تفاوت میان تروریست ومزدور مجاهدین رجوی مزدورند
در اواخر جنگ و حمله به عراق، خبرهائی مبنی بر حمله به پایگاه مجاهدین رجوی رسید که عکس العملهائی را در میان ایرانیان بر انگیخت و گروهی از مخالفین رژیم حاکم که با مجاهدین هم رابطه حسنه ای ندارند در برابر آن موضع گرفتند. اما نگاهی بدو اصطلاح تروریست و مزدور و شرایط منطقه میتواند کمکی به تصمیم گیریها بکند. تروریست: هر آنچه در گذشته از تروریست برداشت و معنی میشد اکنون عوض شده، این ترم خواهی نخواهی تصویر دیگری را در انظار عمومی نمایان میکند. در مقطع کنونی زمانی که صحبت از تروریست میشود گروهی سیاسی را مجسم میسازد که برای هدفی سیاسی مبارزه میکند. البته چون این گروهها در قدرت نیستند از جانب صاحبان قدرت بدین نام خوانده میشوند. در حالیکه در اکثر موارد خود قربانیانی بیش نیستند و این دولتهای قدرتمند هستند که با اجحافات و دیکتاتوری آنهارا تحت ستم و حتی کشتار قرار میدهند. نمونه بسیار بارز دولت وحشی و لجام گسیخته اسرائیل است که با پیشرفته ترین سلاح ها افراد دست خالی را که برای حداقل زندگی تلاش میکنند میکشد؛ اما قربانیان تروریست خوانده میشوند. این افراد راهی بجز فدا کردن جان خود ندارند. تروریست اکنون باری کاملا سیاسی یافته که افراد نباید از اینکه آنها را بدین نام بخوانند نگران باشند. اینجانب در چندین سخنرانی، در متینگها و تظاهرات نام تروریست بر خود نهادم. مزدور: شخص یا نیروئی استکه در برابر پول یا سایر امکانات برای سرکوب مورد استفاده قرار میگیرد. از زمانهای بسیار دور دو نوع مزدور وجود داشته است. 1- کسانیکه وطن و مکانی برای اقامت دائم دارند اما برای پول اسلحه میکشند. در قدیم یونانیان یکی از بهترین مزدوران بودند. آنها افرادی جنگجو بودند که در برابر پول برای هر کسی شمشیر میزدند و بدین نکات فکر نمیکردند: کی را میکشند، برای چه کسی و با کدام خواسته آدم میکشند. اما آنها همیشه امکان باز گشت به یونان و زندگی در آنجا را داشته اند. 2- کسانیکه جا و مکان و محل زندگی خود را از دست داده و امیدی برای اینکه روزی در منطقه ای یا کشوری اقامت دائم بکنند ندارند. در میان این دو گروه دسته اول با قساوت کمتری عمل میکنند و حتی در شرایط بسیار سخت ممکن است صحنه را ترک کنند. اما دسته دوم بسیار خطرناک هستند و حاضرند دست به فجیع ترین جنایات بزنند. سازمان مجاهدین رجوی با رفتن به عراق خود را در چاهی انداخت که خروج از آن بنوعی غیر ممکن بود، بازیچه دست صدام و آمریکا شده برای آنها خدمت میکرد. همکاری نظامی با عراق در حالیکه صدام به ایران حمله کرده بود و باعث کشته و مجروح و معلول و آواره شدن ملیونها انسان شده بود؛ از جمله اعمالی است که در مقوله مزدوری میگنجد. در حمله سال 91 آمریکا به عراق؛ مجاهدین رجوی بدستور صدام، بکشتار کردهای عراق پرداختند امری که کاملا در مقوله مزدوری جای میگیرد. در هنگامه شروع حمله اخیر آمریکا به عراق مجاهدین از ارائه برنامه و موضع گیری کاملا عاجز بودند. آنها که مورد نفرت ایرانیان، عراقیها و کردها بودند از جانب آمریکا و انگلیس در لیست تروریستها قرار داشتند. با این حال جناح هائی در کنگره آمریکا مجاهدین را زیر چتر حمایت خود گرفته بودند زیرا که چنین مهره هائی را باید نگهداشت. اما نداشتن برنامه از جانب مجاهدین؛ دقیقا چیزی استکه در مقوله مزدور میگنجد زیرا آنها مجبورند صبر کنند ببینند چه کسی مبلغ بهتری میپردازد. در این میان چندین بار خبرهای گوناگونی در باره موقعیت آنها منتشر شد. خبرهائی در رابطه با حمله ایران یا کردهای عراق به مجاهدین و این آخر و دقیقا پس از سفر معاون وزارت خارجه انگلیس به ایران توسط آمریکا. اینبار مقامات انگلیسی و آمریکائی حمله را تایید کردند که نشانگر توافق برسر بعضی مسائل میان ایران و نیروهای ائتلاف میباشد. اما معقول بنظر نمیرسد که آمریکا مجاهدین را از میان بردارد بلکه باید از آنها در موارد لزوم بر علیه ایران استفاده کند. البته مزدوران را بعضی اوقات تنبیه میکنند و در شرایطی بسیار خاص آنها رااز سر راه بر میدارند، این از ویژگیهای رفتار با مزدوران است. اما بسیار بندرت دیده شده که جاسوسی را سربه نیست کنند و یا نیروی مزدوری را از کاملا حذف کنند. اگر چنین بشود آنگاه باید تفسیر کاملا جدیدی از تفکرات حاکم برجهان و یا شرایط منطقه ارائه داد؛ که چرا دیگر نیازی به مزدور مسلح نیست؛ خصوصا در شرایطی که صحبت از حمله نظامی دیگری در منطقه میرود. در حملات بر مجاهدین رجوی طبق معمول در جهان سیاست، تنها نیروهای سطح پائین کشته شده اند و رهبری دست نخورده سرحال و در خدمت خریداران در جای امن آرمیده است. جای تعجب نخواهد بود که در آینده مجاهدین رجوی را در لباسها و چهر های گوناگون و از جمله در اروپا در خدمت اربابان برای سرکوب هر نیروئی ازهر کشوری ببینیم. حمله وحشیانه و غیر انسانی آمریکا به عراق نفرت انگیز بود اما سربازان آمریکائی انسانهای معمولی بودند که بعنوان سرباز وارد ارتش شدند و در هر حال نام آنها سرباز است و گناهی نابخشودنی برعهده اشان نیست. زیرداستان سرباز از هزاران سال پیش با مزدور جدا بوده است. لیکن حتی پائینترین عضو مجاهدین رجوی را نمیتوان در ردیف سرباز قرار داد. زیرا در آنصورت نام سرباز را که در واقع محترم هم هست آلوده کرده ایم. تا همین پیش از جنگ حتی پائین ترین نیروی رجوی با تکبر و تفخر و از بالا با سایر مردم برخورد میکرد. زیرا خود را فردی استثنائی میدانست که از عقل و درایت بسیار و شجاعتی بی نظیر برخوردار است. آنها سایرین را ترسو و کم عقل بحساب میآوردند. اتفاقا همین خود بزرگ بینی و عاقل دانستن بیش از حد؛ یکی از صفات بسیار ممیزه آنها از سربازان و سایر مزدوران میباشد. سربازان عادی، سربازی و خدمت در ارتش یا نیروهای نظامی را بعنوان شغلی دائم و در خدمت کشور میبینند که از جانب جامعه نیز مورد پذیرش و احترام است، در جنگها نیز قوانین بین المللی در خصوص آنها وجود دارد. آنها وارد بحثهای سیاسی نمیشوند و در زندگی سربازی نیز سعی میشود آنها را از سیاست بدور نگهدارند. اما در خصوص مجاهدین رجوی آنها ادعای دانش والای سیاسی را دارند و دیگران را بی دانش میدانند. سایر مزدورانی هم که برای پول اسلحه بدست میگیرند ادعای خاصی ندارند و جلسات تحلیل سیاسی برگزار نمیکنند. بنابراین ادعای سیاسی بودن و دانش والائی که ازجانب مجاهدین رجوی میشود بار مسئولیت آنها را بیشتر میکند؛ هرچند در عین حال بی دانشی مفرت آنها کاملا آشکار است. در واقع برای آنها جلسات شستشوی مغزی برگزار میشود و نه جلسه فرا گیری دانش سیاسی و علوم انسانی. بهر حال باید مواظب این خطرناکترین نیروی مزدور بود. زیرا هر زمان ممکن است در اختیار دولتی قرار گرفته و ضربات نظامی، فیزیکی یا سیاسی بر هر کشور و مردمی وارد کنند. هر چند مجاهدین در این شرایط که تحت فشار و بلاتکلیفی و بی اربابی قرار گرفته د رمعاملات میان دول بازیچه شده اند؛ یکباره چهره عوض کرده، سعی در تحریف افکار نموده، میخواهند وانمود نمایند تنها برعلیه جمهوری اسلامی حرکت میکنند و از خود چهره ای مظلوم و تحت ستم نشان بدهند. اما سابقه و تجربه ننگین برجای مانده از آنها در مدت اقامت در عراق( باکشتار عربها، کردها و ایرانیان) بوضوح نشان میدهد، هرکه به آنها پول یا امکانات بدهد برایش آدم میکشند. نباید فریب مظلوم نمائی آنها را خورد زیرا در شرایطی خاص قرار گرفته اند. نباید دوباره به آنها قدرت و توان آدم کشی را باز گرداند بلکه باید کمک کرد تا از این موقعیت درس عبرت بگیرند و این سازمان جهنمی را رها کنند. نقش آینده مجاهدین میتواند نظامی و یا سیاسی باشد. یعنی به همان ترتیبی که مزدورانه انسان میکشتند، باز هم همین عمل را به اشکال مختلف انجام بدهند و یا اینکه بعنوان مزدور سیاسی در پی انحراف فکری در افکار سیاسی بشوند. کمااینکه هم اکنون بسیاری دیگر در میان ایرانیان و سایر ملل در شمایل سازمان یا تشکل سیاسی، اما در اصل بعنوان مزدور جهت خدمت به سایرین( مخصوصا آمریکا و اسرائیل) در انحراف افکار عمومی هستند. اما باید امیدوار بود و تلاش کرد تا بهر صورت ممکن به بدنه این سازمان کمک شود تا این تشکل مزدوران را رها کنند. هیچ جای تعجبی نخواهد بود اگر فردا و دقیقا همین فردا یعنی 24 ساعت دیگر مجاهدین رجوی از جانب آمریکا پیشنهاد و ماموریتی بگیرند و در جائی حمام خون براه نیاندازند. دلسوزی و کمک نابجا و کودکانه در مورد هر جنایتکاری نباید کرد. چنین دفاعی هر چند با نیت پاک باشد اما چون معقول نیست خطرناک است. معنی کمک انسانی را درست بفهمیم وگرنه بازیچه دست میشویم. زمانیکه نیروئی خونریز و جنایتکار در حال ضربه زدن به انسانها و انسانیت است و درنتیجه از جانب مقابل ضربه میخورد نباید با برداشت غلط از انسانیت و انسان دوستی بکمک و مداوای او پرداخت؛ زیرا که این عمل ترحم بر پلنگ تیز دندان است وبمجرد بهبودی به قتل و کشتار خواهد پرداخت. باید کمک را معقول و در جهت اصلاح نیروهای عادی و فریب خورده در جهت رها شدن از مجموعه جنایتکار انجام داد. بسختی میتوان پذیرفت اعضای اصلی رهبری مجاهدین که سالیان سال زندگی مزدوری را پذیرفته و تشکیلات آنچنانی را اداره میکردند و در گردابی عظیم گرفتار آمده اند بخواهند و بتوانند از این مخمصصه رها شوند. آنها آنقدر در منجلاب فرو رفته اند که راه پس و پیش ندارند؛ ضمن آنکه آمریکا و اسرائیل هم به چنین نیروئی در منطقه نیاز دارند پس آنها را در همان مردابی که هستند نگه میدارند و آنها نیز اختیاری از خود برای رهائی ندارند. آنها قادر به تغییر خود هم نیستند، خود را در شرایطی گیر انداختند که راه فراری از آن نمیبینند. اما اگر روزی ( که شاید اکنون بهتریت فرصت باشد) همت کنند و بتوانند خود را از منجلاب رها کنند باید بسیار تحسین اشان کرده، تمامی تلاشها را بکار انداخت و به آنها کمک نمود. در این راستا؛ دقیقا در این لحظه که دست بدامان همه شده اند، انتقادات تند و سازنده میتواند بیشترین کمک را به آنها بکند تا چشمان اشان باز شود و ببینند که برخلاف تصوری که تا همین چند روز پیش داشتند، چقدر ضعیف و بی پایگاه هستند. در غیر اینصورت فکر خواهند کرد، با یک تاکتیک ساده همه را فریب داده ، حمایت مردم و جهان را نسبت بخود جلب کرده اند. نباید از کشته شدن کسی خشنود شد مگر فرد یا افرادی که وحشی و دیوانه شده افسار گسیخته قصد جان و مال انسانها را دارند، زیرا مردمان از دست آنها راحت میشوند. چنین افرادی در صورت نیاز به کمک باید محروم اشان کرد؛ چرا که بمجرد بازیافت قدرت به کشتار ادامه خواهند داد. در خصوص مجاهدین رده پائین رجوی، علیرغم تمام دلسوزیها اما تفاوت اساسی میان آنها و سایرین است. اولا مردم عادی که در ایران یا عراق در زیر بمبارانها کشته شدند از خود هیچ اختیار و انتخابی نداشتند( در حالیکه نیروهای رجوی در کشتار آنها دست داشتند). در مقایسه با سربازان توضیحات در بالا داده شد، آنها نیز راهی دیگر ندارند. اما نیروهای رجوی بعنوان انسانهای بالغ اکثرا خود به این راه رفته اند و در دام مزدوری افتادند. حساب این عده از سایرین بسیار متفاوت است. ضمنا هیچ تضمینی هم نداده اند که اگر از بمباران و شرایط فعلی رهائی یابند بفعالیت عادی سیاسی همانند بسیاری نیروهای دیگر روی آورد و از آن سازمان مزدور فاصله خواهند گرفت.
بمبارانهای آمریکا را چگونه میتوان تفسیر کرد:
1- مجازات و انتقام کشی از مجاهدین بدلیل سابقه اشان و کشتن چند مستشار نظامی آمریکائی در زمان شاه. بدینسان درس عبرتی بدیگران داده میشود که اگر ده ها سال هم از ماجرا بگذرد و رژیم ها نیز عوض شوند، مرور زمان شامل حال آن نخواهد شد و از تیغ انتقام رهائی نخواهند یافت. 2- مجاهدین را مستقیما مجبور کند بطور کامل زیرکلیدش بیایند و بپذیرند که ارباب جدید کیست و این ارباب نیازی ندارد تا مبالغ هنگفتی به آنها بدهد بلکه این مزدوران مجبورند برده نیز باشند. یعنی بدلیل اعمال گذشته و ترس از نابودی توسط آمریکا؛ اعمال مزدوران را مجانا وبرده وار انجام بدهند. 3- در عین حال معامله با ایران هم در جریان است، بمباران مجاهدین رده پائین شاید پوئنی برای ایران بحساب بیاید و روابط را کمی نزدیک کند؛ یا در مقابل در این بحرانی که آمریکا گرفتار آمده، ایران شیعیان عراق را آرام کند. اما هنوز موقع حذف کامل مجاهدین نرسیده و در جدال میان این دو کشور برگ ها از جمله مجاهدین بازی میشوند. در این بازی گاهی مجاهدین زیر تیغ میروند و زمانی، دیگران را زیر تیغ میبرند.
مسئله مجاهدین رجوی بسیار حساس و با اهمیت است. باید بسیار هشیارانه رفتار کرد تا این گروه را که از جرگه تروریست ( گروهی سیاسی) خارج و مزدور شده دوباره به جرگه تروریستها باز گرداند تا در مرحله بعد به سیاسیون به پیوندند. باید مواظب بود که احتمال دارد اینبار آنها به مزدوربرده تبدیل شوند. حتی رجوی خشک مغز را هم باید بنوعی معالجه کرده بدامن وطن باز گرداند. در این راستا وظیفه و مسئولیت اصلی بر عهده رژیم حاکم بر ایران است. اما همت خود نیروهای مجاهدین رجوی در رها کردن این سازمان تعیین کننده و کمک( انتقاد) سایرین موثراست.
حسن بایگان فروردین 82 آپریل 2003
h_baygan@hotmail.com |