محاکمه حسن روحانی به عنوان عامل وقایع اخیر!

محاکمه حسن روحانی به عنوان عامل وقایع اخیر!
آقای روحانی رییس جمهوری سابق به عنوان عامل غرب و مسیول وقایع اخیر باید به دادگاه آورده بشود.
اتفاقات اخیر ایران آنارشیسم بود!

آنچه اینجا آورده می‌شود جمع بندی وقایع اخیر ایران است که بعضی را پیشتر در مقالات مختلف نوشته‌ بودم:

وقایع ایران روز بعد از انتشار علنی لیست شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام که در آنها ابدا هیچ اسمی حتی یک نفر از اصلاح طلبان و فراماسونرها نبود و آن را خامنه‌ای امضاء کرده بود، شروع شد.

آقای روحانی که وابستگی او به غرب کاملا مشهود است و تمام اقتصاد ایران را به رکود کشید و آن برجام بد را نوشت (خوشبختانه ترامپ با نادانی آنرا پاره کرد) تا ایران زیر سلطه استعماری غرب باشد، عامل داخلی غرب در وقایع ایران بود.

عوامل اصلاح طلبان و فراماسونری از چندین سال پیش به غرب فرستاده شده بودند و در تشکلات گوناگون سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و … آماده حرکت هماهنگ بودند که این بار فراتر از دفعات پیش خود را نشان دادند.

روز بعد از امضا آن لیست‌ها توسط خامنه‌ای، غرب و این جناح (عامل داخلی) به بهانه مرگ یک زن (متوجه باشیم که بهار عربی هم به بهانه مرگ یک سبزی فروش که احتمالا خود آنها او را کشتند تا بتوانند از نقطه‌ای مشخص شروع بکنند، شروع شد)، ماجرا را با بهانه آزادی زن و … شروع کردند چیزی که به سادگی می‌توانستند مردم ایران و جهان را با آن فریب بدهند.

نکته اینجاست:
در تمام این مدت که صدها تن کشته شدند آقای روحانی و جناح او هیچ چیزی نگفتند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. بسیاری از این کشته شدگان (از هر طرفی) ابدا از پشت پرده اطلاع نداشتند و قربانی شدند اینجاست که آقای روحانی به عنوان مسیول شروع وقایع و مرگ هموطنان و خسارات مالی و معنوی باید به دادگاه آورده بشود.
پیش از محاکمه افراد شرکت کننده در آن وقایع باید سردسته و برنامه ریزان را به محاکمه کشید.
داستان همانند وقایع ۱۳۹۸ است، آنجا نیز همین درگیریهای داخلی اما به بهانه دروغین گرانی بنزین بود. جالب انکه آقای روحانی به عنوان رییس جمهوری چندی بعد گفت او از گران شدن بنزین اطلاع نداشته در حالیکه خبر آن از روز قبل در همه ایران پخش شده بود و مردم در صف پر کردن باک بنزین بودند. گران شدن بنزین زیر کلید وزارت نفت که از ارگانهای دولت است، می‌باشد و ریاست دولت باید آنرا بداند.

وقایع اخیر را جناح روحانی با کمک اصلاح طلبان توسط نیروهای سازمان‌های جوانان اشان به راه انداختند و توانستند تعدادی جوانانی را که نه دانش کافی و نه تجربه‌ای در سیاست داشتند ولی مملو از شور و هیجان بودند، دنبال خود بکشانند.

اما غرب (مخصوصا اسرایل و جناح‌های وابسته به صهیونیست‌ها) در مسیر جنگ داخلی و سومالیایی کردن ایران گام برداشت و آنارشیسم را دامن زد؛ بطوریکه هر نیرویی حتی اصلاح طلبان نیز زیر فشار، توهین و تهدید حتی مرگ قرار گرفتند، خبرنگاران و هرکسی و هر برنامه‌ای حتی ورزشی و هنری تهدید می‌شد.
همچنین آنها یک عده لومپن را سازماندهی شده وارد خیابانها کردند.
در این وقایع هیچ سازمان مشخصی با هیچ برنامه مشخصی مسولیت قبول نکرد. این وقایع به آنارشیسم کاملا واضح کشیده شد ولی جهت تحمیق مردم به آن نام انقلاب دادند.

هرکسی که کمترین بهره‌ از دانش سیاسی را دارد، باید تفاوت انقلاب و آنارشیسم را بداند! وگرنه با این میزان بی دانشی، خطرناکترین عنصر برای کشور و مردم خواهد بود!.

عده‌ای لومپن هم که از پلیس یا ماموران امنیتی کینه داشتند با چاقو به آنها حمله کرده و تعدادی را زخمی و بعضی را هم کشتند. امری که در هیچ کجای دنیا مخصوصا غرب ابدا و ابدا تحمل نخواهد شد.

زشتی آنارشیسم تا آنجا رسید که جنایات عیان مانند حملات تروریستی و کشتار مردمان عادی مثلا حمله با اسلحه گرم به شاهچراغ و‌کشتار چندین نفر، با بی اعتنایی و حتی تایید و بدتر از آن چسباندنش به جناح خامنه‌ای که در نتیجه جبهه خود آنها را تقویت می‌کرد، برخورد می‌شد.
فعالیت‌های جدایی طلبانه مسلحانه مورد تایید آنها بود.
نکته:
جدایی طلبی به نفع هیچ کدام از کشورهای منطقه و مردمان هیچ کشوری نیست و تجزیه کشورها از برنامه‌های غرب (در اساس اسرایل/صهیونیست‌ها) بود/هست.

آقای روحانی که با فراماسونری انگلیس در ارتباط است هیچ چیزی در این میان نگفت انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

سیر وقایع آنچنان بد و خطرناک پیش رفت که اصلاح طلبان عقب نشینی کردند و حتی نیروهای روحانی (که شاید بسیاری از آنها از فراماسونری بودن رهبران اشان مطلع نبودند و نیستند) آنها نیز عقب نشینی کردند زیرا اکثریت یا بدنه اینها ملی گرا هستند و نمی‌خواهند وابسته یا مستعمره بشوند.
اما تعدادی از این جناح که می‌دانستند که چه هستند و چه می‌خواهند از ایران فرار کردند و پولهای زیادی را هم با بازی با ارز و اینکه به راحتی می‌توانستند میلیونها دلار در بازار را جمع کنند و با خود ببرند رفتند.

چرا جناح خامنه‌ای به خارج نرفت و نمی‌روند؟!
جناح خامنه‌ای به خارج نرفت. آنها نرفتند زیرا جایی ندارند که بروند. اگر قرار بود به غرب بروند پس با غرب درگیر نمی‌شدند و پل‌ها را پشت سر خود خراب نمی‌کردند و همین جا در قدرت می‌ماندند و با کمال آرامش و بدون هیچ مشکلی هم در ایران حکومت می‌کردند و هم در غرب خانه می‌خریدند و برای سفر می‌رفتند و فراتر از آن سرمایه‌گذاری می‌کردند. یعنی حکومت و پول را در ایران داشتند و راحت به غرب سفر می‌کردند و ملک و … را هم قانونی و بدون هیچ مشکلی می‌خریدند، و با سرمایه‌داران آنجا همکاری می‌کردند یعنی مستقیم وارد تیم آنها می‌شدند که البته در رده‌های پایین‌تر قرار می‌گرفتند زیرا غرب مسیحی – صهیونیستی هیچ نیروی غیر خودی (حتی سرمایه‌داران عربستان با صدها میلیارد دلار) را در رده بالای تصمیم‌گیری نمی‌پذیرند.
اینکه غرب در برابر فشار افکار عمومی ایرانیان برای عدم مجوز به وابستگان رژیم عکس‌العملی نشان نمی‌داد دقیقا به این جهت بود که فراریان با پول‌های کلان و … از همین جناح‌های مختلف غرب‌گرا بودند و هستند.

آقای روحانی و دولت او باید پاسخگوی مسایل زیادی باشند به عنوان نمونه:
چرا آنگاه که ایشان رییس جمهوری بود و سازمان امنیت زیر نظر ایشان قرار داشت، ترور و خرابکاری‌های زیادی از طرف اسراییل صورت گرفت اما پس از پایان دولت ایشان آن عملیات متوقف شد؟

نکته مهم:
آنطور که سیر وقابع نشان داده جناح روحانی (رفسنجانی و دخترش و…) از فراماسونری انگلیس هستند.
انگلیس نیز از اروپای مشترک خارج شد و برنامه‌اش تجزیه آمریکا است تا با حکومت بر قسمتی از آنجا و همچنین استرالیا و … دوباره امپراطوری گذشته را احیاء کند.
در نتیجه فراماسیونری انگلیس در وقایع ایران برنامه‌ریزی خاصی داشت اما اسرایل با آن مخالف بود زیرا منافع او مورد هدف قرار می‌گرفت، در نتیجه بازی را بهم زد و در مسیر تجزیه ایران (مخصوصا در کردستان) قدم برداشت.
کشور آذربایجان و ترکیه نیز سعی داشتند از موقعیت داخلی پیش آمده در ایران به نفع خود و فشار بر ارمنستان و منطقه سواستفاده ممکن را ببرند و جاده‌ای برای اتصال خود و‌ قطع مرز میان ایران و ارمنستان بکشند که مورد تأیید صهیونیست‌ها بود.
عربستان نیز وارد ماجرا شد.
در نتیجه آنارشیسم کامل در کشور ایجاد شد و اگر جناح خامنه با سیاست و کمترین هزینه‌های ممکن جانی و مالی کنترل را به دست نمی‌گرفت آنگاه فاجعه‌ای تمام عیار ایران را فرا می‌گرفت و در هر کوی و برزنی عده‌ای مسلح حکومت می‌کردند. یعنی بسیاری مردمان غارت می‌شدند، چند صدهزار نفر کشته می‌شد و سیل چندین میلیونی آواره و فراری از ایران به راه می‌افتاد و ایران، سومالیا می‌شد.
اما در همینجا باید توجه داشت که اکثریت مردم ایران به این نکته حساس آگاه بودند در نتیجه علیرغم تمام نارضایتی‌ها از فشارهای اقتصادی و اجتماعی (فشارهای اجتماعی بیشتر از جانب فناتیک های جناح خامنه‌ای بود و هست، و بیشترین دزدی‌ها از جانب غرب گرایان)، از این حرکات حمایت نکردند و در نتیجه جناح خامنه‌ای توانست آن را آرام کند، مخصوصا اینکه اصلاح‌طلبان عقب نشینی کردند و نیروهای آنها از خیابان‌ها کنار کشید.

آقای روحانی و فراماسیونری، خاتمی (رییس جمهوری پیشین) و اصلاح طلبان باید پاسخگوی این مسایل باشند.

جناح خامنه‌ای نیز نباید با سیاست بازی و‌ مخفی کردن اختلافات درونی خود بر سختی روزگار و ناآگاهی مردم و نهان کردن واقعیات تاریخی دامن بزند. این وظیفه خامنه‌ای به عنوان بالاترین مقام سیاسی کشور است تا واقعیات را برای مردم عیان بکند تا دوباره گرفتار چنین بلاها نشوند در غیر اینصورت خود او نیز زیر تیغ خواهد رفت.
مصلحت گرایی باید در جهت منافع اکثریت مردم کشور باشد.

همه دست اندرکاران و آگاهان سیاسی از سال‌ها پیش به اختلافات عظیم درون حاکمیت واقف بودند و می‌دانستند که اپوزیسیون قابل توجه خارج رژیم وجود ندارد و آنچه که کل رژیم را تهدید می‌کند اختلافات درونی است و‌نه حتی غرب با تمام توانش.
آنانی که از این اختلافات اطلاعی ندارند و درگیری میان حاکمیت را انقلاب می‌دانند و وارد معرکه می‌شوند بازیچه دست قرار می‌گیرند. اینها بدترین و خطرناکترین عناصر برای استقلال و آزادی های سیاسی و اجتماعی کشور هستند.

اینها بخشی از وقایع مهم تاریخ امروز ایران است که باید بطور دقیق مورد بررسی قرار گرفته و نوشته و ثبت در تاریخ بشوند.

رابطه وقایع ایران با قدرت در جهان!
آنچه در ایران گذشت فقط مربوط به ایران نبود، بلکه در ارتباط با وقایع بزرگ جهان و تغییر قدرت در جهان است که جنگ گرم آن در اکراین در جریان است.
اگر غرب در وقایع اخیر ایران موفق می‌شد روسیه را نیز در اکراین شکست می‌داد و … که پیشتر مفصل نوشته‌ام.
اما اکنون که غرب در ایران شکست خورد، وقایع و سیر قدرت در جهان تغییر کرد که نمودهای آن از هم اکنون دیده می‌شود و آنها را همین روزها در مقالات دیگری نوشته‌ام.

۲۷ دسامبر ۲۰۲۲
۶ دی ۱۴۰۱
تهران
م. حسن بایگان

پس نوشت:
ظاهر قضیه چنین است که میان صهیونیست‌ها و فراماسونرها تضادی نیست مخصوصا اینکه در فراماسونری یهودیان هستند.
اما توجه شود که در میان یهودیان صهیونیست عناصری از فراماسونری نیستند، دلیل آن نیز مشخص است.
چند سال پیش که سفری به کشور آفریقای جنوبی رفته بودم همان هفته اول متوجه شدم صهیونیست‌ها و فراماسونرها کاملا در برابر هم صف آرایی دارند. پس از صحبت با آنها این نظر من تایید شد. این کشور تنها جایی است که این دو نیرو کاملا علنی رو در رو هستند. البته این نکته را پیشتر هیچ جا ندیده بودم و اینهمه خبرنگار و محقق و … که به آن کشور رفته بود هیچکدام خبری از این ماجرا یا نداشتند و یا اجازه نشر آنرا نداشتند؛ هرچند کارخبرنگاری چنین است که اگر کمترین اطلاعی داشتند حتما آنرا منتشر می‌کردند.
پس از شکست طرح‌های صهیونیست‌ها در سوریه، اختلافات فراماسونرها با صهیونیست‌ها برای قدرت بالا گرفت.
فراماسیونری (انگلیس) به دنبال بازیافت قدرت پیشین یعنی قدرت اول در جهان است.
تضاد درون غرب جدی است. اگر کشورهای دیگر به آن آگاه باشند و بتوانند به صورت متحد و برنامه‌ریزی شده با غرب مقابله بکنند تغییرات در جهان سریع‌تر صورت خواهد گرفت.
۱ ژانویه ۲۰۲۳
۱۱ دی ۱۴۰۱
تهران


USAIran