ریشه نام تاجیک چیست

این مطلب را یکی  از دوستان که از اساتید دانشگاهی است در فیس بوک نوشته بود. من پاسخی بدان نوشتم ولی چون فکر کردم شاید برای بعضی دیگر هم جالب باشد در اینجا می آورم. البته بنظرم این دوست عزیز مطلب را کاملا از جائی نقل قول مستقیم کرده باشند. نقل قول آن دوست در فیس بوک چنین است:

" تازی، تازیک و یا تاژیک، شیوه‌ی تلفظ ایرانیان از نام قبیله‌ی طایی و به معنای عرب است، که در زبان پارسی میانه و زبان پارتی به کار می‌رفت. گفته می‌شود که قبیله‌‌ی طایی نخستین اعرابی بودند که ایرانیان در دوران پیش از اسلام با ایشان مواجهه داشتند. بعدها این واژه را برای همه اعراب به صورت عمومی بکار بردند. در دوران پس از اسلام و ورود اعراب مسلمان به ماوراءالنهر این لغت تغییر معنا داد و در مقابل قبایل ترک ساکن در ترکستان غربی، به همه‌ی مسلمانان آن نواحی فارغ از قومیتشان تازیک یا تاژیک گفتند.
شکل سغدی واژه‌ی تازی همان واژه‌ی تاجیک است که امروزه هنوز برای فارسی‌زبانان ماوراءالنهر و بخش شرقی فلات ایران استفاده می‌شود. نام تازی ظاهراً تغییریافته‌‌ی واژه طی‌زی است به معنای کسی که در قبیله طی زندگی می‌کند. برخی نیز تازی را منسوب به تاز به معنی تازَنده و مهاجم می‌انگارند که یادآور یورش‌های گاه‌ و بیگاه اعراب به شهرهای ایران است. بعدها ایرانیان این نام را به کل عربان اطلاق کردند.
در پارسی میانه تازی را تازیک می‌گفتند.
"

 

پاسخ من:

سلام خانم تقی. این نقل قول شما تنها یکی از نظرات در خصوص واژه تاجیک یا تاژیک است. من در سیر مطالعاتی ام دو سه هفته ای است که به مطالعه در خصوص اقوام افغانستان رسیده ام. کتب زیادی ندارم شاید حدود 50 جلد ولی در میان آنها کتب مرجع مهم وجود دارد.

در کتاب افغانستان رنگین کمان اقوام نوشته علی نجفی( مسیح ارزگانی)، مرکز مطالعات و انتشارات میراث خراسان ( افغانستان) چاپ دوم 1390 ؛ ضمن اینکه این نظر را معرفی کرده 14 نظر دیگر را هم آورده که از جمله  شماره های:

6-  تاجیک به معنای قوم آریائی نژاد از ریشه تات است.

8- قول دیگر در باب این لفظ این است که لفظ تاجیک از ریشه ترکی است و اصل آن به معنای " تبعه ترک" بوده است... برخی منابع دیگر نیز تاجیک ها را آریائی های آمیخته با ترک دانسته اند. و...

و خیلی چیزهای دیگر.

من هنوز کارم به نتیجه نرسیده است و از جمله کتاب بعدی که کنار دست گذاشته ام تا بخوانم بنام " مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان" نوشته حق نظروف، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام، چاپ اول 1380 در 707 صفحه است.

کتاب سراج التواریخ نوشته ملا فیض محمد کاتب هزاره که معروفترین کتاب است و به قولی بعد از تاریخ بیهقی بهترین نثر را دارد؛ به دلیل اینکه 7-8 جلد قطور است شاید فرصت خواندن کامل آن را پیدا نکنم، اما همین شخص کتاب کوچکتری دارد به نام  نژاد نامه افغان، مولف ملافیض محمد کاتب هزاره، مقدمه و تحشیه و تعلیقیه از " حاج کاظم یزدانی" ، ناشر موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول قم  1372. این کتاب که اتفاقا ً مرجع مهمی هم به حساب می آید در صفحه 138 نوشته:

" فرقه تاجک مخفف تاجیک- این فرقه که در نژاد از عرب است در بدو ظهور اسلام بر اروپا و آفریقا و ایشیا ( مقصود آسیا میباشد) مستولی و متصرف و در اکثر مقبوضات خود متمکن و با اهالی آن مخلوط شده، رفته رفته از اضافت کاف تصغیر بر لفظ تازی که نام فارسی عرب است تازیک و ابدال زا به جیم تاجیک و از کثرت استعمال "یا" حذف و تاجک شد."

اما در توضیحات زیر نویس از تعلیقیه نویس چنین آمده است:

" تاجک در اصل تازی و تاجیک بوده است که ایرانیان به قبیله ( طی)، یکی از قبایل عرب اطلاق میکردند و بعدا ً این کلمه را به همه عربها اطلاق کردند و در هنگام فتوحات اسلامی چون عربها به ترکستان حمله ور شدند، ترکها این کلمه را از ایرانیان گرفته و به مطلق عرب و فارس اطلاق کردند، تا رفته رفته به فارسی زبانان، مخصوصا ً به فارسی زبانان خراسان علم گردید. تاجیکها به شهادت زبان و قیافه اشان، با اقوام (هند و اروپائی ) پیوند می خورند، هیچ دلیلی بر عربیت آنها نداریم."

 

خود این تعلیقیه نویس، آقای حسینعلی یزدانی ( حاج کاظم) کتاب جالبی دارد بنام پژوهشی در تاریخ هزاره ها ، ناشر شریعتی افغانی ، جلد 1و2 چاپ چهارم 1390 که البته این یکی راخوانده ام .

کتاب هائی هم مثلا کتاب غلام محمد غبار "افغانستان در مسیر تاریخ "را پیشتر خوانده بودم ولی دوباره در این زمان باید آنها را بخوانم.

نتیجه ای که از مجموع نوشته ها و کتب گرفته شده این است:

تاجیک ها اقوام آریائی یا هندو اروپائی هستند.

اما در خصوص ریشه کلمه تاجیک یا تاژیک یا... نتیجه موثقی ندیدم. همه حرفها حدسیاتی است که ظاهرا ً هیچکدام هم ریشه محکمی ندارند و یا صاحب نظران نتوانسته اند بطور دقیق و محکم آن نظر را ثابت بکنند.

شاد و سلامت باشید.

 

اضافات

قسمت فوق را همان موقع در فیس بوک گذاشتم ولی حالا که دو روز از نوشته پیشین میگذرد به نکته جالبی در کتاب مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان نوشته حق نظروف، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام، دوشنبه 1999 برخوردم.

در صفحه 22 چنین آمده:

" ... بر علاوه این باید یاد آور شد، که اصطلاح تاجیک در اول پیدایش خود به صفت پیروان آئین زرتشتی استفاده می شده است، که به نشان افتخار و سرافرازی تاج واره مخصوصی برسر می گذاشتند. "

 

همانطور که پیشتر به کتاب افغانستان رنگین کمان اقوام اشاره داشتم نویسنده آن کتاب 15 گونه تعبیر و تفسیر برای نام و ریشه تاجیک ارائه داده که ازجمله در هفتمین چنین نوشته است:

7- ...

((" ... و بعضی مورخین [ در] وجه تسمیه قوم تاجک [ تاجیک] چنان نوشته اند که یکی از شاهان تاتاری سرداری را از قوم خود در صله خدمتی تاجی بخشید، از آن زمان اولاد او تاجیک [ دارای تاج] مشهور شد و بعضی اولاد شاهان مغلیه تورانی را تاجیک می گویند و در اکثر کتب فارسیه ذکر ترک و تاجیک در تذکرات قوم مغلیه تورانی دیده شده ...)) [ آق باش قاجار  272].

 

چنانکه دیده می شود در همین چند سطر کوتاه ( شماره 7 از کتاب رنگین کمان) دو نظریه ارائه شده که با دومین کاری ندارم بلکه همان اولی که درباره تاج صحبت میکند مد نظر است و مقایسه آن با آنچه در کتاب نظروف آمده که به وضوح دیده می شود دو نظر بسیار دور از یکدیگر ارائه شده است.  یکی ریشه را در تاتارها که اقوامی مغول هستند می بیند و دیگری در زرتشتیان ایرانی یا آریائی نژاد. پس کدام یک میتواند صحیح باشد و اساسا ً از میان تمام 16-17 نظریه ای که تنها در اینجا اشاره شده کدام میتواند صحیح باشد شاید هیچ کدام ونظریه دیگری صحیح باشد.

 

حال از این آشفته بازار می خواهم کمک بگیرم و اشاره ای بکنم به دو سه مطلب دیگر که در همین هفته اخیر نوشتم و به بررسی ریشه بعضی کلمات مانند " خنزر و پنزر" ، " عن  یا ان  به معنی گه " و " چَرت و پرَت" پرداختم؛ در آنجا اشاره کردم که بررسی این کلمات به دلیل اینکه منابع قدیم نیز کاملا  ً دقیق و قابل ِ استناد ِ صد در صد نیستند، من نیز نمیتوانم با قاطعیت تمام ادعا بکنم آنچه نوشتم صد در صد درست است، هر چند به نوشته ها و استدلالاتم اعتقاد دارم. حال این یک نمونه از تناقضات در ارائه ریشه تاجیک را هم برای اثبات آن حرفم قبول بفرمائید.

 

 

نکته مهم اینجاست که تاجیک ها، اگر همان تازی ها به حساب بیایند بیشتر در افغانستان و کشور

تاجیکستان هستند و نه در ایران.  پس چرا باید عرب ها تمام مردمان شرق عراق یا ایرانیان تا تاجیکستان را تازی بنامند؟  البته من نمیدانم که کردها را هم تازی مینامند یا خیر ولی ظاهرا آنها را تازی نمیدانند در اینصورت مقداری به حل مسئله نزدیک تر می شویم.

خوب است یکی از نظرات را بررسی کینم، آن نظریه ای که میگوید این اعراب بودند که مردمان این قسمت را تازی ( برگرفته از تاجیک ) نامیدند.

در این رابطه ظاهرا بهترین استدلال میتواند چنین باشد که کلمه اصلی " تاژیک " و " تاژیکی" بوده که چون عرب ها " ژ" ندارند آن را به " تاجیک " و یا " تازیک "  تبدیل کرده اند. و بعد آن را مختصر کرده و " تازی" و " تاجی" کرده اند.

ولی چرا " تاجی " وجود ندارد؟

شاید بتوان فرض کرد آنها ابتدا "تاژیک" را به " تاجیک " و بعد " تازی" تبدیل کردند. سپس " تازی" رواج یافت و آن دیگری " تاجی" از میان رفت. اما جالب است که کلمه تاج در عربی به همین معنی تاج در فارسی هست و معروفترین فرهنگ لغت عربی به عربی " تاج العروس" نام دارد و خروس هم تاج دارد.

 

اما آن نظری که صحبت از این می کند که در ابتدا ایرانیان از نام قبیله  " طی" یا " طائی" که حاتم طائی نیز از همان است کلمه ای ساخته و بعد این نام به خود ایران بازگشته است، مسلما ً نمی توان پذیرفت که این نظر چندان قوی و بر اساسی محکم بنا شده باشد. زیرا ایرانیان در زمان ساسانیان (که حکومتی طولانی داشتند) پایتخت اشان در مدائن (در عراق کنونی) قرار داشت و با قبایل بسیار بزرگ عرب مانند حمیریان و غسانیان همسایه بودند و در اساس بیشتر جنگهائی که بنام ایران و روم نامیده می شود میان این دسته اعراب حائل میان این دو امپراطوری صورت میگرفت. بهرام گور را همین اعراب تربیت کردند و مُنذر بزرگترین و معروفترین ملک آنها بسیار قدرتمند بود. حال چرا باید میان این همه طوایف و مردان قوی نام طی را به اعراب بدهند؟ سئوالی است که پاسخ اش بنظر من این است که چنین فرضیه ای درست نیست.

حتی در متون قدیمی نیز از اعراب نام برده شده است و نیازی نبود که نام جدیدی برای آنها آنهم بر چنین مبنائی ساخته شود. حتی در جائی دیده نشده است که برای نامیدن اعراب آنها را " طی زی" و یا " طی زیان" و یا حتی آنرا  بصورت " تازیان" نوشته باشند. این کتابت در خصوص نام اعراب نه در پیش از اسلام و نه بعد از اسلام دیده نشده است.

 

نتیجه

اگر قرار بود اعراب که همسایه ساسانیان بودند نامی بر مردمان این قسمت بگذارند چرا می بایست نام آن قبایل یا طوایفی را که در دورترین نقطه از آنها بودند بر تمام مردمان این منطقه بگذارند؟ چرا نباید آنها را ساسانی می نامیدند؟ خراسان که به اعراب نزدیک تر از تاجیکستان بود و در آن زمان نیز سرزمینی مشخص و صاحب نام بود و ابومسلم را هم خراسانی و یاران خراسانی عباسیان نامیدند پس چرا ایرانیان و در مجموع پارسی گویان منطقه را خراسانی نگفتند؟

 

بیشترین احتمال از نظر من در باره ریشه نام تاژیک:

- نام  تاژیک (و نه تاجیک یا تازیک) در همان شرق ایران کنونی ساخته شده است.

 

- اعراب که در عرض مدت کوتاهی توانستند باین منطقه برسند با این نام برخورد کردند و درنگارشها یا گزارشات خود با مرکز خلافت از این نام استفاده کردند.

 

- از زمانیکه ابومسلم بنام خراسانی ( معلوم نیست واقعا از اهالی خراسان بوده بلکه بعضی منابع او را یمنی می دانند. طبری مجموعه آنها را " یاران خراسانی عباسیان " مینامید به معنی کسانیکه در خراسان بودند حتی اعراب و نه اینکه حتما خراسانی باشند. من این موضوع را مفصل تر نوشته ام و در سایتم هست) وارد ماجرا می شود داستان خراسانیان با مرکز خلافت پیوند عمیقی پیدا می کند.

 

- پس از آن خاندان برامکه هستند که در دربار هارون الرشید مقام و منزلت بالائی داشتند. خاندان آنها اساسا ً از بلخ و از بزرگان معبد نوبهار بودند. به احتمال قوی این خاندان از تاژیکان بودند و چون در کنار خلیفه قرار داشتند زمانیکه اعراب می خواستند از آنها نام ببرند نمی گفتند ایرانیان و یا خراسانیان بلکه می گفتند " تاجیکان" و یا " تازیکان" ؛ که البته چون عربها " ژ" نداشتند برای آنها تفاوتی نمیکرد که به جای آن " ز"  و یا  " ج"  بکار ببرند. در نتیجه هر دو املاء نیز متداول گشت.

 

- در اینجا باید یک پرانتز باز شود. اگر برامکه با نام تاژیک به معنی کسانیکه تاج  بر سر دارند پیوسته باشند و خود نیز تاجی بر سر داشتند ( به داستان تاج که در بالا آورده شد توجه شود) که باعث می شد اعراب آنها را تاجیک یعنی تاج به سر بنامند؛  پس تئوری بودائی بودن آنها از میان میرود و آنها میابیست زرتشتی بوده و معبد نوبهار نیز آتشکده زرتشتیان بوده باشد. این نظر البته معقول تر از آن است که برامکه را بودائی میداند زیرا این زمان که مصادف با اواخر ساسانیان بود دین زرتشتی به عنوان دین برتر و غالب در میان ایرانیان تصویب و محرز شده بود و به احتمال قریب به یقین تعداد بودائیان کاهشی فاحش یافته بود.

 

-  مامون خلیفه عباسی از مادر( ام ولدی مراجل – تاریخ کامل ابن اثیر جلد هشتم صفحه 4744) متعلق به خراسان و احتمالا ً تاژیک  بود. بنابراین او می توانست از این نام بیشتر استفاده بکند و آن را در دستگاه خلافت جا بیندازد. مامون مدتی مرو را پایتخت خود قرار داد و با خراسان روابط تنگاتنگی داشت.

 

- مامون برای حفاظت خود و خلافتش پای خراسانیان و ترکان را به سرزمین های اعراب یا بطور مشخص عراق کنونی باز کرد. مخصوصا ً ترکان ازاین زمان شروع به مهاجرت به غرب کردند. ترکان ِ افغانستان بسیار نزدیک به تاجیکان بودند تا سایر ایرانیان و مخصوصا ً ایرانیان ساکن ِ ایران کنونی، زیرا هنوز پایشان به داخل ایران باز نشده بود.

تداخل نژادی میان ترکان و تاژیکان بسیار زیاد است.

 

- مامون با پوران دختر حسن بن سهل برادر فضل ابن سهل سرخسی ( متولد سرخس) [معروف به ذوالریاستین، زیرا هم ریاست دیوان را داشت و هم ریاست ارتش را] ازدواج میکند که بزرگترین جشن ازدواج برپا می شود. خاندان سهل سرخسی  و بسیار ثروتمند بودند. همانطور که از نامشان پیداست از اهالی سرخس بودند و مسلما ً از اعراب مهاجر نبودند زیرا نام دختر آنها پوران بود.

پس دیده می شود که در دربار خلفای عباسی مملو از ایرانیانی بود که بیشتر از افغانستان کنونی و یا خراسان بزرگ ( شامل افغانستان کنونی و خراسان ایران) بودند. احتمال قوی آن است که آنان پارسی زبانان تاژیک بودند.

 

 

بدین ترتیب مجموعه این نکات باعث گردید تا به مرور تمام مناطق میان اعراب و تاجیکستان(اعراب به آنجا رسیده بودند) به این نام خوانده شد.

 

بهر کیفیت هنوز جای بحث باز است و ریشه این نام بطور دقیق معلوم نیست، چنانچه در ادامه مطالعاتم به پاسخ یا نتیجه کامل و دقیق رسیدم به اطلاع خواهم رساند. ولی متاسفانه اکنون فرصت آن را ندارم تا بیشتر راجع به این موضوع تحقیق بکنم.

 

 

5 فوریه 2014  برابر 16 بهمن 1392

اپسالا – سوئد

حسن بایگان

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org