اختلافات اساسی درون آمریکا!

    ترامپ می‌خواهد به طرف روسیه و مخالفت با چین برود؛ زیرا فکر می‌کند به این ترتیب شکاف میان آنها انداخته و روسیه از چین دوری گرفته و چین ضعیف خواهد شد؛ در نتیجه می‌تواند کارخانه‌های آمریکا را به راه بیندازد و صادرات صنعتی خود را به چند دهه پیش برگرداند.

ترامپ برای اینکار باید دلار را پایین بیاورد. حتی شاید برای رسیدن به صادرات قابل رقابت قیمتی با چین مجبور باشد دلار را به پایین‌تر از آنچه قبلا بود برساند.

از طرف دیگر دمکرات‌ها می‌خواهند با جنگ (فروش سلاح) و فروش نفت حرکت بکنند.

    این یکی از بزرگترین اختلافات درونی آمریکا است که حتی می‌تواند آنجا را به جنگ داخلی بکشاند. پیشتر یک جنگ داخلی استقلال و برای اتحاد بود؛ ولی این دومی ممکن است کشور را به تجزیه بکشاند؛ امری که درون کشور هم اعلام شده است.

   دمکرات‌ها برای ادامه جنگ (فروش اسلحه) نیاز دارند تا روسیه را سرپا نگهدارند و کاملا تضعیف نشود و بتواند به جنگ ادامه بدهد. پس، با بالا بردن قیمت نفت و دلار یکباره درآمد روسیه را چند برابر کردند.

در جنگ اکراین و روسیه، شرکت‌های غربی توانستند بیشترین سلاح‌های قدیمی و از رده خارج شده را به فروش برسانند (پول مالیات و … مردم اروپا و آمریکا بود) و حالا در حال فروش هواپیماها و بعضی سلاح‌های میان رده (میان از رده خارج شده‌ها، و سلاح‌های مدرن؛ مانند هواپیمای قدیمی اف ۱۶ و…) هستند که البته آنها را ازکشورهای دیگر می‌آورند و آن کشورها مجبورخواهد شد سلاح‌های جدیدتری را از آمریکا بخرند. در اینجا نیز پول مالیات و … مردمان این کشورهاست که به جیب صاحبان کارخانه‌های اسلحه سازی می‌رود.

   اما معلوم نیست که اگر جناح ترامپ در انتخابات آینده پیروز بشود بتواند آنچه را در دوره قبل در سر داشت و هنوز بر آن پایه است به انجام برساند. زیرا پل‌های زیادی در پشت سر تخریب کرده‌اند. ازجمله با تحریم‌‌های گسترده علیه روسیه او را به طرف ایجاد نظم جدید جهانی و از جمله پولی جهانی و سیستمی مانند سویفت، هل دادند.

همچنین اینکه دادگاه‌ بین‌المللی را مجبور کردند تا پوتین را محکوم بکند؛ امری است که توسط ترامپ قابل برداشتن نیست. پلی است که شکستند و برای بازسازی آن شاید تنها راه کشتن پوتین باشد.

از جانبی، اکنون دیگر تمام سیاست جهان توسط غرب و مخصوصا آمریکا تعیین نمی‌شود و بعضی نکاتی که در بالا آورده شد تنها آرزوهای آنهاست، وگرنه اکنون آنها نمی‌توانند روسیه را کاملا به بازی بگیرند، زیرا اتحاد روسیه و چین بر این مبناست که نمی‌توانند به غرب مسیحی صهیونیستی اعتماد بکنند.

از طرفی غرب هم دیگر همچون چند سال پیش کاملا مسیحی صهیونیستی نیست و آنها از قدرتشان بسیار کم شده است.

نتیجه:

   اکنون وضعیت قطب بندی در آمریکا و اروپا و میان آنها به حد بسیار حساسی رسیده و شاید یکی از راه‌های نجات آمریکا و گریز از جنگ داخلی ایجاد حزب سوم (البته این هم متشکل از سرمایه‌داران) و شاید حزب چهارم ( متشکل از فراماسونرها) باشد. و شاید اساسا شکل این دو حزب کنونی هم کاملا بهم بریزد.  

روابط روسیه با چین بسیار تقویت شد و تجارت چین به رشد خود ادامه می‌دهد مخصوصا که دارد بازارهای جدید در جهان (با تلاش برای توسعه کشورهای ضعیف و فقیر) ایجاد می‌کند.

از جانبی اکنون آمریکا (و غرب و سایرین) به واسطه تولیدات ارزان چین به این کشور وابسته شده‌اند.

جهان در حال تغییرات اساسی است و نظمی جدید را در دل خود پرورش می‌دهد که از اختیارات بی حد و اندازه پیشین غرب در آن خبری نخواهد بود.

کشورهایی که این نکته را فهمیده‌اند و به همکاری با بانیان نظم جدید همکاری بکنند در آینده نقش مناسبی خواهند یافت.

۱۰ ژولای ۲۰۲۴

۲۰ امرداد ۱۴۰۳

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

USAIran