گزارشی تحلیلی از وقایع آبان ۱۳۹۸ ایران
دوستان به من شوخی و جدی میگویند: حسن تو هرکجا میروی وقایع عجیبی روی میدهد. مثلا در آفریقای جنوبی بودم که ماجرای رئیس جمهوری آن کشور به استیضاح و انفصال او کشید و شیری انسانی را خورد. همین تابستان در اوکراین داستان افتضاح دونالد ترامپ با آن کشور پیش آمد و… و دو سال پیش نیز درست در ابتدای شروع تظاهرات در مشهد به آنجا رسیدم و اینبار نیز در ایران و…
۱۵ آبان برابر با ۶ نوامبر ۲۰۱۹ بعد از یک هفته توقف در استانبول که آنجا نیز اتفاقاتی افتاد به تهران وارد شدم. هنوز چندی نگذشته بود که تلویزیون ایران قسمتهائی از سخنرانی آقای حسن روحانی رئیس جمهوری ایران را در چند مورد نشان داد. آنجا آقای روحانی شروع به افشاگری کرد و تعدادی از فسادها و… را با ذکر ارقام دقیق مقدار دلاری کاملا مشخص نمود. برای آنهائیکه این خلافکاریها را انجام داده بودند ارقام کاملا روشن میکرد که مقصود آنها هستند و برای کسانی هم که درکی از سیاست و یا اندکی دانش داشتند این ارقام یعنی آدرس دقیق.
در سخنرانی که در مسجدی در یزد صورت گرفت عدهای علیه آقای روحانی شعار دادند ولی تعداد آنها در آنجا اندک بود. روز بعد نیز آقای روحانی همین آمار و ارقام را در تلویزیون ایران تکرار کرد.
داستان این آمارها و اعتراضات آقای رئیس جمهوری چه بود!
پس از فشارهای آمریکا بر ایران و بهم ریختن وضع اقتصادی در کشور، دادگاههائی شروع به دستگیری و محاکمه افرادی به اتهام اختلال در نظم اقتصادی کردند. اما این دسته افراد وابسته به جناح روحانی، احمدینژاد و… بودند و هیچکدام در جناح خامنهای قرار نداشتند. آنها حتی برادر آقای حسن روحانی رئیس جمهوری ایران را هم به اتهام اختلاس و….دستگیر و محاکمه کردند. در اینجا بود که در نهایت آقای حسن روحانی که مترصد موقعیت بود بالاخره عکسالعمل نشان داد (سخنرانی در مسجد در یزد و فردایش در تلویزیون) و با ارائه آمار دقیق مبلغ بعضی پولهای گم شده، اختلاسها، دزدیها، رانتها و… سعی در فشار بر دادگاهها یا جناح دیگر داشت تا برادرش و سایر هم جناحانش را رها کنند. زیرا اینکه دادگاهها و یا جناح خامنهای دست به محاکمه همه خلافکاران اقتصادی بزند امری است که غیر ممکن بنظر میرسد. خلاصه اینکه دستگیر شدگان از جناح رئیس جمهوری بودند و در مقابل، او نیز با ذکر ارقام دقیق دلاری، اختلاسهای جناح خامنهای را برملا میکرد و اگر اندکی میگذشت و موقعیت جناح آقای حسن روحانی تقویت میشد آنگاه او به عیان نام آن افراد و ارگانها را هم بزبان میآورد و کار سخت میشد؛ در نتیجه میبایست او را ساکت میکردند.
روزی که بنزین گران شد
روز قبل از روزی که قرار بود بنزین گران بشود سوار یک مسافرکش شدم. راننده به صراحت گفت که قرار است امشب بنزین گران بشود و… و عدهای از هم اکنون رفتهاند تا باک ماشیناشان را پر کنند و…
همان شب منزل دوستی مهمان بودم که تعدادی از فعالین کاملا شناخته شده مدنی/حقوق بشری آنجا بودند کمی صحبت داشتیم اتفاقا در آنجا جوانی بود پرشور و بنابر مقتضای سنش فکر میکرد همه چیز را میداند او میگفت: برای خامنهای آسان نیست تا روحانی را کنار بزند. دیگری که سن و سالی از او گذشته بود و تجربیاتی داشت میگفت: همه قدرت در اختیار خامنهای است و او میتواند به سادگی روحانی (و البته جناح روحانی) را خاموش بکند. بهرحال صحبت بر سر درگیری میان این دو جناح بود.
در آخر من گفتم: اگر کسی پیرو نظریات و فلسفه من است نباید در هیچ حرکت اعتراضی شرکت بکند زیرا بازیچه دستهای پشت پرده میشود و… گفتند چه باید کرد؟ گفتم باید با روشهای آرام و قوی و با روشنگری و کار ترویجی، ترویج فلسفه ای درست که فلسفه من است عمل/حرکت کرد.
تا افکار عقب مانده مذهبی اینچنین در جهان ریشه دار است و قدرت (نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان) در دست مذهبیون میباشد، بدترین نوع مشکلات و فجایع ضد انسانی وجود خواهند داشت.
ریشه همه خرابیها، فسادها، جنگها و… در افکارفاسد و عقب مانده است.
نیمه شب آنجا را ترک کردم. در مسافرکش (اسنپ متعلق به سپاه با حدود ۱۵۰ هزار ماشین ثبت شده در خدمت تنها در تهران) شاهد صف طویل مردم در پمپ بنزینها بودم و ماشینهای گشت مخصوص ضد اغتشاش در حرکت بودند.
روزی که بنزین به قیمت ۳هزار تومان رسید تظاهراتهائی در بعضی نقاط روی داد آنهم تنها مناطق خاصی پائین شهرها که بیشتر طرفداران خامنهای هستند و در مناطق مرفه نشین که رای آنها آقای حسن روحانی را به ریاست جمهوری رساند اتفاقی نیفتاد.
این اعتراضات دعوائی درون حکومتی بود!
هیچ حرکت، تظاهرات، انقلاب و…، خودجوش (اصطلاحا مردمی) وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت.
تمام تظاهراتها و انقلابات در تمام دنیا توسط قدرتمندان و ثروتمندان ِ کشورها و یا بین المللی و با برنامه صورت گرفته و میگیرد.
هرچند بعضی تظاهراتها یا اعتراضات کوچک در بعضی کشورها توسط احزاب و یا سازمانهائی رسمی صورت میگیرد ولی اینها از طرف قدرتمندان پذیرفته شده و در برنامه اداره کشور توسط آنها گنجانده و قبول شده است تا ظاهر و نام آزادی و دمکراسی به کشور بدهند.
در انقلاب روسیه ( لنین)، انقلاب کوبا (کاسترو)، انقلاب چین (مائو) و… انقلاب مشروطه ایران، جریان مصدق و باصطلاح انقلاب ۱۳۵۷ ایران (خمینی)، همه این افراد و گروهاشان (گروه رهبری)؛ درون حاکمیت یا وابسته به قدرتهای جهانی بودند و از آن طریق حمایت شدند، بقیه داستان مردم فریبی بوده و هست تا یک عده ناآگاه را بدنبال خود بکشند، از آنها سوء استفاده و حتی گوشت دم توپ بکنند. هم اکنون نیز اینچنین است و هیچ حرکت اساسیی بدون پشتوانهای از قدرتهای جهانی یا درون کشورها انجام نمیشود؛ این نکته همه جای جهان را شامل میشود حتی درغرب بظاهر دمکراسی که البته در باطن ابدا چنین نیست.
در ماجرای اخیر ایران پس از اعتراضات آقای رئیس جمهوری، جناح دیگر، برنامهاش را برای حمله و تخریب و در نتیجه متوقف کردن او اجرا کرد و گرانی بنزین از طرف دولت اعلام شد. بی دلیل نبود که همان روز حداقل سه آیت الله معروف از جناح خامنهای (آیت الله جنتی و…) گران شدن بنزین را محکوم و گناه آن را مستقیم و غیر مستقیم به گردن دولت و شخص ریاست جمهوری انداختند.
درگیریهائی خیابانی میان طرفداران دو جناح خامنهای و روحانی روی داد که به خشونت کشید. اما در این میان عدهای مردم معترض به گرانی، بعضی ساده لوحان، عدهای فرصت طلب برای غارت و عدهای اندک که فریب رسانههای غربی یا اپوزیسیون خارج را خوردند وارد شدند. این دسته افراد که در جناح خاصی در درون حاکمیت قرار نداشتند یا همان موقع آسیب دیدند و یا به مرور دستگیر شده و میشوند و باید مجازاتهای سختی را متحمل شوند.
پس از یکی دو روز با توجه به موضعگیری آن آیت الله های طرفدار خامنهای و همچنین بعضی نمایندگان مجلس و…، جناح روحانی با خامنهای به توافقاتی در پشت پرده رسیدند. در اینجا بود که خامنهای بعنوان مصلح وارد شد و همه را تائید کرد و غائله خوابید و تمام شد که البته حتما یکی از توافقات آن بود که در دستگیری و محاکمه اخلالگران اقتصادی تیغ از گردن جناح روحانی و سایرآنانیکه در جناح خامنهای نیستند برداشته بشود یا کم شود، کمااینکه فعلا سروصدای بگیر و ببندها خوابیده و از طرفی نرخ ارز شروع به بالا رفتن کرد تا هزینههای دولت تامین بشود.
اما اینکه رسانههای بین المللی خارج ایران و رسانههای وابسته به اپوزیسیون خارج رژیم در خارج کشور بدون داشتن درکی دقیق از اختلافات درونی رژیم و دسته بندی های میان آنها (و در نتیجه دلیل درگیریهای چند ساله اخیر) هنوز درگیریهای خیابانی را خودجوش/مردمی و پایان نیافته اعلام میکنند و تحلیلهای نادرست و مطابق میل خود و نه واقعیات ارائه میدهند، مشکل خودشان است. آن مردمانی هم که چشم به اینها دوختهاند غافل اند از اینکه خود رژیم (مجموعه حاکمیت) ابدا نمیخواست و نمیخواهد مشخص شود که مشکل داخلی اش تا باین حد حاد است.
اینگونه رسانهها با این اعمال و تحلیلها آب به آسیاب رژیم مخصوصا جناح خامنهای میریزند.
نقش سپاه پاسدارن در اقتصاد کشور
اکنون سپاه پاسداران به بزرگترین موسسه تجاری کشور ایران تبدیل شده است در کنار آن شاید رتبه دوم به آستان قدس رضوی برسد. این دو در مجموع آنقدر بزرگ هستند که شکستن اشان یعنی فروریزی کامل اقتصاد کشور.
در اساس اینها آنقدر بزرگ شده اند که فروریزی اشان امکان ندارد؛ اینها بزرگترین سرمایهداران در حد مالکان کشور هستند.
از طرفی این سرمایههای بزرگ متعلق به فرد نیست بلکه متعلق به تشکیلات است که فعلا در صدر آنها فردی بعنوان ولی فقیه نشسته است. و بهمین دلیل شکل عادی (تشکلات اقتصادی متعلق به افراد) را ندارد. لیکن اگر در آینده حداقل قسمت متعلق به سپاه فرو بپاشد افرادی دهان باز کرده و آن را خواهند خورد. اما آنچه متعلق به آستان قدس رضوی است به این آسانیها فرو نمیپاشد.
این نکتهای است که آمریکا نیز آنرا (کمابیش و نه کامل و دقیق) فهمیده و بهمین دلیل میگوید مایل به تغییر رژیم نیست بلکه تغییر روش ایران یعنی شناسائی اسرائیل و بردگی آمریکا و اسرائیل را میخواهد. زیرا میداند که این تشکلات آنقدر قوی و قدرتمند هستند که هیچ چیزی نمیتواند آنها را برکند.
تنها چند وزارتخانه که مهمترین آنها نفت است در اختیار دولت میباشد که آنهم در شرایط کنونی تحریم نفت، چندان توانمند نیست. درآمدهای دولت بسیار محدود و مثلا از راه مالیات است و اکثر وزارتخانهها و موسسات دولتی هزینه بر هستند.
آما، آیا دو نهاد سپاه و آستان قدس رضوی به دولت مالیات میپردازند؟ و اگر چنین بکنند آیا به نوعی زیر کلید دولت رفتن است؟
ارتش که بسیار هزینه بر است و هیچ درآمدی ندارد و میبایست زیر نظر دولت باشد از توان و قدرت سپاه برخوردار نمیباشد. سایر ارگانها نیز چنیناند.
حال اگر قدرت بلامنازع رهبری بر تمام ارگانها دولت را هم به آن اضافه کنیم، آنگاه دیده میشود که دولت در برابر رهبری چندان توانی ندارد.
رسانهها نیز تقریبا همه در اختیار رهبری قرار دارند و دولت نفوذ و قدرت چندانی بر آنها ندارد.
اتفاقا مشکل نیز همین جاست و نیروهای خارج از رهبری که قدرت رهبری را تا این حد قبول ندارند (به دلائل اقتصادی، مذهبی و یا…) با آن مشکل دارند. در نتیجه در چند سال اخیر تضاد میان آنها به شکل تظاهرات خصمانه و حتی گرم بروز کرده است.
آقازادهها بعنوان نوسرمایهداران نیز سهمی از قدرت میخواهند.
رهبری شیعه در ایران و جهان
یکی دیگر از مسائل یا تضادهای داخلی، رهبری شیعه در ایران و جهان است.
موضوع رهبری شیعیان در ایران با سیاست و اقتصاد تداخل جدی، کامل و حتی رسمی پیدا کرده است و در نتیجه تقریبا هیچ رهبر و یا رهبری مذهبی که بطور جدی رقیب آقای خامنهای باشد وجود ندارد. ولی در سطح وسیعتر و مخصوصا در عراق شاهد این شکاف هستیم. اکنون که شیعه ۱۲ امامی قدرت زیادی گرفته و حتی بر سایر فرق شیعه نفوذ یافته است موضوع در دست داشتن این رهبری که بدنبال آن پولهای زیاد (سهم امام و…) و قدرت میآورد برای بعضی رهبران مذهبی (آخوندها) اهمیت زیادی یافته است که به وضوح درگیری میان آنها را در عراق شاهد هستیم. آنها حتی بر این ادعا هستند که علی امام اول شیعیان که همه شیعیان علی پیرو او هستندعرب بود و حسین نیز عرب بود و در عراق مدفون است پس آنها (اعراب) برتر از بقیه و از جمله ایرانیانند و باید رهبری شیعیان جهان را بدست بگیرند. آنها میخواهند مرکز شیعه را از قم دوباره به کربلا برگردانند و در نتیجه خود رهبر شیعیان علی در جهان بشوند.
جناحی از آخوندها هم بظاهر یا باطن مخالف دخالت مستقیم (و البته نه غیر مستقیم و اثر گذار) آخوندها در سیاست هستند. این نیز بهانهای دیگر برای اختلاف میان آنها و ادعای رهبری دینی شیعیان علی کردن است.
نتیجه:
تمام دعواهای میان آخوندها و درون حاکمیت برای پول و قدرت است و نه رفاه و آسایش مردم. اما در این دعواها مردم عادی و ناآگاه و یا نادان را به خیابانها میکشند و میکشند.
مردم یعنی چه؟
مردم کیستند؟
نقش مردم چیست؟
هر شخص یا گروهی بنابر سلیقه یا منافع خود میگوید: “مردم” با ماست یا مردم … در حالیکه همزمان گروههای دیگری که مخالف او هستند نیز میگویند یا ادعا می کنند که “مردم” با آنهاست. پس این مردم کیستند و در کدام یک از این گروههای مختلف و مدعی جای میگیرند؟!
هیچگاه گروهی از مردمان بدون سازماندهی و خود انگیخته در هیچ کجای دنیا حرکت نکرده و نمیکنند. هر حرکتی هرچقدر کوچک حتی رفتن از یک طرف خیابان به آن طرف نیازمند سازماندهی و مدیریت یا رهبری است. پس هرچه حرکت بزرگتر باشد رهبری قویتر و بزرگتری را لازم دارد. در نتیجه آنچه که اینبار در آبان ماه ۱۳۹۸ در شهرهائی خاص و انتخاب شده در ایران رخ داد با سازماندهی از درون حاکمان بود.
اکثریت مردم ایران در مجموع مخالف مجموعه حاکمیت هستند اما دقیق نمیدانند در کشور و درون حاکمیت چه میگذرد، زیرا نه تنها رسانههای وسیع دولتی در اختیار کامل رهبری است و خبرهای یکطرفه میدهد، بلکه نیروهای مختلف درون رژیم/حاکمیت نیز واقعیات اختلافات/تضادها را نمیگویند؛ فقط گاه گاهی برای هم خط و نشان میکشند.
جالب آنکه در تمام موسسات دولتی همه حتی در سطح مدیریت، ساز مخالفت با حکومت (جناح خامنهای) را میزنند، اما همه آنها همزمان از روحانی یعنی دولت هم ناامید هستند. و از طرفی هیچ رهبری یا آلترناتیو واقعی جانشین رژیم کنونی نیز وجود ندارد که جایگاهی در میان عامه مردم داشته باشد.
همچنین نباید فراموش کرد که مردم بسیار نگران جنگ داخلی و به افتضاح کشیده شدن اوضاع هستند. در نتیجه هرگاه موضوع کمی به آن طرف (جنگ داخلی) کشیده بشود همه موضعگیری میکنند. یعنی اعتراضات توسط عموم مردم تحریم میشود. این نکته مثبت است.
هرگاه نیز آمریکا و مخصوصا اسرائیل در شرایط بحران ایران نظر مداخله جویانه میدهند فورا ترس از دخالت آنها و جنگ داخلی همراه با نفرت اکثریت مردم ایران از این کشورها و دخالتهای آنها باعث سکون و سکوت میشود بهمین دلیل بود که در درگیرهای اخیر آمریکا و اسرائیل زیاد صحبت نکردند. کلیت مردم ایران با مبحث استعمار و استثمار تا حدی آشنا هستند و آنرا نمیپذیرند.
هرچند ممکن است همه مردم با شیوههای نوین استعمار و استثمار و روشهای بانکها و موسسات سرمایه داری بینالمللی آشنا نباشند؛ ولی حداقل روشنفکران جامعه و موسسات تحقیقاتی با آن آشنا هستند و با آنها موضعگیری دارند.
بعضی از اپوزیسیون خارج از رژیم نیز با این مسائل آشنا هستند و در نتیجه بدنبال آشوب و روشهائی که دستهای پنهان همین نیروهای استعمارگر پشت آن هست نمیروند.
اپوزیسیون خارج از رژیم
به جرات میتوان گفت اپوزیسیون جدی، قدرتمند و مطرح، خارج از رژیم مخصوصا در خارج از کشور وجود ندارد؛ آنچه هست نیروهای کوچکی هستند که نه برنامهای دارند نه توانی و نه هیچ چیز ارزشمندی. آنها حتی هیچ شناخت درست و دقیقی از شرایط جهان و ایران و آنچه خود میخواهند، ندارند. بعضی صحبت از سرنگونی میکنند در حالیکه نمیدانند سرنگونی چیست و چگونه باید سرنگون کرد و با چه نیروئی؛ و اگر چنین بشود چه میخواهند برای کشور بیاورند و… ضعف و زبونی و نادانی آنها آنقدر زیاد است که ابدا نیازی به بحث ندارد. علیرغم شعارهایشان اگر همین امروز به آنها بگویند شما حاکم بر کشور چه میخواهید بکنید؟ ابدا چیزی ندارند. و اتفاقا بخاطر همین نداشتن برنامه است که انگشت روی چیزهای کم ارزش میگذارند و از مباحث اساسی مانند وضعیت قدرت در جهان، اداره اقتصاد کشور (بصورت مستقل و نه برده شدن زیر دست قدرتهای بین المللی)، ارائه برنامهای اجتماعی برای کشوری با گستردگی مردمی و تفاوتهای فرهنگی و… هیچ چیزی ندارند که بگویند و از این مباحث میگریزند، و قدر مسلم اینکه بعضی نیز عقل اشان ابدا به این مسائل نمیرسد. آنها از بحثهای اساسی و دقیق اجتماعی گریزان هستند زیرا هیچ دانش، علم و اطلاعی در این خصوص ندارند، مضافا اینکه ریشه فکری آنها مذهبی است؛ سوای آن دسته ملی- مذهبیها آنها نیز که خود را سکولار و یا حتی ضد مذهب (کمونیستها) میدانند نادانسته در قید و بندهای تربیت ریشهدار تفکرات و فرهنگ مذهبی ماندهاند. مخصوصا کمونیستها درگیر تفکرات غلط کمونیستی با تلفیقی از ریشه فکری اسلامی هستند که حتی خودشان نیز از آن آگاه نیستند.
اتفاقا همین نکات است که از طرفی نقطه قدرت حاکمیت کنونی میشود و کلیت مردم نیز از ترس آمدن بدتر بعد از بد، به این سازمانها اعتنائی ندارند.
شعار مرگ بر دیکتاتور
آنانیکه در تظاهراتها شعار مرگ بر دیکتاتور(یعنی خامنهای) سر میدهند مردم عادی نیستند بلکه از جناحهای درون رژیم هستند که میخواهند سهم بیشتری داشته باشند. اگر مردم عادی در شرایط عادی چنین شعاری را بدهند براحتی و در اولین یا کمترین حرکت دستگیر و تکلیف اشان روشن میشود.
آیا ماجرا و ماجراها به پایان رسید؟!
داستان تظاهرات آبان ماه ۱۳۹۸ در ایران تنها پس از دو روز با توافقات درونی پایان یافت. اما اختلافات اساسی میان آنها هنوز هست و ادامه دارد تا اینکه دوباره کی و در چه موقعیتی بروز بکند.
نهایت:
سیر وقایع نشان داد که هم جناح خامنهای بسیار قدرتمند است و حرف اول را میزند و هم اینکه جناحهای دیگر مانند احمدینژاد (که او نیز جمکران را در مقابل … برای ایجاد قبلهای خاص برای طرفداران خودشان ایجاد کردند و فکر ایجاد و توسعه جمکران از آنجا ریشه گرفته است) و مخصوصا جناح روحانی، آنچنان ضعیف نیستند که بشود خیلی ساده آنها را کنار زد. بویژه در این زمان -وضعیت تحت فشار حداکثری از طرف آمریکا- آنها را مجبور به مصالحه و تحمل یکدگیر میکند و خامنهای مجبور است سایرین را هم راضی بکند.
آنکه برای دزدی میآید به فکر امنیت، سلامت و اموال خانه و خانه نشینان نیست مخصوصا اگر کاملا بیگانه باشد.
فلسفه من راه آزادی فکر و بشریت است.
اپسالا – سوئد
۱۷۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۱۷ دسامبر ۲۰۱۹
م. حسن بایگان :