آیا میان ایران و آمریکا جنگی در خلیچ پارس صورت میگیرد؟
آمریکا توان جنگ با ایران را ندارد!
چهارشنبه ۱۵ آپریل ۲۰۲۰برابر با ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ تعدادی از قایقهای تند روی سپاه پاسداران در اطراف ناو جنگی آمریکا در خلیج پارس مانور داده و بسیار نزدیک شدند.
یک هفته بعد ۲۲ آپریل ۲۰۲۰ سپاه پاسداران برای اولین بار در تاریخ ایران یک ماهواره نظامی به فضا فرستاد.
همانروز و پس از اعلام موفقیت آمیز بودن ارسال ساتلیت ایران، آقای دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا دستور شلیک به قایقهای ایرانی را صادر کرد.
در این شرایط که جهان بواسطه بحران کرونا در قرنطینه به سر میبرد و خسارات مالی فراوانی بر همه وارد شده و تمام اخبار جهان به این بیماری و سقوط بازارها و قیمت نفت مشغول است این موضوع میتواند جای کرونا را در اخبار بگیرد مخصوصا اگر ماجرا کمی داغ تر بشود.
قاعدتا رهبران کشورها وقتی تصمیماتی بویژه اینچنین حساس اتخاذ میکنند مسائل و مشکلاتی را که ممکن است پیش بیاید در نظر میگیرند.
پس باید بعضی مهمترین مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید را دید.
الف – پس از دستور ترامپ مبنی بر شلیک به قایقهای ایرانی، سپاه پاسداران از ادامه این کار اجتناب کرده دیگر به ناوهای آمریکائی نزدیک نمیشوند.
این کار سرشکستگی و پذیرش شکست نظامی قبل از شروع برای ایران است یعنی تنها با یک تهدید عقب نشست.
دیگر اینکه نشان میدهد کارهای ایران از روی حساب و کتاب و آینده نگری نیست. مگر اینکه تصور شود که ایران فقط برای آزمایش آمریکا چنین کاری را کرده است. اما اگر چنین هم باشد اکنون در تله پاسخگوئی است. پس یا باید به پذیرد که عقب نشینی بکند و یا:
ب – ایران به دستور ترامپ بهائی نمیدهد و این کار را تکرار میکند و ایران متقابلا آمریکا را تهدید میکند.
اگر ایران چنین تصمیمی بگیرد و اجرا بکند مسلما این نیروهای کوچک و آسیب پذیر خود را بدون پشتوانه به قتلگاه نخواهد فرستاد تا هدف قرار بگیرند و به سادگی کشته بشوند. بلکه نیرویهای مخصوص موشکی را هم برای هدف قرار دادن ناوها آماده میکند.
قاعده کار نیز چنین است که ایران اعلام میکند که اگر ناوهای آمریکائی (ایران آنها را تروریست نامیده است) به نیروهای ایرانی شلیک بکند آنگاه با عکس العمل نیروهای پشتیبانی روبرو خواهد شد.
حاصل این جریان حتی در حد جنگ لفظی چه خواهد بود!
اگر چنین بشود یعنی جنگ در خلیج پارس که نتیجه آن کم شدن صادرات نفت و بالا رفتن قیمت نفت و نظامی شدن منطقه یعنی فروش اسلحه خواهد بود.
در آمریکا سعی میشود نوعی به اصطلاح اختلاف یا جناح بندی را نشان بدهند و میگویند دو جناح بازها و کبوترها که یکی نفتی – نظامی است وجود دارند.
اگر این داستان واقعی باشد پس با شکست نظامی آمریکا در سوریه و عقب نشینی یا پایان طرحی که باید به اسم داعش رقم میخورد، در آمریکا آقای ترامپ را به ریاست جمهوری رساندند و اولین اقدام او متوقف کردن بعضی جنگها و هزینههای جنگی بود. هرچند پس از آن مقدار زیادی سلاح با طرح ایران هراسی به شیخ نشینهای منطقه فروخته شد.
اکنون و این روزها نیز وضعیت نفت به جائی رسید که قیمت آن بسیار پائین آمده و حتی در آمریکا به زیر صفر رسیده است.
نتیجه اینکه این جناح کاملا متضرر شده است.
در همین جا یک سئوال مطرح میشود:
آیا ایران قصد دارد این جناح را کمک بکند؟
از این کار چه چیزی بدست میاورد؟
از طرفی پس از حدود یک قرن که یهودیان صهیونیست قدرت مطلق جهان هستند و فراماسیونرها (در اصل شاهان اروپا) را در اوایل قرن بیستم از قدرت انداختند، اکنون دوباره و پس از شکست آمریکا در سوریه، فراماسیونرها سربرآوردهاند و میخواهند جایگاه سابق خود را بدست آورند.
در چنین وضعیتی که اختلاف میان فراماسیونرها و صهیونیستها در پشت پرده دارد بالا میگیرد نقش ایران در این میان چگونه است؟
جناحهائی در ایران با نام اصلاح طلب چندین سال است که رابطهاشان را با فراماسیونری برقرار کردهاند و اکنون به کمک آنها آمدهاند و بر همین روال فراماسونها نیز در پشت پرده از ایران حمایت میکنند. این روند اکنون بسیار کند و سخت است ولی بزودی موقعیت عوض خواهد شد و این روند شتاب بسیار زیادی خواهد گرفت. در آن زمانیکه جابجائی قدرت میان صهیونیستها و فراماسیونرها (شاهان اروپا) صورت بگیرد اقتصاد ایران نیز به سرعت رشد خواهد کرد.
امکان کنار آمدن و مصالحه ایران با صهیونیستها شاید از صفر بالاتر نباشد و البته خود صهیونیستها نیز در پائین نگهداشتن امکان مصالحه نقش زیادی بازی کردند.
توجه شود که در کشور آفریقای جنوبی تضاد میان فراماسیونری و صهیونیسم کاملا علنی است.
نقش کتاب من در این میان کاملا تعیین کننده است!
در انجیل یا عهد جدید تلاش شده عیسی مسیح را یهودی نشان بدهد. این تلاش مخصوصا پس از اینکه یهودیان قدرت مالی قویی شدند با تکثیر میلیاردی عهد جدید همراه با عهد قدیم و تبلیغات مخفیانه ولی ریشه ای، کار به جائی رسید که بسیاری مسیحی صهیونیست شدند تا حدی که خود را نوکر و بنده یهودیان معرفی میکنند. نمونه بسیار عیان آن در همین زمان آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و رقیب انتخاباتی او هیلاری کلینتون و شاید تمامی روسای جمهوری و نخست وزیران و وزیران در اروپا و آمریکا باشد حتی شاهان اروپا و بسیاری کلیساهای آنها نیز اکثرا چنین هستند. این بندگی بدون قید و شرط شرایطی برای یهودیان صهیونیست ایجاد کرد که بسادگی بر تمام سیاست، اقتصاد و… غرب غالب شده اند.
حال پس از حدود دو هزار سال من در کتاب “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، آنها مندائی بودند” این تصور غلط را باطل کردم. با پذیرش مستنداتی که در این کتاب مطرح کردهام دیگر یهودیان صهیونیست ابدا نمیتوانند موقعیت خود را حفظ بکنند. با این تغییر تمام وضعیت قدرت در جهان بهم خواهد خورد. هرچند هم اکنون در صدر قدرت جهان کتاب من را خوانده و پذیرفتهاند و تغییرات در حال شکل گرفتن است ولی بدلیل اینکه یهودیان صهیونیست تمام نبض اقتصاد جهان را در دست گرفتهاند این تغییر زمان میبرد. یعنی اعلام ورشکستگی یک تاجر بزرگ بقیه را هم ورشکست می کند در نتیجه این کار با احتیاط پیش میرود و مخصوصا در بالاترین سطح آکادمیک جهان و جریانات وابسته به قدرتهای جهانی این کتاب در حال مطالعه و بررسی است.
در این میان آنانیکه با خواندن کتاب من به فریبی که خوردند و در نتیجه آن قدرت زیادی را به صهیونیستها دادند پی بردند، دنبال دستیابی به موقعیتی دیگر و برتر هستند آنها از ایران و موقعیت آن استفاده میکنند تا به حریف فریبکار ضربه بزنند.
آیا ایران در جهان تنهاست و منزوی شده است؟
آمریکا و اسرائیل با تبلیغات بسیار گسترده سعی زیادی کرده و میکنند تا ایران را منزوی و تنها نشان بدهند. اما واقعیت ابدا چنین نیست. اگر ایران تنها و منزوی بود هم اکنون همانند ونزوئلا به فقر گسترده افتاده بود ولی میبینیم که چنین نیست و با وجود تمام فشارهائی که آمریکا وارد میکند اما باز ایران ثروتش از بسیاری کشورهای جهان بیشتر است و وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، آزادیها، قدرت نظامی و…و حتی فساد اداری ورشوه خواری و دزدیهای حکومتیها، ایران در قعر جدول جهانی نیست بلکه در میانه آن قرار دارد. برای درک این نکته باید چشمها را بررسانهها (مخصوصا غربی و دشمنان علنی ایران) بست و خود وارد میدان شد؛ یکی از آنها رفتن به کشورهای مختلف جهان و دیدن وضعیت اقتصادی و زندگی مردم و…از نزدیک و بدون واسطه است. دیگری دیدن دزدی های کلان و فسادهای ده ها میلیارد دلاری و رشوه های بسیار زیاد اما بصورت مخفی و یا در ظاهر قانونی، در غرب است که توسط دولتها در اختیار سرمایه داران بزرگ بین المللی حاکم بر کشورها قرار می دهند. این مبالغ آنقدر زیاد است که در مخیله نمیگنجد.
از طرفی حتی آمریکا که بیشترین ثروت مردم جهان را غارت میکند و ثروتش به تنهائی درصد بسیار بالائی از ثروت جهان را تشکیل میدهد حدود ۲۵ درصد مردمانش زیر خط فقر هستند و وضعیت سانسور و دیکتاتوری در آن بسیار بالاست ولی به دلایل آشکار سروصدای آن بیرون نمیآید. فقر در این چنین کشور ثروتمندی وقتی در مقایسه با کشورهای فقیر و حتی متوسط مانند ایران قرار بگیرد یعنی ظلم و ستم و نابرابری در امریکا بیشتر از آن کشورهای دیگر است.
در اصل حکومت آمریکا دمکراسی نیست بلکه الیگارشی متمایل به دیکتاتوری است.
بهر حال بعضی کشورهای قدرتمند جهان مانند چین به دلایلی، روسیه به دلایلی دیگر و هند از زاویهای دیگر نمیخواهند کمر ایران بشکند. بعضی کشورهای ضعیف نیز چنین چیزی را نمیخواهند که تعداد آنها نیز زیاد است. فراماسیونری نیز در این معادله نقش بزرگی دارد و نمیخواهد ایران تسلیم یهودیان صهیونیست بشود زیرا انگاه دیگر به این سادگی نمیتواند به مقام سابق از دست رفته خود باز گردد.
ایران به یک نقطه کلیدی و حساس و بالانس قدرت در جهان تبدیل شده است.
امکان تجزیه ایران با ارسال ساتلیت نزدیک به صفر شده است!
کشوری که به سطح فرستادن ماهواره نظامی رسید یعنی تا حد زیادی ارتش و سازمانهای اطلاعاتی خود را از زیر کلید قدرتهای بین المللی (صهیونیستها) که صاحبان ساتلیتها هستند خارج کرده و به مرحله خطرناکی برای اینها رسیده است. بویژه اینکه امریکا و اسراییل و نزدیکانشان تنها پس از قرار گرفتن ماهواره نظامی ایران در مدار و از طریق اعلامیه ایران متوجه شدند. این امر از جنبه نظامی ( با توجه به ادعای امریکا که همه جهان را زیر نگاه کنترل دارد) موفقیت بسیار بزرگی به حساب می اید و ضربه بزرگی به قدرت نظامی امریکا بود. یعنی امریکا و اسراییل و همدستانشان دیگر کنترلی بر موقعیت نظامی ایران ندارند. پس احتمال اینکه ایران کارهای دیگری کرده باشد یا بکند که هیچ کشوری از آن مطلع نشود بسیار زیاد است. این امر احتمال حمله نظامی به ایران و همچنین امکان تجزیه ایران را نزدیک به صفر می کند.
کشورهای قدرتمند و جنگ افروز جهان، کشورهای با سلاحهای استراتژیک مانند پاکستان و ایران را به جنگ داخلی و تجزیه نمیکشانند زیرا معلوم نیست که در این میان یکباره نیروئی جهت انتقامکشی ضربهای اساسی و بسیار جدی به غرب وارد کنند.
اگر ایران اتمی بشود دیگر ابدا و ابدا امکان تجزیهاش نخواهد بود.
هیچ کشوری تمایلی نخواهد داشت که در یک کشور اتمی مثل ایران جنگ داخلی بشود. زیرا آنگاه امکان اینکه بمبی بر جائی مثلا اسرائیل انداخته شده و فاجعه جهانی ایجاد بشود هست.
بررسی موقعیت و توان جنگی آمریکا و ایران
چند سال پیش آنگاه که آمریکا با تمام قوا و آمادگی کامل جنگی در تمام اطراف ایران بود و ایران راتهدید کرد در یک مقاله با بررسی موقعیت و توان نظامی آمریکا نشان دادم که آمریکا چنین توانی را ندارد. برای اینکار کافی بود نگاهی به حمله آمریکا به عراق در زمان صدام حسین انداخته میشد. هم اکنون نیز این کار را با مقایسه امروز ایران که بسیار قویتر از آن زمان و آمریکا که ضعیفتر از آن زمان است، انجام میدهیم.
– آمریکا برای حمله به عراق در زمان صدام حسین ابتدا از او خواست تا موشکهای تا حداکثر برد یک صد کیلومتر را تخریب کند که صدام برای جلوگیری از جنگ اشتباه کرد و آنها را نابود نمود.
اما ایران امروز موشکهای با برد بیشتر از دوهزار کیلومتر دارد و حتی موشکهای ضد کشتی که تا حدود هفت صد کیلومتر برد دارند و در نتیجه تمام کشتیهای آمریکا در خلیج پارس و بیرون آن تا چنین مسافتی را مورد هدف قرار میدهند در نتیجه آمریکا برای حمله به ایران یا حتی جنگ محدود با ایران باید کشتیهایش را از تیررس خارج بکند و سربازانش را هم از پایگاهایشان که در تیررس موشکهای ایران هستند خارج کند.
مسلم است که اگر جنگی میان ایران وآمریکا صورت بگیرد شیخ نشینهای ضعیف حاشیه خلیج پارس ابدا جرات درگیری نخواهند داشت. هرچند اخیرا صدها میلیارد دلار هزینه خرید سلاحهائی کردند که ظاهرا بسیار پیشرفته است.
– همچنین آمریکا یک روز پیش از حمله به عراق تمام سیستم مخابراتی عراق را که از مسیرساتلیتهای غرب (آمریکائی) بود قطع کرد. یعنی دیگر ارتباط صدام حسین با نیروهایش برقرار نبود و تمام سازماندهی جنگی او فلج شده بود.
اما آمریکا یا ترامپ رئیس جمهوری این کشور درست زمانی ایران را تهدید به جنگ میکند که ایران چند ساعتی بود ساتلیت نظامی خود را در مدار قرار داده بود یعنی از زیر کلید آمریکا خارج شده بود و چشم و گوش خود را دارد. و نه تنها آمریکا را از کنترل تماسها و…ایران برکنار میکند بلکه حتی نیروهای آمریکائی و… را هم شناسائی میکند.
آمریکا در زمان صدام با وجودیکه نیروهای زیادی را در منطقه داشت با اینحال ماهها زمان لازم داشت تا تدارکات کافی برای جنگی آنچنان کوچک (در برابر جنگ با ایران) را آماده بکند.
یکی دیگر از فاکتورهای مهم نیز جمعیت و گسترش کشور است. عراق وسعتی کمتر از ایران و جمعیتی خیلی کمتر داشت. پس نیروهای انسانی که آمریکا باید وارد جنگ با ایران بکند باید چندین برابر آن جنگ باشد.
مگر اینکه آمریکا بخواهد از سلاحهائی مثلا بمب اتمی برعلیه ایران استفاده بکند.
نکته اینجاست که آمریکا چندین هزار کیلومتر از این منطقه دور است ولی ایران در خانه خودش است و تمام توان رزمیاش آماده و در کنارش میباشد. یعنی سیستم ایران دفاعی در خانه خود است و سیستم آمریکا تهاجمی در خانه دیگران.
راه رشد نظامی یا اقتصادی است؟
پیشتر اشاراتی داشتم که برای مستقل ماندن و رشد کردن باید اقتصاد قوی و ارتش قوی داشت و دستیابی هرکدام از اینها بسیار سخت است. آمریکا اجازه داشتن اقتصاد و ارتش قوی را نمیدهد.
اما اکنون آمریکا فشار حداکثری اقتصادی را بر ایران وارد کرده است و ایران چیزی بیشتری ندارد که از دست بدهد. در نتیجه ترسی از نیرو گذاشتن برای دستیابی به سلاحهای پیشرفته روز ندارد.
در اساس اکنون آمریکا، ایران را در موقعیتی قرار داده که مجبور است تمام نیرویش را برای دستیابی به برترین سلاحها بکار ببرد. و مسلما آنگاه که از این مرحله گذر کرد و ثابت نمود که آنچنان قدرت نظامیی است که آمریکا و هیچ کشور دیگر جرات حمله و یا زور گوئی به او را ندارند، آنگاه مسیر رشد اقتصادی را نیز بناچار بر روی او باز میکنند.
نقش بیماری “ویروس کرونا” در این میان چیست؟
متاسفانه سیاسون و رسانهها آنچنان دروغگوهستند که تمام اعتماد میان آنها و مردمان از بین رفته است. بهمین دلیل معلوم نیست بیماریی که بنام “ویروس کورونا ۱۹” معروف شده است تا چه حد واقعا خطرناک است که اینچنین اقتصاد جهان را بخاطر آن به تعطیلی کشاندهاند.
زمانیکه این بیماری از چین شروع و به ایران رسید رسانهها سروصدای بسیار کردند و…در همان زمان آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا آنرا به مسخره گرفت. اما پس از چندی بیماری به کشور خودش رسید و بیشترین تعداد بیمار و کشته را در جهان بخودش اختصاص داد که هنوز هم ادامه دارد. سپس ایشان به جای نقد خود، نوک حملات را بطرف چین گرفت.
بهرحال اینکه بیماری “ویروس کرونا” را وسیلهای برای تعطیلی اقتصاد جهان کردند نوعی شک بزرگ ایجاد میکند. آیا واقعا اگر جلوی آن گرفته نمیشد میزان مرگ از آنفولانزا بیشتر میشد؟ زیرا اکنون این تعداد بیمار و کشته از آنفولانزا و حتی سرطان بسیار کمتر است. چرا با چنین انرژیی راهی برای درمان سرطان پیدا نمیکنند؟
آیا این به اصطلاح بیماری بیشتر از آنکه بیماریی کشنده باشد بازیچهای سیاسی است تا وضعیت اقتصادی جهان را چنین بکنند که کردند.
آیا این در همان رابطه جنگ مخفی میان صهیونیستها و فراماسیونرها و سایر نیروهای جهان است که در آن ایران نقش مهمی بازی میکند؟
نتیجه
امکان درگیر میان ایران و آمریکا در حد کوچک وجود دارد تا به این ترتیب وضعیت از بحران “ویروس کرونا” خارج و تحولات در جهت تغییرات درون آمریکا نیز صورت بگیرد. همچنین قیمت نفت بالا برود.
لیکن امکان جنگ بزرگ میان ایران و آمریکا نیست. زیرا آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا مرد جنگ نیست ولی خود را در تله انداخته است و دستور حمله را صادر کرده است و اگر درگیری صورت بگیرد او برنامهای برای جنگ از پیش نداشته است. همچنین تمام آنچه را که جناحی که او را برای آن مورد بر سرکار آورده برباد داده است و دیگر کنترلی بر اوضاع داخلی آمریکا هم نخواهد داشت.
آمریکا ابدا توان نظامی و مخصوصا اقتصادی یک جنگ طولانی آنهم با کشوری مثل ایران را ندارد.
ایران نیز با چنین وضعیت اقتصادی، توان جنگ طولانی را ندارد. اما در یک جنگ/درگیری کوتاه مدت برد با ایران خواهد بود.
۲۲ آپریل ۲۰۲۰
اپسالا – سوئد
م. حسن بایگان