با سلام بر همه آنانی که این نامه را می خوانند
متن سوئدی ضمیمه، نامه ای است که برای دادگاه عالی اداری سوئد نوشته ام. اکنون مدت 5-6 سال است که بواسطه راهنمائی دوستی سوئدی متوجه شده ام بخاطر داشتن افکاری مستقل و سابقه سیاسی ام توسط سازمان امنیت سوئد ممنوع الاستخدام شده ام و در نتیجه اکنون 23 سال از زندگی من بازیچه دست سازمان کثیف امنیت سوئد شده است. من علی رغم اینکه بارها در مصاحبه های استخدامی برای شغل های مناسب تحصیلاتم مانند رئیس تاسیسات نیروگاه اتمی که 4400 مگاوات برق تولید می کند یا رئیس تاسیسات کارخانه داروسازی بسیار بزرگ و معروف در جهان و ده ها شغل در همین سطح قبول و به مرحله نهائی رسیده بودم، نمیدانستم چرا دقیقه 90 همه چیز متوقف می شود تا اینکه از طرف اداره کار بمن فشار آوردند تا در اداره ای که مخصوص بیماران جسمی و روانی است بعنوان جارو کش استخدام و در شهر به کار رفتگری یا سپوری بپردازم؛ که دیگر طاقتم تمام شد و اکنون سالهاست این درگیری ها ادامه دارد. در آن مبارزه موفق شدم و رئیس آن قسمت از اداره کار را به جای دیگری منتقل کردند ولی بعد از آن شروع کردند به توطئه چینی و از جمله منکر آن حرکت خود می شوند و میگویند چنین نبوده ولی من هنوز مدارک آن درگیری ها را دارم.
من حقیقتا رفتار کشوری مثل ایران را ترجیح می دهم زیرا در برابر حرکت مخالف سیاسی، انسان را بزندان می اندازند و انسان با افتخار مارک زندانی سیاسی را بر پیشانی می چسباند و همه دنیا نیز می خواهند کمک اش بکنند. زندانی سیاسی بودن برای من که بارها به زندان افتاده ام و بار ها حکم اعدام داشته ام و بارها نیز در شرایط مختلف مرگ را دیده ام چیز سخت و عجیبی نیست این چیزها برای نوجوانان و تازه سیاسی شده ها و نازک نارنجی ها و ترسو ها عجیب و سخت بنظر می رسد.
ولی در این کشور سوئد به انسان مارک بیمار روانی می زنند و بهمین دلیل دکتر ها دارو توصیه میکنند که مقدمه بیماری واقعی و مرگ تدریجی است. چند تن از دوستانم که روان پزشک متخصص در همین امور بودند بمن اکیدا ً توصیه کردند که نباید حتی یک عدد از این قرص ها را بخورم.
اکنون پس از سالها کش و قوس کار به بالاترین مرجع قضایی سوئد رسیده است.
من در این نامه ضمن اشاره مختصر به سوابق، همچنین نوشته ام:
من به حال کشور سوئد افسوس می خورم که دادگاه هایش مستقل نیستند و زیر نفوذ سازمان امنیت می باشند چنین کشوری کاملا ً پلیسی می باشد. البته پیشتر نیز اشاره کرده بودم که سازمان امنیت سوئد نیز زیر نفوذ یهودیان صهیونیست است حتی بالاترین مقامات امنیتی کشور سوئد یهودی صهیونیست هستند.
من بواسطه نوشته هایم بطور مستقیم و رو در رو توسط یهودیان صهیونیست تهدید به مرگ شده ام و اکنون زندگی کاملا محتاطانه ای را در پیش گرفته ام. محتاطانه نه از بابت ترسیدن و کوتاه کردن زبان و قلمم ( که این در زندگی یک فیلسوف جایی ندارد) بلکه مواظب باید باشم تا به هر محلی نروم و هر کاری را نکنم تا مورد حمله فیزیکی و یا توطئه های دیگر قرار بگیرم. هم چنین بسیاری احتیاط های دیگر را باید در زندگی رعایت بکنم.
در این نامه هم چنین اشاره کرده ام:
این بزرگترین جرم و جنایت است که انسانی را بخاطر این که افکارفلسفی – سیاسی دیگری دارد مارک روانی بر او می زنید. من حاضر هستم و در خواست دارم تا تعدادی متخصص روانشناس و روانپزشک در حضور تعدادی سیاسیون و جامعه شناسان و وسایل ارتباطات جمعی با من به بحث بنشینند تا معلوم شود که کم ترین مشکل روحی روانی در من نیست بلکه مشکل در کشور مستعمره شده سوئد است.
من در خواست کرده ام:
1- دادگاه دقیقا بگوید بر کدام اساس و مبنا و کدام بند قانون، ابتدایی ترین حق و حقوق شهروندی من را می گیرند و بر من مارک بیمار می زنند.
2- دادگاه علنی می خواهم.
3- می خواهم که در داگاه وسایل ارتباطات جمعی ( والبته غیر سوئدی هم) حضور داشته باشند.
4- اگر چنین نباشد حکم شما بر علیه من نه قانونی است، نه منصفانه است، نه انسانی است و در نتیجه قانونیت ندارد. زیرا آن 3 درخواست من کاملا ً قانونی و حق طبیعی هر شهروندی است.
در ضمن من تقاضای غرامت نیز کرده ام. فقط مشکل این جاست که نه تنها پول وکیل ندارم بلکه هیچ وکیل سوئدی هم جرات این وکالت را ندارد. از خانم شیرین عبادی و آقای عبدالکریم لاهیجی نیز کتبا ً درخواست کردم ولی همانطور که انتظار میرفت ترس اشان را زیر عدم پاسخ گویی پنهان کردند. اینها شیر هستند در برابر انسان ها و کشورهای ضعیف، ولی در برابر اقویا روباه اند و از بز هم ترسو ترند.
اما من از مرگ و هیچ چیزی ترس ندارم. و خوشبختانه در زندگی مسیر درستی را انتخاب کردم زیرا:
از مال دنیا حتی یک ریال هم ندارم تا من را وابسته و ترسو بکند.
از بابت مقام نیز کمترین مقامی ندارم و کسی هم من را بعنوان یک شخصیت برجسته سیاسی یا فلسفی یا … نمی شناسد. پس این به اصطلاح مقام، اما کاملا ً بی ارزش، که هیچ وجود مادی ندارد نیز زنجیری بر دست و پایم نیست تا بابت از دست دادن آن ترس و ضعفی در من ایجاد شود.
در نتیجه: شاه همه عالم، من هستم.
و نهایت هم اینکه هر چقدر این داد گاه های وابسته ی سوئد و قضات ترسو و بزدل و وابسته ی آنها تلاش بکنند، نمی توانند من را بشکنند و بزانو در بیاورند و در نهایت این من هستم که آنها را شکست خواهم ، اگر چه بعد از مرگم و با قضاوت تاریخ این کار صورت بگیرد.
مسائل بیشتر و نامه های بیشتری که قبلا نوشته ام در سایتم هست که بزبان سوئدی هستند. ولی این که در همین روابط سازمان امنیت سوئد( عوامل ایرانی آنها) به من پیشنهاد پول برای سکوت کردند در سایتم بزبان پارسی موجود است.
آخر کلام آن که همان طورکه پیشتر هم نوشتم چنانچه اتفاقی در زندگی من بیفتد مسئول مرگ من یهودیان صهیونیست هستند که مالک و صاحب سوئد ، اروپا و آمریکا هستند و دولت سوئد هم نمی تواند از زیر بار آن شانه خالی بکند.
دیوانگی بالاترین مرحله عقل است. معنی این جمله بسیار قدیمی آن است که وقتی شخصی از بقیه بسیار عاقل تر است و به بالاترین مرحله می رسد بقیه که نمی توانند او را بفهمند دیوانه خطاب اش
می کنند.
سه شنبه 25 سپتامبر 2012
اپسالا – سوئد
حسن بایگان
Till: Från:
Högsta Förvaltningsdomstolen Hassan Baygan
Stockholm Djäkneg15-110
754 23 – UPPSALA
2010-09-17
Angående: Mål Nr. 2575-12
Jag överklagar Stockholm kammarrätten beslut. Detta är bara ett politiskt beslut.
Jag tror att Stockholms Kammarrätt inte hade någon hänsyn till verkligheten och att det finns tryck från SÄPO bakom hela den här historian.
Alla uppgifter har ni plus ett brev från den senaste överläkaren Veronica Mansnerus Lund att jag kan behålla mina vapen, detta i sig borde räcka som argument.
Jag är villig att sitta med en hel grupp legitimerade läkare (psykiatriker), politiker och journalister för att undersökas och bevisa att jag inte har något problem utan att det är bara en politisk konspiration. Läkarna kan vara de psykiatriker som tidigare har träffat mig exempelvis Dr. Fernandez och Veronica, men även läkare från andra länder och psykiatriker som jag själv kan nämna.
Jag är förening och politisk aktiv. I alla dessa finns legitimerad Psykiater, sociologer, socionomer, politiker, universitetslektor, professorer och bästa författare. Varför säger ingen av de någonting illa och väljer mig även som ordförande? Utan emot vad SÄPO säger.
Jag kan samla massor med anteckningar från människor exempelvis riksdagsledamöter som säger att det inte finns något fel på mig utan att jag helt enkelt har en annan filosofi och politisk åsikt?
Att ha en annorlunda politisk åsikt ska aldrig i ett demokritiskt land märkas som VANFÖRESTÄLLNINGSSYNDROM, denna märkning är en ren tortyr och mobbning som staten och säkerhetspolis ska betala skadestånd för.
Jag tycker synd om ett land vars rättegångar/domstolar är inte självständig och är under säkerhetspolisens kontroll. I dessa länder finns ingen demokrati och de är helt poliskontrollerade länder och kallas för tyranniländer. SÄPO med vad har gjord mot mig lyckades mot andra människor. Det betyder att folk blir deprimerad börja med medicin och på slutet de dör och ingen märks att de var en konspiration från säkerhetspolis.
Nu, rent juridiska frågor som jag vill ha exakt svar i fall ni godkänner igen Stockholm Kammarrätten beslut.
1- på vilken grund lag och paragraf tar ni beslut. Om det är enligt den som polisen har tagit mina vapen då en högre specialist läkare än den första läkaren har skrivit att jag kan behålla mina vapen. Obs: Den första läkaren skickade mig till andra mottagning, därför den här mottagningen beslut kommer först och framför den första för beslut. Det är alltid senaste intyg som gäller över allt i hela världen
2- Jag vill ha en öppen rättegång. Det har jag rätt att ha.
3- Jag vill ha massmedia representera i rättegången. Det har jag rätt att ha.
4- I annat fall ert beslut kan inte vara lagligt, rättvis, mänsklig och inte är acceptable.
Hassan Baygan
Kopia till: Massmedia i Sverige och utomlands, FN, Amnesty International, alla politiska partier, hundratals vänner och andra politisk och human rights aktivister, ambassader, facebook, och i min hemsida m.m. jag ber er att skicka brevet vidare till nära och kära.