نقد خدا

اعتقاد به خدا و پیامبر بودن

آنانیکه به خدا مخصوصا از نوع ادیان سامی/عربی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) اعتقاد دارند:

۱- به دینی اعتقاد دارند، در نتیجه پیرو پیامبر یا پیامبران آن دین و رهبران مذهبی و کتاب اصلی و اولیه آن هستند و سپس به فرقه‌ای از فرق آن اعتقاد داشته پیرو دستورات دینی، اجتماعی و سیاسی آنها می‌شوند.

۲- به هیچ دین و پیامبر و کتابی اعتقاد ندارند و آنها را رد می‌کنند و می‌گویند فقط خدا را قبول دارند. در نتیجه باید خودشان پیامبر باشند و دستورات دینی، سیاسی و اجتماعی برای خود و احتمالا سایرین بدهند.

نکته:

   تمام آنانیکه خود را پیامبر نامیدند که اوامر خدا را می‌گویند و یا اجرا می‌کنند نیز زیر سئوال هستند و کتاب‌اشان نیز به‌همچنین. در پی آنان نیز کسانی آمدند که چون صحبت‌های اینها را با فرهنگ و شرایط و منافع خود هم آهنگ ندیدند تغییراتی مناسب حال خود ایجاد کردند. کار به جایی رسیده که اختلافات میان فرق مختلف ادیان، گاه از زمین تا آسمان است.

۲۲ ژوین ۲۰۲۲

۱ تیر ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

آیا خدا خسته شده یا میشود؟

خدا شروع کرد به ساختن جهان/عالم!

پیش از آن چه می‌کرد؟

خودش کجا بود؟

چرا زودتر عقلش نرسید که عالم را بسازد؟

   اما عقلش در ساختن عالم ناقص بود و دید کارش درست نیست. فردایش به تکمیل آن پرداخت. باز هم عقلش/برنامه اش/ کارش ناقص بود و‌ روز بعد … تا شش روز که دید همه چیز کامل است.

خسته شده بود نیاز به استراحت ‌داشت، روز هفتم استراحت کرد!

برای استراحت کجا رفت؟

نوع استراحت او چگونه بود؟

آیا مثل انسان‌ها دراز می‌کشید؟

یا روی صندلی می‌نشست؟

یا شاید یک دوش آب گرم/سرد گرفت و یک نوشابه خورد؟

اگر در جایی استراحت کرد، پس جایی بوده سوای وجود خدا و این ثنویت است!

آیا استراحت فیزیکی کرد یا استراحت مغزی؟

یا…

و فرشتگان مقرب که چشم خدا را دور دیدند شروع کردند به شیطنت!

راستی اگر بدون حضور خدا این فرشتگان قادر به اداره جهان بودند پس دیگر چه نیازی به خدا بود؟

تازه این فرشتگان باید به خدا کمک هم می‌کردند؟

عجب! پس خدا به تنهائی قادر به اداره عالم نبود و نیاز به کمک داشت/دارد!!!

بیچاره زن و بچه هم نداشت که در کنار آنها آرام بگیرد!

چه کسی جهان/عالم را در موقع استراحت کردن خدا، اداره می کرد؟

پس از آن ۷ روز چکار کرد؟

آیا هنوز دارد بدون توقف کار/ استراحت می کند؟

اگر شروع بکار کرده، کارش چیست؟

کار در صورتی است که نیاز باشد؟

این نیاز یا کمبود ناشی از چیست؟

نیاز یا کمبود یعنی ضعف و عدم تکامل؟

و…

آیا واقعا پس از ۶ روز همه چیز جهان کامل بود و هیچ نقصی از آن موقع در عالم نبوده و نیست؟

پس چرا در این عالم بسیار گسترده، اینهمه پیامبر و حتی پسرش را فقط برای اصلاح اندکی مردمان کره زمین فرستاد؟ در حالیکه هنوز پس از ده‌ها قرن مردمان بسیاری در کره زمین نام فرستاده‌های ویژه/پیامبران/رسولان/ملائکه و… را نمی‌دانند و حتی نام خدا را نشنیده‌اند؟

   اینهمه برای مردمان زمین و اصلاح آنها نیرو گذاشت، یعنی کارش ناقص بوده؛ حالا تصور کنید در تمام عالم چقدر نقایص وجود دارد که عقل خدا برای تکمیل آنها کافی/کامل نیست!

پس باید برای اصلاح اینهمه نقائص در عالم  شبانه روز بدون هیچ وقفه‌ای کار بکند.

پس از پایان این زندگی کوتاه ابنا بشر نیز باید مراقب بهشت و جهنم و… باشد.

و…

این خدای بیچاره چقدر کار دارد و باید تا بینهایت کار بکند.

اساسا چه چیزی/اجباری او را وادار می‌كند، کار بکند؟

او که همه کاره است و هیچ کسی بالای او نیست تا محاکمه‌اش بکند. همه چیز را رها کند و برود استراحت بکند. ما هم نیازی به خلقت و کارهای او نداشتیم/ نداریم.

   وقتی او ما را ایجاد نکند (حتی تولد ما در این زمان نیز در اختیار اوست وگرنه چیزی به این مهمی از قدرت او بیرون است) ما نیز از وجود خود بی اطلاع هستیم یعنی وجود نداریم که به چیزی فکر کنیم یا نیاز به کار و زحمت و… و پرستش او باشیم؛ و دنبال افرادی (ربی، کشیش، آخوند) بگردیم/برویم که حرف‌ها و دستورات او  را می فهمند و از طرف او به ما می‌گویند چه بپوشیم، چه بخوریم و… چگونه بشاشیم و برینیم.

و بابت این حرف‌های خدا که باید مجانی بما برسد به این افراد پول بدهیم.

   این همه سئوال مطرح شد، تازه اندکی از سئوالات در برابر صحبت‌های بچه‌گانه خدا پرستان است.

   تا زمانی که مردمانی ساده‌لوح در تمامی جهان این داستان‌های کودکانه و بسیار ابتدائی مناطق عرب نشین خاورمیانه را باور می‌کنند دکان ربی‌ها، کشیش‌ها و آخوندها می‌چرخد و نان آنها در روغن است و یک عده سرمایه‌دار بزرگ نیز از برکت این مردم فریبی‌ها به حاکمیت خود ادامه می‌دهند و به حماقت این مردمان می‌خندند.

اعتراف به نادانی عقل است.

تلاش برای اثبات چیزی که نمیدانیم بی عقلی است.

فلسفه من را بخوانید تا بدانید جهان/عالم چیست و چه باید کرد.

۲۷ ژوئن ۲۰۲۲

۶ تیر ۱۴۰۱

اپسالا –  سوید

آیا هر نظری محترم است؟

پاسخ صریح و قاطع اینست: خیر.

   طوطی وار نگوییم هر نظری محترم است و این را به‌عنوان  طرفدار آزادی بیان، دمکرات یا … بودن خود بنامیم.

   بسیاری نظرات حتی در کتب به اصطلاح مقدس آمده است که ابدا هیچ احترامی برای انسان و انسانیت قائل نیستند در نتیجه آن حرف‌ها و نظرات قابل احترام نیستند.

۱۹ ژوین ۲۰۲۲

۲۹ خرداد ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

خدا دیکتاتور و ظالم است

خدا ظالم ترین ها، دیکتاتورترین ها و بدترین هاست، زیرا:

رقیب و مثل و مانند ندارد و هرکاری بخواهد می‌کند. میلیون ها انسان را می کشد، صدها میلیون را آواره، بیمار، فقیر و… می کند و اگر هم انتقادی بشود هم در این دنیا نمایندگانش منتقد را جزا می دهند و می کشند و هم او را به جهنم می برد و هر بلایی بخواهد بخاطر کمترین مخالفت در چند سال زندگی در این دنیا، تا میلیاردها سال بر سر او می آورد.

با این تفاسیر:

آیا خدا احمق است و یا مردمی که به او اعتقاد دارند و‌ پیروی اش می‌کنند؟

28 ژوین 2022

7 تیر 1401

اپسالا – سوید

نگاهی مختصر به وضعیت امروز اروپا!

   امروز رادیو سوید بارها به موضوع بالا رفتن قیمت برق پرداخت و متخصص این قسمت بدون هیچ شبهه‌ای آنرا به کم کردن ارسال گاز روسیه به اروپا دانست و اضافه کرد هرچند سوید به این گاز نیاز جدی ندارد و … اما چون در اروپای مشترک است اینچنین مشکلات به همه منتقل می‌شود و اضافه کرد موضوع فقط گرانی برق نیست بلکه یک مجموعه وسیع را شامل می‌گردد.

   در ابتدای حمله روسیه به اکراین یک تیوری مطرح می‌شد: “آمریکا دارد روسیه را در تله اکراین می‌اندازد”. گویندگان این نظریه هرچند قسمتی از آن را درست می‌گفتند اما آنها اعتماد/اعتقاد زیاد یا بیش از حد به قدرت آمریکا و دانش نظریه‌پردازان آن کشور داشتند. امری که اکنون نادرستی خود را نشان داده است. ولیکن آن قسمت تیوری درست از آب درآمد که در باره در تله افتادن اروپا بود.

   سالها پیش با بررسی بعضی مسایل از جمله رفتار تند و ارباب مآبانه آمریکا با ایران بی‌سیاستی این مردمان را نشان دادم. زیرا آمریکا با این سیاست و رفتار کاملا غلط، ایران را هر روز از خود بیشتر راند (کاری که با روسیه کرد و کسینجر هم آنرا مورد نقد قرار داد ولی نظرات او پیش نرفت) اما اگر آمریکا با انعطاف برخورد می‌کرد اکنون صاحب و مالک صنایع، تجارت، بانک‌ها و همه چیز ایران و در واقع حاکم بر ایران بود و ایران را به‌عنوان یک مستعمره می‌توانست داشته باشد و بدین ترتیب از نفوذ و قدرت روسیه و چین نیز جلوگیری می‌شد. نتیجه آن بی سیاستی یا بی دانشی سیاسی را اکنون به وضوح می‌بینیم که ضعف آمریکا و قرار گرفتن در سراشیبی سقوط و بالا رفتن قدرت اتحاد روسیه، ایران و چین است که در پشت سر تعداد زیادی کشورها را نیز دارند.

   هرچند غرب سعی دارد با تبلیغات گسترده از کمترین مسایل درون این کشورها غول بسازد، اما درون خود آنها مخصوصا آمریکا بدتر است و با داشتن بیشترین ثروت دنیا حدود ۳۰ میلیون شهروندانش زیر خط فقر قرار دارند و ناامنی، قتل و دزدی روزانه خیابانی و… بیداد می‌کند.

   فقر اینچینی در آمریکا درمقایسه اقتصادی با سایر کشورها یعنی اوج دزدی و جنایت یک حکومت در حق شهروندانش.

   از طرفی وضعیت سخت‌گیری‌های امنیتی در غرب بسیار بیشتر از همه جای دنیاست ولی با روش‌های بسیار پیشرفته و غیر قابل دیدن صورت می‌گیرد.

  در آمریکا هیچ موقعیتی برای حضور واقعی در قدرت- حاکمیت- دولت، برای اپوزیسیونی واقعی خارج از حیطه سرمایه‌داران بزرگ نگذاشته‌اند؛ پس از دردسرهای سیاسی کشورهای دارای اپوزیسیون فعال خارج از حاکمیت بدور می‌باشد.

   در آمریکا کمترین حرکت یا عملکرد سیاسی خارج از دو حزب حاکم دیده نمی‌شود این نکته نشانگر سرکوب و دیکتاتوری تمام عیار است. در نتیجه ادعای دمکراسی، انسانیت، حقوق بشر و… همه اینها از نگاه فلسفی- منطقی- سیاسی- انسانی کاملا مردود هستند.

اهمیت وضعیت لجستیک مردم در زمان جنگ!

   در همان ابتدای جنگ اکراین اشاره کردم که در جنگ‌ها سوای نیروی نظامی و لجستیک نظامی و شاید مهمتر از آن، لجستیک یا تامین مهمترین چیزها برای زندگی مردمان عادی باشد؛ اینها در دو چیز مهم خود را نشان می‌دهند:

۱- خوراک مردم:

   – در این مورد روسیه به‌عنوان بزرگترین تامین کننده گندم و مواد خوراکی اساسی، مشکلی نخواهد داشت.

   – اروپا باید کمبود مواد اساسی خوراک خود را تامین بکند. البته پول دارد؛ ولی به قیمت بالا رفتن قیمت‌ها و تورم و مشکلات اقتصادی کارها پیش می‌روند؛ مشکلی که اکنون شاهد آن هستیم.

   – آمریکا علیرغم گستردگی و داشتن امکانات خوب کشاورزی اما خود را آماده تامین این مواد برای اروپا نکرده بود و شاید هم نمی‌توانست و نتواند از عهده چنین امر مهمی برآید.

   – بیشترین آسیب را کشورهای فقیر مخصوصا آنها که کشاورزی خوبی ندارند خواهند خورد.

۲- انرژی:

   روسیه نفت و گاز دارد و از این بابت با مشکل روبرو نیست. اما اروپا وابسته است. اگر روسیه گاز خود را بطور کامل قطع بکند، آنگاه آن کشورهای اروپایی که شهروندانش برای پخت خوراک از گاز لوله کشی استفاده می‌کنند با مشکل بسیار بسیار بزرگی روبرو می‌شوند. همچنین بسیاری کارخانه‌ها که برای تولیدات خود به گاز نیاز دارند از کار خواهند افتاد.

   آمریکا در این خصوص می‌تواند خود را تامین بکند و مقداری هم به اروپا کمک بکند اما اصل مشکل پابرجا خواهد بود.

  در نتیجه، نبود لجستیک عام، باعث شکست پشت صحنه نبرد خواهد شد و در عمل تمام وضعیت زندگی عادی مردم و اقتصاد صنعتی و تجاری اروپا با بحران بسیار جدی روبرو خواهد گردید. شکست در این جبهه، شکست جبهه نظامی و اقتصادی و … را در پی خواهد داشت.

   بازگشت به موضوع سوید، کشوری که رفاه آن در جهان زبانزد است. گرانی در این کشور به شکلی در‌آمده که تعدادی مردمان به زیر خط فقر رسیده‌اند، ولی دولت و تمام احزاب، روی آن سرپوش می‌گذارند. مثلا بازنشستگان بسیار زیادی هستند که روی خط فقر بودند (تازه واردان و آنانیکه کار ندارند نیز وضعیت‌اشان همان روی خط فقر است)؛ اکنون چندین ماه است که دولت سعی دارد مبلغی را به دریافتی آنها اضافه بکند که احزاب مخالف کمتر از نیمی از آنرا پذیرفته‌اند، در طی این مدت که آنها در حال چانه زنی هستند بالا رفتن قیمت‌ها به حدی رسیده که حتی با آن پیشنهاد اولیه دولت هم این دسته مردمان به موقعیت اقتصادی چند ماه پیش نمی‌رسند، پس در عمل تعداد زیادی زیر خط فقر رفته‌اند و روزانه به آنها اضافه می‌شود.

   با ادامه جنگ و تحریم‌های یک خریدار/فروشنده بزرگ (روسیه)، در اصل غرب خود را تحریم کرده است.

این عمل باعث گردیده تا روزانه نرخ سوخت/انرژی و مواد خوراکی بالا برود.

   مشکلات/بحران اقتصادی غرب شروع شده و دارد سرعت می‌گیرد و اگر آنها به این سیاست خود ادامه بدهند بزودی رکود بزرگ و در حد ورشکستگی اقتصادی آنها را فرا خواهد گرفت. در حالیکه شرق جوان متشکل از روسیه، چین، ایران، هند، و… کشورهای اتحادیه شانگهای با جمعیتی در حدود نیمی از مردم جهان و داشتن روابط اقتصادی با یکدیگر رشد خواهند کرد. اما بزرگترین مشکل آنها ایجاد بانک و ارز مشترک فراگیر/بین‌المللی برای مبادلات اقتصادی است.

نکته:

تجربه ارز مشترک (سفا) در غرب آفریقا میان چند کشور (گینه و…) هست و ایجاد آن کاری شدنی می‌باشد اما آنچه که این گروه شرقی می خواهد بسیار گسترده تر و در سطح جهان تا حد جایگزینی دلار یعنی جابجائی قدرت در جهان است.

   ایجاد راهی برای فرار از سلطه استعماری/استثماری دلار مهمترین کارهاست و تمام موقعیت قدرت در جهان را تغییر خواهد داد. این کاریست که باید با همکاری تعدادی از کشورها صورت بگیرد.

   در مقابل غرب نیز آرام ننشسته و دائم در حال برنامه‌ریزی است. مردمان بعضی از کشورهای شرق با داستان دخالت‌های غرب در کشورهای جهان آشنا هستند و فریب سیاست بازی‌ها و مداخلات مستقیم و غیر مستقیم غرب را نمی‌خورند ولی در بعضی کشورها مانند ایران آنها نفوذ دارند و بعضی کارها/مداخلات انجام می‌دهند، و هنوز مردمانی آگاهانه یا ناآگاهانه با این وضعیت یا انتخاب سیاست‌های مستقل و تعیین کننده در جهان برخورد واقعی/درست/معقول یا ملی گرایانه نمی‌کنند.

۲۰ ژوین ۲۰۲۲

۳۰ خرداد ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

انقلاب و رفرم

   بدون دانش سیاسی، دانش شناختِ قدرت در جهان‌ و در کشور و‌ روابط بین‌الملل، بدون دانش شناخت ترم‌های سیاسی و… و بدون داشتن نیروی علمی کافی که با این نکات آشنا باشند و رهبری سیاسی را اگاه بکنند و‌ همچنین بدون داشتن نیروی کافی انسانی و متشکل، تغییر در حاکمیت‌ها کاری ممکن نیست، مگر اینکه دست به‌دامن قدرت‌های جهانی/خارجی شد، و آنها نیز فقط و فقط برای منافع خود/استعمار وارد عمل می‌شوند.

از طرف دیگر موقعیت حاکمیت از جنبه توان داخلی و نیز رابطه‌اش با سایر کشورها یعنی دوستان و دشمنانش، نکته مهم و تعیین کننده می‌باشد. دوستان قوی که او را در برابر دشمنان حمایت بکنند بسیار مهم‌اند.

   تاریخ نشان داده که کشورها یا حاکمیت‌های قدرتمند برای منافع خود سایر کشورها را بهم ریخته‌اند و‌ از کشته شدن انسان‌ها به هر میزان و فقر و فلاکت آنها ابدا هیچ عذاب وجدانی را حس نمی‌کنند.

من با انقلاب مخالف هستم!

   انقلاب ترمی جدید در دنیای جدید صنعتی است که در این “عصر یا دوران” (دوره‌ای مشخص از تاریخ) ممکن نیست. آنچه صورت گرفته (مثلا در ایران بعد از قاجار و همان روی کار آمدن رضا شاه و بهمن ۱۳۵۷ و بر همین روال در سایر کشورها) با مداخلات کشورهای قدرتمند بوده که نام آنها انقلاب نیست. در آینده نیز ابدا به نظر نمی‌رسد انقلابی به معنی واقعی یعنی اینکه مردمان کشوری مستقلا بخواهند، بتوانند انجام بدهند. پس این حرکات وضعیت آن کشورها را بهتر نمی‌کند بلکه حتی برعکس می‌باشد.

   در واقع اکنون حتی در کشورهای صنعتی غرب که می‌توانست انقلابات سیاسی صورت بگیرد نیز چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد، آنچه که پیش بینی/خواب و خیالات مارکس بود.

   در واقع مقصود از انقلاب تغییرات در کشورهای صنعتی توسط تشکلات صنفی/طبقاتی برعلیه یکدیگر است. وگرنه در طول تاریخ، فتوحات بزرگ در سطح جهان یا در سطح یک کشور را انقلاب نگفته و نمی‌گفتند.

   پیشتر درباره انقلاب و رفرم مفصل نوشته‌ام و‌ در سایتم و کتاب‌هایم هست. انقلابات تنها پس از انقلاب صنعتی در اروپا شروع شدند، ‌آنهم در کشورهای صنعتی و نه همانند ایران. زیرا مثلا در ایران تا پیش از رضا شاه که حکومت‌ها در دست شاهنشاهان واقعی بود (حکومت پهلوی شاهنشاهی واقعی نبود)، ایران کشوری صنعتی با شهرهای بزرگ نبود. در اینگونه جوامع سنتی غیر صنعتی، انقلابی صورت نمی‌گیرد، بلکه قدرت در میان قبایل/شاهان جابجا می‌شود. با نگاه به این نکته و وضعیت خانوادگی رضا شاه، آشفتگی وضعیتی که به‌صورت غیر طبیعی، توسط قدرت‌های خارجی ایجاد شد، بیشتر معلوم می‌ گردد.

   ایران در ۱۳۵۷ در بهترین حالت به‌عنوان کشوری در حال توسعه و نه صنعتی، قلمداد می‌شد و آنچه صورت گرفت انقلاب با تفاسیر غربی شناخته نمی شود و…

در این باره نوشتن مطلبی جامع را شروع کرده‌ام، امیدوارم فرصت به پایان رساندن آنرا داشته باشم.

توضیح:

   آنچه در بهمن ۱۳۵۷ صورت گرفت هرچند دفتر چندهزار ساله شاهنشاهی را در ایران بست (ناقوس آن با روی کار آمدن رضا شاه زده شد) اما چون برنامه غرب بود انقلاب نبود. اینکه رژیم حاکم و سایر اپوزیسیون این نکته ساده را نمی‌دانند (ضعف و نادانی سیاسی است که بدان اشاره شد) و یا پنهان کردن واقعیت که این یعنی خیانت به مردم و تاریخ. زیرا مردم را در گمراهی واقعیات آن وقایع نگهداشتن، باعث آن می‌گردد تا اکنون اخبار، افکار و شعارهای اشتباهی که همان کشورهای خارجی در دهان‌اشان می‌گذارند را باور بکنند. در این رابطه به نوشته من در بررسی سخنان بی پایه برتولت برشت نگاه کنید.

نتیجه:

   با توجه به مجموعه مسایل؛ بازگشت شاهنشاهی (آنهم نوع غیر واقعی پهلوی) به ایران امکان ندارد. این نکته را غرب و اسرایل به‌طور کامل/دقیق می‌دانند وگرنه نادان هستند. ولی علم کردن بازگشت سلطنت (که خود آنها سرنگونش کردند) نیز برگی/مهره ای است در بازی/جدل‌های سیاسی.

۳ ژون ۲۰۲۲

۱۳ خرداد ۱۴۰۱

حسن بایگان
 

USAIran