چند روز پیش ۱۶ ژولای ۲۰۲۲ آقای تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس و یکی از برنامهریزان غرب و از بزرگترین جنایتکاران جهان، در یک سخنرانی به وضوح به ضعف و در اساس پایان قدرت غرب، صراحتا اعتراف کرد.
صحبتهای این شخص که استاد دیپلماسی و پیچاندن کلمات است آنقدر صریح بود که هیچ جای انکار باقی نمیگذارد.
اما چند نکته در حرفهایش بسیار مهم بود.
اولین و مهمترین نکته و دلیل اصلی سقوط غرب این بود:
“ما استراتژی نداریم.“
این حرف را چند بار تکرار کرد. نکته جالب این است که اتفاقا خود ایشان باید استراتژی ارائه بدهند.
حرکت بدون استراتژی، یعنی حرکت بدون هدف و بدون برنامه، یعنی رفتار به اصطلاح گاو گیج که در نهایت به هلاک خواهد افتاد.
اما:
من از چندین سال پیش کاملا صریح این نکته (غرب استراتژی و عقل سیاسی ندارد) را گفتم و بارها در نوشتههایم آمده و هم اکنون در سایتم هست. هرچند بسیاری از سیاسیون نتوانستند ریشه آن صحبتها را متوجه بشوند.
یکی از مهمترین دلایلی که برای اثبات آن آوردم برخورد آمریکا و غرب با ایران بعد از وقایع ۲۲ بهمن یا به اصطلاح انقلاب (ولی در حقیقت شبه کودتا با برنامهریزی و حمایت کامل غرب) بود.
پس از برکنار کردن حکومت شاه و شاهنشاهی در ایران، خمینی زیر توافقات با غرب زد. اما آنها که از یک استراتژی و سیاستی عاقلانه برخوردار نبودند فقط از سیاست زور استفاده کردند؛ به خیال اینکه حکومت خمینی و پس از او خامنهای یا تندروان مسلمان شیعه را سرکوب میکنند.
آنها از سیاست رومیها پیروی میکردند/میکنند؛ یعنی هرصدای اعتراضی را با شمشیر قطع کردن.
اگر برخلاف آن عمل میکردند و در برابر خمینی انعطاف نشان میدادند اکنون صاحب بانکها، صنایع، تجارت و … همه چیز ایران بودند.
نتیجه آن بیسیاستی و نداشتن عقل و استراتژی، کار را به جایی رسانده که تونی بلر صراحتا گفت:
“چین همه چیز را قبضه کرده است و با همکاری روسیه و ایران بر جهان تسلط خواهند یافت.”
تونی بلر همچنین از سیاست غلط در قبال خاورمیانه که مهمترین نقطه جهان برای آنهاست (به واسطه انرژی و پولهای زیاد شیوخ در بانکهای غرب) به از دست رفتن این منطقه اعتراف کرد.
تونی بلر به شکاف میان اروپا و آمریکا نیز اشاره داشت.
او همچنین گفت:
“اروپا دنبالهرو (به واقع مستعمره) آمریکا است.”
ولی در انتخاب میان ادامه این روش و یا قطع آن، عاجز بود.
در نهایت تونی بلر میگوید:
اگر بخود نجنبیم کار تمام است.
ولی خود آقای بلر هیچ استراتژی و برنامهای برای ارائه نداشت هرچند سعی میکرد ظاهرا نشان بدهد که راهی دارد ارائه میدهد ولی همه چیز گویای دست خالی او بود.
چرا غرب علیرغم نداشتن استراتژی توانست تا این زمان دوام بیاورد؟
از چندین سال پیش نوشتم که غرب هیچ برنامهای ندارد ولی اینکه میتواند به کارهایش سروسامان بدهد به دلیل داشتن قدرت مالی و نظامی بسیار قوی است که توسط آنها سایرین را سرکوب میکند و از جانبی سایرین نیز قدرتی برای مقابله ندارند.
نکته:
قدرت علمی – تکنیکی غرب را نباید فراموش کرد که خود در سایه پول فراوان بدست آمد و از طریق آن نیز بر ثروت و قدرت آنها افزوده شد.
همچنین به بررسی این نکته نیز پرداخته بودم که:
کشورهایی نظیر ایران برای قوی شدن از میان دو آلترناتیو اقتصادی (مالی، تجاری، صنعتی و …) و یا نظامی کدام را میتوانند پیش ببرند؟
سختی کار آنجا بود و هست که کشورهای غیر اروپایی و یا غیر مسیحی و غیر طرفدار یهودیان صهیونیست، اجازه ثروتمند شدن و از نظر نظامی قوی شدن را ندارند.
پس ایران اگر میخواست از نظر اقتصادی (بانکی، صنعتی، تجاری …) ثروتمند یا قوی بشود به آسانی میتوانستند هرگاه لازم ببینند او را با سر بزمین بزنند. کمااینکه حتی ژاپن و کره جنوبی را هم به آسانی و در کمترین زمان میتوانند به زمین بکوبند.
نکته:
کره جنوبی را برای همین مسائل سیاسی به مسیحیت سوق دادند و تایوان را نیز. و دلیل فشار زیاد فرهنگی غرب بر ایران نیز همین نکات است.
اما شانس پیشرفت نظامی برای ایران بیشتر بود و در این مسیر افتاد.
نکته:
پایه فکری – فلسفی من بر علم و گسترش آن بوده و هست. ایران نیز با گسترش دانشگاهها- علم (به احتمال قوی با پیروی از فلسفه – دیدگاه من) توانست به قدرت نظامی دست بیابد.
موضوع مهم اینجاست که ایران نه تنها در منطقهای استراتژیک قرار دارد بلکه خود نیز بسیار استراتژیک است؛ بهمین دلیل هرچند مثلا کره شمالی به بمب اتمی هم دست یافته، ولی در معادلات جهانی ابدا هم پای ایران نیست.
مبارزات ضد استعماری!
داستان مبارزات ضد استعماری جدید نیست. تا مدتی پیش مستعمرات مستقیما و با حضور سربازان حفظ میشد ولی بعد تلفیقی از حضور نظامی و قدرت مالی بوجود آمد، مخصوصا از زمانی که آمریکا سلطه دلار را بر جهان تثبیت کرد. اما در استعمار کشورهای اروپایی (آلمان و…) و امثال ژاپن و کره شمالی نیروی نظامیی مشخص به عنوان نیروی استعمارگر- سلطهگر وجود ندارد.
از طرفی درگیری ایران با آمریکا و یا غرب جدید نبود/نیست؛ بلکه در وجود یا حافظه یا خواسته این مردمان، مبارزه با استعمار، کاپیتولاسیون و… از دههها پیش وجود داشت. پس هرچند آمریکا، اسلامگرایی را با هدف جلوگیری از نفوذ شوروی (که از افغانستان شروع شده بود) و تا حد سرنگونی شوروی میخواست؛ اما تصور نمیکرد که درون این مردمان و بسیاری از رهبران مخالف شاه، روحیه استقلال طلبی و آزادیخواهی و مخالفت با حضور و دخالت آنها تا این حد در کشور وجود داشته باشد.
این عدم آگاهی همراه با روحیه استعمارگرانهای که در حد نگاه/رفتار بردهداری به سایرین بود؛ و در کنار آن نداشتن استراتژی (برنامه، دانش و عقل سیاسی) کار را به آنجا کشید که مجبور به رودر رویی با ایران شد. در ابتدا صدام را تحریک کرد و…
توجه شود که تا حدود یک – دو قرن پیش در آمریکا به شکل کاملا علنی بردهداری بود و حتی پس از جنگ داخلی و به ظاهر بر داشتن بردهداری، هنوز گروههای نژادپرست و آن نگاه بردهداری در آنجا هست …
غرب در سالها و ماههای اخیر همان رفتار رومیان را با روسیه هم کرد. امری که باعث شد آقای کسینجر از سیاسیون با سابقه آمریکا (که اتفاقا به دلیل یهودی – صهیونیست بودن طرفدار جدی اسرائل است) صدایش بلند شود و گفت:
“شما دارید روسیه را به دامن چین هل میدهید.“
و چنین نیز شد و هنوز هم عقل این متکبران سرجایش نیامده است. هرچند دیگر کار از کار گذشته است و مخصوصا همین دیروز با امضا توافق نامههای قوی اقتصادی چند ده میلیارد دلاری روسیه و ایران برای استخراج نفت، گاز و .. و ترانزیت کالا، کار دیگر کارستان شده است.
توافقنامه با چین، ورود ایران به اتحادیه شانگهای، اورو آسیا و احتمالا بریکس و… و بزودی ورود بسیاری کشورهای دیگر مانند ونزویلا، کره شمالی، نیکاراگویه، هند، پاکستان و… این جبهه شرقی را آنقدر قوی میکند که بنا بر اظهارات صریح تونی بلر کار غرب تمام خواهد شد.
از چند سال پیش نوشتم که جهان در حال تغییر است و مخصوصا در دوران کرونا همواره اشاره داشتم:
“آش شور است اما نه به آن شوری”.
کرونا هست ولی همانند سایر ویروسهاست. ولیکن در پشت پرده مسائل یا تغییراتی در سطح جهان در حال انجام است که باید روی آن سرپوش گذاشته میشد.
پس از اولین صداهای پایان کرونا، شاهد ظهور این تغییرات به صورت علنی بودیم/هستیم؛ مخصوصا با حمله روسیه به اکراین و تحریمهای روسیه توسط غرب؛ و شکست این تحریمها و فشار آن بر خود این کشورها؛ تغییر در روابط جهان؛ جایگزینی معاملات و تجارت کشورها با ارزهای خود و نه با دلار و…
و اکنون نیز آقای تونی بلر از بزرگترین تیوریسینهای غرب و در کنار او بسیاری دیگر همانند کسینجر اعتراف به شکست غرب کردهاند.
کشورهای غربی مذهبی هستند و فقط با هم مذهبان همکاری و روابط نزدیک برقرار میکنند همچنین دیدگاه مذهبی آنها همراه با نژادپرستی میباشد. پس داشتن روابط سالم، مساوی و انسانی سایرین با آنها امکان ندارد.
کشورهای شرقی غیر مذهبیاند و پایه روابطاشان برآن نیست، بلکه بر تجارت است. پس میتوانند با هرکشوری بدون نگاه مذهبی و نژادپرستانه رابطه داشته باشند.
اما:
در تجارت باید هشیاری تجاری داشت.
همچنین
در سیاست نه دوست وجود دارد و نه دشمن؛
در عین حال همه دوست هستند و همه دشمن.
۲۰ ژولای ۲۰۲۲
۲۹ تیر ۱۴۰۱
اپسالا – سوید