ریشه جنگ اوکراین‎‎!

ریشه جنگ اکراین کجاست!
آیا اکراین قربانی جنگ قدرت در جهان شده است؟
آیا جنگ در اکراین، جنگ بزرگ جهانی را در پی دارد؟
آیا این جنگ شروع، پایان قدرت غرب و تغییراتی در جهان است؟
آیا این جنگ برنامه ریزی شده است؟
آیا این فقط جنگی توسعه طلبانه از جانب روسیه و یا فقط شخص پوتین است؟
آیا این جنگی برای جلوگیری از توسعه ناتو و برای روسیه دفاعی است؟
چرا روسیه توانسته اینچنین آسان تا پایتخت اکراین بیاید، آیا قدرت بینهایت ارتش روسیه است و یا ضعف ارتش اکراین؟ یا عدم حمایت جناح گسترده ای از مردم از دولت اکراین؟
آیا اساسا امکان پیروزی نظامی برای روسیه وجود دارد؟
چهار روز پیش نیروهای نظامی روسیه رسما جنگ را اغاز کردند. غرب در مقابل شروع به آرایش نظامی کرده و به سرعت تحریم های اقتصادی را اعمال کرد.
ماجرا چیست؟
نقش انتخاب یک هنرپیشه کمدی با اصالت یهودی که هیچ تجربه سیاسی نداشت در شرایطی که آنها در شرق کشور با روسیه درگیری نظامی داشتند به چه معنی بود, آیا مضحکه کردن اکراین و مردم آن بود و یا قسمتی از نقشه ای که اکنون پیاده شد؟ و یا حماقتی محض بود؟
چرا غرب از چندی پیش اعلام می کرد که حمله به اکراین می تواند به جنگ جهانی سوم منجر گردد که حتی از بمب اتمی و… استفاده بشود؟ و اگر چنین بشود آیا متحدان و از جمله ایران به سلاح اتمی مجهز خواهند شد؟
نکته یا سوال اصلی اینجاست که آیا اکراین اینقدر برای جهان/غرب مهم است که حمله به آن باعث جنگ جهانی سوم بشود که با توجه به گستره سلاح های جنگی نسبت به جنگ های پیشین می تواند چندین برابر مخرب تر باشد؟
و یا اینکه اکراین بهانه است و مسایل دیگری پشت پرده می باشد که برای پیشبرد مخفیانه آن اینچنین عمل می کنند؟
نکته:
من این مطلب را پیشتر نوشتم ولی بدلایل کارهای شخصی موفق به تکمیل و ارایه آن نشدم و از طرفی می خواستم تا کمی بیشتر مسایل روشن بشود. اما از طرفی نظر کلی خود در خصوص مخالفت با جنگ و اینکه اینگونه مسایل در جهان، جنگ قدرت میان ثروتمندان و قدرتمندان است که مردمان عادی زیر چرخ های آن له می شوند را نوشتم. در عین حال می بایست این تحلیل در شکافتن مسایل ارایه می شد. در آن و این تحلیل از هیچ کدام از طرفین دفاع نمی شود و اکراین را قربانی این منازعات می داند. اما نقش رییس جمهوری و دولت اکراین در این میان چگونه بود و هست. آیا آنها نمی‌دانستند که چه کار میکنند و در گیر چه چیزی شده اند و یا خود جزیی از نقشه اند؟!

بازگشت به یک نظریه!
حدود یکسال پیش مقاله ای از یکی از تیوریسین ها/مشاوران برجسته یکی از موسسات بزرگ تاثیر گذار/تصمیم گیرنده سیاسی (صهیونیستی) در سطح جهان منتشر شد. او با وجودی که موقعیت اش ایجاب می‌کرد تا وضعیت جهان را بداند و در پیشبرد برنامه های قدرتمندان نقش داشته باشد، اما نوشته بود- مسایلی در جهان می گذرد که شاید فقط چند تن انگشت شمار در جهان بدانند که واقعیت چیست و ماجرا به کجا خواهد انجامید- من همان‌موقع تحلیلی نوشتم و ارایه کردم. حال بنظر می‌رسد ماجرای اکراین دنباله همان داستان است.
اگر چند نکته را در ماجرای اخیر مرور کنیم به پیچیدگی آن و شاید هم به نتیجه ای برسیم.
۱- ترامپ رییس جمهوری پیشین آمریکا که خود ماجراهای زیادی را آفرید از پوتین در این ماجرا تعریف و تمجید کرد آنهم نه به گونه ای که فقط بخواهد بی لیاقتی رقیبش آقای بایدن رییس جمهوری کنونی آمریکا را نشان بدهد بلکه زبدگی و درایت سیاسی پوتین را تمجید و حرکتش را درست دانست.
۲- آیا می توان تصور کرد که روسیه بدون محاسبه فشارهای اقتصادی آمریکا، اقدام کرده است؟
همین دیروز مطلبی منتشر شد و نشان می داد که پوتین هیچگاه تصمیم فردی نمی گیرد و اینچنین تصمیماتی را یک گروه ۳۰ نفره می‌گیرند و سپس گروهی ۵ نفره تصمیم نهایی یا تصمیم به اجرا را می گیرند. پس این گروه می بایست به عکس العمل غرب آگاه می بود و برای مقابله با آن توان خود را هم می دید.
۳- حال در شرایط کنونی بدترین سناریویی را که میتوان پیش بینی کرد آنست که: روسیه کمی تامل می کند تا به اهداف کامل نظامی خود در اکراین نایل آید. سپس اگر تحریم های سخت غرب برداشته نشد آنگاه آنرا بعنوان اعلام جنگ تلقی کرده و به غرب اعلام جنگ بکند. در اینصورت آیا غرب حاضر به جنگ هست و یا اینکه مجبور است تحریم ها را بردارد؟
اگر جنگ شد که فاجعه ای جهانی رخ خواهد داد که شاید بازگشت به آنچه بود به آسانی ممکن نباشد.
اگر غرب برای اجتناب از جنگ تحریم ها را برداشت، آیا این به معنای جابجایی کامل قدرت در جهان نیست؟
آیا همزمان روسیه خواستار تغییر نظم/بی نظمی کنونی که توسط بانک های بین المللی (مخصوصا با صاحبان یهودی صهیونیست) اعمال می شود، نخواهد شد؟ و اگر چنین شد آیا این همان نقشه پنهانی نیست که آن نویسنده مطرح کرد؟
۴- حال باید دید در این جنگ کدام نیروها ممکن است حامی نظامی روسیه باشند. بدون اینکه در اینجا مجال بررسی وسیع تک تک کشورها باشد اما می توان از چین و ایران بعنوان متحد استراتژیک روسیه نام برد. این سه کشور از سالها پیش توسط غرب متحدین استراتژیک و مخصوصا برعلیه غرب نام برده می‌شدند. در کنار آنها شاید تعداد دیگری هم بیایند مانند کره شمالی، ونزویلا، نیکاراگوئه… حتی نیروهای حامی ایران در منطقه.
روسیه سپید در این ماجرا از ابتدا همراه نیروهای نظامی روسیه بود.
بعضی کشورها ابدا در بازی پشت پرده نیستند مثلا ترکیه، عربستان، امارات، بحرین و… این نکته را در وضعیت دوگانه آنها با غرب و روسیه می توان دید.
نکته و پیچیدگی کار آنجاست که روسیه و چین با اسراییل کنار آمده اند و اکنون آمریکا و اروپا، اسراییل را خط قرمز خود می دانند. اما شاید نکته مخفی که آن نویسنده نوشت آن باشد که اسراییل در حال تغییر موضع است و زیر پای آمریکا را خالی کرده، همانطور که مدتی است مقداری از سرمایه هایش را به چین برده، و بیشترین سرمایه گذاری اش را هم به آنجا ببرد.
سکوت اسراییل که همواره در تمام مسایل سینه خود را جلو میدهد معنی دار است!

از طرفی چین نیز خواستار بازگشت تایوان به کشورش است. در این خصوص تایوانی ها خود را چینی میدانند اما از جمله مشکلات ایجاد شده مسیحی کردن این مردمان توسط غرب است، با این روش قدیمی میان مردمان تفرقه انداخته می شود. اما از آنجاییکه چین کشوری مذهبی نیست با این نکته هیچ مشکلی ندارد بلکه مشکل از جانب تایوانی هاست که مسیحی شده اند. این مشکل را غرب با مسیحی کردن کره جنوبی نیز میان مردمان کره ایجاد کرده است.

من از چند سال پیش بارها نوشتم که جهان در حال یک دگرگونی اساسی در قدرت است. و حال نیز بنظر می‌رسد که این نیز جزو همان برنامه باشد و روسیه بدون حساب و کتاب دست به اینکار نزده است.
داستان واقعی پشت پرده مخفی است و شناخت آن برای هرکسی حتی در سطح بعضی روسای دولت های غرب امکان ندارد و به نوعی آنها بازیچه قرار گرفته اند. زیرا این دولت ها کارگزاران حاکمان بر کشورهای غربی هستند. ولی همانطور که پیشتر نوشتم بنظر می‌رسد ایران در این بازی شرکت مستقیم داشته و داستان را می داند.
نتیجه:
الف- به نظر نمی رسد که این جنگ تصمیم شخصی (پوتین) باشد.
سالها پیش نظریه ای را مارکس مطرح کرد و در آن تصمیم گیری در شرق (ایران) را شخصی و توسط شاهان نامید. بی اساس بودن آن روشن تر از خورشید بود زیرا در آن زمان شاهان وابسته به قوم و قبیله بودند و هر تصمیمی باید با تأیید رهبران قبیله و ریش سفیدان صورت می‌گرفت. تنها زمان رضا شاه و مخصوصا پسرش تصمیمات شخصی بود زیرا آنها برخلاف تمامی شاهان ایران از هیچ پشتوانه قومی قبیله ای برخوردار نبودند.
تصمیم حمله به اکراین (که سالها درگیری میان آنها در منطقه شرق اکراین وجود داشت) ابدا فردی نبوده و برمبنای محاسباتی در رابطه با مسایل جهانی صورت گرفته است.
ب- حمله به اکراین در رابطه با تغییراتی بزرگ در جهان است که در همین ابتدا شکست یا ضعف نظامی ناتو در برابر نیروی دیگر مشخص شد و قدر قدرتی آمریکا که بواسطه نیروی نظامی بر دیگران تحمیل میکرد به پایان رسید.
ج- اختلافات درونی غرب در وقوع این جنگ دست داشته است.

تغییراتی که در جهان صورت خواهد گرفت: پایان قدرت نظامی آمریکا و ناتو، همچنین پایان سلطه دلار و بانکهای آمریکا و در نتیجه پایان قدرت غرب و سربلند کردن شرق است.

۲۷ فوریه ۲۰۲۱
۸ اسفند ۱۴۰۰
م. حسن بایگان

USAIran