نگاهي به فيلم سعادت آباد، سعادت آبادها نمود جامعه در حال تحول ايران


بررسی فیلم سعادت آباد

سعادت آباد ها نمود جامعه در حال تحول ایران

   دوازدهمین جشنواره سینمایی انجمن یاری در شهر اپسالا- سوئد روزهای 28 – 29 و 30 سپتامبر بخوبی برگزار شد. در این جشنواره دو کارگردان جوان و بسیار خوش فکر آقایان رضا میرکریمی و مازیار میری به همراه فیلم های ” یک حبه قند ” و ” سعادت آباد ” شرکت کرده بودند. هم چنین هنرپیشه های بسیار قدرتمند خانم ها فاطمه معتمد آریا و مهناز افشاری نیز که بازی های بسیار خوبی را در فیلم های ” اینجا بدون من ” و ” سعادت آباد” ارائه داده بودند حضور داشتند و جشنواره بواسطه حضور این هنرمندان عزیز رونق و گرمی بالایی داشت.

   طبق معمول ِ جشنواره برنامه پرسش و پاسخ نیز برگزار شد که همین  مسئله باعث گردید تا بفکر نوشتن این چند خط  بیفتم.

   آنچه فیلم های سینمایی ایران مخصوصا آنهایی را که برای فستیوال های بین المللی ارائه می شوند برجسته و از سایر کشورها بطور کاملا ً مشخصی جدا می کند مضامین عمیق و واقعی ی مهمترین   مسائل اجتماعی است.

   هر چند زحماتی که برای ارائه فیلمی زیبا و با تکینیک و در حد جهانی صورت می گیرد بسیار ارزشمند است مخصوصا ً با توجه به امکانات بسیار اندک سینماگران ایران در مقایسه با اروپا و مخصوصا ً آمریکا؛ ولی چون من در این جنبه کار هیچ تخصص و اطلاعی ندارم و فقط یک تماشاگر قدیمی با بیشتر از 50 سال سابقه سینما رفتن هستم پس به این قسمت فیلم ها نمی پردازم و این کار را به کاردانان محول می کنم.

   در دو مرحله برنامه پرسش و پاسخ  با کارگردانان، دو ایرانی که پرفسور علوم اجتماعی بودند بظاهر سئوالاتی را مطرح کردند که در اساس سئوال نبود بلکه ارائه نظر بود. نظراتی که نشان از عدم آگاهی آنها از وضعیت جهان و جوامع و مخصوصا ً امروز ایران داشت. مخصوصا ً در خصوص فیلم سعادت آباد یکی از اینها پس از ارائه نظرات خود در قالب و ظاهر سئوال، صراحتا ً مطرح کرد که چرا کارگردان راه حلی ارائه نداده است. آقای مازیار میری  کارگردان این فیلم جواب کوتاه و بسیار معقولی داد این چنین: من درد ها و مسائل را مطرح میکنم و کار خود را دادن راه حل نمیدانم.

   این پاسخ من را به یاد تصمیم درست 2 دهه پیش بعضی سازمان های سیاسی انداخت که: ما نباید هنرمندان را سیاسی حرفه ای بکنیم و آنها را در مسیر سیاسیون بیندازیم، این کار به آنها از همه نظر ضربه می زند. باید بگذاریم آنها به کارهای هنری خود بپردازند و زندگی عادی خود را بکنند.

   ماجراهایی که در این منطقه از تهران اتفاق می افتد اولین بار نیست که در فیلم های سینمایی مطرح می شود بلکه بارها با اسامی مختلف بر روی اکران آمده است و تنها این بار بطور مستقیم  با نام این منطقه ” سعات آباد ” بر روی صفحه سینما ظاهر می شود.

   اینکه سیاسیون و متخصصین علوم اجتماعی  هیچ تحلیل درستی از مسائلی که در این منطقه و در کل ایران روی می دهد ندارند وارائه نکرده اند باعث گردید تا این سطور مختصر و هشدار را بنویسم.

   حدود 6- 7 سال پیش که  بعد از 17 سال  رفت و آمد  به ایران را شروع کردم همیشه در این منطقه بوده ام و بدلایلی مستقیما در تمام داستان های سعادت آبادی  که بصورت فیلم در آمده و نام های مختلف دارند قرار گرفته ام. اما تمام مدت در سعادت آباد نبودم بلکه بواسطه گسترد گی  روابط فامیلی که به صدها میرسد به مناطق پولدار تر و فقیر تر از سعادت آباد  در تهران و سایر شهرها رفته ام. نوشتم سایر شهرها زیر به سایر شهرها نیز رفته ام و  سعادت آبادهایی را هم در سایر شهرها دیده ام.

   اساسا ً سعادت آباد ها  حاصل رشد بسیار بالای اقتصادی یعنی 6-7 در صدی  ایران بودند. این رشد بالای اقتصادی  همه اقتصاد  و سیستم جامعه را متحول کرد و مردمانی را  ساخت که بواسطه این رشد اقتصادی بسیار بالا، یکباره یکی دو پله رشد طبقاتی کردند وبیک باره خود را در محیطی جدید یافتند.

   همه آنچه را که در فیلم سعادت آباد مطرح شد و حتی خیلی فراتر از آنها را  شخصا ً به چشم دیده ام، و بطور یقین می گویم آن نکات کاملا ً درست و واقعی مطرح شده اند.

   اما سعادت آباد تمام ایران نیست!  بلکه نمود، سمبل و نمونه زندگی جهش کرده است. سعادت آبادیها مردمی هستند که نه در زندگی  سنتی ایرانی باقی مانده اند و نه از قدیم ثروت زیادی داشته اند و ثروتمندان سنتی هستند. بلکه  مردمانی هستند که یک باره از هر گوشه ایران در یک جا جمع شده اند که هیچ کس دیگری را نمی شناسد. کافیست پا را از درب خانه بیرون گذاشت، دیگر هیچ کس آشنا نیست، و هر کس می تواند هر کاری بکند. در چنین جاهایی پول حکومت می کند و برای بدست آوردن آن نیز هر راهی را می توان در پیش گرفت. زیرا در چنین مکان ها آنچه به عنوان اخلاقیات در جوامع، ترمزی  بر خیلی از اعمال است به میزان زیادی از میان رفته است. در سعادت آباد ها روابط خانوادگی و روابط میان انسان ها در مجموع آشفته است و از  پا در هوایی سیستم  خود رو  و یا  بی ریشه ای که هنوز هم جا نیفتاده است رنج می برد.

   اساسا ً جهان در حال تغییر است و این تغییر به شکل وسیع تری دامن ایران را گرفته است. اروپا و آمریکا نوعی از تغییرات گسترده اجتماعی را در دهه های گذشته از سر گذرانده اند ولی این جهش و یا تغییر برای ایران جدید است.

   سال ها پیش مطلبی نوشته و توضیح دادم که چگونه زندگی در مناطق مختلف و حتی زندگی در مناطقی با معماری ساختمان های مسکونی متفاوت  بر جامعه و روابط اجتماعی تاثیر می گذارد. در آن مناطقی ( هنوز چنین مناطقی در کشورهای غربی بسیار پیشرفته وجود دارد) که زندگی ها بهم نزدیک اند روبط شکل دیگری دارد. مثلا ً در روستاها یا شهرهای کوچک که مردم  یکدیگر را می شناسند کسی نمی تواند دیگری را به سادگی فریب بدهد و مورد عتاب و بی مهری  دیگران قرار نگیرد و هم چنان به زندگی عادی ادامه بدهد. در چنین مناطقی  روابط جنسی ( حتی در غرب) آنچنان درهم و بهم ریخته و آزاد نیست، بلکه کاملا ً محدود و کنترل شده است وابدا ً با شهرهای بزرگ قابل مقایسه نیست.

در شهرها در آن مناطقی که مردم در خانه های با سبک معماری ساختمان های سنتی زندگی می کنند نه تنها اهل منزل با هم روابط نزدیک دارند بلکه همسایگان نیز با هم رابطه دارند و به خانه یکدیگر سر می زنند. ولی آنجا که صحبت از آپارتمان نشینی می شود وقتی درب آپارتمان بسته می شود به نوعی رابطه با دنیای خارج قطع می شود، و درکنار آن  باید بسیاری مسائل را رعایت کرد مثلا ً نباید سرو صدا از حد معینی بیشتر بشود وگرنه برای همسایگان مزاحمت ایجاد میگردد. این مزاحت ایجاد کردن در کشورهای غربی با اطلاع دادن به پلیس همراه است و بعد از اینکه دو یا سه بار ثابت شد که مثلا ً شخص صدای رادیو یا تلویزیون اش بلند بوده مجبور است آن خانه را ترک کند، البته این  در مورد اجاره نشین هاست ولی در موردی که خانه یا سرقفلی آن خریداری شده باشد شکل برخورد پلیس پیچیده تر است. ولی در ایران کسی نمیتواند صاحب آپارتمان را مجبور به فروش و ترک خانه و یا جریمه بکند یعنی در ایران این ساده ترین و ابتدائی ترین مسائلی که در ارتباط با تغییر سیستم سکونت است هیچ شکل قانونی ی نگرفته است. همین نمونه نشان می دهد که بسیاری نکات در جامعه در حال تحول ایران باید بررسی و تعیین تکلیف بشوند.

   سیستم آپارتمان نشینی بطور اتوماتیک محدود کردن تعداد فرزندان راهم به خانواده ها تحمیل می کند که خود نکته ای از نکات مهم شکل یک جامعه است.

   سعادت آباد ها از همان ابتدا بر پایه آپارتمان نشینی ساخته شده اند یعنی از همان ابتدا همسایگان را از هم دور کرده است وآنها را از داشتن روابط با هم منع کرده است. این شیوه در شهر بزرگی مانند تهران که حدود 10 میلیون نفر جمعیت دارد بطور بسیار گسترده ای عمل می کند و تاثیر خود را در تمامی رفتار مردم به جای می گذارد.

   رفتن دختران به دانشگاه ها و ورود آنها به بازار کار نیز تغییر زیادی در سیستم اجتماعی ایجاد کرده است که این یکی در همه کشور عمل می کند، ولی نمودش در سعادت آبادها سریعتر و علنی تر است و آن روابط کاملا ً آزاد جنسی  میان دختران و پسران است. پیشتر در مقاله ای مفصل این مطلب را بررسی کردم ولی خلاصه آن است که در حال حاضر که دختران وارد بازار کار شده اند و از  دستمزد خود خانه ( آپارتمان به همان دلایلی که گفته شد یعنی آزاد بودن از قید کنترل همسایگان برای داشتن روابط آزاد) می خرند و مستقل زندگی می کنند و سن اشان نیز باندازه یک مادر بزرگ در 50 سال پیش است، اختیار روابط جنسی اشان را هم در دست خود می گیرند و حتی اهمیتی به بکارت و اینکه بواسطه نداشتن بکارت چه آینده ای برایشان رقم زده خواهد شد نمی دهند. اکثر این دختران می گویند اگر کسی من را می خواهد باید همین طور بدون بکارت بخواهد. پسران نیز که خود دارای دوست دختر بوده اند و شاید بکارت دختری را بدون ازدواج برداشته باشند به این مسئله اهمیت نمی دهند.

   پیشتر بارها نوشته ام که رابطه مستقیمی میان فناتیسم و فقر وجود دارد. مثلا ً در زمان هارون الرشید که جهان اسلام ثروتمندترین ها در جهان بود، فشار بر زنان کم تر و روابط  آزاد جنسی آنها شاید از امروز اروپا نیز بیشتر بود. شواهد  دیگر را میتوان در همین دهه های اخیر در عراق و امثالهم قبل و بعد از جنگ ها و مداخله غربی ها دید. پس این روابط آزاد جنسی در سعادت آبادها و یا در مجموع در ایران به دلیل بهتر شدن وضع اقتصادی کشور است که البته با پایین رفتن وضع اقتصادی دوباره به شکل گذشته متمایل می شود.

   فیلم ” سعادت آباد ”  بدرستی نشان داد کسانیکه در این مناطق  با هم روابطی دارند در عین حالیکه دائم برای هم نقشه می کشند، بهم دیگر نیز متکی اند و در آمدهایشان را از همین طریق بیشتر می کنند.

    نباید از نظر دور داشت که همه ساکنین سعادت آبادها از شغل و در آمدهای بالا برخوداردارد نیستند بلکه مردمانی هم  با شغل های عادی و در آمدهای متوسط  توانسته اند بهر شکلی شده آپارتمانی در این مناطق فراهم کنند.

   فرهنگ بی ریشه در چنین مناطقی بوجود می آید. اگر دولت ها به کمک جامعه شناسانی عاقل، فکری برای حل این معضل نکنند آنگاه این فرهنگ خود رو یا بی ریشه و یا بدون برنامه، خود را تثبیت  و شاید بر دیگران نیز تحمیل بکند. در نتیجه جامعه با مشکلات بسیار جدی  و ریشه ای  روبرو خواهد شد.

  رشد 6-7 در صدی تحول وسیعی در ایران ایجاد کرد ولی اکنون بیک باره خیلی پائین آمده و این نیز تحولی دیگر در زندگی ایرانیان ایجاد خواهد کرد. آن بالا رفتن سریع و این پائین آمدن سریع مسائل زیادی را در روابط اجتماعی ایجاد می کند که می تواند بسیار خطرناک باشد. درست همانند شیشه ای که بیک باره سرد و گرم بشود که باعث شکستن آن می شود. زیرا هر آنچه که در سعادت آبادها پیش آمده یکباره می خواهد به سال های قبل از ایجاد این مناطق باز گردد و در نتیجه عده زیادی قربانی خواهند شد. وظیفه سیاستمداران و دولتمردان است تا در حل درست و دقیق آن وارد عمل بشوند.

   ولی متاسفانه به نظر می رسد که همه چیز بدون تعقل و مهار و یا بدون برنامه ریزی همین طور همانند گاو گیج  پیش می رود.

مهر ماه 1391       اکتبر 2012

اپسالا – سوئد

حسن بایگان

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org

USAIran