ویروس کرونا و نقش آن بر جهان کنونی و آینده
از حدود ۳ ماه پیش ویروس کرونا از چین شروع به گسترش پیدا کرد و سپس چندین کشور و هم اکنون تقریبا بیشتر کشورهای جهان را با شدت زیاد و یا کم در برگرفته است. اینکه واقعا داستان از چین شروع شده هم میتواند زیر سئوال برود.
صحبتهای زیادی در خصوص منشا آن و اینکه آیا بطور طبیعی به چنین مرحله ای رسیده یا ساخته آزمایشگاههای بشری است مطرح میشود. اما بحث اینجا بر این نکته نیست زیرا برای اثبات این نظرات مستندات کافی حداقل در دسترس من نیست.
آنچه که در اینجا مطرح میشود بررسی صدمات مختلف این نوع ویروسها یا جنگهای میکروبی است که میتواند از جنگهای گرم بدتر هم باشد.
بسیاری محققین بر این باورند که میتوان با دستکاری ژنها، دی ان آی، ساختار و… همه گونه تغییر انجام داد. قدر مسلم اینست که اگر بعضی از این صحبتها در خصوص تولید فلان یا بهمان نوع اکنون صحت نداشته باشد ولی میتوان تصور کرد که در آیندهای نه چندان دور بشر به آن مرحله و حتی فراتر هم برسد. اما اینکه چه کسانی به آن مراحل میرسند و با آن چه میخواهند بکنند میتواند موضوع اصلی این نوشته باشد.
هیچ معلوم نیست که اگر کشوری یا نیروئی به یک نوع خاص و تعیین کننده برای سلطه بلاشرط بر جهان برسد از آن استفاده نکند همانند سلاحهائی که در جنگهای گرم مورد استفاده قرار گرفته که نمونه بسیار زشت و عیان آن استفاده از بمب اتمی در ژاپن بود. و البته همیشه قوی ترها بخود اجازه میدهند که هر اسلحهای را بکار ببرند ولی ضعفا حقی ندارند و مورد سرزنش و عتاب و تحریم و… قرار میگیرند. پس همین قویترها خواهند بود که زودتر به خطرناکترین سلاحهای بیولوژیکی، میکروبی و… دست مییابند و از آنها هم استفاده خواهند کرد.
مشخص نیست اگر این ویروس کرونا مهار نشود تا چه میزان میتواند خطرناک باشد و جان چه تعدادی از مردمان سراسر جهان را بگیرد. آماری که ارائه میشود بواسطه اینکه از طرف نیروهای قدرتمند خاص در جهان منتشر میشود چندان قابل اعتماد نیست. اما بهر حال میتوان تصور کرد که اگر علم در تولید این گونه بیماریهای بیولوژیک، میکروبی و… اینچنین با سرعت پیش برود آنگاه جنگهای بعدی شاید نیازی به بمبهای اتمی و مخصوصا انواع هواپیماهای جنگی و… نداشته باشد بلکه با این شیوه میتوان بسیاری جنایات ضد بشری کرد. میتوان با فرستادن یک محصول آلوده از نقطهای غیر از محل تولید به کشوری دیگر، خطرات کاملا جدی آفرید. میتوان آنرا در اختیار به اصطلاح گروههای تروریستی بیابرو گذاشت و بعد عامل آن راهم سر به نیست و پرونده را سردر گم کرد، و بسیاری کارهای دیگری که سازمانهای جاسوسی، امنیتی، اطلاعاتی رسمی آشکار دولتی و مخصوصا غیر رسمی یا مخفی در آن مهارت دارند.
حال تصور کنیم کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته او هم بتواند به اینچنین سلاح ها (حتی در ردهای پائینتر) دست بیابد و اقدام به انتقام کشی یا حمله متقابل بکند! آنگاه چه جهانی خواهیم داشت!!!
چنانچه علم در این رشته آنقدر پیشرفت بکند که تولید این چنین ویروسها و… بسیار عادی و عام بشود آنگاه اگر کنترلی بر آن نباشد ضربههای گوناگون و خطرناکی میتواند بر جهان وارد بشود و برای توقف هر ضربهای ضررهای جانی و اقتصادی بسیار زیادی را متحمل شد در نتیجه پس از مدتی کمر اقتصاد جهان خرد شده و در نتیجه آشوبی سخت جهان را فرا میگیرد.
چند سال پیش ماده کشنده آنتراکس بوسیله نامه ارسال میشد و حتی باز کردن پاکت و لمس غیر محسوس ماده باعث مرگ میگردید و این امر بهانه ای شد که آمریکا به افغانستان حمله بکند در حالیکه طالبان گفت حتی نمیدانند این ماده چیست وبعضی احمق ها به این نادانی خندیدند. اما پس از سالها آمریکا اعلام کرد که این ماده در یک آزمایشگاه نظامی در خود کشور آمریکا تهیه و از همانجا برای بعضی افراد فرستاده شده است. حال میتوان تصور کرد که اگر حتی یک نفر بهر دلیلی (انتقام یا دیوانگی یا…) یکی از مواد بسیار خطرناکتر از این ویروس را از آزمایشگاهی به بیرون نشر بدهد آنگاه چه فاجعه مرگبار انسانی – اقتصادی و… عظیمی دامن همه را خواهد گرفت.
اینجاست که ضرورت اقدامی بین المللی برای کنترل این دسته علوم نیز همانند کنترل سلاحهای گرم لازم است.
همانگونه که اکنون سازمان ملل و بسیاری سازمانهای بین المللی دیگر و ازجمله انرژی اتمی و پلیس بین المللی وجود دارد جهان برای کنترل و حفظ حقوق انسانی نیازمند یک نظم بین المللی جدید، قویتر و مستقل (ازقدرتهای خاص) است.
یکی از مشکلات که باید اصلاح بشود، ثابت بودن محل سازمان ملل در یک کشور (آمریکا) و نفوذ بیش از حد این کشور بر آن است.
همچنین آمریکا کنترل اقتصاد و سیاست جهان را بدست گرفته و حتی اعمال جنگ در هر نقطهای از زمین را حق مسلم خود میداند. بقول معروف آمریکا خود را پلیس بین المللی میداند. و البته پیش از آن نیز خودش را بعنوان دادگاه و رئیس دادگاه و قاضی میداند و حکم صادرکرده و خود اجرا میکند. آمریکا خودش را در برابر هیچ کشور یا مرجعی مسئول و یا پاسخگو نمیبیند. این شیوه مستعمرهگران در برابر مستعمرات است.
در هیچ مستعمرهای، آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و امثالهم وجود ندارد. در نتیجه حتی در هیچ کشور اروپائی نمیتوان ادعای آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و… کرد زیرا مستعمراتی بیش نیستند که نمیتوانند در برابر اعمال قدرت سیاسی- اقتصادی- نظامی و… امریکا حتی کلمهای بگویند.
تنها یک قدرت حاکم برجهان، آنهم در این حد، امری غیر معقول و کاملا غلط است و مطابق شان انسانی نبوده با هیچ ملاک و معیار انسانی و دمکراتیک و … همخوانی ندارد. این حکومت یک جانبه بر جهان و مستعمره دیدن/کردن دیگران، نه برای این زمان و نه برای آینده مناسب و پاسخگو نیست بلکه خطر آفرین است. این خطر بزرگی برای امنیت و اقتصاد جهان است. این نوع سلطه برجهان است که خطر جنگهای میکروبی و اینچنینی را ممکن میکند.
با سرمایهدار مخالف نیستم ولی با سرمایهداری مخالفم.
اکنون تعداد اندکی سرمایهداران بسیار بزرگ بینالمللی برجهان حکومت میکنند آنها سیستم کنترل جهان را سوپر سرمایهداری خصوصی کردهاند. جهان را ملک طلق خود میدانند و تمام تصمیمات را میگیرند. پایگاه و مرکز اصلی این سرمایهداران ِ متشکل بین المللی، آمریکا است. آن کشور را زیر کلید خود گرفته تمام عملیات و کارهایشان را به نام آمریکا انجام میدهند.
این سیستم و افراد، بزرگترین خطر برای بشریت هستند و احتمال نابودی بشر توسط همین افراد میتواند باشد. بویژه انکه این افراد از یک ایدئولوژی عقب مانده، غلط و نژادپرستانه مذهبی رنج میبرند که آنها را آقای جهان و بقیه را سگ میداند در نتیجه کشتن سگها برای آنها نمیتواند هیچ عذاب وجدانی داشته باشد. اینها با توسل به آن افکار ضد بشری مذهبی، حتی ممکن است یک کشتار جمعی صدها میلیونی بکنند (جنگهای اول و دوم دهها میلیون کشته داشت) و آن را به داستان پایان بشر و روز قیامت و… ربط داده خودشان را توجیه و بخیال خود وجدانشان را آسوده بکنند.
ادیان پشتوانه جنگها و فلاکتها و رنجهای کنونی بشر میباشند.
فلسفه من بهترین است و راه درست، منطقی، معقول و صلح جویانه برای رسیدن به روابطی واقعا انسانی میان کشورها و مردمان می باشد.
حسن بایگان
مارس ۲۰۲۰ فروردین ۱۳۹۹
اپسالا – سوئد