاد آنها در دست آمریکا است.

این اعلام صریح بر مستعمره بودن است و قاطعانه باید گفت در هیچ مستعمره‌ای یعنی کشوری که استقلال ندارد آزادی و حقوق بشر و دمکراسی و… وجود ندارد.

هدف آمریکا از این  فشارها بر ایران چیست؟

آنچه که دولت کنونی آمریکا و رئیس جمهوری آن آقای ترامپ می‌گوید اینستکه می‌ خواهد ایران را از دستیابی به سلاح اتمی بازدارد. اما آیا این واقعیت ماجرا است و آن قرارداد بین‌المللی (برجام) پاسخگو نبود؟

 برای اختصار به تمام زوایا پرداخته نمی‌شود ولی کوتاه؛ این استدلال اصل ماجرا نیست و باید ریشه را درجای دیگری یافت که آن اختلافات درونی حاکمیت صهیونیست آمریکاست که در حال فروپاشی می‌باشد؛ نکته دیگر موضوع از دست دادن سوپر قدرتی است.

در همین رابطه درگیری‌های شدید درونی آمریکا و رهبری یهودی صهیونیست آن که اختلافات از آنها شروع شده است؛ کار را در آمریکا به مراحل پیچیده‌ای رسانده است که ممکن است راه بازگشت یعنی جلوگیری از یک جنگ داخلی و حتی تجزیه سخت باشد.

هم اکنون رسانه‌های جهان نیز وارد این بحث شده‌اند. بعنوان مثال در همین روز رادیو سوئد در اخبار خود با اشاره به دستگیری ۱۳ نفر مسلح که قصد ربودن فرماندار ایالت میشیگان از حزب دمکرات (حزب مخالف دولت)  را داشتند، صحبت از جنگ داخلی و هدف آنها از این عمل کرد. این تنها مورد نبود/نیست بلکه چند روزی است که رسانه های سوئد همانند سایرین به این موضوع می‌پردازند. هرچند از مدتها پیش (حتی بیشتر از یک سال) این صحبت‌ها در بعضی محافل و رسانه‌ها مطرح می‌شد ولی ظاهرا اکنون کار به جائی رسیده که این کشورها نیز نمی‌توانند در مخفی نگاه داشتن آن کاری بکنند و مجبور به گفتن این واقعیات از  اختلافات داخلی و تجزیه آمریکا شدند. با توجه به موقعیت سیاسی سوئد که سعی در بی‌طرفی مخصوصا با آمریکا (البته به نوعی همواره پیروی از دستورات آمریکا) را دارد چنین اخباری تنها می‌تواند نشان از وخامت  کاملا جدی اوضاع داخلی آمریکا داشته باشد.

در نتیجه اعمال تحریم‌های بینهایت دولت کنونی آمریکا برعلیه ایران به‌ نوعی در ارتباط با مشکلات داخلی آنهاست.

معلوم نیست در اختلافات درونی سرمایه‌داران آمریکا، دمکرات‌ها که در زمان ریاست جمهوری اوباما مخصوصا در اواخر دولت او برجام را با ایران نوشتند (مخصوصا اینکه می‌خواستند دست دولت بعدی را درتغییر و تحولات ببندند) چه توافقات پشت پرده‌ای با ایران داشتند. شاید آنها آگاه بودند که درگیری اینچنین با ایران وضعیت اقتصادی آمریکا را هم بدتر می‌کند. یکی از استدلالات آنست که با دور راندن ایران، این کشور بیشتر به چین نزدیک می‌شود و ممکن است یک اتحاد استراتژیک میان آنها پدید بیاید که به همراه آن چند کشور دیگر مانند عراق و سوریه و… همراه ایران به چین به پیوندند آنگاه یک بازار بیشتر از یکصد میلیون نفری را از دست می‌دهند و از طرفی این بازار  بی‌طرف نیست بلکه به طرف مقابل می‌پیوندد که در نتیجه ضرر آنها دوبرابر خواهد بود.

دولت ترامپ جنگ بزرگ و اصلی اقتصادی خود را با چین دارد. ولی بنظر نمی‌رسد در  این جنگ بتواند پیروز بشود. در اینصورت ممکن است با پایان تحریم‌های معاملات نظامی ایران که توسط سازمان ملل تصویب شده. چین و سایرینی مانند روسیه در این ماجرا وارد بشوند.

آنچه اکنون بیشتر به چشم می‌آید علاقه و سرعت بیشتر ایران برای پیوستن به یک اتحاد با چین است. زیرا آمریکا خودش با دست خودش دارد ایران را به آنطرف هل میدهد. بنظر میرسد این سیاستی است که دمکرات‌ها با آن مخالفند ولی ترامپ سعی می‌کند تا پیش از پایان دوره خود کار را یکسره بکند. البته شاید تصور او بیشتر بر این است که ایران تسلیم شده و بطرف آمریکا می‌آید. اما این تفکر کاملا غیر واقعی است و نشان از ضعف دانش در شناخت ایران و حکومت اسلامی ایران (شیعه) دارد که اکنون به مرکز جهان شیعه تبدیل شده و چنین نیروئی اگر با این وضعیت به طرف آمریکا بیاید یعنی نوکری آمریکا را پذیرفته است و در نتیجه حاصل همه تلاش‌های تمام سالها برباد خواهد رفت.

بررسی  امکان کودتا، انقلاب یا جنگ داخلی در ایران

شاید بتوان چنین تصور کرد که هدف رئیس جمهوری آمریکا از تحریم‌ها آنست که در ایران کودتا یا انقلابی صورت بگیرد.

۱- کودتا یک مورد درون حاکمیتی است که توسط افرادی در سطح بالای قدرت صورت می‌گیرد. در کودتا توده مردمان نقشی ندارند. یعنی اپوزیسیونی درون خود رژیم برعلیه آن قسمت که رهبری را دارد دست به اقدامی (نظامی) می‌زند.

کودتای نظامی باید خیلی سریع صورت بگیرد و فرصتی برای عکس‌العمل به طرف مقابل ندهد.

نوعی از کودتا به نام “کودتای خزنده” درون حاکمیت و بصورت بسیار آرام صورت می‌گیرد که در آن یک طرف از قدرت با آرامی و در طول زمان، دیگری را پس می‌زند.

در این شرایطی که آمریکا برای ایران ایجاد کرده است جناح‌های مختلف کشور تنها راه را همراه شدن با یکدیگر می‌بینند. مثلا یک سال پیش درگیر‌های آنها به حد افشا یکدیگر و دستگیر‌هائی با اتهام دزدی و فساد شد و حتی به درگیری فیزیکی آبان ماه انجامید. اما فشارهای آمریکا آنها را وادار کرد که این را کنار بگذارند.

نکته دیگر اینکه جناح غالب خامنه‌ای است که با دراختیار داشتن سپاه و نیروهائی کاملا مسلح و وفادار بویژه ازجنبه عقیدتی٬ احتمال کودتا صفر است.

۲- چنانچه هدف آمریکا آنستکه انقلابی در ایران توسط نیروهای اپوزیسیون خارج از رژیم رخ بدهد. این امر از احتمال کودتا نیز کمتر است. برای انقلاب باید بسیاری شرایط مهیا باشد از جمله حاکمیت باید ( مخصوصا از درون) ضعیف باشد بطوریکه بواسطه اختلافات و ضعف درونی نتواند کشور را کنترل بکند و همچنین اپوزیسیونی قوی و منسجم در برابر آن باشد که بتواند کشور را کنترل بکند.

همه انقلابات و جابجائی قدرت همراه با جنگ نیست بلکه بعضی با تظاهرات‌های بزرگ جمعی و اعتصابات همراه است مانند آنچه  در بهمن ۱۳۵۷ رخ داد و یا آنچه همین سالهای اخیر در ارمنستان، سودان و چندین کشور دیگر رخ داد. اما حتی زمینه این نوع انقلاب هم در ایران دیده نمی‌شود. مخصوصا با فشارهای اقتصادی مردم توان اینکار را ندارند.

۳- جنگ داخلی: نیز می‌تواند یک آلترناتیو مورد نظر آمریکا باشد. تا با یک جنگ داخلی و بیشتر فرسوده شدن اقتصاد کشور، ایران را به طرف تجزیه بکشاند. البته هرچند صحبت از جنگ داخلی ابدا در میان نیست ولی طراحان کشورهای غربی همیشه چنین جنگ‌هائی را بدون هیچ زمینه فکری از پیش آماده در طرف کشورهای هدف انجام می‌دهند.

اگر این نکته را با سایر نکات مطرح شده در نظر بگیریم. به این نتیجه می‌رسیم که دولت ایران برای جلوگیری از هرج و مرج و از دست دادن کنترل، اولویت خود را در نزدیکی بیشتر و هرچه سریع‌تر با چین می‌بیند.

به نظر می‌رسد برای اینکار بیشتر منتظر آن هستند تا اولین مرحله از تحریم‌های سازمان ملل (تحریم های معاملات اسلحه) برداشته بشود و اولین نفس راحت را ایران و چین و حتی روسیه بکشند.

نتیجه:

با توجه به اینکه احتمال تغییر رژیم از طریق کودتا و یا انقلاب وجود ندارد؛ پس فشارهای اقتصادی بر  مردم بیشتر می‌شود و همین فشارها و اینکه مردم باید به دنبال نان همان شب خود باشند و هیج ذخیره‌ مادی برای تحمل چند روز بی‌درآمد بودن را ندارند پس هیچ اتفاق خاصی (انقلاب، جنگ داخلی) صورت نمی‌گیرد.

یک نکته مهم را نیز باید در نظر گرفت. در زمان کودتا مردم کاره‌ای نیستند و وقایع درون حکومت می‌گذرد؛ حال کدام نیروئی وجود دارد که به مقر حکومتی خامنه‌ای حمله بکند؟ از طرفی در زمان کودتا یا انقلاب، حکومتی که مورد تهاجم به اصطلاح انقلابیون قرار می‌گیرد طرفدارانش اندک هستند که بیشتر  برای پول اطراف آن شخص یا دولت جمع شده‌اند؛ درحالیکه طرفداران خامنه‌ای طرفداران عقیدتی هم هستند که حاضرند دست بهرکاری بزنند.

بدون هیج شکی باید پذیرفت که طرفداران خامنه‌ای در موقع کودتا بیشتر و مسلح‌تر از دیگران هستند. و طرفداران حاکمیت یعنی مجموعه خامنه‌ای و اصلاح طلب و…از نظر سازماندهی و انسجام بسیار بیشتر از مخالفین خارج از رژیم می‌باشند. بطوریکه هرگونه احتمال انقلاب یا کودتا یا جنگ داخلی را به سرعت سرکوب می‌کنند.

حال چنانچه مشکل مخالفین یعنی ضعف و تفرقه میان آنها را هم در نظر بگیریم آنگاه دیده می‌شود که ابدا نیروی ارزشمندی که بتواند انقلاب بکند وجود ندارد.

چه کسانی شعارهای انقلاب و حرکات خشونت آمیز می‌دهند

بیشتر سروصداها و تحریکات به خشونت و انقلاب از جانب کسانی است که در خارج کشور هستند. اینها که خود در جای راحت و بی خطر نشسته/خوابیده‌اند ابدا غم مردم را ندارند بلکه بیشتر آنها خود را به اندکی پول فروخته‌اند و در جهت منافع کشورهای غربی هستند و جان و مال مردمان داخل کشور  برایشان اهمیتی ندارد.

بسیاری از اینها ابدا هیچ دانشی از سیاست بویژه سیاست جهانی و بخصوص اکنون که بسیار پیچیده شده ندارند.

بسیاری از آنها حرف‌هائی می‌زنند آنچنان به دور از سیاست و عقل که روی آخوندها را سپید میکنند و به نوعی برای آنها آبرو می‌خرند.

تغییرات در جهان

تغییرات عظیم و ریشه‌ای درجهان درحال تکوین بود/هست که بیماری کرونا به کمک آنها آمد و با بزرگ نمائی بیش از حد، تمام سایر اخبار را زیر آن مخفی کردند در حالیکه تغییر و تحولات در جریان است.

مثلا شاید کمتر کسی تا دو سه هفته پیش امکان جنگ داخلی در آمریکا و احتمال تجزیه آن را شنیده بود و یا اگر شنیده بود جدی می‌گرفت. حتی در جریان درگیر‌هائی که به بهانه سیاهان در آمریکا براه افتاد کسی توجه نمی‌کرد که دست‌هائی قوی پشت پرده این حرکات را سازماندهی می‌کند وگرنه مردمان عادی ابدا حتی برای یک روز هم قادر به تظاهرات بدون سازماندهی نیستند. همواره در چنین مواردی یک سازماندی مخفی وجود دارد.

همچنین کسی توجهی جدی به تغییرات عظیم در جابجائی شرکت‌های بزرگ بین‌الملی، رشد و تولید انواع صنعتی و تکنیکی بسیار پیشرفته نیز طرح‌های توسعه بانکی چین مانند پول دیجیتال؛ سویفت، صندوق‌های اتوماتیک پرداخت پول و… ندارد. نکاتی که در جابجائی قدرت در جهان حیاتی است و جایگزینی برای سلطه دلار و در نتیجه آمریکا بر جهان است..

چین دو مزیت برای بدست گیری قدرت دارد که یهودیان صهیونیست حاکم بر جهان نداشته و ندارند.

۱- چین در خصوص دین کاملا سکولار و بی اهیت است. ولی یهودیان شاید فقط در اندک کشورهائی در جهان (آمریکا و…) میتوانند حاکمیت خود را اعلام بکنند.

۲- تعداد یهودیان برای پخش شدن در همه کشورهای جهان بسیار اندک است در نتیجه فقط می‌توانند در صدر قدرت حکومت‌ها، صنایع، بانک‌ها و… باشند و در بعضی تشکلات عناصر اندکی را بگمارد و برای تکمیل آن از مسیحیان صهیونیست استفاده بکنند و یا بعضی افراد را بخرند. اما چین با یک و نیم میلیارد جمعیت همین حالا نیز در بسیاری کشورها مردمان خود را بفرستد چین می‌تواند صدها هزار نفر رابه‌هر کشوری بفرستد و آنها حتی در سطح تجار متوسط در این کشورها به تجارت مشغول باشند.

متاسفانه همین بهانه کرونا و خفه کردن اخبار باعث گردیده تا نتوان به سادگی و یا حتی با تلاش عادی یک سیاسی یا محقق به ریشه اختلافات و نتیجه ممکنی که در انتظار است رسید.

لیکن بهرحال تغییر در  اقتصاد و در نتیجه قدرت در جهان آنقدر مهم و ریشه‌ای یا بزرگ است که دیده نمی‌شود اما واقعی و اجتناب نا پذیر است.

چیزهای بسیار بسیار بزرگ دیده نمی‌شوند

 احتمال بازگشت آمریکا به برجام جهت استفاده از مکانیسم ماشه

برگشت آمریکا به برجام اگر توسط ترامپ باشد (که ابدا قابل اعتماد نیست) به احتمال قریب به یقین برای آنستکه با ورود به برجام و رسمیت یافتن وجودش (رای اش) در آنجا، آنگاه در زودترین زمان از “مکانیسم ماشه” استفاده بکند.

اما اگر دولت بعدی دمکرات‌ها باشند و با این ادعا که آنها بودند که برجام را امضاء کردند و خواهان بازگشت هستند.

۱: آنها به سادگی از تحریم‌های ترامپ بازگشت نمی‌کنند و امتیازهای زیادی می‌خواهند.

۲: حتی آنها نیز به احتمال زیاد از “مکانیسم ماشه” استفاده می‌کنند ولی ممکن است کمی دیرتر از آنچه ترامپ بکند.

۳- حتی اگر در انتخابات آینده دمکرات‌ها بر سرکار بیایند و با بازگشت به برجام از مکانیسم ماشه استفاده نکنند، امکان آن هست که پس از ۴ سال و در انتخابات بعدی جمهوری‌خواهان به پیروزی برسند و چون هنوز ۵ سال به پایان تمام تحریم‌های سازمان ملل وقت باقی مانده، آنها از”مکانیسم ماشه” استفاده بکنند و همه چیز پس از ۱۰ سال برباد برود و به جای اول بازگردد.

در نتیجه چنانچه قرار باشد آمریکا به برجام باز گردد باید اختیار “مکانیسم ماشه” از آنها سلب بشود.

اساسا “مکانیسم ماشه” همانند رولت روسی است با این تفاوت که لوله اسلحه همواره روی سریک طرف (ایران) است.

پس باید در این ماده نیز تجدید نظر بشود.

از آنجائیکه تمامی “اسناد برجام” در اختیار مردم قرار نگرفته ابدا معلوم نیست بر چه مبنائی ایران این بند را پذیرفت. و آیا سیستم “مکانیسم ماشه” به همان سادگی است که بیان شده و هرگاه یکی از آن طرف مقابل ایران خواست آنرا اجرا بکند این حق را دارد و هیچ چیزی جلودار آن نیست؟ اگر چنین است، این قرارداد ارزشی ندارد و نمی‌بایست امضاء می‌شد. زیرا تمام آنچه در قرار داد آمد با همین یک بند برباد است.

بنظر می‌رسد تا چند روز دیگر که اولین تحریم‌های سازمان ملل (معاملات اسلحه) برداشته شد اتفاقات زیادی با سرعت رخ بدهد. اتفاقاتی که از هم اکنون ۱۰ اکتبر با سفر وزیر خارجه ایران به چین در حال شکل گیری است.

اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد:

شاید اینکه می‌گویند ترامپ با روسیه تبانی کرده درست باشد و ترامپ با این سیاست‌ها ایران (ودر نتیجه اقمارش را) بطرف چین و روسیه هل می‌دهد تا اقتصاد آمریکا داغان بشود. و پس از ضعیف شدن آمریکا دیگر توان زیادی هم برای پشتیبانی از اسرائیل باقی نمانده و بقای اسرائیل هم زیر سئوال برود.

پس آن کشورهائی که اخبار را دارند می‌توانند در این شطرنج آینده‌نگری بیشتری داشته باشند. و آنکه بهتر و به موقع عمل بکند برنده خواهد بود و…

بزودی جابجائی‌های زیادی صورت خواهد گرفت.

نقش مردم

با قاطعیت می‌توان گفت که اکثریت غالب ایرانیان از حکومت ناراضی هستند و دو دلیل عمده برای آن هست.

۱- وضعیت بد اقتصادی و فساد

۲- وضعیت بد فرهنگی و اعمال فشارهای اجتماعی

با اینحال و علیرغم این فشارها مردم آگاهانه از جنگ و ایجاد جو نا امن در کشور کناره می‌گیرند. این نشان از عقل جامعه ایرانی است. اگر چنین نبود تا کنون چند بار امکان داشت که وضعیت آشوب‌های گسترده و جنگ داخلی صورت بگیرد

 کشورهای غربی برای ایجاد آشوب از لومپن‌ها استفاده می‌کنند امری که تقریبا در تمام نمونه‌های موفق و ناموفق جهان دیده شده است. آنها توسط عوامل خود تعدادی از این افراد را شناسائی و بطور غیر محسوس (چه برای دولت‌ها و چه برای خود آنها) سازماندهی کرده و در موقع لزوم این افراد یکباره به میدان می‌آورند. در حالیکه مردمان عادی از درگیری با آنها فرار می‌کنند.

غارت‌ها در زمان آشوب‌ها می‌تواند توسط مردمان فقیر و بدون برنامه باشد ولی شروع آن با این عناصر است که باعث می‌کردد بسیاری دیگر نیز دست به آشوب و غارت بزنند.

اما این سیاست تابحال در خصوص مردم ایران موفق نبوده است.

نتیجه

هرچند آمریکا و جناحی از یهودیان و مسیحیان صهیونیست به سختی با ایران در حال جنگ هستند اما نقش رژیم نیز بسیار مهم است. رژیم ایران در مواردی خوب عمل می‌کند ولی در مواردی نیز بسیار بد است.

فساد حکومتی و دزدی‌هائی که به اقتصاد کشور و مردم فقیر ضربه می‌زند  از بدترین دشمنان کشور است که باید اصلاح بشود.

همانطور که جهان در حال تغییر است، رژیم حاکم بر ایران نیز محکوم به تغییر می‌باشد.

حسن بایگان

۱۹ مهر ماه ۱۳۹۹ برابر با ۱۰ اکتبر ۲۰۲۰

USAIran