گزارشی از سفر به آفریقا!
سفر اخیرم به آفریقا بسیار جالب بود و اکنون که به این سفر نگاه میکنم (هنوز به پایان نرسیده) میبینم که چیزهای بسیار زیادی یاد گرفته ام. در اینجا به یکی دو نکته اشاره میکنم:
در این سفر به میان مردم عادی و زندگی معمولی آنها رفتم که در نتیجه سختی ها و … و حتی با تفکر آنها بیشتر آشنا شدم. سیستم سفرم به شکلی بود که کمتر خارجی و یا توریست میدیدم زیرا آنها بیشتر برای دیدن مناطق خاص توریستی میروند ولی برای من زندگی عادی مردم مهم بود.
در مواردی انگشت شمار به مسافرخانههای مخصوص توریست های کوله پشتی دار (backpackers ) رفتم.
در یکی از آنها که محلی بسیار مرتب با قیمتی مناسب و … بود؛ گروهی آمریکایی همه جوان و خوش هیکل و خوش تیپ، دختر و پسر تحصیل کرده، آنجا بودند. می گفتند از طرف دولت آمریکا برای تدریس زبان انگلیسی و آموزش بهداشت =محیط زیست آمده اند و در نقاط دور افتاده تقسیم شده اند و هر چند ماه یکبار برای ملاقات یکدیگر اینجا جمع میشوند.
محل مسافرخانه خانه ای بسیار بزرگ با استخر و … بود. صاحب آن اسراییلی و تعدادی مسافران اسراییلی و یهودی از سایر کشورها هم بودند اما بعضی مسافران عادی از کشورهای مختلف نیز همانند من، محل را از طریق اینترنت یافته و آنجا بودند.
آموزش یا جاسوسی!
من عادت به سوالات زیاد ندارم ولی بهر حال بعضی صحبتها یا سوالات عادی است. از چند نفر از آنها پرسیدم: چرا باید آموزش زبان انگلیسی از طرف آمریکا در روستاها و مناطق دور افتاده مهم باشد، در حالیکه شاید هیچکدام آنها از روستای خود خارج نشوند ولی آنهاییکه در شهرها هستند به دانشگاه میروند و … و نیاز بیشتری به آموزش زبان با لهجه آمریکایی دارند؟ اما پاسخ روشنی نگرفتم تا اینکه اینجا هم آنرا بنویسم.
از آنهایی که برای آموزش بهداشت میرفتند می پرسیدم: آموزش بهداشت برای چند روستای کوچک دورافتاده زمان زیادی لازم ندارد، یکی دو هفته کافی است، چرا شما دو سه سال باید آنجا باشید و حتی بعد از شما افراد دیگری بیایند؟
پاسخ ها آنقدر مزخرف و بی ربط بود که ارزش گوش دادن نداشتند.
مجموعه آنچه که دیدم ذهنم را مشغول کرده بود. آن را در کنار ماموریت میسیونرهای مذهبی و همچنین کلیسیاها در آفریقا و … گذاشتم که هدفشان استعمار فکری مردمان و در خدمت سرمایه داران بزرگ غرب از جمله خود کلیسیاهاست تا پول/ثروت مفت و مجانی به کشور آنها (غرب) آورده بشود.
تا به این نتیجه رسیدم که کار آنها به نوعی جاسوسی است. آنها اخبار و اطلاعات خاصی را از این مناطق جمع آوری میکنند. همچنین افراد خاصی را آموزش های خاص میدهند و آماده میکنند تا هر زمانی لازم شد آنها را مسلح بکنند و یکباره در سرتاسر کشور شورش نظامی به راه بیندازند.
از این نوع کارهای در ظاهر بشر دوستی و کمک های انسان دوستانه توسط غرب، در جهان زیاد صورت گرفته و می گیرد.
البته بعضی سفرهای یکی دو نفره هم در همین راستا است؛ که این کشورهای عقب مانده بیشتر روی این دسته سفرها شک دارند و نه برنامه اصلی که نمونه آن را در این نوشته آوردم.
سفرهای فردی جمع آوری نوع دیگری از اطلاعات است. اما وظیفه این افراد زمینه سازی فکری مردمان و یافتن لیدرها یا رهبران برای هنگام عمل فیزیکی و یا راه اندازی جنگ داخلی است.
در خصوص کارهای اینچنینی کلیساها پیشتر در جریان همین سفرم نوشته بودم. زیرا کلیسیا ها نیز همین کارها را میکنند.
اخیرا شیخ نشینهای حاشیه خلیج پارس نیز وارد ماجرا شدند و در نقاطی دور افتاده مساجد ساختند و … و از جمله جنگ سومالی و … را به راه انداختند. و مسیولیت مرگ هزاران نفر و فقر صدها هزار نفر برگردان آنهاست.
سوم فوریه ۲۰۲۴
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
موروگورو – تانزانیا
م. حسن بایگان