آب و شراب در پارسی و عربی و قرآن چند وقت پیش در جائی که مولوی و حافظ خوانی بود مسئله شراب مطرح شد. در میان صحبتها شخصی که همانند تعداد زیادی از ایرانیان تحت تعصبات شدید پان ایرانیستی و ضدیت با عرب قرار دارند ( مخصوصا ً اینکه تمام دانش خود را از رسانه های مغرض و یا بی سوادی که در غرب هستند میگیرند) می گفت: عرب ها که شراب نداشتند! عرب ها آب نداشتند بخورند تا چه رسد به اینکه انگور و شراب داشته باشند. من مقاله ای در باره ماهیت وریشه عرب و عرب زبانان و... در سایتم دارم ولی این دسته افراد از آن توضیحات اطلاعی ندارند و زمانیکه از عرب صحبت می کنند تمام مردم و کشورهای عرب زبان را عرب میدانند ولی با اینحال چشم اشان بسته است که اگر همه اینها عرب هستند پس باید دید که بزرگترین مناطق سر سبز و قابل کشاورزی مانند ایالت انبار درعراق متعلق به آنهاست. این منطقه آنقدر حاصل خیز بود ومحصول گندم میداد که به انبار (غله) معروف شده بود وهمواره بواسطه دجله و فرات که پر آب ترین رودخانه های منطقه هستند آب یاری می شد و می شود. به دلیل همین سرسبزی ، وفور نعمت و موقعیت استرتژیک بود که شاهان ایران از همان زمان کورش پایتخت خود را به آن سرزمین منتقل کردند.
بررسی معنای کلمات شراب و آب شراب به معنی نوشیدنی یا آشامیدنی، کلمه ای عربی است. مصدر آن شرب به معنی نوشیدن یا آشامیدن است و به ده ها گونه صرف می شود. آب در معنای عام اش معادل شراب و شاید بیشتر برابر مایع در عربی است. در عربی برای آب خوردن کلمه خاصی هست و " ماء" می گویند. یعنی هر جا بخواهند آن آب که مایه حیات بشر و مایعی زلال و بی بو و قابل خوردن است بگویند، " ماء" می گویند. شراب در معنای عام هر مایعی است جهت شرب یا نوشیدن. اما آنجائیکه در قرآن برای مایعاتی گداخته از کلمه شراب استفاده شده، بدان معنی نیست که آنها قابل نوشیدن هستند بلکه گفته شده که چنین مایعاتی به جهنمیان بزور و جهت تنبیه نوشانده می شود. در سطور پائین با آوردن آیات این نکته روشن تر خواهد شد. شراب و آب یک معنای عام دارند ولی زمانی که برای یک چیز خاص استفاده می شوند باید کلمه دیگری که تکمیل کننده آن است اضافه شود تا خاص یا مشخص شود. مثلا در پارسی باید گفت: آب خوردن، آب حیات، آب حیوان، آب انگور، آب تلخ، آب آتشین، آب تاختن ( شاش کردن و گمیز انداختن)، آب دهان، آب دیده ( اشک)، آب زرشک، آب انار، آب لیمو ووو. بعضی ترکیب های آب با کلماتی دیگر معنائی غیر از آب( مایع) می دهند مانند: آب گردنده ( آسمان)، آب کمان ( زور کمان)،آب جگر داشتن ( مست بودن و توانگر و پر دل بودن)، آب زیر کاه ( نیرنگ باز) ، آب روی ( حیثیت، شرف)، آب خشک ( شیشه و آبگینه) ووو.
یک نکته اینکه " گل آب " در پارسی معادل " ماء الورد" در عربی است؛ اما کلمه عربی آن دقیق تر است. زیرا در ایران گل آب ( گلاب) را از گل سرخ می گیرند، و در عربی معادل " گل " بصورت عام کلمه " زهر" است ولی معادل " گل سرخ" کلمه " ورد " است. پس زمانیکه عرب می گوید " ماء الورد" دقیقا یعنی " آب گل سرخ ". در حالیکه در پارسی ما " سرخ" را از" گل آب " می اندازیم در نتیجه یک معنی عام پیدا می کند که می تواند آب ِ گل دیگری غیر از " گل سرخ " هم باشد. بنابراین چنانچه بخواهیم به صورت پارسی دقیق بگوئیم باید گفت " آب ِ گل سرخ" و نه " گل آب" پس دیده می شود که از نظر کلمه سازی نیز جابجائی در کلمات صورت گرفته است و بجای اینکه آب اول بیاید، گل اول آمده است. عرب اگر از گل آب ( گلاب) به معنی عام و یا مخصوصا ً آبی که از گلی زرد رنگ گرفته می شود نام ببرد می گوید: ماء الزهر. از جانبی در نوشتن " گل آب" نیز مشکلاتی دیده می شود زیرا " گلاب " نوشته می شود یعنی " آ " به " ا " تبدیل شده است که البته اگر ما خواندن پارسی را دقیق و همانند بعضی دیگر مانند عرب ها و یا سوئدی ها انجام بدهیم آنگاه که می نویسم " گلاب " دیگر نمیتوانیم " گل آب " بخوانیم زیرا باید گلاب را گل + اب و " اب" را که شبیه همان معنی " پدر" در زبان عربی است، تلفظ کنیم. شاید همین نکته کوچک برای بعضی کسان که فقط بدلیل اینکه در زبان عربی 4 حرف پ، چ، گ، ژ وجود ندارد آن را ناقص تر از زبان پارسی می دانند کافی باشد تا متوجه شوند که زبان عربی کامل تر از زبان پارسی است. بد نیست توجه این دسته افراد را به این نکته نیز جلب کرد که 8 حرف از الفباء پارسی عربی است یعنی کلماتی که این حروف را دارند عربی هستند. در نتیجه اگر این 8 حرف را از الف باء پارسی کم کنیم می بینیم که تعداد حروف الفباء عربی بیشتر از پارسی است.
بعضی کلمات ترکیبی با آب که معنی می و یا باده می دهند: آب حرام، آب آتش زای، آب آتشین، آب تلخ
بعضی کلمات که معنی می یا باده میدهند: ام الخبائث، توبه سوز، زبان بند خرد، آتش جام، آتش سیال، خون تاک، خون رز، اشک دختر تاک، خون خم، خون کبوتر، بنت العنب، زهر مینا، عقیق ناب و لعل مذاب
بررسی کلمات شراب، سکر و خمر در قرآن در قرآن تفاوت سه کلمه شراب، سکر و خمر را به وضوح می توان دید.
آیه هائی که در آنها کلمه شراب آمده: 1- سوره 6 انعام آیه 69. شراب من حمیم... در اینجا شراب حمیم یعنی نوشیدنی جوشان که البته قابل نوشیدن نیست و برای شکنجه می نوشانند.
2- سوره 10 انعام آیه 4 . و الهم شراب من حمیم... شراب حمیم یعنی آب یا مایع یا نوشیدنی جوشان.
3- سوره 16 نحل آیه 10. هوالذی انزل من السماء ماء لکم منه شراب و منه شجر فیه تسیمون در اینجا آبی (باران) است که از آسمان می آید برای نوشیدن و رشد گیاهان. در این آیه تفاوت میان ماء ( آب نوشیدنی) و شراب( نوشیدن ِ آب) کاملا مشخص است.
4- سوره 16 نحل آیه 68. للشاربین... اشاره به آشامندگانی است که امعاء و احشاء حیوانات را می نوشند.
5- سوره 16 نحل آیه 71. یخرج من بطونها شراب... یعنی نوشیدنی که از شکم آنها بیرون می آید.
6- سوره 18 کهف آیه 28... الوجوه بئس الشراب و سائت مرتفقا ً، آشامیدنی از گداخته فلزات در جهنم. مسلما ً کسی آن را نمی نوشد بلکه به زور می نوشانند.
7- سوره 38 ص ایه 41 . ... مغتسل بارد و شراب.. چشمه آ ب سرد و مقصود آب ِ خوردن سرد گوارا می باشد.
8- سوره 38 ص آیه 51 بفاکهة کثیرة و شراب... بهشت و میوه ها و نوشیدنی های گوارا،
9- سوره 76 الدهر آیه 21. ... و سقیهم ربهم شرابا ً طهورا ً.. و خدایشان به ایشان آشامیدنی پاکیزه داد.
در تمام این سوره ها شراب بمعنی مایع و نوشیدنی است که در مواردی مانند آب و نوشیدنی های گوارا است و در مواردی مایعی است که به زور در حلق میریزند و مایه رنج و مرگ است مانند آب جوشان که قابل نوشیدن نیست.
آیه هائی که در آنها شرابک، شرابه، فشاربون، فشربوا آمده است: 1- سوره 2 بقره آیه 261 . فانظر طعامک و شرابک ... به خوراک و نوشیدنی ات نگاه کن.
2- سوره 35 فاطر آیه 13 . فرات سائع شرابه و هذا ملح... دو دریا با هم یکی نیست یکی آب شیرین قابل نوشیدن و یکی آب شور دارد.
3- سوره 2 بقره آیه 250 . فمن شرب منه فلیس منی... داستان یهودیان است و آشامیدن یک نوع آب.
4- سوره 56 واقعه آیه 54. فشاربون علیه من الحیم. به آنها آب جوشان نوشاند.
5- سوره 56 واقعه آیه 55. فشاربون شرب الهیم. پس آب آشامندگانید آشامیدن تشنه.
6- سوره 26 شعرا آیه 155. ... قال هذه ناقه لها یشرب و لکم شرب یومه معلومه. گفت این ناقه من است و مر آنراست آب خورش و مر شما راست آب خورش.
7- سوره 54 القمر آیه 28. ... بینهم کل شرب محتضر. و آگاه کن ایشان را که آب قسمت است میانشان و هر حصه آبی حاضر کرده شده است.
8- سوره 2 بقره آیه 250. ... فشربوا منه الا قلیلا ً منهم. داستان یهودیان است که فقط تعداد کمی نوشیدند.
9- سوره 7 اعراف آیه 29. ... وکلو و اشربوا و لا تسرفو... و بخورید وبیاشامید...
آیه هائی که در آنها کلمه سکر آمده است: 1- سوره 16 النحل آیه 69 . و من ثمرات النحیل و الاعناب و تتخذون منه و سُکرا ً و رزقا ً جسنا ً ان فی ذلک لایه لقوم یعقلون. و از ثمرات درختان خرما و انگورها می گیرند و از ان شکری و روزی خوب را بدرستیکه هر آینه آیتی است برای جمعی که در می یابند به عقل. در اینجا مقصود گرفتن شکر و شیرینی ( سُکر یعنی شکر) است.
2- سوره 15 الحجر آیه 72 . لعمرک انهم لفی سَکرتهم یعمهون. به جان تو که ایشان در مستی اشان حیران می زیستند. در اینجا صحبت از مستی است. سَکر با فتح است.
آیه های راجع به خمر و مستی: 1- سوره 4 نشاء آیه 43. لا تغربوا الصلوة و انتم سکاری. زمانیکه مست و یا ناپاکید نماز نخوانید.
2- سوره 47 محمد آیه 15. ...و انهار من خمر لذة للشاربین... ... وجوی های می برای نوشندگان... در اینجا " خمر" کاملا معادل " می" یا " باده" است.
این آیه میتواند بسیار سئوال برانگیز باشد زیرا وعده می دهد که در بهشت نهرهای خمر( می) برای نوشیدگان آن ( یعنی کسانیکه دوست دارند شراب یا می بنوشند) وجود دارد. پس چرا در این جهان باید نفی بشود؟!
3- سوره 2 بقره آیه 219. یسئولنک عن الخمر و المیسر قل فیها... از تو راجع به خمر و قمار میپرسند بگو در آنها منافع و مضرات هست.
در این آیه موضع نرم و دوگانه گرفته شده است.
4- سوره 5 المائده آیه 90 و 91. 90 - یا ایهالذین امنو انما الخمر والمیسر و الانصب الاذلام ذجس من عمل الشیطان فاجتبوه لعلکم تفلحون 91- انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضا فی الخمر والمیسر ویصدکم عن ذکر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون.
در دو آیه اخیر موضع سختی برابر خمر( می) و قمار گرفته شده و آنها را اعمال شیطان نامیده است.
این آیات سه مرحله یا دستور در مورد نوشیدن خمر ( می - باده) را نشان می دهد: 1- تائید و وعده نوشیدن خمر( می) در بهشت 2- موضع دوگانه تائید و نفی نوشیدن خمر ( می) 3- نفی نوشیدن خمر( می)
از بررسی بیشتر این مسئله که کدام آیه زودتر آمده و چرا این تغییر در کلام حاصل شده و... به دلیل خارج شدن از موضوع اصلی بحث صرف نظر می شود.
نتیجه لغوی: معنای کاربردی کلمه شراب در فارسی به عنوان می و باده مست کننده با شراب در عربی کاملا متفاوت است.
چرا " شراب " که کلمه ای عربی است و ابدا ً به معنی " می" نیست جای کلمه " می" را گرفت؟ استدلال منطقی چنین می تواند باشد: پس از سالها که شریعت، خوردن خمر( می یا باده) را بطور جدی ممنوع کرد مردم برای پرهیز از آنکه بگویند می، باده، آب آتشین و یا چندین نام دیگر که وجود داشته کلمه " شراب " عربی را انتخاب کردند یعنی می خواهند آب بخورند یا چیزی بنوشند. استفاده طولانی مدت از کلمه شراب باعث شد نسل های بعدی به مرور دلیل انتخاب و معنی اصلی این کلمه را فراموش کردند و در نتیجه کلمه " شراب" به جای " می " در زبان پارسی جای خود را تثبیت کرد. کمااینکه در این دوره که حکومت اسلامی است و اگر کلمه " شراب" از دهان کسی بیرون بیاید معادل " می " و " خمر " گرفته می شود، مردم به گذشته بازگشته اند و می گویند " آب شنگولی". کلمه آب شنگولی در فرهنگ نفیسی ( ناظم الاطباء ) وجود ندارد بلکه آب شنگرفی ( شراب لعلی و اشک خونین) هست. در لغت نامه دهخدا نیز این کلمه ترکیبی نیست. اما خود شنگَل به دو معنی یکی نام نوعی از غله و دیگری به معنی عیار و راهزن است که نزدیکترین معنی میتواند آب گرفته شده از غله باشد مانند آب جو که مستی آور هم می باشد. نتیجه ای که می توان گرفت: آب شنگولی یا آب شنگلی کلمه ترکیبی است که جدیدا ً ساخته اند.
در غرب نیز بعضی مواقع می گویند " تشنه هستم باید چیزی بنوشم ". در اینجا دقیقا ً مقصود این است که تشنه نوشیدن چیزی الکل دار هستند.
در قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قرشی،انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، جلد 1-2 چاپ سیزدهم 1390 در ذیل عنوان خمر نقل قولی دارد که در اینجا آورده می شود.
صفحه 302 " در المیزان ذیل آیه 90 مائده میگوید: از زمخشری در ربیع الابرار نقل شده گوید: در باره خمر سه آیه نازل شد: (( یسئلونک عن الخمر و المیسر)) بعد از این آیه بعضی از مسلمانان شرب خمر میکردند و بعضی ترک نمودند تا اینکه مردی شراب خورد و داخل نماز شد و پریشان گفت، آیه (( یا ایها الذین امنو لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری)) نازل گردید. سپس بعضی شراب خوردند حتی عمر بن الخطاب نیز خورد و با استخوان شتری سر عبدالرحمن بن عوف را بشکست و بعد نشست و شروع کرد به نوحه خواندن بر کشتگان جنگ بدر از مشرکان و شعر اسود بن یغفر را در نوحه خود میخواند و آن این است: و کاین بالقلب قلیب بدر من القنیات و الشرب الکرام و کاین بالقلیب قلیب بدر من السری المکامل بالسنام ایو عدنا ابن کبشه ان نحیی و کیف حیاة اصداء وهام ایعجز ان برد الموت عنی وینشرنی اذا بلیت عظامی الا من مبلغ الرحمن عنی بانی تارک شهر الصیام فقل لله: یمنعنی شرابی وقل لله: یمنعنی طعامی این ماجرا به رسول خدا (ص) رسید خارج شد در حالیکه علامت خشم در چهره اش نمایان بود و ردای خویش را می کشید چیزیکه در دست داشت بالا برد تا عمر را بزند، عمر گفت: به خدا پناه می برم از غضب خدا و رسولش. پس خدا آیه نازل فرمود: 91 - انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضا فی الخمر والمیسر ویصدکم عن ذکر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون. جز این نیست که میخواهد شیطان که بیندازد میان شما دشمنی و کینه در خمر و قمار و باز دارد شما را از یاد خدا و از نماز پس آیا شما هستید بازایستادگان. عمر گفت: بس کردیم.
صفحه 304 چنین نوشته: ایضا ً در المیزان ج 2 ص 207 از کافی از علی بن یقطین نقل شده: مهدی عباسی از حضرت موسی بن جعفر (ع) پرسید: آیا شراب در کتاب خدا حرام است مردم فقط نهی شدنش را میدانند حرام بودنش را نمی دانند؟ امام (ع) فرمود: بلکه آن حرام است. گفت در کدام محل از کتاب خدا تحریم شده است یا اباالحسن؟ فرمود: قول خدا (( انما حرم ربی الفاحش ماظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی بغیر الحق)) تا فرمود اما اثم، آن بعینه خمر است خدا در محل دیگر فرموده: (یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما) فاما اثم در کتاب خدا آن شراب و قمار است و اثم آنها از نفعشان بیشتر است چنانکه خدا فرموده. مهدی گفت: ای علی بن یقطین این فتوای هاشمیه است باو گفتم: راست گفتی یا امیرالمومنین حمد خدائی راست که این علم را از شما اهل بیت خارج نکرده است. گوید: پس به خدا قسم مهدی صبر نکرد تا گفت: راست گفتی ای رافضی.
نبیذ نبیذ نوعی می ( خمر) مست کننده است که از خرما و یا انگور میگیرند. اما در قرآن نامی از این نوع بسیار معمول " می " که مورد مصرف عامه بوده نیامده است. بهمین دلیل بعضی از فرق اسلامی این دو را حلال می دانند.
شرابخواری یا می خواری در ایران ظاهرا ً سه دوره مشخص در تاریخ ایران پیش از اسلام را میتوان مشخص کرد. 1- بر مبنای کورش نامه اثر گزنفون، در زمان کورش در میان پارس ها " می " جزو جیره جنگی محسوب می شد. 2- افسانه ای قدیمی هست که: مردی از دست زنش سر به صحرا گذاشت . چون قصد مردن کرد " می " نوشید در این هنگام شیری بر او وارد می شود و در نبرد با شیر او موفق به کشتن حیوان می گردد. خبر به شاه می رسد و چگونگی کشتن شیر توسط یک انسان( آنهم انسانی عادی و نه نظامی) که بسیار ضعیف تر از آن حیوان است را جویا می شود. زمانیکه متوجه می شود نوشیدن شراب چنین دلیری در او ایجاد کرده بود دستور می دهد تا همه مردم " می" بنوشند. 3- در زمان بهرام یکی از سردارنش برایش مقدار زیادی سیب می آورد و بعد به خانه ای بیرون شهر میرود و " می" زیاد می نوشد و از خود بی خود می شود پرندگان چشمان او را در آورده و می خورند و او کور میگردد. پس از این واقعه شاه نوشیدن " می " را ممنوع کرد. این داستان در فرهنگ معین چنین آمده است: گیرو- پهلوان ایرانی که از ده برای بهرام گور خروارها نار و سیب و به و دسته گل آورد و در بزمگاه بهرام هفت جام می پیاپی بخورد و از مجلس بیرون آمد و بتاخت و در دامنه کوهی پیاده شد وبخفت. کلاغی از کوه فرود آمد و چشمانش را بکند. این خبر به بهرام گور رسید وی از شنیدن آن اندوهگین شد و خوردن " می" را منع کرد. فردوسی این داستان را در شاهنامه آورده است.
اگر این داستان با داستان تحریم خمر( می) در اسلام ( در فوق آورده شد) مقایسه شود همواره دلائلی این چنینی برای نفی بعضی چیزها دیده می شود. اما در صحت آنها میتوان شک کرد مثلا در همین خصوص داستان گیرو پهلوان بهرام در هیچ جائی دیده نشده که بهرام نوشیدن مشروبات الکلی را شخصا ً متوقف کرده باشد. پس احتمال اینکه این داستان ساختگی باشد وجود دارد.
اشاره: ترجمه بعضی آ یات قرآن که ترجمه ای کلمه به کلمه میباشد؛ از قرآن منتسب به هفت نفر از علماء حوزه علمیه قم، چاپ کتابفروشی علمی 1337 شمسی، گرفته شده است.
اپسالا سوئد دسامبر 2013 حسن بایگان
|