نکته مهمی که در این تظاهراتها دیده میشود کلمات بسیار زشت و رکیک است که ابدا در کلاس سیاسی نمیگنجد و چهرهای کاملا غیر سیاسی را نشان میدهد.
این رفتار بیادبانه ضد سیاسی فقط در ایران نیست بلکه در تظاهراتها و حتی شوهای مختلف ایرانیان در غرب هم دیده میشود.
از جنبه روانشناسی میتوان چنین تعبیر کرد:
۱- مخالفین کنترل خود را از دست دادهاند، یعنی ضعیف و بی استدلال شدهاند.
۲- میخواهند لومپن ها را جذب بکنند.
زیرا هیچ انسان فرهیختهای با چنین کلمات/شعارها کاری ندارد و همراهی نمیکند. و شاید عدم حمایت گسترده مردم همین حرکات و شک و تردید آنها به این حرکت گسیخته و بدون برنامه و رهبری مشخص بود.
بعضی از این افراد در رسانهها به جای هر تحلیل سیاسی حتی علنا مردم مورد خطاب خود را “خر” خطاب میکنند و یا فلان شومن در حضور تعداد زیادی مردم یکحرف بسیار رکیک را به انگلیسی توضیح میدهد و سعی میکند همه را بخنداند و در عین حال تلقین کند که این فحاشی ها در خصوص آن افراد صدق میکند و … نمونه های اینگونه روشهای روانشناسانه بسیار است. مثلا آن آقایی که میگوید: اگر یک خر یا کرکدن را جای خامنهای بگذارند بهتر است. با این سخنانی که مخصوص چهارپاداران است و بویی از سیاست و ادب ندارد، به مخاطب خود که این حرفها را قبول دارد مستقیم میگوید که از خر هم کمتر است زیرا یک خر باید بر او حکومت بکند. کرگدن که اصلا در ایران نبوده و در فرهنگ ایرانی جایی ندارد حال اینکه عدهای در این حد از عقل هستند و وارد عمل میشوند برای هر کشوری فاجعه است. نکته اینجاست که بسیاری افراد با افتخار این سخنان را پخش میکنند!!!
در تاریخ آمده سلطانی که در تسخیر مصر با مشکل روبرو شده بود عهد میکند که اگر آنجا را فتح کرد احمق ترین فرد را حاکم آنجا بکند و چنین نیز شد. آن حاکم آنقدر احمق بود که وقتی مردم گله کردند که باران بی وقت محصل پنبه آنها را خراب کرده است گفت: بروید پشم بکارید.
در واقع صحبتهایی از بعضی شنیده میشود که در همین حد است و متاسفانه تعدادی این حرفها را قبول میکنند و بدتر از همه اینکه جلوی صف قرار میگیرند و تعدادی را هم بدنبال خود میکشند.
امثال این سخنان پوچ و بیادبانه خود گویای همه چیز هست. این افراد و افکار و پیروان اشان برای هر جامعهای بزرگترین خطر هستند.
برای حرکت سیاسی و مخالفت با هر حکومتی ابتدا باید برنامه و تیوری داشت. اما خواستهای صنفی و اجتماعی که به عنوان یک پروژه به حساب میآیند یعنی زمان شروع و پایان دارند موضوع دیگری است هرچند آن نیز باید رهبری صنفی – سیاسی داشته باشد.
نقش بنیاد جورج سوروس در وقایع اخیر ایران!
آنچه در ایران این زمان پیش آمد برنامه جورج سوروس و غرب است که از خواستهای اجتماعی مردم سواستفاده کردند. همانگونه که بهار عربی را به بهانه قتل یک سبزی فروش شروع کردند.
در این دسته انقلابات مخملی بکارگیری لومپن ها و شعارهای تحریک آمیزی که مردم را از مرحله عقل خارج میکند یکی از مهمترین شگردهای (روانشناسانه) پیشبرد اهداف است. مردم نباید به اینده فکر بکنند، نباید بدانند که چه خواهد شد، نباید بدانند که چه میکنند و چه میخواهند، فقط باید جنگید، جو را باید خشن و جنگی کرد زیرا در دعوا یا جنگ، مغز یا جنبه های عقلی-انسانی عقل تحت تاثیر قرار گرفته کار مفید/انسانی انجام نمیدهد و فقط به خشونت، ضربه زدن و کشتار فکر میکند.
اینها از مدتها پیش سازماندهی خود را کرده بودند و آنگاه که موقع شروع فرا میرسد بهانهای را (حتی خودشان با بعضی حرکات مثلا کشتن سبزی فروش) میسازند، یا به قول معروف پیراهن عثمان درست میکنند.
در خصوص برنامه سرمایه داران غرب پیشتر نوشتهام ولی به زودی در خصوص این برنامه و اینکه چرا اینگونه بدون رهبری سیاسی مشخصی بود، و در عوض بعضی افراد ورزشی و فرهنگی را بزرگ کردند (دقیقا روشهای انقلابات رنگی یا مخملی و سواستفاده از این افراد)، و برای آینده ایران چه نقشهای داشتند، و چه کسی یا کسانی را میخواستند به قدرت برسانند، و هدف اصلی که تجزیه و حاکمیت بر کشورهای کوچک بوجود آمده، و کاملا در ارتباط به وضعیت قدرت در جهان و جنگ اکراین و… بود، بیشتر خواهم نوشت.
هیچ حرکت مردمی وجود ندارد، تمام حرکات توسط سازمانها یا نهادها … به راه میافتند.
حکومت ایران هماهنگ با خواستهای اجتماعی ایران نیست، اما هیچ اپوزیسیونی هم نتوانسته است برنامه و تیوری ارایه دهد که نشان بدهد چگونه میخواهد مشکل کشوری را حل بکند که چندهزار سال شاهنشاهی بوده و در نتیجه هرگوشه آن مردمانی با مذهب و فرهنگی متفاوت با دیگران بزرگ شده است.
بزرگترین نادانی آنست که عدهای بخواهند از غرب کپیه برداری بکنند و غرب را نمونه بیاورند که این چنین میخواهیم.
۲۲ اکتبر ۲۰۲۲
۳۰ مهر ۱۴۰۱