چنانچه اسرائیل غزه را اشغال کند چه خواهد شد؟ اکنون بیشتر از 10 روز است اسرائیل به غزه حمله ای همه جانبه و به معنی تمام وکمال آن کرده، بدینصورت که از زمین، هوا، دریا و همچنین با انواع سلاح ها به این منطقه کوچک که تنها حدود 10 در 40 کیلومتر است حمله برده واز طرفی نه تنها پیش از حمله آنها را در محاصره کامل غذائی، داروئی، سوخت ووو قرارداد بلکه اکنون حتی به مدارس و آمبولانس ها نیز حمله کرده تا مبادا مجروحان فرصت معالجه بیابند. با این مقدمه از وضعیت این کشتار به این سئوال پرداخته میشود که پس از اینهمه جنایات اگر اسرائیل بهدف اعلام شده خود یعنی ورود به غزه ویافتن نیروهای حماس و کشتار آنها بپردازد عاقبت چه خواهد شد. برای یافتن پاسخِ نتیجه نهائی جنگ، باید تاریخ را مرور کرد؛ زیرا تاریخ نمونه این جنایات مقدس را در این منطقه بسیار بخاطر دارد. نیازی نیست تا به زمانهای بسیار دور برویم بلکه کافیست از همان زمان جنگهای صلیبی شروع کنیم. زمانیکه اروپای فقیر و عقب افتاده بدنبال یافتن نان و یا در واقع بهشتِ روی زمین با تحریک اعتقادات مذهبی بطرف سرزمینهای ثروتمند و سبز و خرم خاورمیانه براه افتاد. زمانیکه اروپائیان که بدلیل فقر و سرمای منطقه از کمترین وسایل و مواد خوراکی محروم بودند به منطقه خوش آب و هوا، ثروتمند و همچنین متمدن خاورمیانه رسیدند و آن همه چیزها، مردمان مرفه و میوه های خوشمزه و مواد خوراکی خوب را دیدند واقعا بهشت موعود را یافتند. هنوز هم تصویری که از بهشت در کتابهای مسیحیان جهان ارائه میشود همان طبیعت خاورمیانه است. زمانیکه اروپائیان مسیحی با آنهمه عقب افتادگی به این سرزمین ها هجوم آوردند پذیرش آنها حتی از جانب امپراطور مسیحی روم شرقی قابل قبول نبود ولی این مردمانِ گرسنه که حرص ثروت همراه با تحریکات مذهبی آنها را از خانه و کاشانه اشان جدا کرده بود خیال برگشت نداشتند در نتیجه چند قرن جنگ و کشتار مذهبی ادامه یافت. پس از مدتی که آن شور و هیجان اولیه مذهبی فروکش کرد چهره و هدف واقعی سردمداران جنگ خود را نشان داد. در این منطقه جنگها میان سه دسته مسیحیان مهاجم و یهودیان و مسلمانان ساکن در جریان بود. همانطور که گفته شد پس از مدتی چهره واقعی جنگ رو شد و چنان شد که هرگاه یکی از این سه دسته به مرحله ای میرسید که میتوانست قدرت کامل را بدست بگیرد آن دو تای دیگر با هم متحد میشدند و این یکی را سرکوب میکردند و در همین سرکوب چون مرحله ای میرسید که یکی از این دو متحد قدرت میگرفت آنگاه بسرعت در این اتحاد و دشمنی ها جابجائی رخ میداد. بارها و بارها مسیحیان و یهودیان، مسلمانان را کشتار کردند؛ و پس از چندی مسیحیان و مسلمانان به کشتار یهودیان پرداحتند و بزودی مسلمانان و یهودیان بسراغ کشتار مسیحیان رفتند. در کنار آن هرگاه هم دست اشان میرسید یک به یک سراغ هم میرفتند و بدون دخالت سومی یکدیگر را کشتار میکردند. برای بررسی این واقعیات میتوان به نوشته های غربی ها مراجعه کرد زیرا اولاً آنها بودند که حرکت جنگی را شروع کردند و از طرفی اسناد آنها در کشورهایشان بیشتر باقی مانده، ولی نوشته های ساکنین آن منطقه اکثراً در همین جنگها از میان رفته است. بهر صورت آنچه که از نوشته های محققین غربی و بر مبنای اسناد تاریخی از همان زمان بدست میآید این کشتارها و اتحادها و دشمنی های دائماً متغیر بوده است و چنین نیز خواهد ماند. کشتارهائی که اینها از یکدیگر کردند واقعاً وحشیانه بوده است واین علیرغم آنستکه تمامی این ادیان دائماً دم از انسانیت میزنند. در این میان مسیحیان ادعائی بیشتر از دیگران میکنند و همواره بدان اشاره دارند که در دین مسیح و کتاب مسیح تماماً صحبت از عفو است و تا بدانجا میروند که صورتشان را در برابر کشیده نگهدارند ولی نشان دادند که اینها تنها شعارهائی برای فریب است. وگرنه اگر راست میگفتند نیازی نبود تا برای یک تکه زمین این لشکر کشی را براه اندازند و دیگر آنکه در بسیاری از جنگها نیازی نبود تا کثیری از انسانهای غیرنظامی اعم از زن ومرد وبچه را کشتار کنند. برمبنای همین اسنادِ غربی ها، مسیحیان و یهودیان بسیار بی رحم تر از مسلمانان بودند بطوری که هرگاه پرچم مسحیان دیده میشد همه مردم مرگ خود را حتمی میدیدند. با مطالعه تاریخ آن جنگها معلوم میشود که این شهرها و یا نقاط مقدس بارها دست بدست گشته است و هیچگاه دسته ای که موفق به فتح شده قادر نبوده تا آنرا برای مدت طولانی حفظ کند. اما پس از چند قرن جنگ طولانی و خسته شدن همگان، صلاح الدین ایوبی توانست آن منطقه را بدست بگیرد و برای چندین قرن سکوتی بر این جنگ ها حکمفرما شود. البته از طرفی غربی ها مشغولیات و یا در اصل راه درآمد بهتری یافتند و آن کشف قاره جدید با ثروتهای بیکران بود که توجه آنها را از خاورمیانه بدور افکند.
اکنون با توجه به این نگاه کوتاه تاریخی بدانجا میرسیم که اشاره شود چنانچه زیاده خواهی انسانها مهار نشود همانند اسبی سرکشی است که انسان را به هرجائی و عملی میکشد. پس علیرغم اینکه اروپائیان بر قاره جدید حکمفرما شدند با اینحال از فکر خاورمیانه بیرون نرفتند. از طرفی افکار مذهبی در میان مسیحیان آنها را به بازگشت به این سرزمین (باصطلاح خودشان مقدس)، محل تولد مسیح و پاک کردن آن از سایرین، همیشه آماده به خدمت اشان میداشت. یهودیان نیز همیشه این فکر را در سر داشتند؛ بطوریکه بر مبنای نوشته های خودشان از قرن ها پیش نقشه باز پس گرفتن قدرت در این سرزمین را داشته اند. بهمین دلیل آنها نیز از قرن ها پیش همواره در حال توطئه بوده اند. هیچگاه هیچ انسان عاقلی نباید فریب ظواهر و حرفها و مظلوم نمائی ها را بخورد. همانطور که گفته شد اگر همین تاریخ گذشته خوانده شود دیده میشود که همین یهودیانی که اکنون با مستمسک قرار دادن هولوکوست مردم جهان را بدهکار خود میدانند در مواقعی که توانستند بدتر از هولوکوست بر سر دیگران آورده اند این را تاریخ میگوید و در آن هیچ غلوی و یا جای شکی نیست. نمونه عیان چنین چیزی را هم اکنون در غزه شاهد هستیم. برمبنای همین نوشتار و تجربه تاریخی ابداً مقصود این نیست که یهودیان کشتار کرده و میکنند ودیگران نمیکنند بلکه این ریشه در ماهیت فکری و قدرت دارد. آنچه این عمل را شدت یا ضعف میبخشد ریشه فکری، فلسفه و یا در این میان دین و دستورات آن است. پیشتر در مطلب مفصلی (در حد یک کتاب 200 صفحه ای) تحت عنوان " تقدیس جنایت بدتر از خود جنایت است"؛ به بررسی تفکرات و دستورات عهد عتیق پرداخته و نشان دادم که دستوراتش بسیار غیر انسانی است و بنابراین کسانیکه از آن دستورات پیروی میکند بسیار خشن تر وبیرحم تراز سایرین در جهان هستند. بهمین دلیل هرچند طرفداران تمامی این سه دین در طی قرون کشتارهای زیادی از یکدیگر کردند اما برمبنای بعضی مسائل بعضی خشن تر و بیرحم تر عمل کردند. حتی با توجه به کتابهای غربی ها مسلمانان در میان آنها کمتر خشونت نشان دادند. بهر حال آنچه که از نوشتار بعضی یهودیان بر میآید آنها که از چندین قرن پیش مترصد بازگشت به سرزمین مقدس ( البته مقدس برای هر سه گروه ولی کمتر برای مسلمانان زیرا آنها کعبه را ارجح میدانند) بودند تااینکه با فتنه در جنگهای اول و دوم و طرفندهای سیاسی و ... توانستند جای پای خود را درآنجا مستحکم کنند. اما نتیجه چه شد؟ از آن زمان تابحال آنها نتوانسته اند در آن سرزمین روی آسایش ببینند. زیرا همان چیزی که در زمان جنگهای صلیبی عمل میکرد حال هم عمل میکند. اکنون نیز در میان تمامی این سه گروه دسته بندیهای متفاوتی وجود دارد. در میان یهودیان بسیاری هستند که بدلایل گوناگون با موجودیت اسرائیل مخالفند. دسته ای معتقدند که در کتاب مقدس آمده که آنها تا آخر عمر پراکنده خواهند بود و هر که بخواهد بر وعده خداوند خلاف کند محکوم به شکست است و قوم بنی اسرائیل را بنابودی میکشد. عده ای معتقدند که قدرت آنها در پراکنده بودن آنها در جهان و اتحاد مخفی و غارت مردم است. و البته در کنار این نگاه های غیر انسانی، عده ای یهودی نیز از روی انسان دوستی میخواهند همانند شهروندانی مساوی درکنار سایرین با ادیان و تفکراتی دیگر زندگی آرامی داشته باشند. درمیان مسیحیان نیز تفاوتهای زیادی هست. در عین حالیکه دسته ای به حمایت از اسرائیل برخواسته اند عده ای نیز برعلیه اسرائیل هستند و با تمام قوا در تلاش هستند تا این سرزمین را به مسیحیان باز گردانند. در میان مسلمانان نیز همین موارد هست و در حالیکه بسیاری مسلمانان در این جنگ نابرابر کشته میشوند عده ای به این کشتار رضایت میدهند زیرا آنها نیز از زاویه منافع خود بدان نگاه میکنند و نمیخواهند در این جنگ حماس و مسلمانانی که ممکن است بطرف ایران گرایش پیدا کنند اسرائیل را شکست بدهند ولی در عین حال نیز نمیخواهند اسرائیل کاملاً پیروز بشود. در همین جاست که به پاسخ سئوال اول میرسم. این جنگی است که به دلایلی که گفته شد تا زمانیکه پای دین و در مرحله بعدی منافع مالی و قدرت در میان است تمام نخواهد شد و هیچ دینی در آن پیروز نهائی نخواهد بود. پس حتی اگر اسرائیل بتواند وارد غزه بشود و نیروهای حماس را قتل عام کند باز نیروی دیگری بزودی سر برمیآورد و این نیروی جدید میتواند باز متمایل به ایران و کمکهای او باشد؛ و یا مسیحیان و یا کشورهای عربی آنها را ایجاد کنند. این جنگ مقدس؛ طولانی ترین، پرهزینه ترین و پر کشتار و خرابی ترین جنگ در طول تاریخ بشر بوده و هست و هنوز ادامه دارد؛ بنابراین کثیف ترین جنگها نیز هست. پس این جنگ و کشتاری است که پایانش را باید در جای دیگری یافت و آن چیزی نیست غیر از پذیرش یک فلسفه یا فکری کاملاً دقیق و انسانی که با شرایط قرن نیز مطابقت داشته باشد.
20 دی 1387 9 ژانویه 2009
حسن بایگان – سوئد hassan@baygan.net
|