این طبقه بزرگ و تعیین کننده در عصر حاضر، باید خود را در تشکلات صنفی – سیاسی متشکل کنند تا نظرات و کارهایشان پیش برود.
پیش از نیمه کودتای بهمن ماه، مباحث تیوریک سیاسی در میان اپوزیسیون مخصوصا چپ، زیاد بود؛ از جمله در خصوص سرمایه داران درون کشور.
هر کشوری به همه گونه مردمان (طبقات مختلف) نیاز دارد و از جمله سرمایهدار. اما بحث بر سر سرمایهدار ملی در مقابل سرمایه دار وابسته/بورژوازی کمپرادر، بود.
کمپرادر ترم سیاسی برای سرمایهدار وابسته است.
پس از وقایع بهمن، سرمایهداران بزرگ (مخصوصا وابسته) از ایران رفتند و اکنون چند سالی است به قول خمینی همین پا برهنه هایی که به قدرت رسیدند صاحبان بانکها شدند؛ پالایشگاهها و کارخانههای بزرگ و حساس کشور را به بهایی اندک (مفت) تصاحب کردند؛ تجارت را در دست گرفتند؛ بهترین کشت و صنعت ها و … و مالک همه چیز شدند. و اکنون میخواهند چوب حراج/مفت فروشی به باقی مانده املاک دولت (که در واقع متعلق به مردم است) بزنند و آنها را همین دسته پابرهنههای سابق صاحب بشوند و … و باز هم وضعیت ارز چنین باشد و بدتر بشود و مردم زیر چرخ آنها له بشوند.
نکته دقیقا همین جاست:
پیشتر هم نوشتم اگر اینها هم بروند هر کس دیگری هم بیاید میخواهد تمام این سرمایه ها را از پابرهنههای سابق (اصطلاح آقازاده مزخرف به تمام معنا است) بگیرد و به نفع خودش تصاحب بکند و دوباره همه چیز از صفر شروع بشود.
اما:
بعد از وقایع بهمن سرمایه داران ملی/ملیگرا ماندند و در ساخت کشور تمام همت خود را گذاشتند ولیکن در این شرایط آنها نیز زیر چرخ این پابرهنههای تازه به ثروت و سرمایه رسیده له میشوند و ممکن است بعضی از آنها نیز تغییر بکنند.
این پابرهنههایی که با دزدی و بالا کشیدن آنچه متعلق به همه مردمان بود سرمایهداران کلان شدند، جا پای همان سرمایهداران وابسته گذاشتهاند و حاضرند هر بلایی بر سر مردم و کشور بیاید (مستعمره بشود)، ولی پول آنها بیشتر بشود. در واقع همین حالا آنها خود را فروختهاند و به نوعی عوامل سرمایهداران غرب و کاملا وابسته تبدیل شدهاند.
آن بلایی که اینها با بازی با ارز (برای ثروت بیشتر) بر سر کشور میآورند از آن دسته خیانتها است که باید در تاریخ حتی با ذکر نام آنها ثبت بشود.
دقت شود؛ وظیفه اهل علم و تاریخ نویسان است که نام آنها را با ذکر کارهایشان در کتابها به عنوان خاین، وطن فروش بیاورند تا هم نسل کنونی و هم آیندگان با وقایع به طور واقعی و دقیق آشنا بشوند.
چه میتوان و باید کرد:
دانشمندان، روشنفکران، بزرگان علم و دانش باید وارد عمل بشوند و خود را در تشکلهای صنفی-سیاسی کاملا مستقل از دولت و سرمایه داران (مخصوصا وابسته) سازماندهی بکنند و اعتراضات خود را با نوشتن بیانیهها و … اعلام بکنند.
در شأن، شخصیت و مقام این مردمان نیست که دست به اقدامات خشونت آمیز بزنند و یا حرکاتی بکنند که عدهای لومپن صفت با آنها رفتار ناشایست بکنند.
هر بیانیه یا نامه اعتراضی از جانب هر کدام از این دسته دانشمندان تأثیری عمیق و ریشهای و واقعی برکشور (چه ایران و چه هر کشور دیگری در جهان تفاوتی نمیکند) دارد. هیچ ارگانی قادر نخواهد بود تمام امضا کنندگان را که همه نیز از افراد برجسته و ارزشمند هستند دستگیر و یا زیر ضرب ببرد تا زمانیکه همه پشت هم ایستادهاند؛ و اگر احیانا یکی از آنها را گرفتند بقیه نیز به آن سازمان (امنیتی …) یا ارگان بروند و بگویند ما هم هستیم همه ما را بگیرید.
آنچه تا بحال در کشور رخ داده میان خود حاکمان و برای منافع این دسته سرمایهداران بوده است که با مردم فریبی و استفاده از رسانههای بیگانه و ضد ملی مسایل/اختلافات/تضادها/درگیریها را به شکل دیگری نشان دادند.
در این شرایط حساس و تعیین کنند حرکت این طبقه بسیار مهم است.
توجه خاص:
پیشتر دانشمندان، روشنفکران یا بزرگان اهل علم را قشر و نه طبقه مینامیدند. اما باید اکنون قاطعانه گفت که عصر علم یا خرد است و تعداد اهل علم بیشتر از هر کدام است پس آنها طبقهای بزرگ و تعیین کننده در جهان هستند.
چرا باید تعداد اندکی سرمایهدار بر کشور/کشورها حکومت بکنند! این کاملا غلط و ضد انسانی است؛ زیرا این تعداد بسیار اندک فقط و فقط به فکر منافع خود هستند و اکثریت مردم کشور (همه کشورها در جهان مخصوصا غرب که تعداد سرمایهداران بسیار بسیار بزرگ در آنجا شاید دو رقمی باشد) را از نظر اقتصادی و هم فیزیکی (با جنگها) نابود میکنند. در چنین جوامعی حقوق بشر، دمکراسی، آزادی و استقلال که اساس همه اینهاست ابدا وجود ندارد.
من با سرمایهدار مخالف نیستم آنچنانکه در همین مطلب نیز بر آن تاکید داشتهام اما با حکومت سرمایهداری مخالفم. با حکومت کارگری و حکومت مذهبی هم مخالفم.
اشاره:
در ایران حکومت علنا مذهبی/آخوندی است. در غرب نیز حکومت سرمایهداری-مذهبی است؛ اما مذهب را مخفی کردهاند؛ همچنین به جای سرمایهداری، حکومتهای خود را دمکراسی و یا سوسیالیستی میگویند که دروغی آشکار است.
بارزترین نمونه کشور مذهبی اسرایل است که بیشترین مردمان آنها یهودی دینی از کشورهای مختلف و وارداتی هستند و در صد بسیار کمی یهودی نژادی و مخصوصا اهل همانجا میباشند.
معتقدم:
باید سیستمی مدیریتی برقرار باشد که حقوق همه را رعایت بکند و نگذارد مردمان کم بضاعت (که در میان آنها بسیاری با تحصیلات عالی هم وجود دارند) زیر پای سرمایهداران له بشوند.
نکته:
تاکنون اهل علم تشکل مستقل صنفی سیاسی نداشتهاند در نتیجه این تجربهای جدید است که در نتیجه کار را برایشان بسیار سخت میکند؛ ولی جای نگرانی نیست زیرا عقل برترین است و سختترین کارها را انجام میدهد و این کاریست که عاقلترین مردمان که چون قلبی پاک هم دارند عقل آنها را چندبرابر میکند، انجام میدهند. پس میتوانند ثروتمندان را که هزاران سال است حاکم هستند و تجربیات بسیار دارند را کنار بزنند. توجه شود که قصد نابود کردن آنها و یا طبقات و اصناف دیگر نیست بلکه هدف کنترل/ادره کشور است که تمام اینها را هم شامل میشود.
۲ مارس ۲۰۲۳
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
اپسالا