در سفرهایم به کشورهای مختلف تعداد زیادی پروفسورهای فلسفه را ملاقات کردم و آنها با شنیدن فلسفه من آن را معقول و منطقی یافته آماده پیروی از آن و حتی کنار گذاشتن کتب فلاسفه غرب و تدریس فلسفه من بودند.
در کشورهایی که تعصبات مذهبی وجود داشت مشکل تدریس را مطرح میکردند توصیه من چنین بود و هست:
لازم نیست شما همه رشته کلام را به دست بگیرید بلکه یک موضوع را مطرح کنید و بگذارید خود شاگردان در بحث با یکدیگر ببینند به کجا میرسند و نکات اشتباه خود را بیابند. وظیفه شما اداره جلسه باشد.
تاکنون اساتید فلسفه در کلاسهای خود افکار منحرف فلاسفه غرب را تدریس میکردند. به همین دلیل نوعی تدریس غلط و هدفمند توسط اربابان آن فلاسفه کاذب بر جهان تحمیل شده است. حاکمان بر غرب، فلاسفه دروغین ساختهاند و با تبلیغات گسترده جهان را وادار کردهاند تا کتب غیر منطقی و ضد فلسفه آنها را تدریس بکنند. شما باید آن کتب را به عنوان کتب درسی و اساس تدریس فلسفه کنار بگذارید.
در کشورهایی که ادیان حاکم هستند (مخصوصا غرب) اختیار فکر را از انسانها گرفتهاند و با تاکید (مستقیم و غیر مستقیم) بر افکار دینی خود (در غرب در ظاهر فلسفه) مردمان را شستشوی مغزی میدهند.
در یک محیط آزاد جایی برای ادیان باقی نمیماند چنین محیطی در غرب نیز وجود نداشته و ندارد.
زمانیکه دانشجویان را وارد بحث میکنید اگر از ادیان مختلف باشند یک گونه تضاد دیده میشود و اگر از فرق/نحلههای مختلف یک دین باشند نوع دیگری از تفاسیر آن دین و در نتیجه تضادهای میان آنها مطرح میشود. به هرحال همه آنها متوجه ضعف افکار خود شده و خواهند دید که ابدا در بیان پیدایش و هستی هیچکدام عقل و منطق نداشتهاند. و اعتراف به نادانی صحیح ترین است.
در تدریس فلسفه باید از ابتدا یعنی از هستی شروع کرد. بگذارید خود دانشجویان هرکدام نظر خود را بدهند و نظر دیگران را نقد بکنند به طور حتم نتیجه برخورد افکار آنها به نفی ادیان و به نمیدانم چیست خواهد رسید.
در ادامه میتوانید مباحث مختلف مانند علم چیست؟ عقل چیست؟ شجاعت، ترس، انسانیت، حقوق انسانی، دمکراسی، دیکتاتوری، شاهنشاهی و … بسیاری نکات را مطرح کنید. من بسیاری نکات فلسفی را شکافته و در سایتم و کتابهایم هست که بهترین راهنما برای مدرسان ومحصلان است.
۹ مارس ۲۰۲۵
۱۹ اسفند ۱۴۰۳
اپسالا – سوید
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان