اخیرا پس از اینهمه مدت که راجع به سریال گاندو صحبت میشود مسائلی پیش آمد که بالاخره از دیروز تاکنون ۴ قسمت از سریال گاندو ۲ را دیدم.
سوای ضعفهای تکنیکی و… در اینجا تنها به یک نکته اساسی میپردازم.
این سریال تلاش دارد تا قدرت سازمانهای امنیتی ایران را نشان بدهد. اما در همین قسمتهای اولیه ضعفهایی اساسی در کشور و سازمانهای امنیتی دیده میشود که در مقایسه با کنترل در غرب بسیار کودکانه و خنده آور بنظر میرسد.
در این سریال شخصی که اساسا متولد ابوظبی است و مدرک قابل توجیهی بر ایرانی بودن او نیست به سادگی خانهای اجاره کرده و تمام وسایل ممکن جاسوسی را به آنجا منتقل میکند. دوربینهای کنترل در حیاط خانه میگذارد وحتی میتواند در اتاق مخصوص ارسال پیامهایش بمب گذاری کرده و از آنجا تونلی به بیرون برای فرار بکند و…
در همسایگی او نیز جاسوس دیگری برای کنترل او زندگی میکند. حال این که او از پیش آنجا بوده و یا او نیز همین داستان اینچنینی را دارد هنوز برایم مشخص نشده و شاید در سراسر فیلم نیز مشخص نشود. کمااینکه در فیلم از پیگیری مسیر خروج تونل خبری نیست.
در کشورهای غرب همه چیز تحت کنترل است، مخصوصا در سوئد همه چیز تحت نظر است و بقول معروف نمیشود حتی یک شب جایی خوابید که پلیس نداند/نتواند آنرا پیدا بکند.
اگر همین اکنون شما نام یک شخص را که شهروند سوئد است در اینترنت بنویسید (مثلا نام من محمد حسن بایگان Mohammad Hassan Baygan ) آنگاه محل سکونت من با عکس ساختمان و نام کلیه همسایگان ساکن در آن ساختمان و حتی تعداد افرادی که آنجا هستند (فرزندان یا سایر افراد ساکن) و کار آنها و درآمد ماهیانه، کرایه خانه، اتومبیل، مالک خانه، اینکه خانه اجارهای است و یا غیر و… و شماره تلفن میآید.
در سوئد یک نوع بسیار شدیدتر کنترل نیز وجود دارد.
تقریبا هیچ جایی پول نقد قبول نمیکنند. پس برای خرید مواد خوراکی یا پرداخت پول رستوران و… باید از کارت بانکی استفاده کرد. در نتیجه تمام مسیر روزانه شخص مشخص است. حتی بقول معروف دولت و سازمانهای امنیتی میدانند مردم چه خوراکی میخورند و به چه چیزهایی علاقمند هستند، چه بیماریهائی دارند، چه عاداتی دارند؛ به چه سایتهای سر میزنند و برای کدام هزینه میکنند و… یعنی از سیر تا پیاز و آب خوردن و … همه چیز شهروندان (البته سوای چند تن مولتی میلیارد صاحبان بانکها و فروشگاهها و … و شرکتهای خصوصی امنیتی یعنی صاحبان/مالکان/اربابان کشور) را به آسانی زیر نظر دارند و کسی نمیتواند از زیر ذره بین آنها فرار بکند.
چند سال پیش شخصی که در اینگونه روابط بود گفت: اگر کسی مثلا از سوئد به آلمان بلیط هواپیما را با پول نقد بخرد از همان لحظه ورود، او را تحت نظر میگیرند که چهکاره است، چرا به این کشور آمده و … و چرا بلیط را با پول نقد خریده است. مخصوصا دنبال آن هستند که پولش از کجاست، آیا پولشوئی است؟
کنترل در غرب و مخصوصا در سوئد در حد غیر قابل تصور است.
حال کسانی در این کشور/کشورها این چیزها را از اینچنین زاویهای نمیبینند/نمیتوانند ببینند و حتی وقتی توضیح داده میشود که اینچنین است؛ یکباره از آنطرف میافتند و شاکی میشوند که اینها خوب است و … و استدلالاتی در حد کودکانه/احمقانه میآورند.
البته که این کنترلها از زاویهای خوب است اما از زاویهای دیگر برده کردن تمام و کمال مردمان است تا هرگاه بخواهند با قطع کارت بانکی شخص، او را به فلاکت یا فلج کامل بیفکنند تا در آنصورت هرآنچه از اوبخواهند را همانند یک برده بلااراده و برای آب و نان (کمترین چیزهای اولیه زندگی) روزانهاش انجام بدهد و حتی دست بهر جنایتی و قتل مستقیم انسانهای دیگر بزند.
اما از طرف دیگر در ایران سیستم استفاده از کارت ملی و کنترل از این طریق را عامدانه بکار نمیگیرند زیرا توسط آن میتوان دزدیها و فسادهای بزرگ را به سادگی پیدا کرد و چون فاسدان و دزدان اصلی در حاکمیت نشستهاند پس از این امکان کنترل فساد و دزدی در کشور جلوگیری میکنند.
از همه مهمتر، پولهائی است که به ملاها داده میشوند و در صورت کنترل، زیر کلید دولت درمیآیند. ملاها می خواهند از این موقعیت عدم کنترل و بی حساب و کتابی، تمام سواستفادههای ممکن را ببرند. دکانی بدون حساب و کتاب برای خود باز کردهاند و از بودجه عمومی کشور نیز به آنها پرداخت میشود.
تا این مسائل حل نشوند، مشکل فساد و دزدیها که از صدر حکومت به پائین رسوخ میکند حل نخواهد شد.
یکی دیگر از دلائل عدم خواست کنترلها اینستکه دزدان بزرگ و فاسدان بزرگ، پولهای دزدی را به سادگی به خارج منتقل کرده و در بانکهای آنجا گذاشته یا سرمایهگذاری کردهاند. و البته بهمین دلیل نیز زیر کلید آن کشورها هستند و در نتیجه مجبورند تن به خواستههای آنها داده، کشور را به فنا بدهند.
بقول معروف: بدبختی کشور یکی دوتا نیست.
من سال ها پیش نوشتم که در ایران یک لشکر نیروی مخالف دولت میتواند به یک شهر وارد شده و در موقع لزوم وارد عمل (حتی فیزیکی) بشود، ولی در غرب اینچنین نیست.
زمانیکه به این تفاوت اساسی در کنترل کشور نگاه بکنیم آنگاه به ضعف اساسی در سازمانهای امنیتی کشور پی خواهیم برد و میبینیم که غرب به چنین سیستم عقب افتادهای به چه چشمی نگاه میکند و چگونه به آسانی میتواند دست به کارهائی بزند و چه ساده میتواند درون حاکمیت ایران (و امثالهم) عوامل مختلف و از جمله جاسوس و خبر چین (به تعداد بسیار بسیار زیاد) داشته باشد.
در غرب حتی اگر چند صد دلار انگشت شمار وارد حساب کسی بشود فورا مورد سوال قرار میگیرد. البته لازم نیست سازمان امنیت اینکار را بکند و دولت مهر جاسوسی و… بخورد، بلکه خود بانک مستقیما با آن فرد تماس میگیرد و اگر پاسخ قانع کنند نباشد، تهدید به بستن حساب شخص میکند. اینکار مخصوصا در سوئد یعنی بدبختی به تمام معنا و زندگی در این چنین شرایطی ابدا امکان ندارد.
نکته:
اخیرا در سوئد جنبشی بر علیه بسته شدن امکان پرداخت با پول نقد براه افتاده که چند ده هزار نفر (من هم) در آن شرکت دارند ولی بنظر میرسد دست این افراد حتی میلیون نفر هم که باشند از هرکاری کوتاه است. زیرا سرمایهداران حاکم بر کشور که صاحبان بانکها و فروشگاههای بزرگ زنجیرهای هستند حاضر به عقب نشینی نیستند. داستان احزاب سیاسی سوئد و ضعفهای آنها و وابستگیاشان به این ثروتمندان نیز جای خود را دارد.
در ایران دزدیهایی کلان، خلافکاریها، رشوه و انواع فساد میتواند با پول نقد/سکه طلا صورت بگیرد که در سوئد/غرب کاربرد ندارد زیرا حتی بیرون آوردن پول نقد از حساب بانکی نیز بسیار محدود و میزان اندکی است.
حال با این پیش زمینه، هرکسی میتواند کمی هم با خود به تفکر بنشیند و جامعه و کنترل فساد و… را بررسی کرده و ببیند خودش تا چه حد در این فساد فرو رفته؟ آیا خواهان کنترل هست؟ و یا همین جامعه آشفته را میخواهد؟ و نتیجه آن را نیز پیش بینی بکند.
کنترلهای نامبرده و هدف نهفته در پشت آن، نه در حد افراطی سوئد و نه عدم کنترل در حد ایران، هیچکدام معقول و در جهت منافع مردم و انسانیت نیست.
۱۷ آگوست ۲۰۲۱ ۸ امرداد ۱۴۰۰
اپسالا – سوئد