چند روز پیش شور حسینی جمعی از ایرانیان را فرا گرفت. دستگاههای تبلیغاتی غرب سروصدای زیادی براه انداختند و … و بعضی باور کردند که دارد در ایران اتفاقاتی میافتد و بزودی رضا پهلوی به ایران میآید و شاه میشود و بعضی سازمانهای سیاسی دیگر نیز خود را آماده میکردند که آنها باید جای حکومت کنونی را بگیرند و… و هنوز هیچ نشده، میان آنها داشت دعوای قدرت و جانشینی در میگرفت.
اما:
مثل روز روشن بود که آن سر و صداها را غرب در آستانه جلسات برجام و بعضی مسائل دیگر، برای امتیازگیری از رژیم براه انداخته بود، وگرنه داستان سرنگونی رژیم و آمدن امثال رضا پهلوی فقط بازی سیاسی و سوءاستفاده غرب از این افراد میباشد و کار به این آسانیها نیست. و اکنون دیده میشود که هیچ صدائی از آنها برنمیآید.
رژیم ایران علیرغم تمام اختلافات داخلی هنوز آنچنان از انسجام و گستردگی (حضور در همه جای کشور و تعداد نیرو) برخوردار است که هیچ اپوزیسیونی ابدا در آن حد نیست.
رژیم حتی قادر به رویارویی با غرب و توطئههای کشورهای قدرتمند جهان است و در بعضی کشورها نفوذ دارد. هیچکدام از آنهاییکه خود را اپوزیسیون میدانند آنقدر توان ندارند که بتوانند رژیم را سرنگون بکنند و کمترین توان رویاروئی با استعمارگران و استثمارگران را هم ندارند.
بیاییم فرض محال (فرض کاملا محال) را در نظر بگیریم که اپوزیسیون با کمک قدرتهای خارجی و معجزه و کمک اجنه و… بدون هیچ خون و خونریزی و جنگ داخلی حاکم بشود، یعنی رژیم بگوید بفرمایید ما میرویم کنار و حکومت را دو دستی با کمال میل به شما میدهیم.
حال چنانچه این نکته را کنار بگذاریم که به کدام اپوزیسیون میدهد و کدام یک جایگزین خواهد شد و چه درگیریهایی (حتی نظامی) میان آنها بوجود خواهد آمد و همچنین آشفتگی بی حد و جنگ داخلی در کشور (که اینهم جزو برنامه های کشورهای خارجی مداخلهگر هست)، و اینکه باز هم یک عده با جیب خالی میآیند و میخواهند جیب خود را پر بکنند و روز از نو و دزدی از نو و…
و اگر همه اینها را هم نادیده بگیریم اما:
در این بحرانها (که صد در صد خواست غرب و جزو برنامههایش است) توقعات و برنامههای دولتهای استعماری غرب شروع به خودنمایی میکند و برای اینکه از شر کشوری بزرگ با موقعیتی استراتژیک راحت بشوند ایران را تجزیه خواهند کرد.
در این میان نه تنها غرب بلکه بسیاری کشورهای منطقه نیز دست بکار میشوند تا هرکدام قسمتی را ببرند کمترین آن امارات است و جزایری در خلیج پارس را میگیرد.
این اساس تمام تلاشهای غرب برای به اصطلاح کمک به دمکراسی، آزادی و… در ایران است. تمام این شعارهای دروغین برای فریب مردمانی ساده لوح است و در پشت آن خواستههای مادی این کشورها قرار دارد.
عدم دانش تاریخی – سیاسی باعث میگردد که بعضی مردم متوجه آنچه در دهانشان گذاشته میشود، نباشند.
پس از برکناری سلسله قاجار قرار بود ایران جمهوری بشود اما چون کشور ظرفیت اینچنینی نداشت و زمینههای مادی و تاریخی آن نبود مجبور میشوند دوباره به حکومت سلطنتی برگردند و رضا خان میرپنج را شاه میکنند.
اما رضا شاه چون هیچ زمینه قبلی و شرایط شاه بودن (پشتوانه قومی قبیلهای/نیروی انسانی و مخصوصا مالی) را نداشت؛ یعنی هیچ چیزی به ارث نبرده بود و صفر مطلق بود بزرگترین شاه غارتگرتاریخ ایران میشود.
همین جا باید این درس را گرفت که با شرایط کنونی جهان و ایران، امکان اداره کشور توسط مردمان با جیب خالی نیست و هنوز کسانیکه پولدارتر هستند قدرت حاکم (مخصوصا در غرب) هستند.
پس برکناری رژیم کنونی و آمدن مردمانی بی پول، دور باطل است و دوباره این دسته افراد با جیب خالی، باید دست به غارت بزنند تا جیبهایشان پر بشود.
موضوع دوم برکناری حکومت شاه/سلطنتی و آمدن جمهوری اسلامی بود، هرچند از ابتدا موضوع حکومت ولیفقیه مطرح شده بود ولی بهرحال واقعیت جامعه نیز نشان داد که در چنین جوامعی هنوز یک فرد باید تصمیم گیرنده باشد. البته در حکومتهای غربی نیز در نهایت نخست وزیر یا رییس جمهوری تصمیم میگیرد (مخصوصا در آمریکا). ولی سیستم آنها کاملا متفاوت است زیرا تصمیمات در پشت صحنه توسط سرمایهداران بزرگ گرفته میشود و رییس جمهوری یا نخست وزیر نماینده آنهاست. اما در کشورهایی مانند ایران تصمیم گیرنده پشت پرده وجود ندارد بلکه همه علنی هستند و…
این مباحث را پیشتر مفصل نوشتهام.
چرا رژیم ایران در مرحله بحران و سرنگونی نیست!
رژیم ایران تازه دارد درکی از بازیهای سیاسی روابط بینالمللی و… مییابد و وارد آنها میشود و بهمین دلیل در حال تقویت شدن است.
رژیم ایران تا این اواخر درگیر بحران داخلی بود زیرا جناح غربگرا دولت را در اختیار داشت و جناح دیگر با او مخالف بود و در نتیجه هرکدام یک طرف طناب را میکشیدند. حال جناح مخالف غرب در دولت، مجلس و قوه قضائیه قدرت را دارد و در حال حرکت به سوی توافقات هرچه بیشتر با شرق است. این موضوع برای غرب و طرفدارانش در ایران خوشآیند نیست در نتیجه آنها همه باهم از تمام ظرفیتهای تبلیغاتی خود استفاده میکنند؛ در حالیکه پیش رفتی جدی در برنامههای آنها دیده نمیشود.
رویاروئی شرق با غرب نیز موضوع روز است؛ امری که همه دست اندرکاران سیاست و حتی مردمان عادی به آن آگاه هستند.
رژیم حاکم بر ایران هرچه بیشتر روابط خود را با شرق توسعه بدهد بر قدرتش افزوده خواهد شد.
بی جهت نیست که در میان دهها کشور در جهان بریکس (اتحاد برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی)، ایران را در سطح رئیس جمهوری به جلسه سالیانه خود دعوت کرده و پیوستن ایران به این اتحادیه مورد بررسی است. اتحادیهای که از زاویه اقتصادی خود را در برابر غرب قرارداده است و صراحتا ادعای مقابله با آن را دارد.
پیام:
آنانیکه از فلسفه من پیروی میکنند باید از جوگیر/احساساتی شدن و از دست دادن کنترل وعقل، دوری کرده و خود را بازیچه دست هیچ قدرت داخلی و خارجی قرار ندهند.
ابتدا باید سیستم فکری/تیوری سیاسی منسجم، مناسب با فرهنگ و خصوصیات هر کشور را در آن کشور ایجاد کرد.
هیچ دو کشوری کاملا بهم شبیه نیستند، نه تنها درون آنها با سایرین متفاوت است بلکه روابط خارجی آنها نیز دیگرگونه میباشد.
نتیجه آنکه با توجه به تفاوتهای اساسی میان کشورها نباید دنبال کپیبرداری بود بلکه میتوان از دستآوردهای جهانی استفاده کرد و برنامههای مناسب خود را ریخت.
۲ ژولای ۲۰۲۲
۱۱ تیر ۱۴۰۱
اپسالا – سوید