تفاوت اساسی و تعیین کننده میان فلسفه با دین!

ادیان- شخص، کتاب و یا تفکری خاص را در صدر تمام عقاید و مسایل خود و جهان قرار داده و علیرغم همه تلاشی که برای اثبات آفریننده یا ترم‌های زندگی یا هر امری در جهان دارند در نهایت باید به آن نقطه مقدس قرار داده شده در کتب یا گفتار فلان شخص برسند و نباید آن را نفی بکنند. اگر نتیجه یک بحث معقول و منطقی به نفی آفریننده و پیامبر و کتاب مقدس اشان برسد پس دیگر آنها معتقد به آن نیستند. در نتیجه مذهبیون به جای پذیرش واقعیات به تغییر آنها برمبنای عقاید خود عمل می‌کنند.
مسخرگی آنجاست که چون نمی‌توانند آن قوانین را با شرایط زندگی تطبیق بدهند دچار نوعی هزیان گویی می‌شوند.
در موارد بسیار زیاد و عیان در تمامی ادیان دیده می‌شود که برخلاف همان قوانین آورده شده در کتاب مقدس عمل می‌کنند و آن خلاف را لاپوشانی می‌کنند.
عدم واقعیت گفتار ادیان با زندگی عادی مردمان باعث گردیده که هرکدام از آنها به صدها فرقه مختلف گاه قاتل یکدیگر تقسیم بشوند.

لازم به بحث و استدلال زیاد از جانب من نیست اگر این معتقدان به ادیان که هرکدام به صدها فرقه تقسیم شده‌اند ابتدا توانستند با یکدیگر وارد بحث (و نه جنگ که برای فرار از بحث و فروش اسلحه و منافع شخصی است) بشوند و هر کدام به یک نظر مشترک/واحد در امورات و ترم‌های مختلف رسیدند؛ آنگاه می‌توانند ادعای داشتن عقل و منطق را بکنند و سپس وارد بحث و جدل با فلسفه واقعی بشوند!!!‌

فلسفه – چیزی را مقدس نمی‌داند و برای رسیدن به نتیجه در مورد هر پدیده یا ترم سیاسی اجتماعی ووو به بحث معقول و منطقی و از پیش قضاوت و تعیین نشده می‌نشیند تا خود بحث نتیجه را مشخص بکند.

پس هرکسی به خدا، الله، گاد، اهورمزدا و … و کتابی مقدس نامیده شده اعتقاد دارد ابدا نمی‌تواند فیلسوف باشد حتی اگر لقب پرفسور فلسفه بگیرد و در دانشگاه تدریس بکند. زیرا با عقل و منطق در تقابل قرار گرفته است. چنین افرادی مذهبیونی همانند مغ، آخوند، کشیش، مونک ووو هستند بدون لباس روحانیت.
به همین دلیل به هیچ‌وجه نمی‌توان امام محمد غزالی و امثال او در ادیان مختلف را فیلسوف نامید هرچند تلاش کردند و بکنند که در ظاهری منطقی، فلسفی صحبت بکنند.
امام محمد غزالی در ظاهری منطقی – فلسفی کاملا ضد فلسفه نوشت تا حدی که او را مسبب بستن دریچه فلسفه (جهان بینی آزاد بر مبنای عقل و منطق) در اسلام می‌دانند.
بر همین اساس آنانی که در دانشگاه‌ها به عنوان اساتید فلسفه تدریس می‌کنند اما مذهبی هستند ابدا فیلسوف نیستند و درکی از منطق و فلسفه واقعی ندارند. آنها نیز سعی در تدریس ادیان در ظاهر ‌دروغین فلسفی – منطقی دارند.

نگاهی به وضعیت جهان نشان می‌دهد که جنگ‌های جهان (راه دور نرویم همین جنگ‌های کنونی) را مذهبیون در حکومت نشسته کشورها (آمریکا، اروپا، اسرایل، ایران، روسیه، ترکیه، شیوخ عرب و …) به راه انداخته‌اند تا به منافع مادی برسند هرچند همه ادعا دارند برای آفریننده (الله، گاد و…) و رضای او و انسانیت و رفتن به بهشت و‌ بردن دیگران به بهشت باشد. اما در عمل این ضد بشرهای مذهبی جهنمی روی زمین برپا کرده‌اند.

فلسفه واقعی و کامل را من مطرح کرده‌ام.

۳ ژانویه ۲۰۲۵
۱۳ دی ۱۴۰۳
بورسا – ترکیه
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان

چرا غرب خواستار تجزیه ترکیه می‌باشد! تجزیه ترکیه می‌تواند واقعی و زود هنگام باشد!


در برنامه تجزیه کشورهای منطقه به کشورهای کوچک تا حدی که اسرایل بزرگ و از نظر جمعیتی هم کمابیش زیاد به نظر برسد دلایل موجهی برای تجزیه ترکیه نیز هست.
ترکیه کشوری اسلامی در منطقه‌ای بسیار خاص و‌ پل ارتباطی اروپا با آسیا با جمعیتی زیاد می‌باشد.
ترکیه عضو مسلمان پیمان ناتو است که اتفاقا از نظر نظامی (در ظاهر و یا واقع) دومین قدرت ناتو‌ به حساب می‌آید و اخراجش به نفع صهیونیست‌ها می‌باشد.
فاکتورهای دیگری هم در میان است که مشخص می‌کند دوران ترکیه به سر آمده است و‌ تجزیه ترکیه نفس راحتی به صهیونیست‌های (یهودی و مسیحی) غرب می‌دهد.
در مقام مقایسه اندونزی با بیشترین جمعیت مسلمان و مالزی با فاصله زیاد از اروپا و دلایل دیگر مشکل اساسی برای غرب نیستند.
ترکیه در منطقه‌ای استراتژیک برای غرب مسیحی-صهیونیستی قرار دارد.
شیخ نشین‌های منطقه نیز فعلا بارکش غول بیابان شده هزینه‌های جنگ‌های ایجاد شده توسط غرب و اسرایل را می‌پردازند و اکثرا کم جمعیت و ناتوان بوده، تمام پول آنها نیز در بانک‌های غرب به گرو‌ گرفته شده‌اند و هرکاری هم بخواهند در زمان لازم به سادگی بر سر آنها می‌آورند.
مصر نیز مهره‌ای به حساب نمی‌آید.
پاکستان نیز دور است و فقیر و درگیر مشکلات با افغانستان و هند.
پس تنها مشکل غرب صهیونیستی دو کشور ترکیه و ایران هستند.
تجزیه ترکیه کار سختی نیست!
همانطور که دو روز پیش مطلبی نوشتم و صحبت‌هایی در یوتیوب گذاشتم ترکیه با ورود به سوریه در چاهی که غرب کنده بود افتاد. مشکلات درونی ترکیه اساسی است ترکیه کشوری است متشکل از مردمانی کاملا گوناگون که تنها شاید ده تا پانزده در صد ترک (سلجوقی) باشند و بزرگترین مشکل نیز از طرف کردان است که جمعیت آنها از ترک‌ها بیشتر است در حالیکه به غیر از اندکی اعراب ساکن خوزستان بقیه مردمان ایران، ایرانی به حساب می‌آیند و البته اعراب ایران شیعه و از وفادارتربن مردمان این کشور می‌باشند. و مطالبی که پیشتر نوشتم.

ترکیه با توجه به تنوع قومی، دینی و مذهبی پتانسیل مشکلات وسیع داخلی تا جنگ داخلی و تجزیه را دارد.

وجود سلاح آزاد و رسمی در دست مردم ترکیه!
یک نکته مهم و ضعف بزرگ درون ترکیه وجود اسلحه فراوان در کشور است. در ترکیه خرید اسلحه (اسلحه کمری، تفنگ و مسلسل) با مجوز رسمی بسیار ساده و تقریبا به همان سادگی آمریکا است. در نتیجه از هم اکنون آنانی که وابستگی سیاسی به سازمانهایی دارند که یا تجزیه طلب هستند و یا مشکلات دیگر (قومی یا مذهبی) با رژیم و یا با یکدیگر دارند سلاح‌های خود را خریده‌اند و سازماندهی نظامی هم کرده‌اند پس در صورتیکه اتفاقی بیفتد وضعیت فاجعه بار خواهد بود.
این شکاف درون مردم به درون دولت، ارتش، سازمان‌های امنیتی، پلیس و همه ارگان‌ها راه یافته و اگر ترکیه را به آتش بکشند وضعیتش از سوریه هم بدتر خواهد شد.
با توجه به آنچه در مطلب دو‌ روز پیش نوشتم شاید غرب در این زمان خواستار جنگ داخلی گسترده در ترکیه نباشد زیرا به اقتصاد و‌ ثبات آنها نیز آسیب می‌رساند پس شاید بهترین کار یک کودتای داخلی همانند چند سال پیش باشد که با تغییرات در صدر حاکمیت، کردستان ترکیه را تجزیه بکنند و بقیه کار را به آینده بسپارند.
آن کودتا توسط غرب و با نام گولن صورت گرفت و شایعه آنست که ایران بود که اردوغان را نجات داد، اما با کارهای عجیب اردغان هیچ کشوری به او اعتماد ندارد و به نظر هم نمی‌رسد او راه نجاتی از چاهی که خود و کشور را در آن انداخته داشته باشد.
مسلم است که تجزیه کردستان، ترکیه را به شکل عجیبی کوچک و ضعیف خواهد کرد و ژیوپلوتیک منطقه را کاملا بهم خواهد زد.
از طرفی باید دید کدام شیخ نشین از این کار حمایت می‌کند و‌ هزینه مالی آن را تامین می‌کند.

اگر ایران عاقلانه عمل بکند و اتحاد نظامی قوی با کشورهای قدرتمند مخالف غرب ایجاد بکند توازن قوا ایجاد خواهد شد و شاید جلوی این وقایع گرفته بشود.

۱ ژانویه ۲۰۲۵
۱۱ دی ۱۴۰۳
استانبول – ترکیه
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان

USAIran