نکاتی از هرجا و هرچیز
پیش نوشتار
از آنجائیکه بنظر میرسید بعضی مطالب را میتوان بصورتی خلاصه نیز منتشر کرد، بدینترتیب اقدام به اینکار میشود. اکثر نکاتی که در این دسته نوشتار میآید یا پیشتر بصورت مفصل منتشر و یا نوشته و هنوز منتشر نکرده ام؛ بعضی نیز در ذهنم شکل گرفته و آماده است ولیکن هنوز به نوشته نیامده است.
آنهائیکه منتشر شده اند شاید بدلیل مفصل بودن برای عده ای امکان مطالعه اشان نباشد و آنهائیکه منتشر نشده اند شاید تا زمانی طولانی منتشر نشوند بنابراین بنظر معقول میآید که چکیده ای از آنها بصورتی بسیار مختصر ارائه شود.
تمامی این نکات که جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، تاریخی، علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، ادبی و… و عالم هستی را در بر میگیرند همه در دل یک فلسفه منسجم میگنجند.
پیوستگی میان موارد گوناگونی که در این نوشته ها میآیند تفاوت یک فلسفه منسجم و واقعی با حرفها، تحلیل ها و نظرات فیلسوفان غیر واقعی و مردم عادی را نشان میدهند.
نظراتی که در باره آنها تفکر کافی شده و بصورتی منسجم در آمده بطوریکه هرکدام از آنها مستقلاً به سایرین ربط دارد بدون اینکه تناقضی در آنها دیده شود نظرات فلسفیِ واقعی است. ولی آنچه در فلاسفه کاذب و مردم عادی دیده میشود چنین نیست. زیرا چنانچه در چند مورد متفاوت نظراتشان کنار هم قرار بگیرند تفاوتها و تضادهای فراوان و آشکاری در آنها دیده میشوند که نشان میدهند منسجم و دقیق نبوده و در باره ارتباط آنها بایکدیگر یا اساساً فکر نشده و یا فکر کافی نشده است.
فلسفه: تفکری وسیع در مجموعه گسترده ای از مسائل هستی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و… است که انسجامی دقیق میان مباحث کلی و جزئی تک تک هرکدام از آنها با یکدیگر وجود دارد.
توجه: این نوشتارها هر از گاهی بدون اینکه زمان مشخصی داشته باشند منتشر میشوند.
پنجمین نوشتار
1- بعد از تمام جارو جنجال های جمهوری اسلامی در برابر آمریکا و تهدیدهای پوچ و احمقانه ( بستن تنگه هرمز و بستن تنگه بر روی کشتی نظامی آمریکا) یکباره این توپ توخالی در آمد. ناو هواپیمابر آمریکائی این بار همراه ناوهائی از انگلیس و فرانسه وارد شدند تا اگر ایران خواست پایش را از
گلیم اش دراز تر کند با سه کشور و در نتیجه با ناتو رودررو باشد.
این را میگویند سیاست غلط و احمقانه یعنی زمانیکه باید یک حرفی را میزد نزدند و آن زمانی بود که آمریکا بقول و اعتراف خودش در چاه عراق گیر کرده بود؛ بعد هم که بیرون آمد آمریکا را تهدید نکردند بلکه بستن تنگه را مطرح کردند که با عکس العملی جهانی میتوانست روبرو بشود.
2- اگر ایران بخواهد تنگه را ببندد آنها خیلی چیزها دارند که بر روی ایران ببندند، نه تنها میتوانند تمام راههای دریائی و بسیاری از راه های هوائی و زمینی را در جهان بر روی ایران ببندند بلکه تمام سیستم مخابراتی ایران مثل برنامه های رادیو تلویزیونی و تلفن موبایل و… را هم می بندند و اینبار برای کارشان هم میتواننداستدلالی بکنند. غرب در قرون گذشته با اتکا بر سلطه بر دریا ها و
دزدی های دریائی توانسته بود بر سایرین غلبه و بسیاری از آنها رامستعمره بکند.
3- آمریکا طرح تحریم بانک مرکزی ایران را به اجرا گذاشته و تحریم نفتی ایران نیز اجرا خواهد شد. معلوم نیست این رهبران جمهوری اسلامی در چه فکر و خواب خیالی هستند. اقتصاد و تمامی اوضاع کشور در ورطه سقوط کامل است و اگر چنین بشود آنگاه جنگ داخلی یعنی انداختن خود ایرانیان به جان یکدیگر و افتضاحی تمام عیار غیر ممکن بنظر نمیرسد و آنوقت آمریکا و در اساس صهیونیسم بین الملل ( آنچه که رژیم داعیه مبارزه تمام عیار با آن را دارد) بدون حتی یک ریال هزینه و ریختن خونی از دماغ سربازانشان به اهداف خود میرسند.
4- بهترین کاری که ایران در این شرایط میتواند بکند یافتن هم پیمان ( نظامی- سیاسی- اقتصادی) است و در این میان تنهارفیق و همراه شوروی و چین میباشند که با همراه شدن با آنان در کنفرانس شانگهای میتوان قدرت جهانی شد. ولی ظاهراً یک جناح در فکر آن است تا اسلام ِ خودش را بعنوان قدرت جهانی در کنار دو قدرت دیگر (غرب از یکطرف و شانگهای در طرف دیگر) قرار بدهد که شدنی بنظر نمیرسد؛ جناح دیگر که بسیار پولدار شده اند و در نتیجه روابطی با غرب دارند خواستار پیوستن به غرب هستند و اگر هم بدان دست یابند در بازی قدرتِ جهانی توسط صهیونیستها و فراماسیونهای غرب بصورت مهره های کوچکی همانند رژیم شاه در میآیند که هر طور بخواهند با آنها بازی کرده وهرگاه بخواهند دوباره کشور را به نقطه صفر از جنبه های مختلف میرسانند.
5- حدود یکی دوهفته پیش خانم گلشیفته فراهانی هنرپیشه جوانی که چند سال پیش از ایران خارج شد در یک برنامه چنددقیقه ای برای چند ثانیه پستانهای نازنین اش را نشان داد. این پستانها توانستند برای مدتی تمام وقایع مهم سیاسی جهان را تحت الشعاع قرار بدهند و موضوعی شدند بسیار مهمتر وفراتر از احتمال درگیری نظامی ایران با آمریکا و در نتیجه مشخص شد که این چند صد گرم گوشت چقدر اهمیت داشت. بهر صورت مجبور شدم از جنبه فلسفی- سیاسی و اخلاقی به این موضوع پرداخته مطلبی بنویسم. اما در ابتدای آن از طنزی این چنینی استفاده کردم که اتفاقاً به آن نتیجه ای نیز که میخواستم رسیدم، هرچند هنوز بسیاری از خوانندگان نرسیده اند. هدف از شروع مقاله با استفاده از طنزی گزنده و نام بردن از پستان باعث گردید تا بسیاری کسانیکه شعارهای آزادی میدادند و خود را مدافع حرکت این خانم، عکس العمل نشان بدهند و این سبک نوشتار و استفاده از این کلمات را زشت و زننده و وقیح ووو بنامند. در این میان مشخص شد آنانیکه بیشترین توهین ها را میکردند و تعصب نشان دادند، حاضر نشده بودند تمام مقاله را بخوانند. این دسته افراد هستند که چنین تند و عجولانه برخورد میکنند و البته معلوم میشود که علیرغم تمام شعارهایشان خود تا مغز استخوان در سنت ها و خشک مغزی غرق هستند اگر چه چنین عملی را تمجید کرده و سنت شکنی و قهرمانی مینامند.
نکته آنکه اینها حتی فرق سینه و پستان را نمیدانند. سینه را تمام جانوران نر و ماده دارند ولی پستان در مادگان وسیله شیر دادن است که در خصوص انسانها در بیشتر جوامع بعنوان وسیله ای در سکس در آمده، ولی هنوزدر بعضی جوامع بعنوان وسیله شیر دادن قلمداد شده و آن را مخفی نمیکنند. جالب آنکه در انسانها پستان در بالای سینه است ولی در حیوانات شیر ده پستان در عقب و نزدیک آلت تناسلی آنهاست. اما استفاده از کلمه سینه بجای پستان برای حفظ حرمت آنهم در آن دسته جوامعی است که از پستان در هنگام سکس استفاده میشود. لیکن زمانیکه کسی آنها را در چنین جامعه ای نمایش میدهد و عده ای که آن را عملی قهرمانانه مینامند پس چرا باید استفاده از اسم اصلی ( پستان) چیز شرم آوری باشد و نباید در باره آن چنین نوشت. اینها فکر میکنند وقتی آن خانم چنین عمل شجاعانه ای انجام داد باید آن را دید و تخمه شکست وراجع به قورمه سبزی صحبت کرد!!! آن خانم نشان داده تا راجع به آنها صحبت بشود و مسلم است که مردم بمجرد دیدن آن افکار سکسی در کله اشان پیدا میشود. مگر اینکه وضعیت این جوامع بهمت این دسته بانوان بجائی برسد که پستان نیز همانند دست وپا در سکس دخالت نداشته باشد و همانند جوامعی که پستان را تنها وسیله شیر دادن میدانند بشود، آنگاه همه زنان پستانهایشان بیرون است وهیچ کسی هم بدان توجهی ندارد؛ ودیگر لازم نیست تنها چند ثانیه آنرا نمایش بدهند و کسی هم تحریک جنسی نمیشود و راجع به آنهم صحبت نمیکن، حال خودتان انتخاب کنید.
6- سیستم سرمایه در غرب کاملاً کنترل شده است و سرمایه داران در هرم های قدرت متمرکز هستند و برای اینکه شخصی که فلان مقدار سرمایه و در آمد ماهیانه دارد به یک طبقه بالاتر صعود بکند باید هرم قدرت این اجازه را صادر بکند ولی در ایران هنوز کاملاً چنین نشده است.
7- در غرب کار به جائی رسیده که کلمه اپوزیسیون از فرهنگ سیاسی روز آنها برداشته شده است زیرا دیگر اپوزیسیونی باقی نگذاشته اند و همه کارگران یا بردگان آنهایند. احزاب مخالف واقعی وجود ندارد حتی احزاب چپ یا سرخ نیز تنها به جاجا کردن مقداری از بودجه دولت ( که آنهم از مالیات یعنی پول خود مردم است) از سالمندان به کودکان و اینگونه کارهای ابتدائی سرگرم هستند.
کارخانه ها خصوصی است و ارگانها اصلی نیز در اختیار آنها است. فرض کنیم دولت بدست چپ ها بیفتد تازمانیکه مسئول حزبی که نخست وزیر یا رئیس جمهور شده است بخواهد بفهمد کدام نیرو یا تشکل یا ساختمان یا وسیله نظامی یا امنیتی چیست و کجاست، دوره اش تمام شده است وبه خانه رفته است، تازه اگر در وسط کار اختلافات درونی حزب باعث نشود که کناره گیری بکند. البته بسیاری از این اختلافات ساختگی هستند آنهم برای کوتاه کردن دست رهبر چنین حزبی که بخواهد پا را ازگلیم خود درازتر بکند (به نکته شماره 13 توجه شود).
8- هیچگاه در سوئد برای هیچ چیزی رای نداده ام زیرا به همه این داستانها ته دلم شک داشتم ولی حالا یک شرط برای رای دادن دارم:
به حزبی رای میدهم که برای استقلال سوئد قدم بردارد تا بعد از استقلال نوبت به آزادی و دمکراسی در این کشور برسد. زیرا آزادی و دمکراسی تنها در کشوری قابل پیاده شدن است که مستقل باشد.
9- یک نکته دیگر در باره سکولاریزم اینکه، اگر چیز خوبی است و این نسخه را برای ایران و سایر کشورها (مخصوصاً اسلامی) می پیچند چرا برای اسرائیل نمیخواهند. اگر سکولاریزم خوب است اول از همه اسرائیل یعنی کشوری که برای یک دین ساخته اند باید آن را پیاده بکند.
دوستی ایرانی که تمام عمرش حتی یکبار هم با سیاست کاری نداشت بعنوان مهندس از طرف شرکت اریکسون ( با پاس و ملیت سوئدی ) برای ماموریتی به اسرائیل فرستاده شد او تعریف میکرد که ساعت ها من را در فرودگاه نگه داشتند و اجازه ورود نمیدادند زیرا اسمم علی بود.
توجه، اکثر قریب به اتفاق یهودیان ساکن اسرائیل، یهودی شده هستند و ابداً با آن یهودیان اولیه ارتباطی ندارند زیرا یهودیان اولیه عرب بودند. دقت کنیم که اعراب و یهودیان خود را از نسل ابراهیم میدانند که بعد از دو پسر او اسماعیل و اسحاق آنها به دو دسته تقسیم شدند.
وقتی می بینیم در غرب سازمانهای صهیونیستی در پشت پرده تمامی قدرت را در اختیار دارند و به آن اذعان میکنیم پس چرا متوجه نمیشویم که این یعنی حکومتی کاملاً مذهبی (و نه حکومتی سکولار) که حتی در سطحی بالاتر از دولتهای کشورها بر تمام غرب حاکم است؛ که در واقع نوعی استعمار و استثمار فراحکومتی مذهبی است.
10- بنظر میرسد القاعده قسمتی از سپاه آمریکا باشد و حالا که ارتش آمریکا از عراق خارج و نیروی آمریکا بر سوریه متمرکز شده القاعده نیز به سوریه نقل مکان کرده اند. همین هفته پیش یک هواپیما حامل اسلحه که از آمریکا برای القاعده ارسال شده بود در لبنان توقیف شد. البته در این باره در مطبوعات غرب و اروپای باصطلاح آزاد و دمکراتیک که ظاهراً رسانه هایش آزاد هستند چیزی گفته نشد و سیاستمداران آزاد این کشورها نیز همه با افتخار شربت خفه شدن را نوشیدند. اما اگر کمترین چیزی برعلیه کشورهای مخالف آنها باشد از کاه کوه میسازند.
11- سایت رادیو بی بی سی به نقل از مقامات آمریکائی نوشت سازمان مجاهدین مسعود رجوی در همکاری با اسرائیل با استفاده از پیشرفته ترین روش ها، عامل ترور دانشمندان هسته ای ایران بودند. البته ظاهراً خبر از دستشان در رفت زیرا فوراً ( در کمتر از یکی دوساعت) از روی سایت بر داشته شد. اگر این خبر درست باشد مایه ننگ دیگری برای این سازمان مزدور است. این سازمان دهها سال پیش از شکل سازمان سیاسی خارج شده و تبدیل به سازمانی تروریستی شد و اکنون سالهاست به یک تشکل مزدور تبدیل شده است که برای خاطر اربابش همه کاری میکند و البته تخصص اصلی آنها در آدم کشی است.
حتی اگر این ترورها را مجاهدین مسعود رجوی ( آنها مدتهاست از مجاهده برای خلق خارج و برای مسعود رجوی مجاهده میکنند)انجام نداده باشند و اسرائیل این شایعات را مطرح میکند تا نظر نیروهای امنیتی ایران از روی تروریستهای واقعی منحرف بشود، سازمان مجاهدین رجوی مجبور است خفه بشود و چیزی نگوید زیرا اختیاری از خود ندارد و باید اجازه بدهد تا این گمراهی بقیمت اتهامی چنین ننگین به آنها صورت بگیرد.
اسرائیل معمولا برای ترور افراد از نیروهائی که به مزدوری در آورده استفاده میکند و اینکه سازمان مجاهدین در خدمت اسرائیل است و برای آنها ترور میکند کار عجیبی نیست و باید منتظر بود که حتی در میان اپوزیسیون نیز چنین ترورهائی بکند؛ پس اگر زمانی یک ایرانی ( خود من) توسط این سازمان ترور شد در پس پرده و دستور دهنده اسرائیل است و این سازمان تنها مزدوری با جیره ای اندک در حد برده میباشد.
12- با اعمالی که بعضی از این بظاهر اپوزیسیون ولی در عمل مزدوران همانند سازمان مجاهدین رجوی، دسته ای از سلطنت طلبان، حزب کمونیست کارگری شاخه حکمت ( مستقیما در خدمت اسرائیل است و هیچگاه آن را رد نکرده است) ووو میکنند انسان به این نتیجه میرسد که اگر قرار است اینها قدرت را مخصوصا با این رفتار و بدون داشتن یک برنامه و تئوری درست بدست بگیرند پس بهتر است که همین رژیم کنونی بماند. حتی باید با این دسته اپوزیسیون کاذب بیشتر از رژیم مبارزه کرد که مبادا با کمک جنایتکاران جهانی که در قدرت و حکومت بر جهان غرب نشسته اند کشور را به جنگ داخلی کشانده و ایران را کشوری مستعمره غرب ( صهیونیستها- فراماسیونرها) بکنند.
13- گروهی از زنان بنام های زنان سیاه پوش و زنان برای صلح در اروپا سالهاست بطور مستمر روزی از هفته را در نقطه ای از شهر خود جمع میشوند و تظاهراتی در سکوت برگذار میکنند و به پخش اعلامیه در صلح میپردازند. این عده در اسرائیل هم هستند و شاید ریشه کار در آنجا باشد. در اپسالا سالهاست یک عده آنها پنج شنبه ها عصر جمع میشوند. دو سه ماه پیش تظاهراتی برعلیه انرژی اتمی و مخصوصا بمب اتمی و اینکه ایران نباید اتمی بشود راه انداخته بودند. به آنها گفتم اگر کسی با اسلحه به این میدان بیاید و بخواهد شما را بکشد و شما بدنبال حداقل یک چاقو برای دفاع از خود باشید باید جلوی شما را گرفت یا جلوی آن اسلحه بدست را؟ این حرکت شما بنفع آمریکا و اسرائیل است. شاید این حرف من تاثیرش را بر عده ای از آنها گذاشت زیرا سالهاست همدیگر را میشناسیم و این اولین بار بود که بطور جدی با آنها برخورد میکردم.
به آنها گفتم: شما هیچ چیزی از انرژی اتمی نمیدانید ولی برعلیه نیروگاه های اتمی تظاهرات میکنید.
تا اینکه دو سه روز پیش یکی از آن زنان مرا دید و درد دل کرد که پس از سالها این تشکل از هم پاشید. پرسیدم چرا؟ گفت: من و تعدادی دیگر میگفتیم باید برعلیه حمله آمریکا به ایران اعلامیه بدهیم ولی یک عده مخالفت کردند. استدلال ما این بود که ما در مجموع مخالف هر جنگی و آدم کشی هستیم ولی آنها میگفتند باید به ایران حمله بشود. در اینجا بود که به این خانم گفتم سالهاست به تعدادی از این گروه شک داشتم که برای اسرائیل و آمریکا کار میکنند ولی موقعیت مناسب پیش نیامد بگویم وشاید هم شما باور نمیکردید.
این حرکت تعداد زیادی از این افراد را هشیار کرد و موقعیتی فراهم شد تا به آنها بگویم:
سازمانهای مخفی مثل فراماسیونری و صهیونیستی و بیلدربری وسایرین که از تشکلی قوی برخودارند کافی است فقط 4-5 نفر را بدرون یک حزب بزرگ مثل سوسیال دمکراتها که زمانی 45 در صد آراء را داشت بفرستند تا بسادگی در صدر رهبری قرار بگیرند و شما نیز نمیدانید که بازیچه دست آنها شده و بدین شکل در بسیاری از اعمال خود گرفتار توطئه های آنها شده اید.
14- مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان: فریب دروغ های غرب را خوردم و مبارزاتی غلط انجام دادم و بعد مجبور به مهاجرت شدم؛ حالا چهره جنایتکار اینها را شناختم و دستهای پشت پرده ای که در این کشورها و جهان به صغیر و کبیر رحم نمیکنند. بنابراین از اینها هیچ حمایتی نمیخواهم و تظاهراتی هم بر علیه رژیم ایران در حضور اینها انجام نمیدهم تا مرا بازیچه و مسخره و دلقک قرار بدهند و همچنین برعلیه مردمان بیچاره خودشان بکار گیرند که: ببینید در این کشورها چه میگذرد پس خوشحال باشید و خفه بشوید که ما دمکراسی و آزادی به شما ارمغان داده ایم.
اینگونه حرکات و تظاهرات جنایتی بزرگ در حق مردم ایران و این کشورهاست پس به آنها این امکان را نمیدهم.
از دست عقرب جرار به مار غاشیه پناه بردم و از چاله به چاه افتادم ولی حالا خود را آزاد کردم.
15- اگر آمریکا جرات نمیکند به ایران حمله و یا در ایران مداخله های بیشتری بکند تنها از ترس قدرت رژیم نیست بلکه دو دلیل مهم دیگر نیز وجود دارد:
اول اینکه آنها آلترناتیو جانشین ندارند.
دوم اینکه گروهی از اپوزیسیون خارج رژیم با تمام ضعف ها و تعداد اندک (که گاه به طعنه اپوزیسیون یا سازمان تک نفره نیز گفته میشوند) از شرافت و غرور و وطن پرستی برخوردار هستند و اجازه نمیدهند تا کشور دیگری در امور کشورشان دخالت کند و برای آنها دولت دست نشانده تعیین بکند.
این یکی از برتری های اساسی میان ایرانیان و مردمان کشورهای همسایه و کشورهای دورتر است.
اپوزیسیونهای منفرد و سازمانهای کوچک در مقابله باغرب و اسرائیل و افشاء کردن توطئه های آنها و نیروهای دست نشانده اشان ( اپوزیسیون کاذب وابسته به غرب و اسرائیل) عرصه را بر یکته تازی غرب و اسرائیل ( در اصل سازمانهای صهیونیستی و فراماسیونری) تنگ کرده ونفس آنها را گرفته است. پس یکی از دلائل اینکه غرب آلترناتیوی ندارد وجود همین دسته اپوزیسیون رژیم ( و همزمان اپوزیسیون غرب و اسرائیل) است.
بسیاری از این افراد و سازمانها تا پای جان برای دفاع از ایران و استقلال کشور ایستاده اند و این باعث افتخار ایران و ایرانیان است و نکته ای است که باید در تاریخ ایران ثبت بشود.
فوریه 2012 بهمن ماه 1390
اپسالا – سوئد حسن بایگان