جزیره کیش و اجاره آن توسط چین!

مدتی پیش جنجال بزرگی براه افتاد که ایران دارد جزیره کیش را به چین می‌دهد و این همانند قرارداد ترکمانچای است.

بنظر می‌رسد یک عده‌ای آگاهانه دروغ گفتند و یک عده‌ای نااگاه فریب خوردند.

قرارداد ترکمانچای زمانی بسته شد که ارتش ضعیف ایران در برابر ارتش قوی روسیه شکست فاحشی خورد و آنها تا مرزهای کنونی پیش آمدند و به پادشاه ایران پیغام دادند بزودی ارتش روسیه در تهران خواهد بود. پادشاه نیز که می‌دید توانی برای مقابله ندارد تن به قرارداد/معاهده داد.

اما اجاره دادن یک جزیره یا محل در کشوری به مردم، شرکت یا کشوری دیگر، امری متفاوت با تسلیم بخشی از کشور بوده و در جهان موضوعی عادی است.

حتی کشورهای اروپایی و امریکایی نیز چنین می‌کنند.

مخصوصا اجاره جزایر و.. در کشورهای گرمسیری بسیارعادی است و شاید یکی از ساده ترین و بهترین راه های درآمد باشد.

همین هفته دولت چین اعلام کرد که تعداد زیادی از جزایرش را به هرکسی (چینی یا غیر چینی) اجاره می‌دهد، کمترین قیمت ۵۰۰ دلار و بیشترین چند میلیون دلار.

اجاره دادن مانند آنست که کسی تمام خانه‌ یا ملکی و یا قسمتی از آن را اجاره بدهد.

ایران می‌تواند همانند سایرین حتی کوه‌ها یا صحراها یا جنگل‌ها و… را به سایرین اجاره بدهد.

همانطور که کشورها اجازه می‌دهند افراد یا شرکت‌ها در آنجا کارخانه بزنند و صاحب کارخانه و زمین کارخانه هم باشند، یا معادن را اجاره می‌دهند و…

البته باید همانند تمام کشورهای دنیا شرایط مشخص مالک و مستاجر رعایت بشود.

شخصا چنین چیزهایی را در سفرهایم در کشورهای مختلف در جزایر و سواحل و جنگل‌ها و… دیده ام.

اما نکته یا دلیل مهم ویژه ایران و کیش:

ایران با سیستم اسلامی‌اش نمی‌تواند در مقابل خواسته توریست‌های غیر ایرانی انعطاف نشان داده و اجازه بدهد آنها لخت در دریا شنا کرده و سپس به ساحل آمده و چند آبجوی الکل دار خنک بنوشند، پس بهتر است که این مکان را اجاره بدهد.

بنظر می‌رسد ساکنین و تجار جزیره کیش نیز با این شکل کار کاملا موافقند.

طنز قضیه:

اگر در کنار این اجاره دادن، اجازه سفر ایرانیان نیز به آنجا داده بشود، بیشتر این بظاهر مخالفین، اولین مسافران به کیش تحت اجاره چین خواهند بود و گیلاسی هم به سلامتی چین بالا می‌روند.

شرط قضاوت درست و عادلانه:

باید فارغ از جوهای ایجاد شده، چشم‌ها را باز کرد و دید کدام نیروی خارجی و داخلی از چنین قراردادی که در سطح جهان عادی می‌باشد نگران بود وهست و چرا؟

باید دید چرا مردمان اینچنین زود تحت تاثیر قرار می‌گیرند و کنترل عقل خود را از دست می‌دهند و اینچنین روابط ساده میان کشورها را فراموش می‌کنند.

انسان عاقل باید مسائل را درست و بدون جوگیر شدن (که به معنی از دست دادن کنترل عقل است) ببیند و اگر نسبت به موضوعی حساس شده است جنبه‌های مثبت و منفی آن را دیده اظهار نظر و انتقاد کرده و رای بدهد.

چنین دستورهای سردرگم کننده مردمان، از اتاق‌های فکر و برنامه‌ریزی با سیستم منظم و گسترده (امثال موسسه جورج سوروس و یا سرویس‌های خاص در کشورها) بیرون می‌آید و در یک چشم برهم زدن توسط تمامی آدرس‌ها و شماره تلفن‌ها و… که پیشتر و برای چنین کارهائی جمع‌آوری کرده‌اند برای میلیون‌ها نفر می‌فرستند و هرکسی فکر می‌کند از طرف دوستش است در حالیکه از طرف خود او هم برای دوستانش رفته بدون اینکه خودش مطلع باشد.

حسن بایگان

۲۶ سپتامبر ۲۰۲۰

نگاهی مختصر بر وقایع جهان

جهان به سرعت در حال تغییر شکل است. چند شیخ نشین حاشیه خلیج پارس که هیچ قدرتی به غیر از پول زیاد ندارند و پولشان در اختیار تصمیمات امریکا و اسراییل برای جنگ‌هایی در منطقه تا افریقا بود بدون هیچ شرط اساسی بطرف اسراییل رفتند تا شاید پولهایشان و بقای خودشان را نجات بدهند. لیکن قطر که در این سرمایه گذاری در جنگ ها شریک بود با آنها مشکل پیدا کرد. هرچند بزرگ‌ترین پایگاه دریایی امریکا در خلیج پارس در قطر است اما این را باید از زاویه اختلافات درونی امریکا نیز نگاه کرد.

در این میان ترکیه و پاکستان از اتحاد با امریکا خارج شدند. پاکستان که با پول عربستان اسلام

 گرایان را تربیت و به افغانستان و… می‌فرستاد وزنه‌ای به حساب می‌آمد. به جای آن پاکستان به کنفرانس شانگهای پیوست و دست از حمایت اسلامگرایان در خدمت یهودیت صهیونیست برداشت و در نتیجه پولهای حمایتی پاکستان از طرف غربستان قطع شد.

ترکیه که بقول خود غربی ها نیروی دوم ناتو بود با آنها مشکل پیدا کرده است و بیشتر بطرف شوروی (متحد استراتژیک چین و ایران) گرایش پیدا کره است.

از جانب دیگر چین حتی وارد اقتصاد اسراییل شده است و اسراییل هم می‌خواهد وارد افتصاد لبنان بشود.

اما نکته مهم اینست که میان خود صهیونیست‌ها اختلافات بزرگی بروز کرده است که آنها را به رویارویی تا حد مالی-نظامی کشانده است.

بنظر می‌رسد یهودیان صهیونیست متوجه شده اند که امریکا در حال خارج شدن از سوپر قدرت بودن است و چین می‌تواند جای آنرا بخوبی بگیرد در نتیجه جناحی از آنها با چین کنار آمده‌اند. هرچند بنظر می رسد جهان چند قطبی خواهد شد و همانند امروز اینچنین تک قطبی نخواهد ماند.

توجه: پیشتر نوشتم که یهودیان صهیونیست خود را وابسته یا شهروند واقعی هیچ کشوری (حتی امریکا یا کشوری اروپایی) نمی‌دانند و هر کشوری که در مسیر ابرقدرتی بیفتد به آنجا می‌روند. در آن موقع فهم این نکته برای تیوریسین‌های سیاسی (سیاسیون دنباله رو یا مجری دستورات تیوریسین‌ها هستند) ممکن نبود، اما حالا می‌توانند انرا ببینند.

حال این امکان هم هست که با شکستی/شکافی که در میان‌اشان افتاده آنها اتحاد جهانی و ابر قدرتی خود را از دست بدهند. آنگاه بعضی از آنها متوجه شوند که با وجود بودن در اتحادهای کوچک، اما باید شهروندی کشوری را که در آن هستند، از ته دل بپذیرند. و آنگاه دیگر از این شکل یا شیوه تفکر صهیونیستی خارج خواهند شد. امری که ظاهرا راهش آغاز شده است.

ارمنستان که اختلافات اساسی با یهودیت داشت اکنون سفارتش را در اسراییل باز کرده است که البته این کار حتما با توصیه روسیه (و اطلاع ایران) بوده است.

بعضی سران (مشاوران و تیوریسین‌های شیخ نشین‌ها) ادعا می‌کنند که با شیوه کنار آمدن با اسراییل آنرا تضعیف می‌کنند. زیرا تا زمانیکه موضوع جنگ و حذف اسراییل باشد وضعیت و تفکر حفظ آن کشور ارجح می‌شود/می‌ماند، ولی در حالت صلح، آنها شل می‌شوند. لیکن یک واقعیت غیر قابل انکار آنستکه چند صدمیلیارد دلار پول این شیوخ در بانک‌های امریکا در گرو یهودیان صهیونیست است و آنها بیشتر بفکر آن هستند.

حال اگر چین سوپر قدرت بشود یعنی سوپر قدرت دیگری در جهان پدید بیایدکه بتواند زورگویی تمام و کمال امریکا را مهار بکند شاید پول‌های آنها نجات پیدا بکند و بتوانند مقداری از آنرا از بانک‌های آمریکا به اروپا یا چین منتقل بکنند.

ولی معلوم نیست آنها مسایل را اینچنین و از این زاویه ببینند.

چین به دلایلی می‌تواند سوپر قدرتی بالاتر از یهودیان صهیونیست بشود:

اولین آن اینستکه یهودیان هرچند تمام قدرت مالی و تجاری و حتی سیاسی جهان را در دست داشتند ولی جرات نمی‌کردند این پادشاهی خود را اعلام بکنند و زیر نام امریکا مخفیاانه عمل می‌کردند.

از جمله دلایل یکی این بود که آنها دارای یک دین بنام “یهود” بودند که از جانب سایر مذهبیون جهان مورد قبول قرار نمی‌گرفت.

چین تعصب دینی ندارد و بهمین دلیل چینی‌ها می‌توانند همه جای جهان با نام چینی بروند.

در دنیا مردمان هیچ دینی زیر پرچم دین دیگری مخصوصا یهود نمی‌روند، تنها مسیحیان صهیونیست انرا پذیرفتند. اما همین مسیحیان صهیونیست هم وقتی به مورد قدرت جهانی فراماسیونری می‌رسند که قدرت و سلطه‌اش برجهان را همین یهودیان صهیونیست گرفتند با مشکل بزرگ دیگری روبرو‌ می‌شوند.

مشکل دیگر یهودیان جمعیت کم آنها است که نمی‌توانند به تعداد کافی مردمانی برای کنترل جهان به تمام کشورها بفرستند. این مشکل زمانی بیشتر شد که تعداد زیادی از آنها از کشورهای مسلمان اخراج شدند یا خودشان رفتند.

یهودیت صهیونیست که نیاز به نیروی انسانی یهودی داشت تعدادی از مردمان فقیر سایر کشورها را با وعده خانه و زندگی خرید یعنی آنها تغییر دین دادند و به اسراییل مهاجرت کردند.

اما این تازه یهودی شده‌های دینی (و نه نژادی) فقط درون اسراییل می‌توانستند به این کشور وفادار باشند و اتفاقا بیشترین کشتار فلسطینیان توسط اینها صورت می‌گرفت و نه یهودیان نژادی که قرنها با سایرین در آن منطقه زندگی کرده بودند.

اسراییل توانست تعدادی مردمان سایر کشورها را نیز بخرد و توسط آنها اطلاعاتی بدست بیاورد.

اما در این عصر بیشتر اطلاعات توسط سرورهای شرکت‌های بزرگ بین المللی بدست می‌آید، و یکی از نکات مهم همین جاست که می‌بینیم میان آنها اختلاف افتاده، اختلافی که بسیار علنی شده و در مواردی حتی دولت امریکا (دولت اخیر ترامپ) مجبور شد بطور جدی و‌ رسمی اطلاعاتی را بخواهد ولی مدیریت یا صاحبان آن شرکت‌های بزرگ اطلاعات را به دولت امریکا ندادند و نمی‌دهند. شکاف میان صاحبان شرکت‌های اینترنتی و رسانه‌های بین‌المللی قوی صهیونیستی با جناح‌هایی از صهیونیست‌ها نشان از شکاف بزرگ درونی دارد.

بزرگ‌ترین شکاف نیز اکنون در ‌آمریکا با مسلح کردن نیروها (میلیشیاها) دیده می‌شود. نیروهایی که آنقدر زیاد و مسلح هستند که ابدا در هنگام شروع وقایع بهار عربی و یا سوریه دیده نشدند، یعنی اگر قرار باشد کار به جنگ داخلی در ‌آمریکا برسد بسیار سریع‌تر از آنچه تصور بشود نیروهایی کاملا مسلح و سازماندهی شده پیدا می‌شوند.

در این حال است که اگر ایران دست به ستیزه‌جویی و جنگ بزند آنگاه آنها را باری دیگر متحد می‌کند. پس سکوت بهتر است و این روشی است که چند ماه است ایران در پیش گرفته، و هرچقدر اسراییل به نیروهای ایران حمله می‌کند تا ایران را تحریک به یک جنگ بکند کارش پیش نمی‌رود، زیرا ایران از چند ماه پیش به امکان جنگ داخلی در آمریکا و تجزیه آن آگاه بود و به آن اشاره داشت.

اینها تنها قسمتی از وقایع جهان است. پیشتر به نکاتی دیگر اشاره کردم و سعی می‌شود به مرور به قسمت‌های دیگری نیز پرداخته بشود.

اما نکته مهم اختلاف فراماسیونری با صهیونیست‌ها با توجه به کتاب من است که نشان دادم “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبوده بلکه مندایی بودند”.

همانطور که در زمان نشرکتاب نوشتم این کتابی است که دنیا را تغییر خواهد داد و حال شروع این تغییرات را می‌بینیم.

ترک یهودیت و یهودیان توسط مسیحیت و مسیحیان در این زمان نمی‌تواند کاملا علنی و بسیار سریع باشد ولی در عمل با اتکاه به کتاب من و از بالا در حال انجام است.

حسن بایگان

۲۰سپتامبر ۲۰۲۰

USAIran