دو روز اخیر با چند جوان نروژی آشنا و هم صحبت شدم. دو تن از آنها تازه فوق لیسانس علوم انسانی تخصص گلوبالیزم را تمام کرده بودند و به زودی کار در جاهایی نسبتا مهم بین المللی را شروع خواهند کرد. در نتیجه علاقمند به سیاست بودند. هر دو جهاندیده بودند یعنی در کشورهای مختلف زندگی کرده و از این تجربه خوب نیز برخوردار.
دیشب صحبتی داشتیم و یکی از آنها که ۵ سال نیز ساکن آمریکا بوده از خیلی مسایل گفت. پس از آن من توضیحاتی دادم که کاملا متعجب شد و دید که اکثر آنچه او در دانشگاه آموخته غلط و منحرف کننده بوده.
یک نمونه از صحبت:
راجع به نقش لابیها در آمریکا میگفت؛ و چگونه برای اینکه یک نماینده را بخرند، که رشوه است، ولی قانونا نتوانند، رشوه به حساب بیاورند، عمل میکنند و با این لابیگری، قوانین عوض میشود و …
در این رابطه گفتم: این نمایندگان وابسته به احزاب هستند و هرچقدر هم که به آنها پول بدهند خارج از حوزه تصمیمات حزب نمیتوانند عمل بکنند وگرنه اخراج میشوند. پول (دقیقا کلمه رشوه هم آورده شد) دهنده نیز از سرمایهداران است و او نیز مستقیما به حزبی وابسته است و در نتیجه باید با شخصی که نماینده حزب اوست وارد صحبت بشود. پس چیزی خارج از تصمیمات احزاب گرفته نمیشود و … پس این حرفها برای فریب دادن اذهان مردم/و شما دانشجویان است تا فکر کنند لابیگری تعیین کننده است و از تصمیمات پشت پرده (از گروههای قدرت نیز صحبت شد) منحرف شوند و … و از طرفی پولی به جیب این نمایندگان رساندن زیرا اکثریت آنها (حتی روسای جمهوری و …) کارمندان سرمایهداران بزرگ هستند.
تازه فهمید که در اشتباه بزرگی بوده.
در آخر صحبت و موقع خداحافظی گفتم:
این داستانهای گلوبالیزم و … نیز برای فریب امثال شما و مردم است. سرمایه داران بزرگ بین المللی هر زمان که روش جدید (مثلا اینترنت، تلفن همراه و …) و یا راهی برای پول در آوردن پیدا میکنند آن راه را میروند. آنها برای پول جنگ به راه میاندازند تا انبارهای سلاح خالی شود و …
این داستانها و صحبت از فلسفه امثال به اصطلاح فلاسفه کاملا کاذب (کانت، هایدگر، هوسرل و … که ده ها سال قدیمی هستند و حتی جدیدها) فقط برای مشغول و منحرف کردن افکار عمومی است و …
در آخر گفت: دنیای من را بهم ریختی. چقدر واقعیت متفاوت است.
۱۴ فوریه ۲۰۲۴
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
آروشا – تانزانیا
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان