آیا ورزش از سیاست جداست؟ سوید امروز رسما ورزش را با سیاست پیوند زد!

   سالهاست غرب فریاد جدایی ورزش، هنر، فرهنگ و… حتی دین از سیاست می‌زند. اما آیا راست می‌گویند؟

اینکه ایران را در ورزش برای مبارزه نکردن با اسرایل تحریم و تحت فشار گذاشتند با این استدلال که ورزش از سیاست جداست تا چه حد درست است؟!

یک سخن معقول می‌گوید:

انسان‌ها را در شرایط سخت می‌توان شناخت.

   تا زمانی‌ که شخصی یا کشوری در شرایط دیگران قرار نگرفته شعارهای آزادی، بشر دوستی، حقوق بشر، دمکراسی و… می‌دهد، اما باید دید اگر در شرایط آنها قرار داشته باشد با این ترم‌های سیاسی، چگونه برخورد می‌کند.

   حال در اروپا با توجه به جنگ روسیه با اکراین، شرایط محک زدن آنها کاملا نمایان شده است و آنچه همه جهان شاهد هستند تحریم‌های ورزشی و فرهنگی غرب برعلیه روسیه است. آنها نیز بدون هیچ شرمی و طلبکارانه  اینکارها را می‌کنند.

اما شاید جالب‌ترین‌ها امروز ۳۱ مارس، ۱۱  فروردین در سوید، چشم و چراغ آزادی و دمکراسی و … و جدایی دین از دولت (این یکی -‌سکولاریزم- را از سالها پیش نوشتم و نشان داده‌ام که چگونه مذهبیون بر سوید سلطه دارند یعنی دین کاملا در سیاست دخالت دارد و در حاکمیت است. در سایتم هست) رخ داد.

   رسانه‌های سوید امروز اعلام کردند (من بیشتر رادیو سراسری را گوش می‌دهم) برترین چهره/قهرمان تیم ملی بسکتبال سوید، تنها کسی که توانست در سوپر لیگ حرفه‌ای آمریکا وارد شود و افتخار سوید است, بود؛ یعنی نابود شد، یعنی از تیم ملی کنار گذاشته شد، و دیگر افتخار و قهرمان و… هیچ نیست، چرا؟

   زیرا این شخص قرارداد بازی در یک تیم روسیه را امضا کرده بود. سوید از او خواست به دلیل جنگ اکراین از تیم روسیه جدا بشود. او جواب منفی داده و گفت به قراردادش پای بند است.

این نمونه کاملا مشخص دخالت دادن سیاست در ورزش است.

   نکته جالب آنست که رسانه‌ها تمام آن القاب را ذکر کردند شاید مقصودشان آن بود که به مردمان بفهمانند این قهرمان ملی را به سادگی خرد کردیم، شما حساب دستتان باشد.

   پس به آنچه در غرب (بلا استثنا تمام کشورهای غرب) از انسانیت، بشردوستی، حقوق بشر، آزادی بیان و… می‌گویند باید کاملا شک کرد.

نکته:

اگر اشاره من به این دسته کشورهاست به این دلیل مشخص است که اینهایند که این ادعاها را دارند و بقیه را دیکتاتور، ضد بشر و… می‌نامند و باید پاسخگو باشند.

   حال با توجه به تحریم‌های ورزشی، هنری صورت گرفته برعلیه روسیه، غرب دیگر نمی‌تواند به ایران یا هرکشور دیگری که به دلایل سیاسی، دیگری را تحریم می‌کند خرده بگیرد.

   اسرایل با ایران یک جنگ عیان دارد و دشمن هم هستند. اسرایل دخالت‌های نظامی، جاسوسی، اقتصادی، ترور و… در ایران کرده و می‌کند و علنا در همه رسانه‌ها از حمله گسترده نظامی به ایران و بسیاری فشارهای دیگر می‌گوید. پس این نیز جنگی است همانند هر جنگ دیگری با شکلی متفاوت که البته خیلی طولانی شده و جنبه گرم‌تر آن در سوریه است.

   در نتیجه با توجه به رفتاری که غرب در شرایط کنونی نشان داده و سیاست را رسما با ورزش و هنر و فعالیت‌های فرهنگی مخلوط کرده است، ایران نیز در عدم اجرای مسابقه ورزشی با اسرایل کاملا برحق بود و هست.

مقایسه، فشار در زمان جنگ!

   برای من مثل روز روشن است که اگر اوضاع در غرب کمی سخت‌تر بشود تمام صداها را در سوید خفه خواهند کرد.

   هشت سال جنگ ایران با عراق به‌عنوان سومین جنگ بزرگ قرن به حساب آمد زیرا دو‌ ارتش نسبتا بزرگ با چند صد تانک و هواپیما و بیشترین سلاح‌ها و نفرات رو در رو قرار گرفتند. اما آن شرایطی که برای مردم ایران بود با آنچه که در غرب و مخصوصا سوید بر سر مردم خواهند آورد ابدا و ابدا قابل مقایسه نخواهد بود.

 تیغ سانسور از هم اکنون کاملا برگردن مردم سوید هست.

   نشریات اینترنتی روسیه حتی آنها که به‌زبان‌های غیر روسی مثلا پارسی هستند در سوید قطع شده است و ابدا قابل دسترسی نیستند و به احتمال قوی آنهایی‌که سعی دارند به نوعی راهی به آنها پیدا بکنند در لیست سیاه سازمان امنیت قرار می‌گیرند.

خفه کردن مردم در سوید!

   تصور نشود خفه کردن مردم در سوید و اجبار کردن آنها به تسلیم تا حد رفتن به جنگ و کشتن هرکسی درهر نقطه‌ای از جهان مشکل است. اتفاقا این کار در سوید از همه جای دنیا آسان‌تر می‌باشد، چگونه:

   در سوید تقریبا هیچ کسی پول نقد در جیب ندارد و در اکثر مغازه‌ها و شاید همه ادارات، همه چیز با کارت است و اختیار آن نیز در دست بانک‌هاست. صاحبان بانک‌ها هم چند سرمایه‌دار بزرگ هستند؛ مخصوصا خانواده یهودی صهیونیست والنبری که دنبال خرید همه زمین‌های کشور اکراین به قیمت نزدیک به صفر بود، یعنی صاحب اکراین می‌شد، این حراج گذاری کشور از برنامه‌های زلنسکی رییس جمهوری تحمیلی همین دسته مردم، در جهت تامین منافع و تحکیم قدرت آنها در جهان بود.

   هم اکنون در سوید حتی برای ورود به سایت های دولتی و انجام کارهای دولتی، عمومی‌ترین راه که شاید همه مردم انجام می دهند، از طریق -‌‌شناسایی یا امضا الکترونیکی توسط بانک‌‌ها- صورت می‌گیرد. یعنی آنها باید شخص را تایید بکنند. پس بستن کارت بانکی  یعنی عدم امکان زندگی.

چرا دولت خودش امضا الکترونیکی ارائه نداد و نمی‌دهد؟

   این سئوال مهمی است که نشان از سلطه بلامنازع سرمایه‌داران خاص بر تمام امورات دارد و دولت زیر کلید آنهاست. همین نکته  نشان از آزاد بودن  یا نبودن، مستعمره بودن یا نبودن یک کشور دارد

   این مهمترین امر در زندگی مردمان، باید در اختیار دولت باشد. زمانیکه چنین نیست، بدان معنی است که سرمایه‌دارانی که بر دولت سلطه دارند می‌خواهند کلید رمز (اختیار زندگی مردم، اختیار ورود مردم به …) کاملا در اختیار خودشان باشد تا چنانچه زمانی  موقعیتی پیش آمد که احتمال و یا امکان آن باشد که دولت بخواهد از زیر کلید‌ آنها خارج بشود به آسانی همه چیز را از هم بپاشند! آنها می‌توانند تمام شیرازه کشور را در کسری از زمان بهم بریزند بطوریکه هیچ چیزی و کاری امکان پذیر نباشد. این اسارت تمام و کمال است.

   سوید به‌صورت آزمایشگاهی برای برنامه‌های خاص آینده سرمایه‌داران بزرگ بین‌المللی درآمده است. آنچه در فیلم‌ها از کاشتن چیپس در بدن و… دیده می‌شود پیش زمینه‌هایش در سوید انجام گرفته و در همین کشور شروع خواهد شد.

آمادگی جنگی و تنبیهات:

   از چند هفته پیش رسانه‌های سوید مردم را برای جنگ آماده می‌کردند. از جمله از جریمه‌های زندانی بسیار طولانی مدت ده‌ها ساله در صورت عدم رفتن به خدمت سربازی در زمان جنگ می‌گفتند.

در سوید امکان کار آزاد وجود ندارد!

   در مقایسه با ایران که اگر دولت کسی را ممنوع الاستخدام کرد او هزاران راه برای تامین هزینه زندگی دارد و می‌تواند مانند میلیون‌ها نفر دیگر، دست به انواع شغل‌های آزاد بزند، در سوید ابدا این خبرها نبود و البته همانطور که گفته شد در شرایط کنونی ابدا امکان ندارد. زیرا اگر بانک، کارت را بست هیچ راهی برای ادامه زندگی نیست. حتی نمی‌توان خوراک خود را تهیه کرد. بیمارستان، دارو، کرایه وسیله نقلیه و… و همه چیز دست و پای او را می‌بندند.

   در واقع اکنون در سوید مردمان به صورت بدترین بردگان موجود در جهان در آمده‌اند. اما به‌واسطه ثروت کشور، چشم‌ها کور شده است. کافی است کمی وضعیت سخت بشود آنگاه شاید مردم اسیر، برده و بدبخت بودن خود را ببینند.

   در ایران به کسی که موقعیت خود ومشکلات جامعه را نمی‌بیند و درک نمی‌کند می‌گویند – خوش به حالش- یعنی عقلی ندارد که مشکلات و فلاکت را ببیند و خوش می‌گذراند به روایتی الکی خوش است. چنین شخصی به هیچ چیز یا نکته انسانی اهمیتی نمی‌دهد به غیر از زندگی موقت خود. این افراد بسیار خطرناک هستند زیرا برای منافع اندک خود حاضرند حتی آگاهانه دیگران را زیر بگیرند و زندگی مردمان را برباد بدهند. در سوید نیز همین جمله -‌خوش به‌حالش، الکی خوش- را به بسیاری باید گفت.

هراس واقعی!

   من پس از سال‌ها دیدن بسیاری چیزها، خطرها، تنگناهای اقتصادی و… برای اولین بار در زندگی‌ام چند روز پیش واقعا نگران شدم. با صحبت‌هایی که از رسانه‌های سوید (رادیو سراسری) می‌شنیدم/می‌شنوم زمانی را تصور می‌کردم/می‌کنم که سوید وارد جنگ مستقیم و یا دست داشتن از راه دور شده و همه جا را خفقان فرا گرفته و جرات گفتن حتی یک کلمه یا نوشتن یک خط هم در فیس بوک یا سایت یا … در هیچ جایی و بهیج وسیله‌ای نخواهد بود. آنچنان وضعیتی از سختی معاش و کنترل ایجاد خواهند کرد که خود مردم سانسورچی و عامل فشار بر یکدیگر بشوند. آنچه از آینده در صورت جنگ می‌دیدم و می‌بینم سخت‌ترین فشارهای ممکن در جهان است که در هیچ جای دیگری اینچنین نخواهد بود.

نکته:

   سالهاست در سوید کسی را به‌‌خاطر مخالفت‌های سیاسی (جدی یا واقعی و نه از نوع بازاری یعنی از طریق حزب‌های معمولی یا رسانه‌های زرد متعلق به سرمایه‌داران که برای تظاهر به آزادی است و…) زندانی نمی‌کنند. زیرا هم خرج دارد و هم اینکه مارک زندانی سیاسی بر آن مردمان می‌خورد و در دنیا نیز سوید به عنوان دارنده زندانی سیاسی شناخته می‌شود. پس می‌بینم این روش هزینه‌های گوناگون مالی و سیاسی دارد.

پس چه میکنند؟

   حقوق شهروندی او را در اشکال مختلف قطع می‌کنند. مثلا خود من ممنوع الاستخدام بودم ولی سال‌ها نمی‌دانستم تا روزی یک دوست سویدی که دکترا در این روابط داشت به‌من گفت: با توجه به آنکه قبل از آمدن به سوید بودی، و اکنون این چهره از سوید را به همه نشان می‌دهی به تو کار نمی‌دهند. و من سال‌ها با کمترین پول به سختی زندگی‌ام را گذراندم.

   آنها حتی وارد زندگی خصوصی افراد می‌شوند و آنرا متلاشی می‌کنند و انواع شگردهای تخصصی نادیدنی را بکار می‌بندند.

   معمولا مردم عادی دوام نمی‌آورند یا تسلیم می‌شوند و یا بیمار روانی که در نتیجه با مراجعه به دکتر و شروع استفاده از دارو (مثلا ضد افسردگی) قدم در راه مرگ می‌گذارند.

درگیر شدن با قدرت!

   در هرجای جهان، تا زمانیکه با قدرت در نیفتاده‌اید و آگاهانه یا ناآگاهانه تسلیم آنها هستید با شما کاری ندارند. اما اگر شجاعت داشتید چشم باز کنید و ببینید و حرف بزنید آنگاه عکس‌العمل قدرتمندان و حاکمان را خواهید دید. حال با این سخن، میزان شجاعت خود را محک بزنید.

مثالی از میزان آزادی و درک آن:

چند سال پیش خانمی نویسنده که در برابر رژیم ایران خیلی شجاعت بخرج می‌داد و در نهایت به آمریکا آمد و همچنان به آن شجاعت‌اش ادامه می‌دهد در صفحه فیس بوک‌اش نوشت:

“جرات نمی‌کند برعلیه آمریکا چیزی بنویسد زیرا بیم آن دارد که تحت فشار قرار بگیرد”.

   احسنت به این شجاعت و اقرار به ضعف. تا همین حد از فهم و شجاعت بیان آن هم خوب است ولی کافی نیست. بلکه باید بداند که او نشان داده که تنها می‌توانسته در برابر یک قدرت کوچک زبان درازی بکند آنهم درجایی که می‌دانسته بهرحال امکان ادامه زندگی و داشتن خانه و خوراک برایش هست؛ ولی جرات حرف زدن به یک قدرت قلدر زورگوی قوی را ندارد، یعنی قدرتی که می‌تواند کمترین امکانات را هم از او بگیرد. یدون هیچ شکی این نتیجه  و استنباط از حرف خود ایشان است.

   تصور کنیم شخصی از دست یک دزد خیابانی به دامن شخصی پناه ببرد که آن دزد پول‌هایش را آخر شب به او می‌دهد، و این شخص هرچه می‌خواهد از آن دزد کوچک در خانه دزد بزرگ بدگویی می‌کند و در مقابل از این یکی یا پدرخوانده تعریف می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا آن دزد کوچک را نابود کند.

حال فکر می‌کنید آن رییس دزدان به آن کسی که به خانه‌اش آمده و چنین چیزهایی می‌گوید و اینچنین عمل می‌کند، به چه چشمی نگاه می‌کند؟ و عاقبت از او چه می‌سازد؟

   این مثال در روابط سیاسی و اقتصادی ایران و آمریکا نمی‌گنجد بلکه داستان به شکل دیگری است.

   حاکمیت ایران در مقابل حاکمیت آمریکا ایستاده است. حال اگر حاکمیت ایران را ظالم بنامیم، اما حاکمیت آمریکا ظالم بزرگ بین‌المللی است که می‌خواهد با از بین بردن این یکی خودش حاکم ایران بشود و ظلم بزرگ یا غارت بزرگ یعنی استعمار و استثمار خارجی را اعمال بکند و هرگاه  هم لازم دید به سادگی کشور را به تجزیه بکشاند.

   پس وقتی از این یکی فرار کرده به دامن ظالم بزرگ و جنایتکار بین‌المللی رفته و  التماس می‌شود تا این یکی را بردارد؛ یا چیزی از سیاست نمی‌دانیم و یا می‌دانیم ولی برای منافع خود وطن فروشی می‌کنیم. و کاملا معلوم است آن ظالم بزرگ به این دسته مردمان به چه چشمی نگاه می‌کند! و از این مردمان چه می‌سازد!

مسائل درون خانه را باید درون خانه حل کرد.

همیشه راه حل مخصوصا صلح‌آمیز هست.

۳۱ مارس ۲۰۲۲

۱۱ فروردین ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

USAIran