آینده سوید!

آنکه تصمیم می‌گیرد وارد یک گروه خلافکار بشود می‌داند کارهای خلافی که در آن گروه صورت می‌گیرد از کمترین تا بدترین که قتل باشد را باید انجام بدهد.

اینکه سوید پس از حدود ۲۰۰ سال پرهیز از جنگ و دفاع از صلح اکنون تصمیم گرفته وارد یک اتحاد نظامی بشود که سال‌ها سابقه ننگین جنگ و آدمکشی دارد با آگاهی از همین نکته است که باید آدم بکشد و هر جنایتی را نسبت به مردمان خودش و دیگران انجام بدهد.

هیچ تهدید نظامی سوید را شامل نمی‌شد اما در شرایط شروع جنگ اکراین که عاقبت آن معلوم نبود و نیست سوید خود را وسط معرکه انداخته است.

این دیوانگی محض است که وقتی دو گروه دارند همدیگر را می‌کشند شخصی که کاری با او ندارند به طرفداری از یکی وارد معرکه بشود. در اینصورت باید منتظر هر ضربه مرگبار باشد.

چرا نباید سوید به جای ورود به جنگ نیرویش را برای صلح به کار می‌برد؟

دلیلش نباید سخت باشد. سرمایه‌داران حاکم بر این کشور چنین می‌خواهند و‌ مردم‌ عادی هیچ کاره اند؛ فقط هر چهار سال بدون هیچ دانشی از پشت پرده قدرت ساده لوحانه پای صندوق رای می‌روند و به کارهای سرمایه‌داران رسمیت می‌دهند.

من در این سی و سه سال در سوید حتی یکبار رای ندادم.

هرچند سوید به واسطه مخالفت ترکیه هنوز به ناتو نپیوسته ولی اسلحه می‌فرستد و تمام مانورها و تمرینات اساسی نیروهای ناتو در این کشور از چند سال پیش در جریان بوده و هست.

شرایط غرب آنچنان با سرعت به طرف سختگیری های غیر قابل تصور پیش می‌رود که اگر هرکسی راه چاره‌ای دارد باید هرچه زودتر این کشور را ترک بکند.

تنها شانس سویدی ها و در کل ساکنین غرب آنست که شرق با سرعت بیشتری به جلو برود تا فرصت نابودی کامل انسانیت در غرب از اینها گرفته بشود.

۳۰ مای ۲۰۲۳

۹ خرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

چه نیرو یا کشوری کنترل تلویزیون ایران اینترناسیونال را در دست دارد؟ در همسایگی ایران چه می‌گذرد!

تا چند ماه قبل همه انگشت‌ها به طرف عربستان به عنوان صاحب و گرداننده ایران اینترناسیونال نشانه رفته بود. اما چندی پیش بدون ارایه دلیل اصلی و قانع کننده‌ای این رسانه از انگلیس به آمریکا منتقل شد.

پس از اندکی عربستان با ایران به توافق خوبی رسیدند. امری که من از چند دهه پیش بر آن اصرار داشتم اینکه، باید با همسایگان رابطه خوبی داشت و…

اما هنوز پس از این توافق، ایران اینترناسیونال با همان روش قبلی به ایران حمله می‌کند.

پس آنچه مشخص می‌شود اداره این رسانه دیگر در دست عربستان نیست بلکه توسط آمریکا و یا اسرایل اداره می‌شود.

نکته دوم:

پس از توافقات در منطقه با میانجیگری چین؛ اکنون که آمریکا و اربابش اسرایل موقعیت جنگ افروزی را در منطقه از دست داده‌اند تنها جایی که مانده قفقاز و شرق ایران (پاکستان و افغانستان) است.

قفقاز تا حد زیادی زیر نفوذ روسیه و ترکیه است.

اکنون که روسیه پذیرفته راه آهن سراسری شمال-جنوب که از کشور آذربایجان می‌گذرد را کامل بکند تغییراتی در سیاست کشور آذربایجان پیدا شده است.

توجه: یهودیان بیشترین قدرت در آذربایجان را دارند.

نکته دیگر اینکه در انتخابات ترکیه (یکشنبه ۲۸ مای ۲۰۲۳) آقای اردوغان دوباره به ریاست جمهوری رسید. ایران و روسیه از او حمایت می‌کردند زیرا سیاست اردوغان به استقلال نزدیک‌تر است تا زیر سلطه غرب بودن؛ و او خواستار رابطه با شرق و حتی پیوستن به اتحادیه شانگهای و بریکس هم هست. پس با این سیاست از درگیری منطقه‌ای (ارمنستان، روسیه، ایران) پرهیز می‌کند.

اما در قسمت شرق ایران یعنی پاکستان و افغانستان موضوع پیچیده‌تر است زیرا در اینجا قدرت مطلق وجود ندارد و دو کشور نامبرده گرفتار فقر شدید و مشکلات زیادی هستند.

راه فرار از درگیری درون این کشورها و با همسایگان کدام است!

همکاری میان ایران با چین و حتی روسیه و در کنار آن عربستان و شیخ نشین‌ها برای حل مشکلات این دو کشور بهترین راه است.

همسایگان این دو کشور که از جنگ‌های داخلی و فقر (مادی و علمی) این دو مستقیما ضربه می‌خورند باید از کشورهای ثروتمند منطقه کمک بگیرند و در همکاری با اتحادیه شانگهای سعی در آرامش و توسعه اینها بکنند.

جنگ بدترین الترناتیو است. جنگ توطیه آمریکا و اسرایل است نباید در دامن این دیوان جنگ طلب آدم‌کش افتاد.

آمریکا و اسرایل با مبالغ بسیار اندکی بعضی مردمان یا قبایل فقیر را خریداری و آنها را به جنگ وامی‌دارند. پس جنگ راه حل مشکل با این مردمان نیست بلکه باید آنها را با کمک مالی، توسعه صنعت، ایجاد اشتغال و محبت جلب کرد.

۲۹ مای ۲۰۲۳

۸ خرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

نخست وزیر جنگ طلب سوید باید محاکمه بشود!

نخست وزیر سوسیال دمکرات سوید، دولت و نمایندگان مجلس، جنگ طلبانی که در خدمت کارخانه‌های اسلحه سازی هستند و‌ سوید را به پیوستن به ناتو و‌ شرکت در جنگ‌ها می‌کشانند، باید محاکمه بشوند!

گناه مرگ هر سویدی به‌واسطه پیوستن به اتحادیه جنگی و در نتیجه جنگ‌ها، بر عهده آنان است و باید در دادگاه به عنوان مجرمان و عاملان قتل محاکمه بشوند.

همچنین مسیولیت کشتن هر انسانی در هر کجای جهان توسط نیروهای سویدی، متوجه این جانیان است.

۲۷ مای ۲۰۲۲

۶خرداد ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

حسن بایگان

جنگ پنهان روسیه با اسرایل!

آنچه امروز کاملا آشکار می‌باشد قدرت ناسیونالیست‌ها در دولت روسیه و طرفداری اکثریت مردم از آن است. و اینکه اکنون مردم افسوس آن امپراطوری گسترده و قدرت سه دهه پیش را می‌‌خورند. و می‌دانند این گورباچف نبود که آن امپراطوری را برباد داد و کشور تجزیه شد و آن کشورهایی که در بلوک شوروی بودند اکنون به ناتو پیوسته به دشمنان روسیه تبدیل شده‌اند تا جایی‌که میان آنها جنگ (اکراین) درگرفته است. و می‌دانند این کشورها اکنون زیر کلید یهودیان صهیونیست حاکم بر بانک‌ها، تجارت، صنایع و تمامی قدرت آن کشورها هستند و همین‌ها امپراطوری را شکستند و کشورهای سابق بلوک شرق را دشمن روسیه کرده‌اند.

به همین دلیل روس‌ها اکنون بدون سر و صدا دارند انتقام خود را می‌گیرند و ضربات را در موقع مناسب کاملا علنی و با اسم و رسم بر پیکر اسرایل و صهیونیسم وارد خواهند کرد.

روس‌ها می‌دانند تغییراتی که در جهان دارند با همکاری چین و ایران (چرا با ایران نیز در همین مقوله می‌گنجد) انجام می‌دهند به کجا خواهد رسید و چگونه انتقام خود را از عامل تجزیه آن امپراطوری بزرگ خواهند گرفت.

۲۷ مای ۲۰۲۳

۶ خرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

مشکلات ایران به دو‌ دسته بزرگ تقسیم می‌شود:

۱- داخلی

۲- بیرونی

باید این هر دو را بتوان به نوعی تقریبا هم‌زمان، ولی شاید بهتر باشد گفت همراه یکدیگر با کمی تقدم و تاخر حل کرد.

اگر تصور بشود که ابتدا باید با کمک خارجی‌ (مخصوصا کشورهای غربی) مشکل داخلی را حل کرد کاملا راهی غلط و یا عمدا غلط (از طرف عوامل خارجی) در پیش گرفته شده است. زیرا غرب که چند قرن است با توسل به استعمار/استثمار به غارت جهان دست زده خواستار مشکلات داخلی کشورها است تا نتوانند سربلند بکنند والبته در این راه از عوامل داخلی استفاده می‌کند.

این عوامل داخلی نیز عاقبت اندیشی کرده مقدار زیادی از آنچه را در داخل غارت کرده اند به خارج منتقل می‌کنند و این نیز بنوبه خود وابستگی آنها را بیشتر می‌کند.

پس باید نیروی بیشتری در راه اصلاح قوانین و اجرا آنها، پاکسازی و مبارزه با فساد در داخل گذاشت. این خود کمک می‌کند تا آنهاییکه برای عاقبت اندیشی (فرار درصورت احساس خطر) در خارج برای خود پایگاه ساخته‌اند فکری برای آینده خود بکنند و شاید زودتر بروند.

این داستان تنها مربوط به ایران نیست بلکه ده‌ها کشور در جهان گرفتار همین دو نکته هستند.

تا داخل کشورها از فساد، بی سیستمی، بی انظباطی و عوامل خارجی پاک نشود نمی‌توان مبارزه با استعمارگران/استثمارگرانی را که چند صد سال سابقه و تجربه دارند را به نتیجه رساند.‌

حتی اگر در زیر پای استعمارگران، برای مدت کوتاهی وضعیت اقتصادی خوب شد، این تنها ظاهر قضیه است یعنی غربی‌های گرداننده کشور در جهت منافع خودشان چنین کردند و در مرحله بعدی آن را به‌زمین می‌زنند.

۲۴ مای ۲۰۲۱

حسن بایگان

بحثی فلسفی در هستی: از منهای بینهایت تا باضافه بینهایت!

اگر به ازل و ابد معتقد هستیم یعنی به منهای بینهایت تا باضافه بینهایت معتقد هستیم. و اگر در ریاضی به منهای بینهایت تا باضافه بینهایت معتقد هستیم. در اینصورت هیچگاه به زمان حال نمی‌رسیم: چرا؟

برای اینکه ما باید ابتدا از ازل یا منهای یینهایت شروع کنیم . ولی برای رسیدن به منهای بینهایت هیچ امکانی نیست در نتیجه این شروع از منهای بینهایت که هیچ گاه به آن نمی‌رسیم امکان ندارد به زمان حال برسد در نتیجه هیچگاه به باضافه بینهایت هم نخواهد رسید زیرا هیچگاه به زمان حال نمی‌رسد تا بتواند به آینده برود.

در نتیجه خدایی نمی‌تواند وجود داشته باشد.

اعتراف به نادانی عقل است و تلاش برای انچه نمی‌دانیم، نادانی است.

دانش بشر هنوز به آن مرحله نرسیده است که بتواند برای هستی پاسخی بیابد.

این نکته منها تا باضافه بینهایت در خصوص فلسفه هستی و خدا اینچنین است اما در ریاضی مسیله مقداری متفاوت می‌باشد؛ زیرا اکثر اوقات نقطه وسط یا آنچه هست در نظر گرفته می‌شود و سپس در جهات باضافه و منهای بینهایت می‌رود.

۲۴ مای ۲۰۱۷

م. حسن بایگان

نظم جدید جهانی در مرحله پسا دلار!

سلطه دلار بر جهان این امکان را به آمریکا می‌داد تا در هر کشوری می‌خواست مداخله می‌کرد، جنگ و کودتا براه می‌انداخت و هرکاری می‌خواست با اقتصاد و کل زندگی مردم می‌کرد و سایر کشورها مجبور به سکوت بودند.

اما:

اکنون با پایان آن سلطه بی حد و فرو ریزی روزانه این قدرت و مخصوصا معاملات کشورها با ارزهای خود، کشورهای جهان را مجبور می‌کند برای حفظ منافع خود از فروپاشی کشورهایی که با آنها مراودات اقتصادی دارند جلوگیری بکنند؛ زیرا آنها از جنگ‌های داخلی و آشفته شدن اقتصاد مخصوصا بهم ریختن نرخ برابری ارز کشورها متضرر می‌شوند‌ و باید آن نرخ حفظ بشود و یا مثلا طلا پایه مبادلات جهانی قرار بگیرد.

پس نظم جدید جهانی در راه است.

هر کشوری و هر اپوزیسیونی در جهان باید این نکات را دقیقا بداند و مورد بررسی کامل قرار بدهد.

۲۴ مای ۲۰۲۳

۳ خرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

تفسیر واقعی شعار -زن، زندگی، آزادی- خلاف ظاهر فریبنده آن را نشان می‌دهد!

برای شناخت واقعیت هر چیز و در اینجا هر شعاری باید دید چه کسی یا نیرویی پشت آنست تا دلیل و نتیجه‌ای که طراح آن می‌خواهد بگیرد را دانست و بازیچه یا طوطی نشد.

هرچند ممکن است چنین توجیه شود که خلاف خواسته طراحان، مردم می‌توانند آنرا در جهت خواسته‌های خود تغییر بدهند.

اما

بارها نوشته‌ام: استفاده از کلمه مردم به این صورت در تظاهرات‌ها و انقلابات و … کاملا غلط است زیرا در پشت این مسایل نیروهای قدرتمند وجود دارند که تعدادی از مردمان را دنبال خود می‌آورند.

هیچ تظاهرات، انقلاب یا … خود انگیخته یا مردمی در هیچ کجای دنیا وجود نداشته است.

در نتیجه آنکه این شعار را به میان عامه مردم آورد و آن نیروهایی که این شعار را دامن زدند هرکدام هدفی در پشت آن داشتند سوای آنچه هرکسی در ذهن خود داشت.

“هرکسی از ظن خود شد یار من”.

آنگاه که این شعار مطرح شد ابدا معقول به نظر نمی‌رسید، در نتیجه سوالی را در فیس بوک مطرح کردم که تنها یک استاد با تجربه تاریخ توانست پاسخ معقول بدهد و نشان داد که این شعار غلط و اساسا انحرافی است.

بقیه که همه جوگیر شده بودن پاسخ های عامیانه و آنچه توسط رسانه های غربی اسراییلی (سازنده و آورنده این شعار به ایران) تبلیغ می‌شد را تکرار می‌کردند.

حال چند ماه پس از آرامش، دست غارتگران اصلی درون ایران که عاملان غرب بودند و هستند (غرب‌گرایان) و با حمایت تمام و کمال و از پیش برنامه‌ریزی شده غرب که موتور اصلی آن رسانه‌های غربی بودند، در آن وقایع کاملا روشن شده است.

غارتگران داخلی وابسته به غرب در جنگ قدرت میان غرب (مذهبی) با هدف ادامه استعمار جهان، با شرق (غیر مذهبی) با هدف اتحاد در جهت رفاه بهتر مردمان جهان و آزادی از استعمار و استثمار؛ حرکت کردند و می‌کنند.

بعضی مردمان که هنوز شعار آزادی (زن، زندگی، آزادی) می‌دهند، در اساس بر خلاف آن حرکت می‌کنند.

آزادی، استقلال، دمکراسی، حقوق بشر و … و ارتباط آنها با زندگی و حقوق زن و مرد را باید تعریف کرد و در رابطه با کل کشورهای جهان و موقعیت کنونی بشر دید.

هرکس در مورد دانش خود از این ترم ها به خودش مطمین است باید حداقل ۵ صفحه در خصوص هرکدام از اینها بنویسید و آنها را با هم مطابقت بدهد تا ببیند تا چه حد این ترم ها را می‌شناسد و در برابر هم قرار نمی‌گیرند.

۲۵ مای ۲۰۲۳

۴ خرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

داعش و سوسیالیزم

اگر یک داعشی ادعا بکند که سوسیالیست است در باره او چگونه باید قضاوت کرد؟

۱- دیوانه‌ای که واقعا از مغز راحت است.

۲- احمقی تمام عیار که معانی ترم‌های سیاسی را نمی‌داند و مسلما ً نمی داند داعش چیست.

۳- شارلاتانی که همه چیز را می‌داند ولی عامدا ً و برای دست‌یابی به هدفی مشخص دروغ می‌گوید.

اما کسانی‌که حرف یک داعشی را که می‌گوید سوسیالیست است باور می‌کنند، چه کسانی هستند:

۱- مردمان ساده‌ای که فرصت مطالعه و فکر کردن را ندارند و دنبال تبلیغات رسانه‌ها می‌روند.

۲- احمق‌هایی که به سادگی جوگیر شده و فریب می‌خورند، مخصوصا اگر ادعای سیاسی بودن داشته باشند.

۳- دیوانه‌هایی‌که از مغز و فکر کردن راحتند.

۴- شارلاتان‌های سیاسی که این دروغ را می‌فهمند ولی برای رسیدن به اهدافی به آن دامن می‌زنند.

چرا باید میان داعش و سوسیالیزم اینهمه تفاوت دید؟

این دو جریاناتی سیاسی هستند که از هم بسیار دور می‌باشند و اساسا در تقابل قرار دارند. مخصوصا اینکه در پشت این تفکرات مسئله دین نیز عمل می‌کند. هرچند در میان سوسیالیست‌ها مذهبیون نیز هستند ولی اساسا حتی آن دسته سوسیالیست‌هایی که گرایشات مذهبی دارند با فناتیزم کاملا مرزبندی و از آن فاصله دارند و مخصوصا در سیاست، برنامه‌های مشخص و مرزبندی‌هایی با کاپیتالیسم دارند تا بتوانند درحیطه سوسیالیسم باشند وگرنه از آن خارج شده و دیگر سوسیالیست نیستند.

ولی داعش یک جریان بسیار رادیکال مذهبی است که عملکردهای سیاسی‌اش با سوسیالیسم فاصله دارد و یا بهتر است گفته شود کاملا در تقابل است.

داعش یک جریان صرفا ً مذهبی نیست بلکه یک جریان سیاسی- مذهبی و نظامی خاص است که در نتیجه حتی با سایر مسلمانان نیز مرز بندی دارد و نمی‌تواند با آنها سازش بکند.

آیا سیستم فکری صهیونیسم و داعش یکی است؟

صهیونیسم یک جریان افراطی سیاسی – مذهبی و نظامی است که می‌توان گفت داعش از شیوه آنها پیروی می‌کند و حتی دلائلی مبنی بر ایجاد داعش توسط صهیونیست‌ها وجود دارد.

در اساس اگر تفاوتی میان داعش و صهیونیسم باشد همانا قدمت صهیونیسم و پدر خواندگی آن است.

داعش را ایجاد کرده‌اند در حالیکه نمی‌تواند دوامی بیاورد ولی صهیونیسم که مادر داعش است مدت بیشتری باقی می‌ماند. نهایت اینکه داعش و صهیونیسم می‌توانند در یک سبد یا کاتگوری قرار بگیرند ولی با سوسیالیسم از اساس متفاوت می‌باشند.

یک سوسیالیست ابدا ًنمی‌تواند داعشی و یا صهیونیست باشد و یا حتی در حرف از یکی از آنها دفاع بکند؛ بلکه وظیفه سوسیالیسم و سوسیالیست‌ها مبارزه با این نوع تفکرات است.

دو حزب قدرتمند متعلق به سرمایه‌داران و نقش آنها در سیاست آمریکا!

تقریبا در تمام دنیا موضوع داشتن حزب و انتخابات یک چیز عادی است ولی هرکدام به نوعی با آن بازی سیاسی می‌کنند. در اساس داستان احزاب، یک فریب معمولی و ساده است. مثلا در چین، روسیه، اروپا، آمریکا و… احزاب وجود دارند و ظاهرا ً هم انتخابات آزاد و آگاهانه صورت می‌گیرد ولی این احزاب به‌طور دربست متعلق به قدرت‌ها هستند.

در بعضی کشورها که دیکتاتوری خوانده می‌شوند ( که البته دلیل اصلی‌اش وابسته نبودن آنها به قدرت صهیونیست‌هاست) بعضی از کسانی‌که برای احزاب تعیین تکلیف می‌کنند در قدرت دولتی هم نشسته‌اند. ولی در آمریکا و کشورهای به اصطلاح دمکراتیک، ثروتمندان بسیار بزرگ حاکم بر کشور در جای دیگری متشکل شده‌اند و تصمیمات را می‌گیرند و بعد به دولت دیکته می‌کنند. در واقع دولت، کارمند آنهاست و این احزاب در خدمت آنها هستند و نه مردم.

مردم که اکثرا ً فریب خورده‌اند با این توهم که با رای آنها دولت تعیین می‌شود و دولت آنچه را که آنها می‌خواهند اجرا می‌کند رای می‌دهند.

در اروپا داستان کمی متفاوت است زیرا فراماسیونری هنوز به صورت متشکل در قدرت باقی است و در نتیجه بعضی احزاب یا گروه‌های وابسته به آنها ( که البته آنها نیز سرمایه داری به حساب می آیند) وجود دارند که با احزاب وابسته به صهیونیسم در مقاطعی رو در رو قرار می گیرند (در کشور آفریقای جنوبی تقابل فراماسیونری و صهیونیسم کاملا مشهود یا علنی است). احزابی هم تحت عنوان سوسیالیسم وجود دارند که تا همین اواخر شیوه‌های سوسیالیستی در ارائه خدمات همگانی و تساوی را رعایت می‌کردند. نمونه بارز آن سوئد بود؛ اما چند سالی است که تقریبا تمام دست آوردهای سوسیالیسم در این کشور از میان رفته است. به دلیل اینکه زیرساخت کشور بر مبنای سرمایه‌داری بود، پس با کمترین تغییرات همه چیز بهم ریخته و در حال از میان رفتن به‌طور کامل است.

برای شناخت بهتر و بیشتر از موقعیت سوسیالیسم در جهان می‌توانید به مقاله‌ای که چند روز پیش در باره موقعیت از دست رفته سوسیالیسم در سوئد ( که مظهر کشورها و جوامع سوسیالیستی در جهان است) نوشته‌ام؛ تحت عنوان ” پایان قدرت سوسیالیسم در سوئد کلید خورده است” نگاه کنید.

اما در آمریکا افکار سوسیالیستی در دولت هیچگاه جایگاهی قابل تامل نداشته است.

در آمریکا که بیشترین ثروت دنیا را در خود جمع کرده حقیقتا فقیرترین مردم دنیا را می توان دید.

نتیجه:

درانتخابات ریاست جمهوری آمریکا تمام کاندیداها نمایندگان صهیونیسم جهانی در انواع رنگ‌ها هستند. حال اگر در میان آنها یک نفر بنام “برنی ساندرز” ادعای سوسیالیست بودن می‌کند و هم‌زمان از اسرائیل که یک سکت کاملا ً صهیونیستی است دفاع می‌کند، می‌بایست این فرد صهیونیست ( داعشی) و کسانی‌که او را سوسیالیست می‌بینند، همه را در همان دسته بندی‌هایی که در سطوراول این نوشته آورده شد، دید و بررسی کرد.

اولین و اساسی‌ترین وظیفه یک سوسیالیست؛ تساوی طلبی و خواست رفاه عمومی است اموری که در دل خود؛ محکوم کردن غارت اموال، اشغال خانه و سرزمین دیگران، زور گویی، مخالفت با جنگ وستم را دارد؛ نه اینکه به‌دفاع از بدترین نوع داعش یعنی اسرائیل سکتاریستی صهیونیستی برخیزد.

در آمریکا کشوری که تمام زیر ساخت‌هایش بر پایه سوپرسرمایه‌داری است کلیه کسانی که باید این کشور چند صد میلیونی با وسعتی چند میلیون کیلومتر مربعی را اداره بکنند طی چندین دهه مشخص شده و تا مغز استخوان ( سیستم آموزشی از کودکی تا بالاترین مدارج دانشگاهی) تعلیماتی خاص گرفته‌اند. این افراد به روش ویژه سرمایه‌داری آموزش دیده و کار می‌کنند.

مقامات اصلی اداره کننده کشور، توسط ارگان‌های سازمان‌های مخفی سرمایه‌داران تعیین می‌شوند؛ این دسته مردمان به سیستم حاکم وابسته‌اند و حتی اعتقاد دارند.

چگونه ممکن است شخصی در میان این جریان عظیم سرمایه‌داری، سوسیالیست به معنی واقعی باشد و بخواهد یک تنه با تمام سیستم درگیر شود و آن را عوض کند؟ سیستمی که برای تعویض آن باید ده‌ها میلیون نفر را بسیج کرد، ده‌ها سال کار کرد و چند نسل را آموزش داد و تربیت کرد.

کسانی‌که فکرمی‌کنند یک نفر “برنی ساندرز” می‌تواند یک تنه سیستم عظیم سرمایه‌داری آمریکا را بهم بزند، اگر در آن دسته بندی نوشته شده در ابتدای مطلب قرار نگیرند، حتما به معجزه اعتقاد دارند.

برنی ساندرز عامل حاکمیت است که باید نقش اپوزیسون درون دولت را بازی بکند همان نقشی که نوام چومسکی به عنوان اپوزیسیون خارج دولت بازی می‌کند تا ظاهرا دمکراتیک کشور حفظ بشود و ضمنا کسی هم به عنوان اپوزیسیون واقعی سر بر نیاورد.

اپسالا – سوئد

مای ۲۰۱۶

فروردین ۱۳۹۵

م. حسن بایگان

فاصله میان عقل و بی عقلی چقدر است؟

هر انسانی در موارد گوناگون دارای عقل و مواردی گرفتار بی عقلی است.

اما بعضی موارد می‌تواند نشانه روشن‌تری از عقل و بی‌عقلی باشد.

در این زمانه که بشر به اندازه‌ای از علوم و شناخت جهان دست یافته که گستردگی عالم و دانش بسیار بسیار اندک بشر از هستی را نشان می‌دهد؛ اعتقاد به ادیان و توجیهات عقب افتاده آن نشان از بی عقلی یا همان عقب ماندگی عقلی است.

۱۵ مای ۲۰۲۳

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

USAIran