ایران باید – باید سیاستهای منطقه ای خود را تغییر بدهد!
قراردادهای اخیر تجاری چین با کشورهای نفت خیز و ثروتمند منطقه حاکمیت دلار و غرب را زیر سوال میبرد و چین را قدرت برتر میکند.
این قراردادها حاکمیت عربستان را از خطر نابودی، جنگ داخلی و تجزیه نجات میدهد زیرا قدرت و نفوذ آمریکا را بسیار کم میکند.
عربستان نشان داده تاجر خوبی بوده و توانسته بسیاری بحرانهای سخت را پشت سر بگذارد و سیاست باز خبره ای میباشد.
همچنانکه توافق آمریکا با عربستان برای فروش نفت با دلار، باعث جهانی شدن آن پول شد؛ اگر نفت و گاز منطقه به چین و به تبع آن با سایر کشورها با پولهای دیگر معاوضه بشود آنگاه سقوط سلطه دلار، آمریکا و غرب رغم میخورد.
اگر اینکار با ایجاد یک بانک با سرمایه های این کشورهای قوی و ثروتمند صورت بگیرد آنگاه پایان کامل سلطه دلار و غرب است.
چند سال پیش که روابط ایران و عربستان خوب بود آنها قصد ایجاد بانک مشترک اسلامی را داشتند که زنگ خطر جدی برای غرب بود در نتیجه روابط این دو کشور را تا این حدی که میبینیم تیره و تار کردند. اما چین و حامیانش و اتحادیه شانگهای با آن یکی تفاوت بسیار زیاد دارد. جای پیش گویی نیست بلکه شواهد اینکه چین و متحدانش قصد ایجاد بانکی عظیم را دارند موجود است.
تمام اینها نگرانیهای غرب است و سعی دارد به هر طریقی شده شکاف ایجاد کند. مثلا اگر در وقایع اخیر ایران موفق میشد، ممکن بود ورق برگردد و حداقل تغییرات در جهان سالها عقب بیفتد؛ به عنوان نمونه این قراردادها با کشورهای همسایه ایران ممکن بود انجام نشود زیرا بسیاری معادلات در جهان بهم میریخت و موضع این کشورها را تحت الشعاع قرار میداد.
نکته:
چین نمیخواهد در جهان انقلاب بکند، یعنی یکباره نظم یا بد نظمی موجود را بهم بزند زیرا در آن صورت جهان شکل بدتر از اکنون را خواهد گرفت، بلکه به مرور با جایگزین کردن چیزی، مقدار از آن چیز دیگر را کم میکند. این حرکتی هشیارانه و معقول است و به نفع جهان.
برعکس غرب سعی در شلوغ کردن و ایجاد اغتشاش و بحران در کشورها و جنگ میان همسایگان (مخصوصا در منطقه) را دارد تا بدین طریق حاکمیت خود را حفظ بکند.
این حرکت نرم دقیقا همان نکته ای است که همواره برای تغییرات در جهان و زندگی بشر به آن اشاره داشته ام و مخالفت خودم با انقلاب و سرنگونی و حرکات تند را اعلام کرده بودم.
اینکه در این صورت سرمایه داران غرب چه عکسالعملی نشان میدهند و آیا جهان را به یک جنگ نابود کننده میکشانند و یا خود به چین میروند بحث مفصل دیگری است که پیشتر در مقالاتی با بررسی خصوصیات و وابستگیهای سرمایهداران حاکم بر غرب بدان پرداختهام و در موقعیتی دیگر بدان خواهم پرداخت.
در غرب نیز میان آنها اختلافات زیادی است که بواسطه سلطه مطلق آمریکا امکان علنی شدن ندارد ولی با چنین تغییری، جدایی میان آنها را رقم خواهد خورد.
خواست جناح خامنهای و اصلاح طلبان!
– این وقایع دقیقا در مسیر خواست جناح خامنهای است ولی باید آنرا کاملا درک و قبول بکند.
– اما جناح اصلاحطلبان طرفدار غرب از این موضوع بسیار عصبانی هستند آنها سالها تمام نیروی خود را صرف مخالفت با چین و پیوستن به غرب کردند و تمام وقایع اخیر ایران نیز در همین رابطه میگنجد.
سیاستهای غرب مخصوصا در منطقه که ایجاد جنگ میان همسایگان است، قاعدتا باید مورد توجه/حمایت اصلاح طلبان باشد و نه خامنهای. پس در شرایط بوجود آمده کنونی خامنهای باید باب مذاکرات و تغییر سیاست منطقهای را بطور جدی و فعال باز بکند و صلح با همسایگان را سرلوحه روابط خارجی کشور قرار بدهد.
ایران باید سیاستهای خود را در منطقه تغییر بدهد!
تغییر در سیاستهای عربستان امری مهم است. عربستان نیز متوجه شده که قدرت در جهان در حال تغییر است و دارد خود را آماده میکند.
نکته:
عربستان درخواست پیوستن به اتحادیه شانگهای را داده است. این نقطه عطف بزرگی میباشد که مستلزم تغییر سیاستهای عربستان و ایران به عنوان عضو شانگهای نسبت به همدیگر و جهان است.
ترکیه نیز در حالت بینابینی قرار گرفته و به شکلی عمل میکند که غرب را دیگر قدرت تمام و کمال نمیبینند.
پس در این رابطه بهتر است ایران (جناح خامنهای) رابطهاش را با این کشورهای همسایه/ منطقه خوب بکند.
جناح خامنهای که اکنون توانسته دست اصلاح طلبان را از قدرت درون حاکمیت کوتاه و جنگ داخلی که آنها به راه انداخته بودند را ساکت بکند، باید- باید در سیاست خارجی خود با همسایگان و مخصوصا عربستان تجدید نظر بکند. این عمل هزینه و نیروی زیادی که صرف مسایل نظامی میشود را کم میکند. آنگاه به طور جدی مسایل داخلی نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
تغییرات اساسی در منطقه!
قطع دست آمریکا از شیخ نشین ها تمام سیاستهای منطقه را عوض خواهد کرد، زیرا جنگهای منطقه خواست آمریکا و اسراییل بوده و هست. با قطع شدن قدرت آنها دلیل جنگها نیز از میان میرود؛ به ویژه آنکه سیاست چین بر پایه جنگ و فروش اسلحه نیست بلکه تجارت است و تجارت در صورتیکه کشورها پول داشته باشند بهتر میچرخد؛ پس باید همین کشورهای فقیر منطقه را هم به صلح و ثروت برسانند.
نکته:
چین بر خلاف غرب مذهبی نیست و نمیخواهد همانند غرب استعمارگر باشد و مخصوصا در چنین اتحادی (شانگهای) و امثالهم جایی برای آن شکل نیروی منحرف استعمارگر نیست.
نکته بسیار مهم در سیستم استعماری غرب مذهب (مسیحیت مخصوصا مسیحیت صهیونیستی) میباشد و آنها حول آن جمع شدهاند. این وحدت نیز با تغییرات جهان شکسته خواهد شد و:
با توجه به کتاب من “عیسی مسیح و مادرش مریم یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”؛ تمام دیدگاه مذهبی غرب (مسیحیت) و رابطهاش با یهودیت کاملا از هم خواهند پاشید و جهان با توجه به فلسفه من تغییراتی کاملا اساسی خواهد کرد.
۱۳ دسامبر ۲۰۲۲
۲۲ آذر ۱۴۰۱
اورفا – ترکیه