امروز با قرار قبلی به ملاقات پرفسور فلسفه دانشگاه دولتی قرقیزستان (قلیچ قربان بایوف) در شهر اوش رفتم. اوش دومین شهر بزرگ کشور است که دانشگاه بزرگی دارد که دپارتمانهای آن در سراسر شهر پخش است. به دلیل اینکه استادان زبان انگلیسی همه کلاس داشتند دو دختر جوان دانشجو برای ترجمه آمدند که البته کاملا مسلط نبودند مخصوصا با ترمهای فلسفی آشنایی نداشتند. اما پرفسور فلسفه انسان باهوشی بود و میتوانست صحبتها را متوجه بشود. او نیز همانند مردمان اهل علم و مخصوصا فلسفه کشورهای سابق کمونیستی که از کمونیست بریده بودند و به دین هم علاقهای نداشتند دنبال پیدا کردن الترناتیو جایگزین بود. سوالاتی داشت و مخصوصا در رابطه با نفی ماده (ماتریال) که از جانب مارکس مطرح میشد چند بار پرسید. با چند بار تاکید براینکه من با نفی ماده و خدا، اعتقادات دینی و مارکسیستی ندارم بلکه فلسفه جدیدی را در جهان مطرح میکنم، نفی ماده در ذهنش کاملا جای افتاد و تاکید کردم مارکس با طرح ماده در برابر خدا تفکر مذهبی خود را نشان داد. در مورد اشتباه مارکس در خصوص برده داری و حکومت کارگری موافق بی چون و چرا بود. در نهایت گفت اکنون باید به کلاس درس برود ولی خیلی مایل است جلسه دیگری داشته باشیم. گفتم من تا دو روز دیگر هستم وگرنه میروم. اما نصحیت من به شما فلاسفه قرقیزستان اینست: اکنون که با فلسفه من آشنا شدهاید با هم متحد شوید و خودتان برای کشورتان با فرهنگ و … کشورتان برنامه ریزی کنید. فلاسفه غرب کاذب هستند و با کمک سرمایه داران برای انحراف فکری کتابهایشان به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و ضمن شستشوی مغزی پول خوبی هم به دست میآورند.
این پرفسور آنقدر به فلسفه من علاقمند شده بود که خواست یکی از کتابهایم را هدیه بدهم. من نیز کتاب – عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند بلکه آنها مندایی بودند – را به دپارتمان فلسفه هدیه دادم.
۲۹ اکتبر ۲۰۲۴
۸ آبان ۱۴۰۳
اوش – قرقیزستان
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان