در جهان و آفریقا چه می‌گذرد!

اندکی پس از کودتای نظامی در نیجر با بالاترین مقام علمی سویدی در امور آفریقا صحبت کردم و پرسیدم چه خواهد شد؟

 او گفت: پیش بینی خیلی سخت است و به همین دلیل حاضر به مصاحبه با رسانه‌ها نیست!

این یک اعتراف دیپلماتیک و صریح به شکست بود. اینکه غرب قادر به شکست دادن کودتاگران نظامی ضد غرب نیست و در نتیجه او نمی‌تواند این را در رسانه‌ها بگوید و از طرفی به عنوان یک فرد علمی نمی‌تواند در رسانه حاضر شده و وعده دروغ بدهد.

در واقعیت نیز مشخص شد که کشورهای کوچک و ضعیف آفریقایی با حمایت از یکدیگر و داشتن پشتیبانانی چون روسیه، چین و ایران می‌توانند در مسیر استقلال حرکت کنند.

نکته اینجاست که هر حرکت اینچنینی که دست غارتگران غربی مسیحی-صهیونیست را کوتاه کند ضربه سختی بر اقتصاد آنهاست.

نکته:

کشورهای غربی، مسیحی- صهیونیست هستند و‌ حول این نکته جمع شده‌اند و دیگران را نمی‌پذیرند. اما مسیحی کردن کشورهای مستعمره را برای مستعمره نگه‌داشتن آنها می‌خواهند زیرا رهبری اصلی کلیسیاهای ایجاد شده در مستعمرات، در غرب قرار دارند و در نتیجه آنها از این مردمان مسیحی کرده شده همه گونه سواستفاده اقتصادی، سیاسی و نظامی را می‌برند.

باید توجه کرد که اتحاد جدید کشورها به مدیریت چین، روسیه و ایران برپایه دین و استعمار دیگران و ایجاد جنگ نیست (جنگ اکراین را غرب و بیشتر آمریکا ایجاد کرد اخبار آنها از زبان خودشان هست و من هم پیشتر توضیحات کافی را نوشته‌ام).

 این کشورها هرکدام دین متفاوتی دارند (به اتحادیه شانگهای و بریکس نگاه شود)، و در انتخاب کشورهای متحد جدید، دین را پایه کار قرار نداده‌اند و حتی میان آنها کشورهای بی دین (چین) نیز هست.

پایان دلار و رابطه آن با استعمار!

   از طرف دیگر حرکت به طرف پایان دادن به سلطه دلار نیز ضربه دیگری بر غارتگری و در نتیجه اقتصاد غرب است که جلوی سیل ثروت ” از باد راحت‌تر آورده” را می‌گیرد.

البته اینکه گفته شود این اقتصادهای بسیار قوی سرنگون شده و دیگری جای آنرا می‌گیرد (همانند حملات اسکندر، چنگیز، اعراب و … که یک باره جایگزینی پیدا شد)، مشکل است.

هرچند صحبت از قدرت چین هست ولی چین به نوعی سعی دارد دیگران را هم در این قدرت شریک خود بکند. و از طرفی کشورهای فقیر را همانند غرب غارت نکرده و چیزی برای آنها نگذارد بلکه در قدم اول با تامین نیازهای ابتدایی زندگی انسانی وارد این کشورها می‌شود. آنچه در رسانه‌های مخالف چین دیده می‌شود نوشته‌های کاملا مغرضانه است که در نتیجه نوشته‌هایی ضد انسانی و ضد عقل هستند.

در این چند سالی که آفریقا آمدم و اکنون نیز اینجا هستم، شاهد تحولاتی می‌باشم که چین در زیر ساخت‌های این کشورها ایجاد کرده است.

 اولین نکته برای پیشرفت هر کشوری توسعه علم است که از نکات اصلی- اساسی فلسفه من نیز هست (چین دانشگاه‌های بسیار بزرگ و مدرن مثلا در همین تانزانیا ساخته است)، راه‌ها، آب، برق و … چین در حال ایجاد این چیزهاست.

نکته:

 اگر اقتصاد افغانستان تحت حاکمیت طالبان در وضعیت بسیار بدی نیست (آنچه همه منتظرش بودند) و برعکس رو به بهبودی می‌رود، به واسطه آنست که آنها با چین همکاری بسیار نزدیک دارند.

غرب به جای ایجاد مدارس و دانشگاه‌ها و … و پرهیز از جنگ؛ فقر و‌ جنگ را به کشورها داد و با مسیحی کردن این کشورها آنها را وابسته و اسیر فکری کرد.

در آفریقا با هر کسی که راجع به عدم دخالت چین در دین آنها صحبت کردم همانند اینکه یکباره از خواب بیدار شده باشند با دهان باز می‌گفتند: راست می‌گویی، چین آنقدر در این مورد بی توجه است که ما ابدا متوجه نشدیم.

دین (مسیحیت صهیونیستی) از مهمترین ابزار غرب مسیحی-صهیونیست برای اسارت، استعمار و استثمار دیگران است. در حالیکه خود مردم غرب نیز به واسطه همین دین به استثمار و ضد انسان بودن کشیده شده‌اند. و آنچنان آنها و سایرین را شستشوی مغزی داده‌اند که متوجه مهره/برده بودن خود نیستند و با این تصور خام زندگی می‌کنند که در کشورهایی بشر دوست (که ده‌ها میلیون انسان را در سال‌های اخیر کشته)، دموکراتیک، آزاد و… زندگی می‌کنند و نمی‌توانند درک ساده‌ای از این ترم‌های اولیه سیاسی، اجتماعی داشته باشند.

و اکنون نهضتی ضد مسیحیت در غرب در حال شکل گیری است که مهمترین چراغ راهنمای آنها کتاب من: “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”؛ می‌باشد.

۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳

۷ مهر ۱۴۰۲

آروشا – تانزانیا

USAIran