دیروز در مرکز شهر گروهی از کردهای سوریه میزی گذاشته بودند با آنها صحبت کردم و اینکه پس از درخواست ترکیه برای تحویل سیاسیون کرد ساکن سوید چه میشود و… شخص مسئول گفت: پدر من نفر اول در لیست بود ولی او مرده و در قبرستان همین شهر دفن است.
آنها همکاری نظامی با دولت سوریه را در مقابل ترکیه آغاز کردهاند. البته اشاره داشت که آنها هیچگاه مستقیما با دولت سوریه مخالفت و جنگ نداشتهاند و…
اما این نکات و اینکه رابطه آنها تا چه حد بوده را کنار گذاشته به نکتهای میپردازم که فکر نمیکنم تا بهحال هیچ کسی و هیچ ارگانی به آن کمترین اشارهای داشته باشد اما من چندین بار از سالها پیش نوشتم:
“اپسالا شاید مرکز تصمیمگیریهای بزرگ سیاسی در اروپا باشد.”
حالا دلیل آن و چرخش در آن را بیان میکنم.
سوید تاکنون خود را وارد هیچ اتحادیه علنی نظامی و در نتیجه صراحتا امنیتی نکرده بود و ادعای بیطرفی داشت. هرچند در پشت پرده روابط امنیتی و ارسال گزارشات صورت میگرفت.
بهواسطه اینکه سوید در جهان خود را بهعنوان کشوری بیطرف و حافظ همه گروههای سیاسی نشان داده بود بیشتر سازمانهای سیاسی جهان که تحت پیگرد دولتهای خود و احتمالا دیگر کشورها بودند به سوید میآمدند و در این میان رهبران آنها دانسته و بیشتر نادانسته به اپسالا میآمدند/آورده میشدند، تا همه آنها را در یک نقطه جمع کرده که هم کنترل آنها سادهتر باشد و هم آنانی که باید با داشتن مجموعهای از اطلاعات به تحلیل وقایع جهان و یا مناطقی از جهان بپردازند به سادگی جمع شده و جلسات خود را برگزار کنند و بتوانند سریعا نتیجهگیری و برنامهریزی کرده و آن سازمان یا سازمانهای مشخص را سازماندهی و یا حتی سازمان/تشکل/حزب … جدید و افرادی جدید را بسازند یا سرکار بیاورند.
نکته:
اما داستان من متفاوت بود. علیرغم اینکه ورودم به سوید خاص بود و افراد خاص و حتی از بزرگترین خبرنگاران را با من در ارتباط قرار دادند اما من را برای اپسالا نمیخواستند و تلاش زیادی کردند تا به این شهر نیایم و سختیها کشیدم. لیکن آنموقع از ماجراهای پشت پرده مطلع نبودم.
مدت کوتاهی پس از ورودم به سوید و بودن در کمپ مخصوص پناهندگان سازمان ملل (البته آپارتمانهایی کامل و با همه تجهیزات بود)؛ من را به شهر “اوره برو” فرستادند. یکی از مسئولان در پاسخ من که نمیخواستم آنجا بروم بلکه استکهلم؛ با عصبانیت گفت: من پناهندگانی دارم که دو سال است اینجایند و هنوز هیچ جائی برایشان مشخص نشده است. من نمیدانم چه کسانی (در اداره مهاجرت، مقامات بالا) پشت پرونده تو بودند که در عرض حدود یک ماه تو را به شهر بزرگ و خوبی میفرستند، اگر نروی تو را به شمال سوید میفرستم.
حال پس از سه دهه دلائل آن داستان را متوجه میشوم.
اما:
اکنون با پیوستن سوید به ناتو و درخواست ترکیه برای تحویل شهروندانی که آنها را تروریست و مخالف ترکیه مینامد وضعیت تغییر خواهد کرد. حال سوید دیگر حتی در ظاهر هم کشور امنی برای این سازمانها نیست زیرا سوید میبایست در همکاری با ناتو، رسما اطلاعات امنیتی را در اختیار ناتو قرار بدهد و این حتی بدان معنا است که سوید قانونا کاملا حق دارد که خود (و سایر کشورهای عضو ناتو نیز) تمام حرکات افراد سیاسی را زیر نظر بگیرند.
شاید تا بهحال بعضی سیاسیون غیر سویدی متوجه نبودند که در کشورهای غربی کاملا زیر نظر پلیس امنیتی هستند. اینکار برای غرب بسیار ساده است زیرا برای کنترل سیاسیون هرکشوری از مردمان همان کشورها استفاده میکنند.
آنانی که رژیم ایران را تمسخر میکنند که غرب در سیستم امنیتی آنها نفوذ کرده باید بدانند که این نفوذ در سازمانهای مختلف سیاسی تمام جهان، در کشورهای غربی کاملا گسترده است حتی بسیاری از این سازمانها ساخته دست خود کشورهای غربیاند و همچنین بعضی از آنهائی که در حال از میان رفتن هستند را به اشکال مختلف سرپا نگه میدارند تا زمانی از آنها استفاده بشود حتی/مخصوصا امثال داعش و…
خرید افراد هیچ کار سخت و گران قیمتی نیست و گاه حتی یک ریال هم برایشان هزینه ندارد؛ کافی است کسانی را که آرزوی اقامت دارند به سادگی زیر کلید بگیرند؛ و یا حتی سیاسیون قدیمی و صادق را هم با در تلههای مختلف (مالی و یا اخلاقی با گرفتن بعضی فیلمها، پرداختها و…) انداختن، وادار به همکاری بکنند که البته این افراد به علت اینکه هیچ راهی ندارند تا آخر عمر مجبور به همکاری هستند. اینها از بیچارهترین مردمان هستند.
اکنون چه تغییری صورت میگیرد!
حال با تغییر سیاست سوید، سازمانهای سیاسی مخالف حکومتها نیز باید راه دیگری بیابند.
– یا به طور علنی و آشکارا و آگاهانه در خدمت غرب باشند.
– یا باید روش خود را در مبارزات داخل کشورشان عوض بکنند.
– و یا به کشورهایی دیگر بروند و یا رهبری را به کشورهای دیگر ببرند.
اینجاست که تغییری اساسی ایجاد خواهد شد.
و در این میان اپسالا که به دلیل آنچه گفته شد مرکزی خاص در سیاست غرب بود (مثلا در زمان حمله آمریکا به افغانستان خبری پخش شد که سیا برای بررسی و… این جنگ مرکزی در اپسالا تشکیل داده است) اکنون دیگر نمیتواند به آنچه بوده ادامه بدهد.
این نکته را بزودی سازمانهایی که عقل/دانش سیاسی دارند، خواهند فهمید.
ترکیه و درخواست یک مرده را چگونه باید تعبیر کرد:
۱- اولین و سادهترین تعبیر آنست که سازمان امنیت ترکیه بسیار ضعیف است و نیروئی در شهر اپسالا و فراتر از آن ندارد تا متوجه بشود که فلان شخص فوت کرده و او را در لیست مردهها بگذارد.
قاعدتا سازمانهای امنیتی باید پیگیر این دسته افراد سیاسی باشند. همچنین زمانیکه چنین فردی میمیرد خبرش در رسانهها و حتی حداقل در نشریات داخلی آنها و یا … منتشر میشود. پس اگر سازمان امنیت ترکیه تا این حد ضعیف است که از خبر مرگ یکی از رهبران اپوزیسیون مطلع نشده و در کنار آن سازمانهای امنیتی دیگر و اعضا ناتو او را در جریان نگذاشهاند، با یک نیروی بسیار ضعیف روبرو هستیم که بهقول معروف حتی نمیتواند دماغ خود را پاک بکند.
۲- احتمال فریب: اینکه ترکیه عمدا و برای فریب اسم این شخص را گذاشته است تا به نوعی خود را خارج از محدوده عملیات جاسوسی امنیتی در سوئد نشان بدهد و حتی به این سازمانها علامت/سیگنال اشتباه بدهد تا آنها دنبال عوامل جاسوسی ترکیه نباشند.
نکته:
در همین شهر اپسالا حتی نیروهای “گرگهای خاکستری” نیز وجود دارند.
همچنین چند سال پیش در بحران جنگ سوریه، کشور ترکیه یک مرد کرد سوریهای (معلم زبان عربی) را از همین شهر اپسالا بهعنوان رهبر یک گروه سیاسی- نظامی به سوریه برد و…
پس بدست آوردن چنین اخباری برای ترکیه میتوانست از آسان هم آسانتر باشد.
پیام
پیروان فلسفی من میدانند که در تفکرات من خشونت، انقلاب و آدم کشی برای دستیابی به قدرت وجود ندارد. پس نیازی به وطن فروشی و خود فروشی نیست.
نخست باید نیرو را برای تعیین تیوریهایی جهت اداره کشور و مسائل اجتماعی و روابط بینالمللی متمرکز و آنها را ارائه داد و اکثریتی از مردمان را به درک و قبول آنها متقاعد کرد. این کار ابتدا توسط نیروهایی با دانش برتر در این علوم صورت میگیرد.
۱۰ ژولای ۲۰۲۲
۱۹ تیر ۱۴۰۱
اپسالا – سوید