چند نقد بر کشورم سوید!

حاکمیت بلامنازع بانک‌ها و سرمایه‌داران بر سوید!

اسناد ضمیمه (در فیس بوک گذاشته‌ام) عکس از فرم‌هایی است که بانک خواسته تا آنها را پاسخ داده به آنها بدهیم وگرنه کارهای بانکی انجمن ما را متوقف می‌کند.

در اینجا سوالاتی شده که کاملا جنبه جاسوسی مطلق دارد زیرا اطلاعاتی سیاسی و خصوصی را می‌خواهد. مثلا در اینجا درباره وابستگی سیاسی اعضا و خانواده آنها سوال شده است.

به بانک مراجعه کردم و گفتم:

اینها سوالاتی هستند که باید سازمان امنیت از افراد بپرسد. ما یک انجمن فرهنگی هستیم که فعالیت‌امان هنری، رقص و موسیقی است در این راه ابدا از یک هنرمند سوال نمی‌کنیم که اعتقاد سیاسی یا مذهبی تو‌ چیست و کاری با سیاست و مذهب نداریم و…

گفت:

مطابق فرمی که دفتر مرکزی فرستاده باید به سوالات جواب بدهید.

گفتم:

۱۲ سال است انجمن تاسیس شده و ما هیچگاه اینچنین سوالات خصوصی از همدیگر نکرده‌ایم.

گفت:

بنویس هیچ کدام خودش یا اقوامش رابطه سیاسی ندارند.

گفتم:

شما مدرک حقوقی از من می‌گیرید و اگر در آینده چیز دیگری بود آنگاه من را به دادگاه خواهید کشید. مثالی می‌زنم. یکی از اعضا هیات مدیره ما که با هم انجمن را پایه گذاری کردیم تنها زمانی که پدرش به واسطه سرطان به مرحله مرگ رسیده بود از جانب دیگران خبردار شدم که این شخص بالاترین مقام سیاسی اقتصادی کلیسای سوید بود که چون حزب سوسیال دمکرات وابسته به آنجاست پس به نوعی حتی نخست وزیر سوید را تعیین می‌کرد و… او هیچگاه نمی‌خواست از موقعیت پدرش بگوید و شاید هنوز هم در خانواده آنها افرادی اینچنین باشند ولی من ابدا چنین سوالی از او نکرده و‌ به جای شما از دیگران بازجویی نخواهم کرد.

البته دو سه مورد دیگر را نیز پس از چندین سال متوجه شدم که در رده‌های بسیار بالای دانشگاهی و … بودند و شاید هنوز هم تعدادی اینچنین باشند؛ وظیفه من نیست از اعضا که شاید در چنین رده‌هایی باشند چنین سوالاتی بکنم.

اضافه کردم: ما انجمنی فرهنگی هنری هستیم و از هنرمندی که می‌خواهد در گروهی برقصد یا موسیقی بنوازد بازجویی سیاسی یا تفتیش عقاید نمی‌کنیم.

نهایت گفت:

تصمیم را آن بالا گرفته‌اند و او‌ کاره ای نیست و باید فرم را پر کرده به آنها بدهم.

چه باید کرد؟

یا باید تفتیش عقاید بکنم و‌ از اعضا بخواهم تا وابستگی سیاسی خود و خانواده‌اشان را برایم بگویند و یا باید به دروغ و سوال نکرده فرم را پر کنم و یا پاسخ ندهم. در یک سه راهی مزخرف قرار دارم.

راه چهارم:

حالا که بانک خودش را جای سازمان امنیتی یا جاسوسی گذاشته است پس بهتر است خودش تک تک افراد را احضار کرده و خودش آنها بازجویی کرده و‌ مسئولیت را برعهده بگیرد.

من هیچگاه حتی در زندگی عادی روحیه بازجویی و حتی پرسیدن سوالات ساده خصوصی را نداشته‌ام و علیرغم چندین دهه فعالیت سیاسی و داشتن چندین حکم اعدام در ایران و سایر کشورها (حتی حکم مرگ در سوید) هیچگاه به کسی خیانت نکرده و نام کسی را نبرده ام.

این بانک‌ها و در واقع صاحبان آنها دارند مرحله به مرحله همه چیز را علنا در دست می‌گیرند و در آینده نزدیک کوچکترین روابط و کارهای خصوصی ما را هم مورد مواخذه قرار خواهند داد. پس کاشتن چیپ در بدن ما در سوید امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.

بانک‌های سوید پول‌های مردم و اختیار زندگی مردم را در دست گرفته‌اند و به وقیحانه‌ترین یا کثیف‌ترین شکل دارند از خود مردم بازجو و شکنجه‌گر می‌سازند و بعضی مردمان نادان (مقصود مردمان عادی بدون ادعای سیاسی است) و بعضی دیگر احمق (مقصودم کسانی است که ادعای سیاسی بودن دارند اما از کمترین دانش و درک این مسایل سیاسی عاجز هستند) کشورهای غربی و مخصوصا سوید (با قانون اساسی شاهنشاهی و با مدیریت سرمایه‌داری که کاملا رو در روی دمکراسی است) را دمکراسی می‌نامند و برای سایر کشورها و مردمان‌اشان مشکل می‌آفرینند. اگر اینها سکوت بکنند برای بشریت بهتر است زیرا با این حرف‌ها در خدمت سرمایه‌دارانی اینچنین درآمده‌اند.

نکته:

این بانک و یک بانک دیگر و‌ بزرگترین کارخانه‌های سوید و … متعلق به یک خانواده یهودی صهیونیست است که به نوعی مالک تمام و کمال سوید هستند و همین‌ها به زودی در بدن ما چیپ هم کار خواهند گذاشت. این بود که امروز صبح نوشتم:

سوید اولین کشوری خواهد بود که در بدن مردم چیپ خواهد گذاشت.

و بدین سان است که سوید را دمکراسی می‌نامند زیرا نوکر تمام و کمال یهودیان صهیونیست است و همه را هم بر مبنای کتاب انجیل سگ‌هایی کثیف در خدمت یهودیان می‌دانند.

در غرب آن کشورهایی که نوکر یهودیان صهیونیست شده‌اند را دمکرات و آنهایی را که مخالف هستند دیکتاتور می‌نامند در حالیکه در واقعیت داستان برعکس است.

۱۱ مای ۲۰۲۳

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

چرا وزرا و نمایندگان مجلس سوید آزادانه در شهر قدم می‌زنند.

در سوید اعضا دولت (وزرا) و نمایندگان مجلس به سادگی در خیابان‌ها قدم می‌زنند زیرا آنها قدرتی ندارند، حاکمیت و قدرت جای دیگری است و اینها فقط مجری یا کارمندانی ساده هستند.

الف پالمه نخست وزیر، آنا لیند وزیر امور خارجه و داگ هامرشولد دومین دبیر کل سازمان ملل و برنده جایزه صلح نوبل که خواستند کمی از مسیر خارج شوند به راحتی ترور شدند و پیام را بقیه گرفتند و خفه شدند. بزرگترین تهدید با کشتار حدود ۷۰ جوان از نیروهای چپ در نروژ چند سال پیش صورت گرفت و برای همه تعیین تکلیف شد که حاکمیت هر صدایی را به صورت فیزیکی هم خفه می‌کند.

در کشوری که دولت حتی جرات نکند قاتل نخست وزیر، وزیر خارجه، دبیرکل سازمان ملل، ده‌ها جوان وابسته به احزاب قانونی چپ و … را اعلام بکند به معنی واقعی و فراتر از هر کشوری در دنیا دیکتاتوری و ترس حکمفرماست.

۱۱ مای ۲۰۲۳

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

ارز در سوید

از آنجایی که صادرکنندگان و واردکنندگان در سوید همان چند نفر یا جریان قدرتمند حاکم هستند که صاحبان بانک‌ها نیز می‌باشند؛ کنترل ارز نیز در اختیار آنهاست.

به همین دلیل سوید آنچنان وابستگی اسفبار یا وحشتناکی به صهیونیست‌ها (بیشتر یهودیان صهیونیست) دارد که رهایی از بند بندگی در این کشور غیر ممکن به نظر می‌رسد.

۱۱ مارس ۲۰۲۳

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

بانک‌ها در سوید حاکمان اصلی هستند.

آنها خصوصی‌اند و تمام امکانات مالی بانک یعنی پول‌های مردم را در اختیار مالک و یا مالکان که تعداد اندک شماری هستند قرار می‌دهند.

تمام صنایع و تجارت داخلی و خارجی و در کل هرآنچه درآمدزا است در اختیار آنهاست.

هزینه‌های دولت از مالیات خود مردم است. دولت در خدمت همین سرمایه‌داران بزرگ است.

ما مردمان سوید به صورت بردگان مدرن در آمده‌ایم.

اگر دولت مستقل بود بانک دولتی ایجاد می‌کرد آنگاه مردم برای آزادی، پول‌هایشان را به این بانک‌ها منتقل می‌کردند در نتیجه قدرت سرمایه‌داران (همه صهیونیست هستند) از بین می‌رفت. ولی چون دولت مستقل نیست یعنی کشور مستعمره می‌باشد این امکان وجود ندارد.

در هیچ مستعمره‌ای آزادی، دمکراسی و حقوق بشر وجود ندارد.

۱۱ مای ۲۰۲۳

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

نصب چیپ در بدن در سوید!

کنترل در سوید بسیار شدید و البته بسیار پیشرفته و ناپیدا است. شواهد نشان می‌دهد که داستان نصب چیپ در بدن ابتدا در سوید (آزمایشگاه سرمایه‌داران بزرگ غرب و نه مرکز دمکراسی) انجام خواهد گرفت.

قاعدتا نصب چیپ در بدن باید در همین سال‌ها انجام می‌شد ولی آنچه باعث عقب افتادن آن گردید، شکست غرب در سوریه و در نتیجه زمینه پیروزی شرق بر غرب بود و اکنون نیز بلاتکلیفی در جنگ اکراین.

اما نصب چیپ در بدن انجام خواهد گرفت و حتما از سوید شروع می‌شود زیرا قدرت کامل و تعیین کننده در دست فقط یک جناح یا خانواده یهودی صهیونیست است و نیروی بازدارنده‌ای در برابر آن وجود ندارد. دولت نیز خدمتگزار آنهاست و نه مردم.

نکته:

اگر به آمریکا نگاه کنیم شکاف میان جناح‌های مختلف سرمایه‌داران را مخصوصا این روزها میان دو حزب بزرگ می‌بینیم. اما در سوید چنین نیست و حکومت (دولت عامل و در خدمت حکومت است) کاملا در اختیار یک جناح بسیار قدرتمند می‌باشد.

سوید یک مستعمره تمام عیار است.

در هیچ مستعمره‌ای آزادی، دمکراسی و حقوق بشر وجود ندارد.

۱۱ مای ۲۰۲۳

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

اشاره: این نکات را ابتدا در فیس بوک به صورت مجزا منتشر کردم

من مخالف حکم اعدام نبوده و نیستم!

هر کشوری باید مطابق شرایط‌ اش برای خودش قوانین مناسب بگذارد.

نباید پیرو فلاسفه کاذب غرب بود. آنها در خدمت سرمایه‌داران بزرگ غرب به ضد انسان، علم، عقل و فلسفه تبدیل شده‌اند.

نکته مهم و تفاوت اصلی فلسفه من با ادیان در آنست که ادیان قوانینی گذاشته‌اند برای تمام مردمان و تا آن زمان که بشری روی زمین است. ادیان مردمان را مجبور می‌کنند از قوانین آنها (نوع لباس، خوراک، رفتار، ازدواج و…) پیروی بکنند در غیر این صورت مجازات‌هایی که در به اصطلاح کتب مقدس‌اشان آمده و یا رهبران مذهبی می‌گویند، بر مردمان اعمال خواهند کرد.

در کنار اینها دسته دیگری هستند که سرمایه‌داران غرب آنها را به عنوان فیلسوف در سطح جهان معروف و بزرگ‌ کرده‌اند. کتاب‌هایشان در جهان تدریس می‌شود و‌ بدین وسیله مردم‌ را در جهت منافع این سرمایه‌داران بین‌المللی شستشوی مغزی می‌دهند.

همانطور که می‌گویند تاریخ را قدرتمندان و فاتحان می‌نویسند؛ فلسفه که کنترل عقل و همه چیز هست نیز به دستور ثروتمندان/قدرتمندان نوشته و در سراسر جهان پخش می‌شود. با این کار هم کنترل عقل مردم را در دست می‌گیرند و هم پول خوبی با فروش کتب به دست می‌آورند.

پیشتر این دسته به اصطلاح فلاسفه با دستوراتی مذهبی و یا شبه مذهبی را به عنوان ضد عقل و فلسفه مورد نقد و نفی قرار داده‌ام.

اتفاقا کتاب من تحت عنوان: “فلسفه واقعی، فلاسفه کاذب، چرا افلاطون دمکراسی را بدترین سیستم نامید.”. آنقدر مورد توجه قرار گرفت که مجبور شدند آنرا در دانشگاه‌های جهان مورد بحث و نقد قرار بدهند.

یکی از مواردی که این فلاسفه کاذب ضد عقل با ریشه فکری مذهبی اعلام و تبلیغ زیادی برای آن کردند، موضوع حکم اعدام است که آنرا غیر انسانی (برای همه جهان و آیندگان) نامیدند. بسیاری مردمان و آنانی که فریب تبلیغات و یا افراد بزرگ (شده) را می‌خورند در این دام افتاده‌ و مبلغ این افراد ضد انسانیت، ضد عقل، ضد منطق و فلسفه شده‌اند.

دو سه سال پیش در دانشگاه نایروبی (کنیا) پروفسور رییس دانشکده علوم انسانی، پروفسور فلسفه و یک دکترای فلسفه که به فلسفه من علاقمند بودند من را به جلسه‌ای دعوت کردند. آنجا در نفی فلاسفه غرب صحبت کردم و اینکه کنیا (و هر کشوری) باید قوانینی مطابق فرهنگ خود را در هر زمان با‌ توجه به تغییرات بوجود آمده داشته باشند. سپس از آنها سوال کردم:

اگر در کشور شما شخصی یک نفر را بکشد و او را اعدام نکنید چه اتفاقی می‌افتد.

پوزخندی زدند و گفتند: در اینصورت جنگ قبیله‌ای می‌شود و شاید ده‌ها یا صدها تن کشته بشوند پس بهتر است یک نفر اعدام بشود تا این همه آدم کشته بشوند و شهری در آشوب و هرج و مرج و‌ناامنی (یعنی احتمال غارت و .. نیز خواهد بود) قرار بگیرد.

به آنها گفتم: بقیه حرف‌های آن فلاسفه کاذب مذهبی (زیرا حرف‌های خود را مانند پیامبران با قاطعیت برای همه جهان و تمام طول تاریخ بشر می‌زنند) نیز در همین حد از روی بی عقلی و یا وابستگی است، هرچند شاید برای کشور خودشان در این عصر مناسب باشد که انسان‌هایی تنها و بدون قوم و خویش هستند و اینکه در آینده چگونه خواهد بود در این افکار خشک وابسته وجود ندارد.

گفتم کتاب‌های آنها را بخوانید ولی باید خودتان قوانین بگذارید. تمام قوانین هر کشور از دانشگاه‌ها و از همین گروه کوچک فلاسفه که شما باشید بیرون می‌آیند.

همه آنها گفتند: آرزو می‌کنیم این کتاب به انگلیسی بود تا می‌توانستیم آنرا بخوانیم.

مسلما فشارهای همین دانشگاه‌های مختلف جهان بود که باعث گردید کتاب من در دستور مطالعاتی دانشگاه‌های جهان قرار بگیرد و به زودی شاهد سقوط این دسته فلاسفه کاذب و‌ پذیرش فلسفه واقعی (که در تیتر کتاب آمده و اشاره به فلسفه خودم است) خواهیم بود.

مجازات برای کیست؟

مجازات فقط برای شخص خطاکار (برمبنای قوانین آن جامعه) نیست، بلکه بیشتر هشداری برای سایرین است که در صورت خلافکاری آنها نیز مجازات خواهند شد.

مجازات برای جلوگیری از جرم است.

مجازات یعنی گرفتن حق مظلوم از ظالم.

در مجازات اعدام نباید طرف ظالم (آدمکش) را گرفت بلکه باید جاتب مظلوم و کل جامعه را که توسط افرادی شرور می‌تواند به آشوب و وحشت کشیده بشود را گرفت.

آنکه طرف خطاکار یا آدم کش را می‌گیرد به نوعی در ته وجودش شرارت و‌ آدم‌کشی زبانه می‌کشد و در نتیجه برای آینده خودش و اینکه اگر کسی را کشت اعدام نشود، تلاش می‌کند.

نکته:

حکم اعدام معمولا در خصوص آنهایی اجرا می‌شود که مرتکب قتلی شده‌اند و اگر قانون مجازات اعدام در آن کشورها نباشد میزان قتل بالا می‌رود. باید مطمئن بود که اگر غرب در شرایطی قرار بگیرد که میزان قتل بالا برود، آنها نیز حکم اعدام را اجرا خواهند کرد. کما اینکه هم اکنون در بعضی ایالات آمریکا حکم اعدام هست.

حالا این را در برابر کشتار صدها و هزاران انسانی بگذاریم که به خاطر منافع سرمایه‌داران بزرگ در جنگ‌ها و … کشته می‌شوند.

چرا این جنگ افروزان قاتلان و جنایتکاران بزرگ به محاکمه کشیده نمی‌شوند؟

همین جا یک نکته دیگر روشن می‌شود اینکه آن سرمایه‌داران بزرگ که عوامل اصلی جنگ و فلاکت مردم هستند در دولت نمی‌نشینند زیرا:

۱- اگر در دولت بنشینند تمام وقت آنها صرف اینکار می‌شود و‌ کنترل سرمایه خود را از دست می‌دهند.

۲- آنها مستقیما مسئول همه چیز خواهند بود و در نتیجه اتهامات و فشارها و انتقادات مستقیم بر آنها وارد می‌شود. پس کارمندان خود را در دولت می‌گذارند.

دولت‌ها در غرب (کشورهای به اصطلاح دمکراسی) در خدمت حاکمیت هستند که بالای سر آنها در نهانخانه نشسته‌اند.

آنجا که حکم اعدام برای فردی که مرتکب قتلی شده صادر می‌شود او از حق وکیل و دادگاه نیز برخوردار است.

ولی آنجا که سرمایه‌داران حاکم بر جهان برای ثروت بیشتر دست به کشتار انسان‌ها می‌زنند، مردمان هیچ شانسی برای مخالفت و توقف کشتارها ندارند و بدون وکیل و دادگاه گرفتار جنگ و‌ مرگ می‌شوند.‌‌ این اصلا با حکم اعدام قابل مقایسه نیست بلکه کاری کاملا ضد انسانی است.

بهانه‌های کاذب (برقراری دمکراسی، حقوق بشر و…) برای به راه انداختند جنگ‌ها را همین فلاسفه کاذب ضد فلسفه، عقل، علم و انسانیت می‌سازند.

پس هر کس می‌خواهد برای انسانیت مبارزه بکند، ابتدا باید این جنگ‌ها پا آدم‌کشی‌ها و مسیولین اصلی کشتارهای بزرگ و سیستم ضد انسانی آنها را محکوم بکند.

۲ مای ۲۰۲۳

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

USAIran