آيا ما انسانها در روابط اجتماعي مانند ماهي و یا خر و گاو هستيم

آیا ما انسانها در روابط اجتماعی و جنسی همانند ماهی

 و یا خر و گاو هستیم؟

حدود 20 سال پیش خانمی که تقریبا ً 40 سال داشت یک روز بمن گفت: کشف کرده ام ( یا متوجه شدم که بهر حال مفهوم حرفش همان کشف مهم این خانم بود) که ما مثل ماهی هستیم.

من تا آخر داستان یا فکر او را خواندم . متوجه شدم که این خانم که در مدت 40 سال نه کتابی خوانده و نه با فکر ومسائل فکری سروکاری داشته و مغزش همانطور آکبند ( صفر کیلومتر) مانده یکباره و خودش به تنهائی کشف بزرگی  کرده اینکه، انسانها مانند ماهی هستند و می توانند با هرکسی در هر شرایطی سکس داشته باشند.

به ایشان گفتم: خیر خانم ما مثل ماهی نیستیم مثل خر و گاو هستیم.

با توجه به فرهنگ قومی قبیله ای و در واقع عشایری ایشان به سادگی عصبانیتی که از این حرف من در او بوجود آمده بود را دیدم. نزدیک بود تکه پاره ام بکند. مهلت ندادم ادامه دادم:

خانم عزیز ماهی که عقل و شعورش بسیار پائین تر از خر و گاو است. ماهی ماده تخم اش را می ریزد و نر روی آن اسپرم می پاشد، آنها که با یکدیگر ابدا ً سکس ندارند. حتی زمانیکه تخم ها ماهی شدند بعضی از آنها را که فرزندان خودشان هستند، می خورد. آنها شاید هیچ مسئولیتی در مقابل فرزندان خود حس نکنند و بعد ها نیز اسپرم خود را روی تخم فرزندان خود به پاشند.

وقتی حیوانی فرزندان خودش را بخورد دیگر از او نمی توان انتظار هیچ عمل اخلاقی – انسانی را داشت که او را سرمشق قرار داد.

اما خر و گاو روابط پیشرفته تری دارند و بچه های خود را شیر می دهند و از آنها مراقبت می کنند. شما که رشته دانشگاهیان به این مسائل نزدیک است چگونه است که این چیزها را نمی دانید!؟

اما خانم عزیز، ما انسان هستیم و روابطمان بسیار دقیق تر و پیشرفته تر از این حیوانات است. ما قوانین زیادی در زندگی داریم که برای زندگی جمعی با این گستردگی باید رعایت شوند. همین حالا که ما در ماشین نشسته ایم اگر کمی از قوانین سرپیچی کنیم با یک تصادف همه کشته خواهیم شد.

در روابط اجتماعی اینچنین نیست که هرکسی روی هر کسی بپرد. شما چند سالی است در سوئد زندگی می کنید چیزهائی راجع به سوئد شنیده اید ولی در اینجا هم اینچنین نیست که هیچ تعهدی وجود نداشته باشد. همین داستان های ” دوست دختر یا پسر” و فراتر از آن ” هم خانه یا همزی” و بعد “ازدواج”، سه مرحله از تعهد در روابط است. و چنین نیست که  این روابط هیچ ارزشی ندارند و تعهدی ایجاد نکرده اند و هرکسی در هرکدام از این شرایط باشد با خیال راحت می تواند در مقابل چشم طرف دیگر با هر شخصی به رختخواب برود. اندک توضیحاتی در باره مثلا ً ارث بردن در صورت هر کدام از این روابط ( ازدواج – دوست بودن – همزی بودن ) و سایر روابط  و مسائل اجتماعی دادم و تمام کردم. ولی بنظر می رسید که ایشان ابدا ً نتوانست این چیزها را بفهمد.

حالا تصورش را بکنید، انسانی که تا آن سن و سال مغزش را هیچگاه برای درک مسائل اجتماعی ، سیاسی یا فلسفی بکار نگرفته ( تمام این مسائل بهم ارتباط  بسیار نزدیک دارند) ولی یکباره او را قهرمان آزادی زنان ایران بکنند! پس  مطمئنا ً یک جای این انتخاب نقص دارد.

1- یا زنان ایران از این یکی و امثالهم بدتر و نادان تر هستند ودر میان آنها زنی عاقل، با فهم، شعور و دانش  پیدا نمی شود.

2- یا آنهائیکه چنین انتخاباتی را انجام می دهند  و جوایزی می دهند، عمدا ً می خواهند چنین زنانی را برای سایرین الگو و مغز متفکر و پیشرو بکنند تا از آن بهره خاصی را که می خواهند ببرند.

به نظر من در میان زنان ایرانی تعداد زیادی هستند که از نظر عقل و کمالات در سطح بسیار بالا میباشند و اگر نگویم از مردان بالاترند، کمتر از آنان نیز نیستند. به همین دلیل معتقدم که آلترناتیو دوم حکمفرماست، یعنی گروهائی با اهداف مشخص سیاسی این چنین افراد را مطرح می کنند. غافل از اینکه اکثریت زنان ایرانی عاقل تر از آن هستند که به این سادگی بتوان آنها را فریب داد و هر کسی را الگوی عقل ومبارزه برای احیاء حقوقشان مطرح کرد.

شرایط دست یابی به  دانش و شناخت چگونه است.

برای اینکه شخصی در کاری خبره ، پخته و صاحب نظر بشود باید از کودکی او را تربیت کرد. این مسئله شامل تمام کارهای عقلی (علوم مختلف اجتماعی) و عملی ( مثلا ورزش ها) می شود. در این میان مسیری که طی می شود و آموزگاران نقش مهمی دارند. مثلا یک انسان هرچقدر هم عاقل و باهوش باشد اما اگر دانشگاه او در رده بسیار پائین باشد، نمی تواند چیزهای بزرگی را در جهان کشف بکند. به عنوان مثال، پایه علم الکترویک  ” فوضی تئوری ” است که توسط فیض الله … یک ایرانی ریخته شد که هنوز این پیرمرد زنده می باشد. اما او در آمریکا در بهترین دانشگاه تحصیل می کرد تا توانست چنین کار بزرگی را پایه ریزی بکند؛ اگر در  دانشگاهی در ایران و یا بدتر از ایران بود ابدا ً نمی توانست چنین کار مهمی را انجام بدهد.

حال چنانچه شخصی در سنین بالا بخواهد به جائی برسد که کشف مهمی بکند باید سالها چندین برابر  معمول  زحمت بکشد، دروس درست و واقعی را بخواند و معلمین بسیار خوب داشته باشد تا بتواند.

دروس عملی مثلا فیزیک یا بیولوژی و… را اگر کسی تا سنین بالا نخوانده باشد و بخواهد در آنها وارد شده و کشفی بکند، باید سالها درس بخواند، به دانشگاه برود و سپس سالها به تحقیق به پردازد. در این صورت چنانچه شخص صاحب هوش، استعداد  و پشتکار بوده، در ضمن دروس سطح بالا بوده و اساتید خوبی داشته باشد، شاید بتواند نتیجه ای بگیرد؛ هرچند امکان آن ضعیف است زیرا شروع و داشتن زمینه از ابتدای عمر مهم است.

در خصوص علوم عقلی ( سیاست، مسائل اجتماعی و…)  کار از این هم سخت تر است. حال اگر کسانی در سنین بالا این کار را شروع بکنند آنهم با دروسی غلط ، مثلا با افکاردینی و یا مارکسیستی و… و با کمک معلمینی که خود آنها هم آن دروس را درست نخوانده و یا نفهمیده اند و بسیاری ضعف های دیگر؛ آنگاه این اشخاص نه تنها نمی توانند  اساسا ً درک درستی از جامعه بدست بیاورند، بلکه حتی درکی هم از آن چیزی که به عنوان پایه مطالعات قرار داده اند، نخواهند داشت. این چنین افراد شاید سخنان و افکاری مضر برای جامعه ارائه بدهند.

با تغذیه فاسد یا غلط نمی توان به جائی رسید، بلکه مرگ نزدیک تر می شود.

خوراک (جسمی یا فکری) باید سالم باشد تا جسم و یا فکر را سالم نگهدارد.

نتیجه:

برای فهم مسائل اجتماعی که سخت ترین مسائل هستند باید از سنین پائین، با دروس واقعی و با ریشه دقیق، با سیستم و معلمین خوب آغاز کرد. یعنی باید یک مجموعه ای از مسائل مهیا باشد. در عین حال و با وجود تمام این شرایط ، تیزهوشی، پشتکار و شخصیت خود افراد نیز مهم هستند.

زمانیکه کسانی در سنین بسیار بالا آنهم با سرمشق قراردادن فلسفه یا افکارِ از ریشه غلط ( مانند ادیان و از آنها بدتر مارکسیسم) شروع می کنند. و برای اینکار معلمینی دارند که خود آنها نیز از این افکار دانش درست و دقیقی ندارند، هیچگاه حرف ارزشمندی برای گفتن نخواهند داشت.

در نتیجه بزرگ کردن این افراد فقط حقه بازی سیاسی است و باید با صراحت گفت این حیله ها در خصوص ایرانیان کاربرد ندارد.

اکنون در میان زنان ایرانی تعداد تحصیل کردگان بسیار زیاد است وحتی بیشتر از مردان. در میان  ایرنیان، زنان عاقل بسیار زیاد هستند و به غیر از تعداد انگشت شماری که تحت تاثیر این تبلیغات قرار می گیرند کسی گرفتار این فریبکاری ها نمی شود.

اگر این نیروهای جایزه دهنده که بیشتر به اسرائیل و صهیونیسم وابسته هستند، کمی چشمشان راباز کنند، خواهند دید آنهمه نیروئی را که صرف  خانم شیرین عبادی کردند تا او را چهره بکنند ابدا ً جواب نداد و سیاسیون و مردم ایران در داخل و خارج ابدا ً او را به عنوان یک رهبر سیاسی و یا حتی عنصر یا چهره سیاسی که باید روی حرفهایش حساب کرد قبول ندارند، تا چه رسد به این دسته کسانیکه هنوز انسانها را با ماهی مقایسه می کنند و فلسفه اشان امثال مارکسیست است و معلمانشان هم در همان حد خودشان هستند و ابدا ً هیچ درک و دانشی از اجتماع و زندگی اجتماعی و قوانینی که در جوامع اجرا می شود و ریشه هایش و چگونگی وجود و تاریخ آنها در جوامع مختلف ندارند.

قوانین و روابط اجتماعی در هر جامعه ای ریشه و تاریخ دارند که یک صاحب نظر یا متفکر یا سیاسی که میخواهد اظهار نظر بکند باید آنها را بشناسد.

در عصر حاضر تقریبا ً در تمام جهان بیشتر قوانین بر پایه ادیان سامی ( یهودیت، مسیحیت و اسلام)، هندوئیسم، بودیسم و کنفوسیوسیم ( این یکی کمتر دین است) می باشد. پس برای اینکه فهمید چرا در کشور و یا جامعه ای قوانینی خاص حکمفرماست باید تاریخ آن کشور و تاریخ آن دین را دانست. مخصوصا ً در خصوص یهودیت، مسیحیت و اسلام که به ترتیب دنبال یکدیگر ودر تکامل یکدیگر آمدند باید هر سه را شناخت. در کنار آن باید فلسفه یونان  و تاثیر عمیق آن بر این ادیان را دانست.

آن کسانیکه این دانش را ندارند و هیچ یک از این ادیان را از ریشه نمی شناسند در اساس درکی در حد کوچه بازاری از جامعه دارند و گفتارهایشان ابدا ً علمی نیست. اما آن کسانی هم که فقط یکی از این ادیان را می شناسند و از تاثیر گذاری آنها بر یکدیگر ورشد آنها خبری ندارد مسائل را نصفه نیمه میبینند، که این نوع دانش ناقص نیز بسیار خطرناک است.

اینکه بدانیم چرا قوانین در کشورهای جهان  با یکدیگر متفاوتند از نکات اساسی برای درک مسائل اجتماعی – سیاسی است. آنانیکه از این مسائل بوئی نبرده اند و مخصوصا ً آنانیکه غرب را( به دلیل ثروتمند بودن) سمبل همه چیز و الگوی همه دنیا قرار می دهند و در مسائل سیاسی – اجتماعی ادعاهای زیاد دارند، از نادان ترین ها هستند.

در موقعیت کنونی که ایران در محاصره جنگ (درون کشورهای همسایه) و تهدید است. باید این مسئله و مشکل به عنوان اساسی ترین فاکتورها در برنامه های سیاسی اپوزیسیون رژیم گنجانده شود.

آیا سازمان یا نیروی متشکلی وجود دارد که بتواند بدون اینکه جنگ داخلی براه بیفتد و ایران همانند عراق و… بشود قدرت را بدست بگیرد، کشور را اداره کرده و از ورود جنگ به کشور ممانعت بکند.

آیا باید برای یک روسری قیصریه را به آتش کشید؟

آیا مشکل اصلی و اساسی مردم ایران در این شرایط روسری است؟

آیا مشکل مردم ایران آنست که نمی توانند مانند ماهی و یا خرو گاو بشوند؟

از طرفی باید قاطعانه گفت: جنگ داخلی و فقر، فناتیزم ( روسری وتوسری و…) را تشدید می کند، همانطور که درعراق و… شاهد هستیم.

اما امثال اینها که انسانها را ماهی می دانند و یا در این شرایط آزادهای کشکی را بهر قیمتی میخواهند بدون اینکه هیچ دانشی از آزادی، استقلال، دمکراسی و… داشته باشند و بدانند که این چیزها در غربی که فی الواقع یا به دروغ سمبل خود  قرار داده اند وجود ندارند، زمانیکه با این جوائز مسخره به عوامل سازمانها ی امنیتی مانند موساد تبدیل می شوند، از آنها امثال داعش ساخته می شود.

عقل چیز خوبی است. اگر دانش سیاسی و دانش شناخت موقعیت و حرکت به موقع را نداریم، زبان در دهان نگهداشتن عاقلانه است؛ وگرنه نادانیست و در بدترین شرایط خیانت است.

اپسالا – سوئد               26 فوریه 2015                   حسن بایگان

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org

USAIran