من خدا هستم!  من را پرستش نکنید!

من خدا هستم زیرا خدا در تمام وجود من، در تک تک سلولهای بدنم و حتی در جزء جزء اجزای سلولهای بدنم هست.

در گوشت، پوست، استخوان، خون، اعصاب، نفس، مغز و روحم خدا هست.

هیچ جزئی از اجزاء بدنم نیست که خدا در آن نباشد و از آن دور باشد.

در نتیجه همه چیز من بلا استثناء خداست، پس من خدا هستم.

 

خدا در چشم من است و هر چیزی را من می بینم او هم می بیند.

خدا در گوش من است و هرچه را من می شنوم او هم می شنود.

خدا در حرف من است و هرچه را من می گویم او هم می گوید.

خدا در دهان من است و هرچه را من می خورم او نیز می خورد.

خدا در معده و رودهای من است و هرچه را من جذب می کنم اونیز جذب می کند.

خدا در مقعد من است و هر چه را من بیرون می کنم او نیز بیرون می کند.

خدا در دست من است هر چه من در دست می گیرم او هم در دست می گیرد.

 

خدا همان چیزی است که می بینم.

خدا همان چیزی است که می شنوم.

خدا همان چیزی است که می گویم.

خدا همان چیزی است که می خورم.

خدا همان چیزی است که پس می دهم.

خدا همان کاری است که دستان من انجام می دهند.

 

نه اصلا ً این اجزاء من نیست که خدا در آنها رفته بلکه اینها اجزاء خداست که من در آن رفته ام.

پس من خدا هستم

 

نه اصلا ً خدا این کارها را به پیروی از من نمی کند زیرا خدا نمی تواند پیرو باشد بلکه او می کند.

این من هستم که  درون خدا رقته ام و این اوست که همه اعمال را انجام می دهد.

پس من خدا هستم

 

خدا هر آن چیزی است که به من مربوط می شود.

پس من خدا هستم

 

 

اگر من خدا نیستم پس یک خدا وجود دارد و یک من جدای از او که از این به بعد تا ابد با او هستم و این ثنویت است. یعنی چیزی خارج از وجود خدا که با او مخالفت می کند و خدا هیچ اراده ای بر او ندارد و قادر نیست او را نابود و کاملا ً از عالم محو کند.

 

من خدا هستم و اگر خدا من را زجر و شکنجه بدهد در واقع خودش را زجر و شکنجه می دهد.

 

من خدا هستم و مخالف خدا؛ پس اگر خدا من را به جهنم بفرستد در واقع خود را به جهنم فرستاده و شکنجه می دهد. و من برای رهائی از ظلم او به دروغ می گویم: تو خدائی و استغفار می طلبم. ولی از ته دل نمی گویم و برای فریب و رهائی از شکنجه است. اما او نمی داند که فریبش می دهم.

لیکن اگر می داند یعنی در مغز و روح و فکر و همه اجزاء بدنم هست، پس من خدایم و من و او یکی هستیم. و خدا خود را شکنجه نمی دهد مگر اینکه دیوانه باشد.

 

 

نه من خدا نیستم و به هیچ خدائی اعتقاد ندارم و می دانم که عقل هیچ بشری قادر نیست توجیهی معقول برای هستی بیان کند.

اما انسانهای نادان فریب کسانی را می خورند که می خواهند بدون کار و زحمت درآمد داشته باشند پس داستانها و دروغ هائی را سرهم می کنند تا مردم ساده لوح و یا ضعیف النفس را فریب بدهند.

 

هیچ کس نمی تواند خدا را بکشد. کسی نتوانست عیسی مسیح و حلاج این دو خدا را بکشد و هیچ کسی هم نمی تواند من را بکشد زیرا من خدا هستم.

خدا کُشان نسل اندر نسل در قعر جهنم خواهند زیست.

من خدا کُش هستم.

 

 

حسن بایگان

اپسالا سوئد

سپتامبر 2015

 

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org