دیروز عصر به دعوت کمون اپسالا راه پیمایی و سخنرانی توسط نخست وزیر سوید و بعضی سیاسیون به علت قتل سه نو جوان در شهر برگزار شد.
چند ساعت پس از این برنامه، اقدام به قتل با اسلحه گرم در یک رستوران صورت گرفت و مضروب در بیمارستان میمیرد.
هفته پیش بود که در جنگ میان گروههای خلافکار به یک آرایشگاه حمله شد و سه نوجوان که رابطهای با این درگیری نداشتند کشته شدند ولی شخصی که باید کشته میشد از خطر جست.
در آن مراسم صدای بلندگو کم بود و من که به فاصله ۲۰ متری نشسته بودم قادر به شنیدن نبودم. اما تفاوتی نمیکرد زیرا این رهبران سیاسی از کمترین درک سیاسی و انسانی بری هستند و تمام دستورات توسط یک عده مشاور خاص داده میشود که آنها نیز از افکاری عقب افتاده و یا جهت دار که توسط عدهای ضد عقل و ضد علم به نام فیلسوف بیرون میآید، پیروی میکنند. از جمله به شکل بسیار احمقانهای با افتخار با حکم اعدام آنهم به نام انسانیت مخالفت میکنند. در حالیکه این فکر ضد انسان و انسانیت است زیرا از جنایتکار پشتیبانی و در حق بیگناهی که کشته میشود ظلم است. گویی در ذهن خود آنها آدم کشتن جای گرفته و برای خودشان سپر ایجاد کردهاند.
احکام فقط برای بعد از ارتکاب جرم نیست، بلکه ترس از مجازات افراد را از ارتکاب جرم باز میدارد.
اینجا از مثالهای ساده شروع میکنم.
اگر برای خلاف رانندگی جریمه نبود، اگر برای کتک زدن یک شخص جریمه نبود، اگر برای دزدی جریمه نبود، اگر برای ورود به هر مکانی جریمه نبود ووو چه افتضاحی رخ میداد. حال میبینیم برای هرکدام از خلافها نیز میزان مجازات متفاوت است.
اما در خصوص ارتکاب قتل:
در کشورهایی که هنوز مردمان اقوام نزدیک زیادی دارند و فراتر اینکه به صورت قبیلهای زندگی میکنند اگر قتلی مخصوصا به ناحق صورت بگیرد چنانچه حکم قصاص درباره او اجرا نشود کار به انتقام کشی میکشد و ممکن است اشخاصی بیگناه کشته بشوند. از این گذشته در بسیاری جوامع اگر ترس از اعدام نبود تعداد قتلها روزانه از حد میگذشت.
دستورالعمل عدم اعدام قاتلین را به عنوان یک نمونه از بی عقلی و ضد علم و ضد فلسفه بودن فلاسفه غرب با اساتید فلسفه بسیاری کشورهای آفریقایی و آسیایی مطرح کردم و آنها به سادگی این نکته را پذیرفتند. و میگفتند اگر قاتل اعدام نشود کار به جنگ قبیله ای میکشد و ممکن است صدها تن کشته بشوند.
پس کشورهای جهان باید قوانین خودشان را برمبنای شرایط خود بگذارند و این احکام با ریشه فکری مذهبی این فلاسفه کاذب را دور بیندازند. این اصلی ترین نکته در فلسفه من است.
فهم این نکته کار سختی نیست اما؛ یک عده به نام فیلسوف که ادعای انسانیت میکنند و میگویند انسانها را نکشیم؛ آیا باید این حرف را در نادانی آنها دید و یا در سیستم دروغین انسان دوستانه این کشورها.
اما اگر این کشورها واقعا به انسانیت و نکشتن انسان اعتقاد دارند؟ پس چرا برای پول و فروش اسلحه جنگ به راه میاندازند و هزاران انسان بیگناه را به دام مرگ میکشانند و ده ها هزار نفر را آواره و فقیر میکنند. این عمل جنایت مستقیم است و باید مجازات آن رهبران سیاسی و تیوریسینها و سرمایهداران بزرگ کشورها مخصوصا غربی (که عوامل اصلی جنگها هستند) که سالهاست به دروغ دم از انسانیت و حقوق بشر میزنند ولی دستشان به خونهای زیاد غیر قابل محاسبه آلوده است همانند آنچه با عوامل حزب نازی پس از جنگ دوم جهانی کردند، باشد.
اما با توجه به شناخت این سیستمهای حکومتی ضد مردمی مشخص است که هرگاه بخواهند قوانین را به سادگی عوض میکنند و دروس دانشگاهی و سخنان فلاسفه کاذب دست نشانده را هم. و در نتیجه هرگاه بخواهند حکم اعدام را هم به سادگی توجیه و برای مردمان عادی (و نه ثروتمندان و حاکمان) اجرا میکنند. و یک عده انسانهای ضعیف النفس دنباله رو که در حکومتها و دانشگاههای کشورهای ضعیف نشستهاند نیز به یکباره تمام تفکرات جدید را میپذیرند.
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۳ مای ۲۰۲۵
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان
اپسالا ـ سوید