پیش گفتار:
1- این مطلب سالها پیش برای نشریه ایران تایمز که در آمریکا منتشر میشود نوشته شد که متاسفانه اصل آن را نتوانستم پیدا کنم پس با توجه به یک نسخه کپی که از خود نشریه در اختیارم بود آنرا دوبار نویسی کردم بنابراین تاریخ دقیق آن از دستم خارج شده ولی تاریخ نشر آن در ایران تایمز جمعه 22 آذر ماه 1381 میباشد که قاعدتاً تنها شاید یکی دو هفته از تاریخ نگارش و ارسال آن برای ایران تایمز جلوتر است.
2- چرا این مطلب در آن زمان نوشته شد.
آقای هاشم آغاجری یکی از اساتید دانشگاه در ایران که خود از مجروحان جنگی و حزب الهی ها بود با نظرات دگماتیسم و خشک مذهبیون به ستیز برخواست و مطالبی نوشت و گفت که اوج آن موضوعِ سلسله مراتب مذهبی در اسلام بود که بنظر ایشان از کلیسای غرب به عاریت گرفته شده بود.
در نهایت کار میان او با جناحی از مذهبیون که در قدرت حکومتی جایگاه مستحکمتری داشتند به جاهای باریک کشید.
در این جدل جناح های محافظه کار ایشان را ” آغاجری” مینامیدند و در عوض آنها که خود را اصلاح طلب میخواندند ” آقاجری”؛ و میگفتند دسته دیگر برای تحقیر او را ” آغا” مینامند.
اتفاقاً در نشریه ایران تایمز مطلبی از شخصی به چاپ رسید که سعی میکرد کمی هم حالت طنز به نوشته خود بدهد ( این نوع نگارش نشانه از خود بینی و اعتقاد زیاد به صحت نظرات دارد و البته بیشتر مربوط به آن دسته است که نخوانده ملا هستند)؛ و در نهایت مقصودش این بود که رژیم برای تحقیر این شخص او را “آغا” بمعنی ” خواجه” مینامد.
نهایت از اینکه این موضوع ساده اینچنین پیچیده شده و هرکسی تنها بر برمبنای خواست یا ظن یا دانش ( بی دانشی) خود و نه برمبنای واقعیات چیزی مینویسد مجبور به نوشتن مطلب زیر شدم البته کمی بعد نیز مجبور شدم تکمله ای بر آن بیافزایم.
اکنون نیز بایست یک نکته دیگر بدان اضافه شود.
همیشه گفته اند بی سوادی چیزی بدی است. در کنار آن نیز میگویند کسانی که از دانش کمی برخوردارند خیلی بیشتر از دیگران اظهار فضل میکنند و سعی نمیکنند بدنبال ریشه مسئله بروند.
مثالی معروف میگویند ” نخوانده ملا نمیشود” ولی متاسفانه بسیاری از مردم ” نخوانده خود را ملا و در بالاترین مرحله و پرفسور میدانند” .
بغیر از نمونه مشخص فوق که بسیاری مردم و مخصوصاً آن آقای محترم بدون اینکه حتی نگاهی به نقشه ایران بکنند و چیزی از جغرافیای ایران بدانند چنین گفتند ونوشتند نمونه های بسیار دیگری را هم میتوان یافت که تنها یک نمونه بسیار خوب و جالب آن ارائه میشود.
شخصی را میشناسم و سالها با هم آشنائی داریم. اوهمیشه ادعا دارد که چون ایرانی است و تحصیلات دانشگاهی دارد ایران و… و فرهنگ ایران را میشناسد و بهمین دلیل در مسائل گوناگون نیز اظهار نظر میکند. تا اینکه سال پیش در فستیوال فیلم های ایرانی در اپسالا- سوئد فیلمی مستند از یکی از مراسم اعراب ساکن خوزستان توسط کارگردان جوانی که خود نیز عرب خوزستانی بود و همراه فیلم بعنوان مهمان آمده بود بحثی درگیر شد. در اینجا مطرح شد که حدود 3.5 میلیون عرب در خوزستان زندگی میکنند. در همان زمان بحث این دوست با سواد و همه چیز دان با دهان باز بمن نگاه کرد و گفت ” من نمیدانستم این همه عرب در ایران زندگی میکنند”. با مهربانی وبسیار ساده به او گفتم پس در اینصورت چیزی راجع به ایران نمیدانی.
امثال کسانی که 3.5 میلیون نفر جمعیت کشور و ساکن در یک منطقه را نمیشناسند بسیار زیاد هستند. همین اشخاص وقتی مسائل سیاسی پیش میآید یکباره دارای دانشی وسیع از کشور و تمامی مسائل سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و… میشوند و دیگران را مورد برخوردهای تند قرار میدهند.
متاسفانه کسانی که نمیدانند که نمیدانند مشکل آفرین ترین ها در امور هستند. مخصوصاً در امور سیاسی وقتی مردمی که نمیدانند که نمیدانند در امور مداخله میکنند، با کمترین چیزها تحت تاثیر قرار میگیرند و میتوانند خطرناکتر از هر دشمن خارجی باشند. ضرب المثل درستی میگویند:
دشمن دانا بلندت میکند، بر زمینت میزند نادانِ دوست.
متاسفانه دانش ما درباره ایران اعم از تاریخ، جغرافیا، ترکیب جمعیتی، شناخت دین ها و تاثیرات آنها، فرهنگ ووو بسیار اندک است با اینحال ادعاها…
من در نوشته دیگری که بزودی منتشر میشود اشاره دارم که اکنون که به مطالعه تصوف و عرفان پرداختم متوجه شدم که پیش از داشتن دانشی در این مورد، چیزی از فرهنگ ایران نمیدانستم.
اما حقیقتاً برای داشتن دانشی حداقل از فرهنگ غنی کشوری با تاریخی اینچنین قدیمی باید بسیاری چیزهای دیگر را هم دانست که اشاره به بعضی از آنها در سایر نوشته های من هست و میتوان آنها را در سایتم یافت.
پنج شنبه 15 بهمن 1388 4 فوریه 2010
اپسالا – سوئد حسن بایگان
آغاجری و دانش جغرافیائی
سردبیر محترم ایران تایمز:
نشریه ایران تایمز را همیشه مطالعه میکنم، بی تعارف بگویم که بیشتر از 12 سال است در سوئد هستم و همیشه این نشریه را میخوانم و به دیگران توصیه میکنم. خصوصاً 2 صفحه ترجمه مطالب نشریات جهان از با ارزش ترین صفحات برای من میباشد که از آن سود میبرم. اما در ستون نامه خوانندگان مطالب متنوع است و سطوح متفاوتی را میپوشاند به همین دلیل تا به حال بدان حساسیت خاصی نداشته ام لیکن این بار مطلبی در آنجا آمده بود که چون در رابطه با دانش جغرافیائی و اطلاعات سیاسی قرار میگرفت مجبور شدم کمی فرصت بگذارم، مطالعه وسرکشی به کتابخانه اختصاصی و کوچکم بکنم و جواب حداقل را با مدرک بدهم.
نام آغاجاری را همه در خوزستان می شناسند، بخشی است از توابع بهبهان که جاده آبادان- شیراز از مسیر آن میگذرد. نگاهی به نقشه جغرافیائی ایران مساله را روشن میکند.
در کتاب فرهنگ لغت( در اصل دائرة المعارف) دهخدا و معین هم زیر نام بهبهان و با ( غ) آمده است.
دیگر اینکه در کتاب ” پیوستگی قومی و تاریخی اوغوز- ایل های قشقائی ایران” قبیله ( قایی- قشقائی)، در صفحه 69 جدول طوایف وابسته، ایل آغاجری را آورده و نام آن را چنین نوشته:
ایل آغاج یئرلی ( آغاجئرلی) از ایل های قشقائی به بیان ترکی؛
و در زیر نویس صفحه آمده است:
تیره های ایل آغاجئرلی بعد از 1300 قمری که حدود 800 خانوار بوده اند تعدادی در بهبهان و آغاجاری و هفتگل ساکن شده و تعداد دیگری با تغییر نام به طایفه ” داراشورلو” و ” بویوگ کشکول لی” پیوسته اند.
البته در همان صفحه فارسی شده آن را هم به صورت آغاجری آورده است.
یک اشاره به معانی کلمات آغا و جری ناصواب نیست که آن هم بر مبنای کتاب فرهنگ دهخدا ارائه میشود.
آغا ( ترکی) خاتون، بی بی، سیده، بانو، بیگم، خانم.
در همانجا توضیحی که در رابطه با آغا میآید بسیار جالب است زیرا نشان میدهد که در میان سلاطین ترکمان مقام آغایان بسیار بالا بوده و مشورت با آنان از اهمیت بسیار بالائی برخوردارد بوده است.
از اندرزنامه منسوب به نظام الملک آورده:
کلمه احترامی است که بر سرنام خادمان یعنی خواجه سرایان در آرند چنانکه آقا در دیگر مردم:
آغا بشارت، آغا جوهر.
اما کلمه جری در دهخدا معانی گوناگون دارد و در مجموع 11 مورد، که همگی ریشه عربی دارند و فقط 2 تای آن بعنوان نام دوناحیه یکی در نزدیک شهر بوشهر و دیگری میان قم و همدان است. بهرحال بنظر نمیرسد این کلمه جری و آغا ترکیبی براین پایه باشد.
متاسفانه فرصت بیشتری را نمیتوانم صرف این مسئله و تحقیق در مورد آن بکنم و به همین میزان بسنده میکنم.
اما لازم است اشاره کنم که به عنوان یک فیلسوف صاحب مکتب باسایر نظرات و مذاهب مرزبندی داشته خصوصاً فناتیسم و در ایران، محافظه کاران را مردود میدانم. لیکن هرگاه که برای مبارزه از دانش و مطالعه استفاده نشود نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. پس اگر محافظه کاران نوشته اند آغاجری از نظر تاریخی و جغرافیائی اشتباه نکرده اند اما اگر خود آن شخص به عنوان یک فرد بدون ارتباط با آن سابقه تاریخی که اشاره شد نام خانوادگی خود را آقاجری انتخاب کرده باید او را بهمان نام نامید که خودش خواسته است.
چندی پیش آقای هاشم آغاجری سخنرانی ای داشت که مساله آفرین شد. واقعیت این است که آنچه ایشان در رابطه با ورود سلسله مراتب قدرت مذهبی گفته و اشاره داشته که در اسلام نبوده و از کلیسای غرب وارد گردیده کاملاً صحیح است و کسانی که تاریخ را مطالعه کرده باشند صحت آن را تائید
می کنند.
اسلام دینی بود که در زمان پیدایش بسیار ساده و روان بود و خلفا آدم های بسیار معمولی بودند که در میان مردم عادی قرار داشتند و به همین خاطر توسط همان مردم مورد سوء قصد قرار گرفتند.
در واقع این معاویه بود که خلافت را با سلطنت تلفیق کرد و اساساً هم راه و چاره ای غیر از این نبود و گرنه اسلام در همان مرحله به اتمام میرسید.
اگر حسین پیروز میشد ( که امکان آن هم وجود نداشت) آنگاه پس از مدت کوتاهی به یک دوراهی
می رسید، یا راه معاویه را برود و یا نابود شود. با این حال این تلفیق معاویه با سلسله مراتب مذهبی که اکنون محافظه کاران در ایران براه انداخته اند بسیار تفاوت دارد.
متاسفانه زمان و حوصله من ونامه برای بررسی دقیق این مطلب مناسب نیست زیرا که بحث بسیار وسیع تر و تخصصی تر از آن است که در ظاهر بنظر میرسد و متاسفانه به دلیل فشار در داخل کشور نیروهایی که توان بررسی دارند مجبور به سکوت شده اند، در خارج از کشور نیز کسی پیدا نشده ( یا حداقل من نمیدانم) که این موضوع را از نظر تاریخی بشکافد.
از طرفی طبیعی بنظر میرسد که آن مذهبیونی هم که مطالعه کرده و واقعیت های تاریخی را میدانند به دلیل گره مذهب و قدرت سکوت کنند تا مبادا ضعف های خودشان هم عیان گردد.
اینجانب در همان ابتدا که محاکمه آغاجری شروع شد صحبت کوتاهی حدود 40 دقیقه در یکی از رادیوها داشتم و بعضی فاکت های تاریخی را ارائه کردم و تقاضا نمودم جهت روشن شدن اذهان مردم، کسانی که توان، دانش و وقت دارند موضوع را باز کنند. اما متاسفانه تنها جنبه سیاسی قضیه است که مطرح میگردد، در حالی که طرح قضیه از جانب آغاجری اشاره ای ریشه ای و تاریخی بود که میتوانست راهی علمی برای مبارزه با سلسله قدرتمندان مذهبی باز کرده پنجره هائی را به مناظر جدید بگشاید.
حسن بایگان – سوئد