رفتن نامزد ندا به اسرائیل
و سکوت معنی دار سبزها
در بُحبوحه بحران و درگیریهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران دختر جوان و بظاهر بیگناهی بنام ندا آقا سلطان به قتل رسید که در یک آن تمامی رسانه های جهانی و تظاهر کنندگان او را به نمادی خاص تبدیل کردند و سایر قتل ها و کشته ها در سایه این یکی گم شدند.
در اینجا هدف بررسی طولانی و مفصل این ماجرا نیست بلکه نکته آنجاست که اکنون پس از چند ماه شخصی بنام کاسپین ماکان که ظاهراً تنها چند ماه ( در همان سال 1388) پیش از قتل ندا با او آشنا و اندکی بعد بعنوان نامزدش معرفی شده بود به اسرائیل، جنایتکارترین کشور دنیا میرود؛ کشوری که بطور روزانه و لاینقطع مردمان یا شهروندان خودش را کشتار میکند. جالب اینکه آقای کاسپین میگوید که به چنین کشتارگاهی آمده تا پیام آور دوستی و صلح باشد. پیام از جانب کی؟ چه کسی به او این اختیار را داده که به جنایتکارترین ها درتاریخ بشر پیام صلح و دوستی ببرد؟ پیام ببرد که چه؟ پیام ببرد که دیگر مردمان خودش را نکشد؟ و یا اینکه خوب کاری میکنی غیر یهودیان صهیونیست را میکشی؟
متاسفانه آنانیکه تا همین چند روز پیش ندا را سمبل کرده بودند حالا بیکباره گیج و منگ شده اند و بجای بررسی موضوع در سکوت فرو رفته اند. آیا این سکوت از شرم است؟ تنها در فیس بوک و میان گروه اندکی دیدم که به این بحث پرداخته و بسیار شرمنده و مبهوت از ماجرا بودند.
صحبت با آنانی استکه بیکباره تحت تاثیر قرار گرفته( شور حسینی گرفت اشان) همه شاعر و احساساتی شدند و هر روزه آه و فغان سر میدادند. این دسته افراد باید اکنون نیز سر صحبت را باز کنند و با این مسئله بر خورد کنند و ببینند که:
شاید توطئه قتل ندا زیر سر اسرائیل و با کمک همین افراد بوده است.
من ابداً قصد قضاوت ندارم و نمیخواهم بگویم چون اسرائیل جنایتکارترین کشور دنیاست و هیچ حق و حقوق و احترامی برای بشریت قائل نیست و با افکار و سیستمی سکتاریستی (که ورای نژاد پرستی و آپارتاید است) اداره میشود، پس هر جنایتی نیز در دنیا برعهده اوست؛ ولی بنظر میرسد این دسته محکوم کنندگان رژیم ایران ( در قتل ندا) از رسیدن به این نقطه که ممکن است ترور ندا توسط اسرائیل صورت گرفته باشد ترس دارند زیرا آنگاه باید شرمنده تمام این ماجرا باشند. در اینجاست که تفاوت یک انسان شجاع با ترسو ها روشن میشود. این نیز یکی از نکاتی استکه همواره گفته ام که یک فیلسوف باید شجاع ترین مردمان باشد. من هرگاه و درهر موردی به نکته ای برسم که متوجه اشتباه قبلی خود بشوم این شجاعت را دارم که بدان اعتراف کنم. چنین اعترافاتی باعث رشد انسان میشود و برعکس آن یعنی ادامه دادن به اشتباه و سر را زیر برف کردن باعث عقب گرد و فرو رفتن در خود و فسادِ فکری و شخصیتی میگردد.
من در اینجا هیچ کس یا هیچ رژیمی را محکوم و یا تبرئه نمیکنم بلکه با آوردن چند دلیل میخواهم انگشت اتهام ( و نه محکوم کردن) را بطرف اسرائیل اشاره کنم. و دقیقاً در اینجاست که نقش نیروهائی که خود را حامی جامعه مدنی میدانند نیز مشخص و برجسته میشود.
در هنگامه بعد از انتخابات در چند مقاله به توضیح حرکتهای مدنی و نیز حرکتهای رفرمیستی و تفاوتش با انقلاب وچند نکته مهم دیگر پرداخته و اشتباهات نیروهای باصطلاح مدنی را نشان دادم لیکن توجهی جدی بدان نشد، ولی بهر حال هنوز هم دیر نشده و ارگانها و کانونهائی که خود را مدافع باصطلاح حقوق بشر میدانند همچنین امثال کانون وکلا باید بصورت کاملاً مستقل به این نکته بپردازند که چه اتفاقی افتاد و چه کسی یا حکومتی مسئول این قتل است وچرا. وگرنه چون به مسئولیت خود عمل نکرده اند خود نیز مسئولند و در اینصورت بهتر است نام خود راعوض کنند زیرا خود نیز بصورت سدی در راه پیشبرد مصالح عامه در آمده اند و در بعضی شرایط و عملکردها میتوان بدانها بیشتر به چشم عوامل یک گروه سیاسی نگاه کرد تا سازمان یا تشکلی مستقل و مدنی و در راستای دفاع از حقوق عامه مردم.
اسرائیل روزانه شهروندان خود را می کشد بطوریکه این مسئله بصورت امری عادی در آمده ودیگر آبروئی ندارد اما برای ایران حتی کشته شدن یک نفر بدلیل سیاسی در طول سال زیاد است.
زمینه های اتهام قتل ندا آقا سلطان توسط اسرائیل
بیائیم به مسئله اینچنین نیز نگاه کنیم: اسرائیل برای اینکه دشمن خود ( ایران) را در زحمت بیاندازد زنی جوان و زیبا ( زیرا این نکته میتواند بر روی افکار اروپائیان بیشتر از مرگ مردی بدهیکل و زشت تاثیر بگذارد متاسفانه بشر امروزی چنین است) را با یک برنامه ریزی بقتل رسانده است واکنون که پایش در ماجرای قتل المحبوح نماینده حماس در دبی گیر کرده و دچار مشکلاتی شده میخواهد عناصر تروریست خود را از کشورهای مختلف که احتمال خطر برای آنها هست، بیرون بیاورد.
قتل المحبوح برایش مشکلات زیادی ازجمله در روابطش با بعضی کشورها ایجاد کرد.
دولت امارات و مخصوصاً حکومت دبی اعلام داشته که هیچ اسرائیلی حق ورود به این کشور را ندارد و حتی صحبتهائی فراتر از این نیز کرده است درحالیکه دبی تا چندی پیش کاملاً در اختیار این کشور بود.
22 سال پیش پلیس امنیتی دبی من را دستگیر کرده و تحت شدیدترین فشارها قرار دادند زیرا متوجه شدند که در صف نیروهای رزمنده فلسطینی بودم. چنانچه آنزمان پناهندگی سازمان ملل را نداشتم بلائی برسرم میآوردند که جمهوری اسلامی آن زمان سر کسی نیاوره بود. 8 روز اعتصاب غذا در زندان امنیتی و فشارهای بین المللی باعث شد تا به زندان عادی بیایم و در آنجا نیز دو سه بار توطئه دزدیدنم از زندان را خنثی کردم وگرنه سر به نیست میشدم. آنها تماماً در پی اطلاعاتی در خصوص فلسطینیان بودند.
حال چنین کشوری هر چقدر هم ضعیف، در برابر اسرائیل موضع گیری کرده، پس بهرصورت برای اسرائیل ضربه است و از طرفی نشانی از گردش در سیاستهای منطقه میباشد.
از جانب دیگر انگلیس برای اولین بار در تاریخ کوتاه اسرائیل یکی از دیپلمات های این کشور را اخراج کرد.
27 نفر از کسانیکه متهم به قتل هستند با پاسپورت های انگلیسی، آلمانی، ایسلندی و یکی دو کشور دیگر به دبی رفته بودند که با رو شدن سوء استفاده از پاسپورت این کشورها و اعتراض آنها این مسئله فعلاً به مشکلی برای اسرائیل تبدیل شده است. این افراد که تحت تعقیب پلیس بین المللی هستند هیچ جایگاهی بغیر از اسرائیل ندارند.
در این بُحبوحه و کارزاری که براه افتاده است اسرائیل بیم دارد تا مبادا بعضی از عناصرش در سایر کشورها دستگیر شده و افتضاح بالا بگیرد.
اسرائیل در بسیاری کشورها نیروهای ترور یا تروریست آماده بخدمت دارد تا در زمان لازم بعضی افراد را توسط همانها و یا با کمک نیروهای اعزامی ( معمولاً این نیروهای پراکنده در جهان به کمک یکدیگر میروند) ترور کنند.
اسرائیل باریگاردها یا جوخه های ترور یا مرگ در سراسر جهان ایجاد کرده است.
برای کسانیکه اطلاعی از عملکرد این فرقه سکتاریستی مذهبی ندارند باید گفت:
یهودیت دیگر از موقعیت یک دین خارج شده است. تنها تعداد اندکی از یهودیان هنوز به این دین بعنوان یک دین نگاه کرده و وابسته هستند و در سیاست و یا جنایات صهیونیستها دخالت نمیکنند؛ ولی اکثریت آنها که در سازمانهای صهیونیستی متشکل شده اند دست بهر جنایتی میزنند و از این تشکل سکتاریستی استفادههای دیگری میبرند.
در تاریخ آمریکا یهودیان صهیونیست بزرگترین سازمانهای جنایتکار مثلاً ” اتحادیه جنایتکاران” یا
” شرکت سهامی آدم کشی” و غیره ایجاد کردند که مافیا در برابر آن هیچ است. این دسته یهودیان برای گمراه کردن مردم موضوع مافیا را بزرگ کردند تا خود در پرده باقی بمانند. در حالیکه مافیای ایتالیا تنها گروه کوچکی استکه قدرت مانور بسیار کمی دارد و در حد دزدی های کوچک عمل میکند ولی باندهای بزرگ جنایتکاری یهودیان بزرگترین باندهای مواد مخدر در جهان، قمارخانه ها،
فاحشه خانه ها و امثالهم را دراختیار دارند. آنها بسادگی دشمنان خود را سر به نیست میکنند.
محکوم کردن های نابجای سیاسی
حدود 20 سال پیش که هنوز فکر میکردم کمونیست هستم و در یک سازمان کمونیستی فعال بودم، روزی بعد از قتل یک ایرانی که سیاسی حرفه ای نبود به صحبت نشسته بودیم. همه داشتند انگشت را روی رژیم ایران میگذاشتند ولی من گفتم که ما نمیدانیم ومطمئن هم نیستیم. یکی از مسئولین سازمان گفت برای ما فرقی نمیکند ما همواره انگشت اتهام را روی رژیم میگذاریم. اما من چنین نبوده و چنین نیستم. اتفاقاً بعد معلوم شد که آن قتل سیاسی نبوده و کار یکی از نزدیکان آن شخص بوده است.
حال نیز نه ایران و نه اسرائیل و یا هیچ شخصی را بطور قاطع محکوم نمیکنم و هیچکدام را نیز تبرئه.
حتی آقایان رهبران باصطلاح سبزها را نیز در تمامی قتل های صورت گرفته موردخطاب قرار میدهم که چرا مردم را نادانسته بخیابانها کشیدند و از آنها سوء استفاده کردید.
ممکن است شخصی یا رژیمی بسیار فاسد باشد ولی این دلیلی نمیشود تا کاری را که انجام نداده است قاطعانه بدو نسبت داد این عملی زشت و محکوم است. باید هر کس و هر چیزی را در جای خودش دید. نباید کسی را بدون دلیل محکوم کرد و یا آنرا که ممکن است پایش در ماجرا باشد بدلیل سابقه خوب یا هر دلیل دیگر بیگناه دانست. در مورد قتل ندا و امثالهم نیز وظیفه نیروهای مدنی است تا بدور از جریانات سیاسی و دارای قدرت، بدفاع از حقوق عامه مردم پرداخته واقعیت را کشف و بیان کنند.
در ماجرای قتل ندا چهار احتمال را میتوان داد:
1- جناح حاکم در ایران آگاهانه تصمیم به قتل این زن جوان گرفته بود.
این احتمال ضعیف است زیرا از این ماجرا سودی حاصل اش نمیشد بلکه نتیجه برعکس میشد.
ندا فردی سیاسی فعال و تاثیر گذار نبود که با کشتن او مسئله ای از جناح حاکم حل شود. مگر اینکه آنها را بسیار احمق بدانیم.
2- یکی از عوامل جناح حاکم خودسرانه یا به اشتباه چنین کرده باشد. معمولاً در چنین آشوب هائی در جهان چنین مسائلی برای تمام کشورها بلااستثناء پیش میآید. در این خصوص مسئولیت بیشتر با کسانی است که مردم را بخیابانها میکشند. در چنین شرایطی حتی ممکن است قضیه برعکس هم بشود یعنی آشوبگران، مامورین ویا طرفداران دولتها را بکشند.
3- عوامل کشورهای دیگر و مخصوصاً اسرائیل برای دامن زدن به بحران و با برنامه ریزی قبلی چنین قتلی را انجام داده اند.
اگر آنها چنین کرده باشند میبایست از پیش تدارک دیده باشند. در نتیجه از مدتها قبل چند نفر را توسط عوامل خود مشخص میکنند بعد در زمان اجرای طرح تعدادی از عناصر خود را در آن محیط میگذارند. مثلاً در مورد همین قتل ” ندا” چند نفر در اطراف هستند و وقتی او را هدف قرار دادند بیکباره یک پزشک ساکن خارج از کشور در محل حاضر و آماده برای کمک پیدا میشود، دیگری دوربین بدست است و در همان حال تعدادی فریاد میزنند که فلان نیرو این شخص را ترور کرد و تمام این صحبتها ( و البته نه چهره آنها) در فیلم میآید. برنامه چنین قتل ها طوری ریخته میشود که تعدادی افراد عادی خارج از طرح نیز در محل باشند ولی آنچیزی را ببینند و باور کنند که طراحان تدارک دیده اند این نکته از مهمترین نکات این طرح ها میباشد و اسرائیل در اینمورد با تجربه ترین ها در جهان است.
اینها تنها اندکی از مسائلی است که دریک ترور یا قتل سیاسی و… میبایست در نظر گرفت ولی در واقعیت مسائل زیاد دیگری هم مطرح میشود. بنابراین قضاوت با عجله کاری غلط است اما همچنانچه گفته شد، کشور یا جریانی که با هدفی مشخص اینچنین جنایاتی میکنند در کنارش سایر امکاناتشان از قبیل رسانه های جمعی را نیز آماده کرده و بدینترتیب بسرعت افکار عمومی را تهییج میکنند.
هرچه نیروئی که چنین عملی میکند قدرت رسانه ایش قوی تر باشد سرعت کار بیشتر است و در این خصوص قدرت اسرائیل با استفاده از امکانات آمریکا در جهان از همه بیشتر است.
4- فرض چهارم اینستکه شخصی بطور ناخواسته و بی هدف چنین کرده باشد و یا اینکه مثلاً این خانم در یک مسئله شخصی مورد هدف دشمن شخصی قرار گرفته باشد و یا احتمالات دیگر که بنظر بسیار ضعیف و قابل چشم پوشی میرسند زیرا اولاً پیدا شدن افرادی در محل که آنرا مستقیماً به جناح حاکم نسبت دادند دیگر سرعت گسترش خبر این قتل در میان مردم و تهییج آنها، بویژه در مقایسه با سایر کشته های این جریان، حرف دیگری میزند و چنین مینماید که از پیش برنامه ریزی شده بوده است.
محکوم کردن قاطعانه دیگران به قتل آنهم بدون بررسی دقیق و دادگاه و سایر موازین اولیه قضاوت و یا در چنین قتل های سیاسی بدون بررسی و نگاه گسترده به مسائل سیاسی، امری سنگین است که نباید بسادگی به کسی نسبت داد؛ بهمین دلیل در بحبوحه مسائل پس از انتخابات در مقاله ای هشدار دادم که سازمانها و نهادهای مدنی ایران نمیدانند که وظیفه اشان چیست و با دنباله روی از یک جریان خاص از حالت نهادی مدنی خارج و به آلت دست سازمانهای سیاسی تبدیل شده اند. هم اکنون نیز چنانچه این نهادها بخواهند بخود بیایند و به جایگاه واقعی خود باز گردند باید بدون موضع گیری طرفدارانه بدنبال منافع عام مردم بوده و هرکس یا سازمان یا دولتی در این جنایات دست داشته است را بدون هیچ معذوری محکوم کنند.
نتیجه اینکه رفتن آقای کاسپین که خود را بعنوان نامزد ندا آقا سلطان معرفی میکرد به اسرائیل، امری کاملاً مشکوک است و باید بعنوان مدرکی در رابطه با این قتل مورد توجه قرار بگیرد.
در خصوص کلیت این گونه مسائل ازچند روز پیش مطلبی دیگر با استناد به نوشته های مولوی در دست نگارش بود که در عرض یکی دو روز آینده منتشر میشود.
فروردین 1389 مارچ 2010
اپسالا – سوئد حسن بایگان