چگونه با افغانستانی/برادر/همسایه ستیزی، مبارزه کنیم؟ سوالی از دوستان اهل علم!

   هم اکنون نوشته ای از دوستی دانشمند را می‌خواندم که پای در راه جدیدی در ارایه تاریخ گذاشته و سنت شکنی کرده است. او متون جالبی را ترجمه و یا در میان نوشته‌های گذشتگان نکات مهمی را پیدا و نشر می‌دهد. نکته مهم اینکه سعی دارد بی طرفی و‌ ارایه کار آکادمیک را نگه دارد. من مطمین هستم که کار او جای خود را باز خواهد کرد، هرچند هنوز اکثریت مردمان اهل علم نیز با ارزش کار او آشنا نیستند.

به هرحال چون اهل خراسان است بر این خطه تسلط خوبی دارد. در نوشته های اخیر او اشاراتی دیدم و از جمله همین پارت و پهلوی که هم ریشه‌اند و …

سوال من از ایشان و سایر اهل علم و مخصوصا دوستان دانشمند اهل افغانستان است:

گستردگی سرزمین اصلی پارت ها (پارت نشین ها) – پهلوی ها از کجا تا به کجا بود و کدام مردمان کنونی را شامل می‌شود؟

به نظر می‌رسد بیشترین پارت ها ساکنین کنونی افغانستان باشند؟!

توضیحاتی بسیار مختصر و مفید که بتواند روشنگر رابطه تاریخی باشد تا از سخنان، تحریف ها و توطیه های ضد مردمی استعمارگران جنگ‌ طلب و جنگ ساز (با روش تفرقه افکنی) جلوگیری بکند؛ و توزیع گسترده آن از ضروریات عصر حاضر است.

من چندی پیش در مطلبی کوتاه به تفاوت دو نیروی بزرگ پارت ها و پارس ها اشاره کردم و اینکه همین اختلاف میان این دو برادر تنی باعث شد که پارس ها پایتخت را به میان اعراب بردند و زمانیکه اعراب سربرآوردند، اعراب طرفدار پارس ها گفتند که ما زیر ستم آنها هستیم پس دست دوستی به طرف برادران عرب خود دراز می‌کنیم و … و اینچنین کردند و همین شد که حکومت پارس ها و امپراطوری آن شکست عظیمی خورد، اما پایتخت رومیان که دور دست بود باقی ماند.

حال نیز بسیاری از مردمان این سرزمین‌ها که با تاریخ خود آشنایی مناسب ندارند به آسانی توسط کشورهای استعمارگر به بازی گرفته می‌شوند و به جنگ و کشتار و فقیر کردن یکدیگر می‌پردازند در حالیکه:

اگر دو همسایه دایم شیشه های یکدیگر را بشکنند پس از اندک مدتی هر دو فقیر می‌شوند و شیشه گر پولدار.

اشاره:

نام خانوادگی پهلوی را برای رضا شاه همین اهل علم تعیین کردند در حالیکه او تبری (ط از الفبای عربی است پس طبری باید غلط باشد) بود و نه پارتی یا خراسانی و …

نکته؛

بعضی منابع طبری ها را جدای از پارت ها و پارس ها می‌دانند.

توضیحات کوتاه که از حوصله مردمان خارج نباشد می‌تواند به رفع گمراهی کمک کند.

اشاره:

رژیم کنونی آنچنان در داستان و تاریخ عرب ها و جنگ شیعه و سنی (دکان مذهبیون) غرق شده که کمترین توجهی به ملی گرایی اینچنینی و دادن آگاهی واقعی تاریخی ندارد.

۲ اکتبر ۲۰۲۳

۱۰ مهر ۱۴۰۲

آروشا – تانزانیا

پس نوشت:

   پیشتر در باره پایان ساسانیان نوشتم و اینکه پوران دخت ساسانی (پارسی ) از خراسانیان (پارتی) برای جنگ کمک می‌خواهد. شاه خراسانیان اعلام آمادگی کرده و از طرفی خواستار ازدواج با او می‌شود. پوران دخت این را مایه شرمساری می‌داند؛ پس وقتی او وارد کاخ می‌شود توسط عوامل پوران دخت کشته می‌شود. پسر او رستم فرخ‌زاد به کمک می‌آید ولی در ابتدا پوران دخت را می‌کشد و… داستان در تواریخ هست و من در جایی نقل کرده‌ام ولی اینجا می‌خواهم نتیجه‌ای بگیرم.

در تواریخ آمده برای انتخاب شاه حساسیت زیادی بر خون شاهنشاهی بود، همین نکته باعث مشکلات زیادی شد که در نتیجه کار به انتخاب زنان رسید و نتیجه را دیدیم.

نکته:

   اگر شاه پارس‌ها مرد بود و خراسانیان پیشنهاد می‌کردند که زنی از آنها بگیرد به احتمال قوی  مشکلی پیش نمی‌آمد. حتی معمولا شاهان پیشنهاد زنی از آن طرف می‌کردند تا به‌واسطه رابطه (خونی!!!) اتحاد آنها تقویت بشود. یعنی آنها رابطه خونی را یک طرفه و از جانب پدر تعیین کننده می‌دیدند.

   ضعف درونی شاهنشاهی ساسانیان، کشتن پوران دخت و پدر رستم باعث تضعیف بیش از حد ایرانیان گردید که به طور حتم به درون سپاهیان و عدم هم‌آهنگی میان آنها و حتی خیانت به یکدیگر کشید و نتیجه شکست ایرانیان بود.

   حال نیز باید به همین نکته توجه کرد. ایران سرزمین گسترده‌ای است و مردمان بسیاری در کشورهای مختلف خود را به حق ایرانی می‌دانند. حال به هر دلیلی (بیشتر دخالت خارجیان) آنها به کشورهای مختلف تقسیم شده‌اند؛ ولی هنوز پیوستگی‌های آنها بهم بسیار زیاد است و از همه مهتر آنها همسایه هستند و باید با هم زندگی صلح آمیز داشته سعی در تقویت (علمی، اقتصادی و…) یکدیگر بکنند.

اعمال ناشایست بعضی افراد نباید به عموم نسبت داده بشود. باید خطاهای فردی را دید و اجازه نداد تا بعضی کشورهای خارجی از این مسایل در دامن زدن اختلاف و تا حد جنگ پیش بروند.

ایرانی و افغانستانی باید بپذیرد که در میان آنها مردمانی خلافکار وجود دارند.

دید نژادی و گذاشتن تفاوت میان ایرانی و افغانستانی بسیار احمقانه و بدتر از آن در جهت منافع استعمارگران جنگ طلب است. دو مردم ایران و افغانستان کنونی هم ریشه و برادر هستند.

۲۶ آگست ۲۰۲۴

۵ شهریور

۱۴۰۳

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

در جهان و آفریقا چه می‌گذرد!

اندکی پس از کودتای نظامی در نیجر با بالاترین مقام علمی سویدی در امور آفریقا صحبت کردم و پرسیدم چه خواهد شد؟

 او گفت: پیش بینی خیلی سخت است و به همین دلیل حاضر به مصاحبه با رسانه‌ها نیست!

این یک اعتراف دیپلماتیک و صریح به شکست بود. اینکه غرب قادر به شکست دادن کودتاگران نظامی ضد غرب نیست و در نتیجه او نمی‌تواند این را در رسانه‌ها بگوید و از طرفی به عنوان یک فرد علمی نمی‌تواند در رسانه حاضر شده و وعده دروغ بدهد.

در واقعیت نیز مشخص شد که کشورهای کوچک و ضعیف آفریقایی با حمایت از یکدیگر و داشتن پشتیبانانی چون روسیه، چین و ایران می‌توانند در مسیر استقلال حرکت کنند.

نکته اینجاست که هر حرکت اینچنینی که دست غارتگران غربی مسیحی-صهیونیست را کوتاه کند ضربه سختی بر اقتصاد آنهاست.

نکته:

کشورهای غربی، مسیحی- صهیونیست هستند و‌ حول این نکته جمع شده‌اند و دیگران را نمی‌پذیرند. اما مسیحی کردن کشورهای مستعمره را برای مستعمره نگه‌داشتن آنها می‌خواهند زیرا رهبری اصلی کلیسیاهای ایجاد شده در مستعمرات، در غرب قرار دارند و در نتیجه آنها از این مردمان مسیحی کرده شده همه گونه سواستفاده اقتصادی، سیاسی و نظامی را می‌برند.

باید توجه کرد که اتحاد جدید کشورها به مدیریت چین، روسیه و ایران برپایه دین و استعمار دیگران و ایجاد جنگ نیست (جنگ اکراین را غرب و بیشتر آمریکا ایجاد کرد اخبار آنها از زبان خودشان هست و من هم پیشتر توضیحات کافی را نوشته‌ام).

 این کشورها هرکدام دین متفاوتی دارند (به اتحادیه شانگهای و بریکس نگاه شود)، و در انتخاب کشورهای متحد جدید، دین را پایه کار قرار نداده‌اند و حتی میان آنها کشورهای بی دین (چین) نیز هست.

پایان دلار و رابطه آن با استعمار!

   از طرف دیگر حرکت به طرف پایان دادن به سلطه دلار نیز ضربه دیگری بر غارتگری و در نتیجه اقتصاد غرب است که جلوی سیل ثروت ” از باد راحت‌تر آورده” را می‌گیرد.

البته اینکه گفته شود این اقتصادهای بسیار قوی سرنگون شده و دیگری جای آنرا می‌گیرد (همانند حملات اسکندر، چنگیز، اعراب و … که یک باره جایگزینی پیدا شد)، مشکل است.

هرچند صحبت از قدرت چین هست ولی چین به نوعی سعی دارد دیگران را هم در این قدرت شریک خود بکند. و از طرفی کشورهای فقیر را همانند غرب غارت نکرده و چیزی برای آنها نگذارد بلکه در قدم اول با تامین نیازهای ابتدایی زندگی انسانی وارد این کشورها می‌شود. آنچه در رسانه‌های مخالف چین دیده می‌شود نوشته‌های کاملا مغرضانه است که در نتیجه نوشته‌هایی ضد انسانی و ضد عقل هستند.

در این چند سالی که آفریقا آمدم و اکنون نیز اینجا هستم، شاهد تحولاتی می‌باشم که چین در زیر ساخت‌های این کشورها ایجاد کرده است.

 اولین نکته برای پیشرفت هر کشوری توسعه علم است که از نکات اصلی- اساسی فلسفه من نیز هست (چین دانشگاه‌های بسیار بزرگ و مدرن مثلا در همین تانزانیا ساخته است)، راه‌ها، آب، برق و … چین در حال ایجاد این چیزهاست.

نکته:

 اگر اقتصاد افغانستان تحت حاکمیت طالبان در وضعیت بسیار بدی نیست (آنچه همه منتظرش بودند) و برعکس رو به بهبودی می‌رود، به واسطه آنست که آنها با چین همکاری بسیار نزدیک دارند.

غرب به جای ایجاد مدارس و دانشگاه‌ها و … و پرهیز از جنگ؛ فقر و‌ جنگ را به کشورها داد و با مسیحی کردن این کشورها آنها را وابسته و اسیر فکری کرد.

در آفریقا با هر کسی که راجع به عدم دخالت چین در دین آنها صحبت کردم همانند اینکه یکباره از خواب بیدار شده باشند با دهان باز می‌گفتند: راست می‌گویی، چین آنقدر در این مورد بی توجه است که ما ابدا متوجه نشدیم.

دین (مسیحیت صهیونیستی) از مهمترین ابزار غرب مسیحی-صهیونیست برای اسارت، استعمار و استثمار دیگران است. در حالیکه خود مردم غرب نیز به واسطه همین دین به استثمار و ضد انسان بودن کشیده شده‌اند. و آنچنان آنها و سایرین را شستشوی مغزی داده‌اند که متوجه مهره/برده بودن خود نیستند و با این تصور خام زندگی می‌کنند که در کشورهایی بشر دوست (که ده‌ها میلیون انسان را در سال‌های اخیر کشته)، دموکراتیک، آزاد و… زندگی می‌کنند و نمی‌توانند درک ساده‌ای از این ترم‌های اولیه سیاسی، اجتماعی داشته باشند.

و اکنون نهضتی ضد مسیحیت در غرب در حال شکل گیری است که مهمترین چراغ راهنمای آنها کتاب من: “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”؛ می‌باشد.

۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳

۷ مهر ۱۴۰۲

آروشا – تانزانیا

آنانیکه نمی‌دانند نژادپرست هستند و نژادپرستانه عمل می‌کنند را چه باید نامید؟ هندی نامیدن خمینی (جهت تحقیر) اوج حماقت گوینده است!

اخیرا حرکت های بسیار زشتی برعلیه افغانستانیان که جزو بزرگی از تاریخ ایران تاریخی به حساب می‌آیند شروع شده است که بخشی از آن با پخش اعلامیه ها و … برعلیه این همسایگان خوب و هموطنان چندی پیش است. مردمان شرافتمندی که وقتی ساکنان امروزی کشور ایران، تاریخ خود را می‌نویسند به آنها (شاهانی مانند غزنویان و … و دانشمندانی چون فارابی و ابن سینا و … و عرفایی مانند مولوی) با تمام وجود افتخار می‌کنند و آنها را ایرانی می‌نامند و …

آنانی که ایران تاریخی را با کشور ایران کنونی قاطی می‌کنند و همه افتخارات را به این کشور می‌دهند و … نام خوبی ندارند.

به اشاره چندی پیش من در باره تفاوت حکومت پارت‌های ساکن شرق، و پارس‌های ساکن جنوب غربی و … و اینکه دلیل اصلی پیروزی اعراب، شکاف میان این دو بود و … مراجعه کنید، تا بدانید چه اشتباهات بزرگی مرتکب می‌شوید در حالیکه باد در گلو انداخته دیگران را مورد شماتت قرار می‌دهید.

با این مقدمات و اشارات ضروری باز می‌گردیم به توهین‌ها به افغانستانیان و اینکه آنها می‌خواهند کشور کنونی ایران را مصادره بکنند.

در ابتدا به نظر می‌رسد این حرف‌ها، حرکات زشت نفاق افکنانه، جنگ طلبانه و ضد انسانی را اسرایل دامن می‌زند زیرا در حال افول است و به هر چیزی متوسل می‌شود تا میان مردمان منطقه تفرقه و جنگ به راه بیندازد.

حال اگر ایرانیانی درون ایران فریب این توطیه را بخورند باید به آنان نامی داد مناسب.

اما ایرانیانی خارج ایران که مخصوصا هم ادعای مبارزه با نژادپرستی در غرب و کشورهای محل سکونت‌اشان را دارند (زیرا از جانب آنها مورد همین گونه تحقیرها قرار می‌گیرند) و این مسایل را تبلیغ می‌کنند (همین روزها بارها این تبلیغات از طرق مختلف صورت گرفت و حتی به صورت فیلم … ازطریق واتس آپ و … پخش و مردم را تحریک به پخش آن می‌کنند) نمی‌توان آنها را نادان نامید، زیرا چگونه ممکن است این نکته را ندانند؟! بلکه می‌توان آنها را احمق نامید که چنین نکته عیانی را نمی‌بینند.

پخش اخبار و اطلاعات غلط، گمراه کننده و هدفمند اگر از روی آگاهی نباشد، در بهترین حالت نام حماقت دارد که باعث ضربه زدن به کشور و مردم می‌شود.

دو نکته مهم که باید حتما در نظر گرفت:

یکی داستان‌های اساطیری افسانه‌ای ایرانیان است که تا زمان هخامنشیان (کورش) که دیگر به تاریخ تبدیل می‌شود، در خراسان بزرگ و سیستان بود که همه آن داستان‌ها را شنیده‌اند.

دومی، موضوع زرتشت و کتاب اوست که در آنجا صراحتا اهورامزدا در آفرینش جهان از شهرهایی نام می‌برد که در افغانستان کنونی هستند مانند بلخ.

البته این نوع اشتباه و اعمال احمقانه فقط مخصوص ایرانیان نیست طرف افغانستانی نیز از این اعمال احمقانه زیاد انجام می‌دهند.

گفتن خمینی هندی زاده (به عنوان تحقیر)، نشان کامل از حماقت گویندگان است؟

   حماقت در شناخت منطقه و مردمان سابقه‌دار است مثلا خمینی را هندی‌زاده (به عنوان تحقیر) خطاب می‌کنند.

آیا این مردمان نمی‌دانند که وقتی از ایران بزرگ و اقوام آریایی نام می‌برند بخش بزرگی از آنها در هندوستان کنونی بوده است؟

کشور کنونی هندوستان تا همین چند دهه پیش دو بخش بزرگ بود. از بمبی تا کلکته یک رودخانه است که هند را دو قسمت کرده، شمال آنرا بهارات‌ می‌گفتند و می‌گویند و جالب اینکه چند روز پیش رییس جمهوری هند در جلسه سران ۲۰ کشور به جای هندوستان گفت بهارات و سوالات زیادی را برای احتمال تغییر نام این کشور برانگیخت. من نمی‌دانم چه مقدار آن مربوط به اشارات من در این خصوص (بهارات نامیدن هندوستان در گذشته) است، زیرا در باره آن چند سال پیش با بعضی مشاوران رییس جمهوری هند بحث داشتم و در مقالاتی نوشته‌ام.

 و‌ جنوب این رودخانه را دکن می‌گفتند. حتی در دوران کودکی کتابی در منزل داشتیم که در آن نوشته بود: چاپ بمبی- دکن.

افسانه مهابهارات (بهارات بزرگ) که در چند جلد بزرگ و‌ پر حجم موجود هست در حدود ۳۰۰۰ سال پیش در آنجا نوشته شده، از بزرگترین‌های تاریخ بهم پیوسته این مردمان و حتی از جنبه تاریخ نگارش و عظمت بزرگترین و مهمترین‌ها در همه جهان است. که مسلما از گیلگمش و امثالهم بزرگتر، غنی‌تر و مهم تر است.

بنابراین:

۱- قسمت شمالی هندوستان کنونی که بهارات نامیده می‌شد ایرانی نشین بود و هنوز هم مردمانش کاملا شبیه مردمان کنونی ایران و تاجیکستان … هستند. و در نتیجه خمینی هم ایرانی تمام و کمال به حساب می‌آید.

۲- نکته دوم باز برمی‌گردد به نژادپرستی ناآگاهانه مخصوصا خارج کشور نشینان که نمی‌دانند پس از گذشت یکی دو نسل بچه‌های آنها دیگر خود را ایرانی نمی‌دانند بلکه اهل آن کشوری که در آن متولد شده‌اند، مخصوصا اینکه از یک طرف (پدر یا مادر) از ایران نباشد. یعنی امثال خمینی میلیون‌ها در ایران و ده‌ها میلیون در سراسر جهان هستند در حالیکه کاملا اهل آن کشور به حساب می‌آیند.

توجه:

   بسیاری کسانیکه اینچنین با خمینی برخورد می‌کنند اما به خودشان نگاه نمی‌کنند که شاید همان سابقه را داشته باشند در اوج‌ حماقت و‌ در جایگاه بدترین قضاوت کنندگان و در حد خیانت به خود و کشور هستند.

 این گونه نادانی‌ها و حماقت‌ها تاسف بار است؛ مخصوصا اینکه به جای سکوت و اعتراف به نادانی به قضاوت می‌نشینند و حتی کمی فکر نمی‌کنند که چرا باید دادگاه‌ها برای تصمیم‌گیری و صدور احکام طولانی باشند ولی خودشان در باره هر موضوعی با کمترین اطلاعات و دانش و یا حتی بی اطلاعی و بی دانشی، گاه در یک لحظه قضاوت می‌کنند.

تاسف بارترین‌ها این است:

   آنهایی که به نوعی مورد توجه گروه وسیعی از مردم هستند و به نوعی خودشان هم باورشان شده که با دیدن تلویزیون یا فلان رسانه‌ها دارای دانش وسیع شده‌اند گاه حرف‌های بسیار احمقانه می‌زنند که جامعه را به عقب می‌برد.

   فناتیسم به عنوان عقب ماندگی فقط در آخوندها نیست بلکه بسیاری که ادعای مدرن بودن هم دارند گاه حتی از آخوندها نیز بسیار بدتر و‌عقب افتاده‌تر هستند.

 شما می‌توانید برای تکمیل این نوشته به سایر نوشته‌های من از جمله آنجا که به عقب ماندگی، فناتیسم و خشک مغزی پرداخته ام مراجعه بکنید.

۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳

۷ مهر ۱۴۰۲

آروشا – تانزانیا

م. حسن بایگان

رابطه پزشکیان با خامنه‌ای و‌ غرب‌گرایان!

   صحبت‌های پزشکیان رییس جمهوری جدید ایران در مجلس و لبخندهای معنی دار (از روی خوشحالی و تایید) بسیاری از نمایندگان، بازگو کننده توافق در سطحی بالاتر از مجلسیان بود. و در نتیجه همه افراد در لیست دولت جدید برای اولین بار بدون مشکلی آنهم با بالاترین رأی تأیید شدند.

خامنه‌ای دو آلترناتیو اصولگرایان جلیلی و پزشکیان را داشت!

۱- جلیلی دولتی یک دست اصول گرا و ضد غرب را می‌آورد.

۲- پزشکیان که به نوعی در جناح خامنه‌ای بود؛ دولتی ترکیبی از اصولگرایان و غرب‌گرایان را ارایه کرد.

دولت روحانی غربگرای کامل بود و در نتیجه جنگ‌هایی میان آنها صورت گرفت. البته روحانی وابسته به فری ماسونری انگلیس بود و با اسرایل (صهیونیست) موضع‌گیری داشت و دارد. توضیحات را پیشتر بارها در موارد مختلف سیاسی نوشته‌ام.

در زمان روحانی سازمان امنیت و بعضی نیروهای مسلح کاملا زیر کلید او‌ به عنوان رییس جمهوری بودند و او توانست درگیری‌های نظامی داخلی (تحت نام کاذب حرکت مردم) به راه بیندازد ولی اکنون پزشکیان به عنوان رییس جمهوری در این مسیر نیست.

خامنه‌ای سیاسی‌کار ماهری است او پیشتر نیز به امثال احمدی نژاد، موسوی و بسیاری در پست‌های بالا موقعیت داد هرچند بعد آنها بر روی او شمشیر کشیدند.

یکی از مشکلات درون حاکمیت؛ اختلافات خود روحانیون و تفاسیر گوناگون آنها از اسلام است.

پزشکیان در زیر سلطه غرب‌گرایان نیست!

دولت پزشکیان به نوعی آشتی میان دو جناح است!

در نتیجه سازش میان دو جناح؛ سیاست داخلی و خارجی ایران کاملا متفاوت با دولت‌های قبلی خواهد بود. البته اگر در آینده اتفاق خاصی نیفتد.

داستان توافقات را می‌شد از فریادهای ظریف در مبارزات انتخاباتی فهمید که می‌گفت: رهبری (خامنه‌ای) من را تایید کرده است.

خامنه‌ای نیز با کنار کشیدن از حمایت از کاندیدای خاص؛ دشمنی شکست خوردگان را بر خود نخرید و از جانبی حمایت همه را به دست آورد.

اینکه غرب‌گرایان و اسرایل دایم مستقیم و غیر مستقیم تمام مشکلات را بر گردن خامنه‌ای می‌انداختند برای او جالب نبود و بالاخره باید به نوعی با آن برخورد می‌شد که با این سبک و پذیرش نیروهای جناح‌های مختلف این نیز برطرف خواهد شد.

سیاست خامنه‌ای بالاجبار و یا هر دلیلی، همکاری میان دو جناح بود و هست.

زیرساخت‌های ایران پس از چندهزار سال شاهنشاهی هنوز برپایه اتکا بر یک نفر در صدر می‌باشد.

چرا ایران هنوز پاسخ به اسرایل نداده است!

   حاکمیت ایران پس از تجربه ۸ سال جنگ بزرگ با عراق اکنون سال‌هاست از جنگ مستقیم فرار می‌کند؛ اما به خوبی از نیروهای نیابتی استفاده می‌کند.

در خصوص خونخواهی از اسرایل نیز در حال بررسی همین نکته است تا کار به جایی نکشد که درگیری جدی نظامی با اسرایل و غرب روی بدهد و آسیب‌های جدی بر زیربناهای کشور و اقتصاد وارد بشود.

نکته:

۱- کشور درگیر انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل دولت بود.

کشوری که دولت ندارد، نمی‌تواند وارد جنگ بشود!

۲- چند میلیون نیروی آنها در راه‌پیمایی اربعین هستند.

نتیجه مصالحه میان جناح‌های قدرت:

   اگر غرب‌گرایان را بتوان کنترل کرد تا ایران را به مستعمره غرب و مخصوصا یهودیان صهیونیست حاکم بر غرب در نیاورند و سیاستی متعادل با همه کشورهای جهان در پیش بگیرند و بعضی کشورهای غرب نیز بپذیرند که حاکمیت ایران کاملا ضد غرب نیست آنگاه تغییری اساسی در ایران و غرب و شاید وضعیت جهان صورت بگیرد. زیرا ایران کشوری تعیین کننده در سیاست جهان است.

   با داشتن پست وزارت هردو جناح اصلی در دولت و به تبع آن در زیر مجموعه‌ها، دلیل آن تظاهرات‌ها (که هربار یکی از آنها پشتش بودند ولی مارک حرکت مردمی بر آن می‌زدند) از میان می‌رود و در نتیجه امکان دخالت‌های سیاسی و ترورهای غرب در ایران نیز بسیار تضعیف می‌شود.

و شعار مرگ بر دیکتاتور نیز گفته نخواهد شد.

   ایران با تمام ضعف اقتصادی که قابل مقایسه با کشورهای اروپایی نیست ولی نقش او از اکثریت کشورهای اروپایی در سیاست جهان بسیار بیشتر است. این یعنی به نوعی ایران قدرتمند است.

دولت پزشکیان تجربه‌ای جدید در جهان است!

دولت پزشکیان چند جناحی است که باید با همکاری و یا مصالحه با یکدیگر مسایل را حل کنند. اگر اختلافات اینچنینی درون حاکمیت درست مدیریت بشود برای آزادی‌ها از جمله آزادی‌های اجتماعی، رفاه و توسعه کشور مثبت خواهد بود.

شاید این دولت تنها نمونه در جهان باشد که جناح‌های مختلف (مخالف یکدیگر)، در آن قرار دارند.

در تمامی جهان حزب مشخصی قدرت را در دست می‌گیرد و دولت تشکیل می‌دهد و هیچ موقعیتی را برای احزاب و نیروهای مخالف باقی نمی‌گذارد.

حتی در سوید با اینکه ده‌ها سال حزب سوسیال دمکرات بدون حمایت حزب کمونیست (بعدها به حزب چپ تغییر نام داد) نمی‌توانست اکثریت را به دست بیاورد و دولت تشکیل بدهد؛ ولی به هیچ وجه از این حزب وزیر یا مهره تعیین کننده انتخاب نکرد. وضعیت آمریکا و امثالهم از روز روشن‌تر است.

۲۲ اگست ۲۰۲۴

۱ شهریور ۱۴۰۳

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

تفاوت میان خدا (خود آمده و یا به صورت کوتاه شده خودآ) با ال، اله، الله، یهوه، گاد و …

آنچه در ایران و سرزمین‌های ایرانی به خدا (خود آمده و یا به صورت کوتاه شده خود آ و خدا) شهرت دارد با ال، اله، الله، یهوه، گاد و … کاملا متفاوت است.

در بعضی از اینها خصوصیاتی را که ایرانیان برای خدا (خود آ) قایل شدند به ال، اله، الله، یهوه و گاد نسبت دادند در حالیکه ریشه اینها و تصوری که معتقدان‌اشان داشتند با خدای (خود آ) ایرانیان کاملا متفاوت بود و هست.

ایرانیان در ترجمه یا به‌کارگیری پارسی امثال الله، یهوه، گاد و…، خدا را قرار می‌دهند که شاید در تمام موارد غلط است و باید آنچه را که خود آنها می‌گویند ال، اله، الله، یهوه، گاد و… را به کار برد؛ چرا که باعث اشتباه در شناخت واقعی ریشه آنچه آنها منظور نظرشان بوده، شده است.

به عنوان مثال زمانیکه از چند دانشکده ادبیات پارسی کشورهای دیگر در خصوص آنچه آنها به برترین آفریننده نام می‌نهند، پرسیدم نام‌های دیگری سوای آنچه پیشتر در این مطلب نوشتم (الله، یهوه، گاد، خدا …) داشتند. وقتی خواستم تا ریشه آن را توضیح بدهند؛ ابدا متوجه نکته نشدند و گفتند آنچه آنها می‌گویند همان خدا است.

آنها پاسخ دقیق را می‌توانند پس از خواندن توضیحاتی که داده می‌شود، بدهند.

خدا در میان ایرانیان!

ابتدا به توضیح خدا پرداخته می‌شود تا نکته بهتر روشن بشود.

در ایران قدیم ایزدان زیادی بودند که تقریبا معادل آن را در یونان داریم. اینها همه آفریده شده بودند. در بالای همه آنها خدا وجود داشت که توسط دیگری آفریده نشده بود بلکه می‌گفتند خودش آمده (خدا – خود آ – خود آمده). این خدا با سایر ایزدان (که زیر دست او بودند) توسط یک ایزد خاص ارتباط داشت که آن آتش بود. دود آتش پیام این ایزدان را به خدا می‌رساند. در نتیجه آتش که رابط میان آنها بود باید همیشه روشن نگه‌داشته می‌شد.

تا اینجا مشخص شد که انتخاب نام خدا در میان این مردمان بی دلیل نبوده است و معنی بسیار خاص و مشخصی دارد.

خدا آفریننده است اما خودش آفریننده ندارد.

خدا خودش را آفریده است.

در بیان هستی و آفریننده در ایران مباحث زیادی بود و از جمله موضوع زمان به عنوان آفریننده و … نیز بوده است.

نکته:

یونانیان خواستار سفر به ایران و آشنا شدن با فلسفه (کلمه‌ای که در کتب آورده شده است) ایرانیان بودند که در واقع خواستار شناخت افکار ایرانیان در خصوص همین نکته دینی – فلسفی (هستی چیست) و مسایل دیگر بودند.

یونانیان:

یونانیان ایزدانی داشتند که در راس آنها زیوس قرار داشت. اکنون ایرانیان، زیوس را “خدای خدایان” می‌گویند که باعث سردرگمی در شناخت “خدا” و “ایزد” و تفاوت تفکر آنها با ایرانیان  می‌شود.

ایرانیان باید آنچه را خود یونانیان می‌گویند بگویند. زیرا ابدا نمی‌شود زیوس را با خدا مقایسه کرد. خدا ابدا با کسی ارتباط مستقیم ندارد؛  با کسی ازدواج نمی‌کند و فرزند ندارد؛ و این دقیقا حرفی است که محمد از ایرانیان گرفت.

داستان‌های مسیح به عنوان خدا یا پسر خدا ابدا با فلسفه آفرینش ایرانیان نزذیک نیست؛ بلکه با منداییان و یونانیان نزدیک است. حتی با یهودیت نیز کاملا تفاوت دارد.

اعتقادات یونانیان با ایزدان و خدای ایرانیان تفاوت‌هایی داشت از جمله اینکه آنها بسیاری خصوصیات انسان‌ها را داشتند و با مردمان زمینی زندگی می‌کردند، درگیر می‌شدند، عشق می‌ورزیدند و ازدواج می‌کردند. حتی زیوس زنی به نام اروپا را از لبنان (تمام منطقه شرق مدیترانه یونانی نشین بود) می‌دزدد (توجه شود که می‌دزدد) و آن زن از او هرکول را به دنیا می‌آورد که نیمه ایزد و نیمه انسان بود.

نکته:

این نیز یکی از ریشه‌های تفکر ایجاد مسیح توسط یهوه است.

مسیح فرزند خدا نیست بلکه از یهوه است. تفاوت زیادی میان خدا و یهوه می‌باشد.

در تفکر و بیان ایرانیان خدا آنچنان نبود و نیست که با انسان‌ها رابطه و مخصوصا سکس (نزدیکی جنسی) داشته باشد و…

الله:

الله پیش از اسلام هم بوده، نام پدر محمد پیامبر مسلمانان،‌ عبدالله بود که به معنی -بنده الله- است که در آن زمان با -بنده خدا- کاملا متفاوت بوده است.

الله از قرن‌ها پیش وجود داشته اما خصوصیت او با خدای ایرانیان بسیار متفاوت بوده است.

الله بت بوده است!

الله نام ترکیبی حداقل سه منطقه بوده است.

محمد خصوصیات الله را از خدای ایرانیان گرفت. آنچه محمد گفت با آن الله که پیش از او بود و نام پدرش هم شد متفاوت است.

نکته:

یک آخوند در ایران کتاب مفصلی به اصطلاح تحقیقی نوشته و می‌خواسته نشان بدهد که بتی به نام الله وجود نداشته است.

ال:

کلمه “ال” به “اله” و “الله” تبدیل شد و در مواردی با همزه (ءل) و یا با -ی- به صورت (یل) نوشته می‌شود.

نکته زبان شناسی؛ در تمام منطقه هر قوم یا ملتی با توجه به زبان یا لهجه خود در آن “ال” تغییراتی داده‌اند.

تغییر در کلمات در هنگام ورود به زبان‌ها و لهجه‌ها امری عادی است و میلیون‌ها مورد در جهان وجود دارد. مثلا در نیمی از چین (از جمله پکن) نمی‌گویند ایران زیرا حرف -ر- در آنجا نیست و می‌گویند -ایلانگـ -.

اینکه بسیاری مردمان ایران از -ضمه‌-‌ استفاده می‌کنند و بسیاری از فتحه یا کسره امری عادی است مثلا گاو – گو ؛ آب – او ؛ و نمونه‌های بسیاری دیگر. در عربی هم این گونه تفاوت‌ها بسیار است.

در کشورهای پارسی زبان نیز کلمات به اشکال گوناگون حتی با الفبایی متفاوت گفته می‌شوند.

۱- باب ال:

بابل آن کشور معرف.

باب به معنی “درب” و “ال” همان “الله” است که به اشتباه “خدا” ترجمه می‌شود.

در نتیجه معنی “بابل” -باب ال- همان “دروازه ال و یا دروازه الله” است.

اینکه “دروازه خدا” یا “دروازه ایزد” گفته بشود اشتباه بزرگی است.

ترجمه صحیح “دروازه ال” است.

این کلمه را باید صورت جدا از هم “باب ال” و نه -بابل- نوشت.

در زبان پارسی و بلکه مردمان منطقه، باب الیان به معنی مردمان باب ال است.

۲- ال ام:

این اسم در ایران و در میان پارسی زبانان کاملا اشتباه نوشته می‌شود و در نتیجه معنی آن معلوم نمی‌شود. زیرا آن را به صورت ایلام و غلط تر از آن عیلام می‌نویسند.

معنی -ال ام- همان -مادر ال- یا -مادر الله- است. پس این را نیز باید به صورت مجزا – ال ام- نوشت و -الام یا ایلام- غلط است و مخصوصا عیلام کاملا غلط و منحرف کننده از یافتن معنی و مقصود و ریشه است.

ال ام” را نباید به “مادر خدا” ترجمه کرد. بلکه “مادر ال” صحیح ترین است. و شاید باید گفت: ال مادر است. زیرا مادر زاینده و آفریننده است

۳- اربیل:

اصل این کلمه “اربع ال” یا “اربع یل” یا “اربع ءل” است که به معنی “چهار ال” یا “چهار اله” یا “چهار الله” است.

اربع عربی به معنی چهار است.

در همین شهر “اربیل” کنونی میدانی وجود دارد که در آن چهار مجسمه یا “چهار بت ال” یا “چهار بت الله” قرار دارد.

پس آنچه در پیش از محمد پیامبر مسلمانان “الله” نامیده می‌شد با آن خدای مورد نظر ایرانیان تماما متفاوت بود.

محمد سعی کرد خصوصیاتی از “خدا”ی ایرانیان را به “الله” نسبت بدهد و او را به “خدای ایرانیان” نزدیک کرد.

نتیجه:

“ال” که همان “الله” است بتی بوده و با “خدا”یی که ایرانیان بیان می‌کردند تفاوت ماهوی دارد و ابدا نباید ‘ال” یا “الله” را به “خدا” ترجمه کرد.

یهوه در میان یهودیان!

کتاب عهد عتیق از جنبه تاریخی ارزش‌های زیادی دارد. هرچند در آن تحریف‌های زیادی شده و … با این حال کتابی است که در بسیاری موارد می‌تواند مبنای تحقیقات تاریخی قرار بگیرد.

یکی از همین موارد نام یهوه است.

مطابق عهد عتیق؛ یهودیان تا پیش از بازگشت از مصر هرکدام “بتی” برای خود داشتند که گاه آنها را زیر لباس خود نگهداری می‌کردند. زمانیکه وارد فلسطین می‌شوند پس از مدتی موسی می‌میرد و یوشع جانشین او می‌شود. در این مرحله است که یوشع به دلایلی که به نظر من سیاسی و برای ایجاد وحدت در میان آنها بود (زیرا داشتن یک دین و یک بزرگ یا رهبر دین، وحدت می‌آفرید و هنوز هم ادامه دارد) می‌گوید: همه باید یهوه را پرستش بکنند وگرنه تنبیه حتی مرگ دارند. در غیر این صورت متحد کردن آنها برای حمله به فلسطین امکان نداشت.

نکته:

محققین می‌گویند داستان آفرینش که در ابتدای عهد عتیق و به عنوان جزیی از تورات یا پنج کتاب موسی (اصل و اساس عقیدتی یهودیت) آمده، پس از آنهای دیگر و در آخرین مرحله نوشته و به آن اضافه شده است. من نیز در اینجا نکاتی بسیار مهم و اساسی را روشن می‌کنم.

نام “یهوه” از همان “یهی” در زبان منداییان (کنعانیان) گرفته شده است. این نام پس از ورود یهودیان به فلسطین بر آنها مکشوف می‌شود.

در زبان اعراب آنرا “یحی” و بعد “یحیی” با -ح – گفتند ولی منداییان آنرا “یهی” با -ه- می‌گویند که نام آفریننده از نظر منداییان است. این نام “یحیی” یا “یهی” به یک شخص نیز داده شده است.

شرح مفصل را در مقاله‌ای به نام “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”، نوشته‌ام.

هم اکنون نیز در میان یهودیان -یهو- و -یهی- نیز همراه با -یهوه- استفاده می‌شود مانند ناتان یهو. اینها تلفظ‌ها یا لهجه‌های گوناگون در یک زبان هستند.

خود زبان عبری نیز ریشه عربی دارد که شاید به توان گفت لهجه یا گویشی عربی است. در زبان عبری نیز بعضی -ش- ندارند و … و تفاوت‌های دیگری که در زبان آنها هست.

با توجه به دو نکته بالا:

“۱- ال” یا “یل” یا “ءل” که پسوند اسامی “اسرایل-اسراءل” و “میکایل-میکا ءل” و… قرار گرفته است از یهودیان نیست. این اسامی اسرایل و … ساختگی است و ریشه یهودی ندارند.

این کلمات ترکیبی با “ال” است که از “باب ال یان” (به اشتباه “بابلیان” نوشته می‌شود) و دیگر مردمان منطقه گرفته شده است.

۲- یهوه ریشه یهودی ندارد بلکه از منداییان (همان کنعانیان) عاریت گرفته شده است. یهودیان یهوه را با داستان‌های دیگری از منطقه (مانند آفرینش که بیشتر از گیل گمش و ایرانیان گرفته شده) بهم درآمیختند.

اشاره:

چند ماه پیش در ترکیه به موزه‌هایی در جنوب شرقی آن کشور رفتم و در آنجا مجسمه‌ها یا بت‌های “گبرا ال” یا “جبرا ال” و … را دیدم که قدمتی بسیار داشتند.

نکته:

همین نام “گبرا ال” یا “جبرا ال” که با -گ- و یا -ج- هر دو گفته می‌شود نیز دلیل روشن دیگری در تلفظ گوناگون اسامی و کلمات دارد.

در اصل باید این اسامی ترکیبی را جدا نوشت. برای اطلاعات بیشتر به مقاله‌ای که چند سال پیش تحت عنوان “اسماعیل چگونه سمع الله شد” نوشتم و در سایتم هست مراجعه کنید. که در اصل اسمع ال درست است.

نتیجه:

داستان آفرینش که در ابتدای عهد عتیق در بخش تورات آمده است پس از پذیرش این عقاید که در منطقه وجود داشت به این کتاب اضافه شده است و سپس در متن سایر مطالب نیز از آفریننده یا همان “یهوه” نام برده شد وگرنه همانگونه که گفته شد هر یهودی بتی برای خود داشت و “یهوه” را پس از ورود به فلسطین از مردمان آن منطقه (منداییان=کنعانیان) گرفتند.

پیشنهاد به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقی:

همان‌گونه که در ابتدای مطلب اشاره کردم بیان یا توضیح این نکته برای اساتید دانشگاه‌ها ساده نبود در نتیجه مجبور به نوشتن این مختصر شدم. حتی بیان و فهم آن برای غیر ایرانیان و غیر پارسی زبانان مشکل است.

پس نوشته من فقط در همین حد روشن کردن ریشه‌ها و تفاوت‌ها خواهد بود.

بیشتر از این وظیفه دانشگا‌ها و پرفسورهاست تا به دانشجویان (تز دکترا) ریشه‌یابی دقیق آنچه را در میان مردمان مختلف به عنوان برترین آفریننده یا … می‌دانند، بسپارند.

من درباره ریشه نام گاد در غرب در اینترنت جستجو کردم چیزی نیافتم. سپس از چند تن اهل علم پرسیدم؛ سوال من برایشان کاملا جدید بود و به آن فکر نکرده بودند.

از اساتید گرجستان نیز سوال کردم؛ آنها نام دیگری را گفتند که مختص خودشان بود ولی ریشه و معنی واقعی آن را نمی‌دانستند.

۲ ژولای ۲۰۲۳

۱۱ تیر ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

پس گفتار:

آنچه در بالا در باره اشتباه ترجمه الله، یهوه و… به خدا گفته شد برعکس آن نیز صادق است و نمی‌توان هیچ‌کدام از اینها را به آن دیگری ترجمه کرد مثلا:

 الله را به یهوه و…

یهوه را به الله و…

و مخصوصا نمی‌توان خدا را به ال، الله، گاد و یهوه ترجمه کرد.

۵ ژولای ۲۰۲۳

۱۴ تیر ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

اناجیل متی و مرقس: مسیحان سگ‌هایی کثیف هستند!

وقتی دوبار در اناجیل (متی و مرقس) عیسی مسیح می‌گوید: فقط یهودیان انسان هستند و بقیه سگ حیوانی کثیف!

و رهبری کلیساها و حاکمیت کشورهای غربی این را پذیرفته اند، انواع جنایات در جهان (امروز در غزه) صورت می‌گیرد و این سگ‌ها مقابل خواسته اکثریت مردم کشورهای خودشان و جهان عمل می‌کنند.

راه مبارزه با این جنایات نظامی نیست، بلکه استناد به نوشته‌های من و گسترش این نکات و فلسفه من است تا کلیساها و مسیحیان تحت فشار فکری، فلسفی در مقابل این دستورات ضد انسانی قرار بگیرند.

۱۷ فوریه ۲۰۲۴

۲۸ بهمن ۱۴۰۲

آروشا – تانزانیا

فیلسوف صاحب مکتب م. حسن بایگان

شجاعت واقعی چیست؟

آدم‌های ضعیف، ضعیف النفس و ترسو به معنای واقعی؛ کسانی هستند که از روبرو شدن و پذیرش این واقعیت که آنچه در کتب به اصطلاح مقدس چندین قرن پیش آمده، از نظر عقلی و منطقی غلط هستند و با شرایط امروزی جهان ابدا همخوانی ندارند و باید کنار گذاشته بشوند.

فلسفه من پاسخگوی نیازهای بشر امروز و آینده است.

۴ ژوین ۲۰۲۴

۱۵ خرداد ۱۴۰۳

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

بزرگترین نسل کشی طول تاریخ بشر کدام است!

برمبنای عهد عتیق که تنها سند مورد اشاره یهودیان و … برای تاریخ قدیم قوم یهود است آنها پس از آوارگی دایم وقتی از مصر باز می‌گردند با کشتار تمامی (صد در صد) مردمان پنج شهر فلسطین که از اریحا شروع کردند در این منطقه که حتی بر مبنای همان عهد عتیق نامش فلسطین بود مستقر می‌شوند.

این عمل یهودیان فجیع ترین نسل کشی طول تاریخ بشر است.

همچنانکه یهودیان هنوز از آلمانی‌های ناقص العقل غرامت می‌گیرند، مردمان فلسطین نیز باید از یهودیان به خاطر آن جنایات و جنایات اخیرشان غرامت بگیرند.

نکته اینجاست که آن جنایات نه تنها دلیل تاریخی برای سکونت یهودیان در فلسطین نمی‌شود بلکه سند بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر است که متاسفانه این جنایات به جای محکوم شدن توسط یک عده تقدیس می‌شود. این تقدیس جنایت از خود جنایت بدتر است زیرا جنایت را تشویق می‌کند انچنانکه در جنایات اخیر اسرایل دیده می‌شود و از ان بدتر سکوت و تشویق این جنایات که بطور مستقیم از طرف امریکا با ارسال تمامی کمک‌های نظامی و مالی صورت می‌گیرد.

ورود اخیر یهودیان به فلسطین و اشغال آن نیز به همان ترتیب جنایتی از همان نوع نسل کشی است. و این کشور باید برچیده بشود.

۲۶ ژانویه ۲۰۲۴

۶ بهمن ۱۴۰۲

امبیا -تانزانیا

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

ریشه ستاره داوود!

ریشه آن به قرن ۱۳ و داوود الروی، و نه آن داوود شاه می‌رسد.

کتاب قبیله سیزدهم ترجمه پارسی دیگری با نام “خزران” دارد به دلیل اهمیت آن هر دو را خریدم. کتاب تاریخ مردمان شمال سرزمین‌های ایرانی است و نکات بسیار جالب توجهی در آن هست.

به دلیل جنگ اخیر و اصرار ناتان یاهو نخست وزیر اسرایل برای نابودی غزه، عکس این چند صفحه را می‌گذارم. زیرا همین خزران در قرن ۱۲ قصد فتح فلسطین را کردند و یهودیان اروپای شرقی بیشتر بازماندگان خزران هستند. نکته دیگر رسیدن همین فکر به کردها است که کوتاه ذکر شده است و شاید ریشه تعصب یک عده کرد به یهودیت همین باشد و شاید این کردهای متعصب و طرفدار سفت و‌ سخت اسرایل اساسا کرد نباشند بلکه از همان طایفه خزران و … باشند که باید با تحقیقات بیشتری در آینده به آن بپردازم.

بهرحال اهمیت این کتاب من را بر آن داشته تا نسخه انگلیسی آن را هم بخرم.

۲۶ مارس ۲۰۲۴

۷ فروردین ۱۴۰۳

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

دوستان سویدی!

متاسفم که بگویم ابدا به اخبار سوید اعتماد ندارم.

سوید مستعمره تمام عیار یهودیان صهیونیست شده و‌ در جهت منافع آنها حرکت می‌کند.

۱۷ اگست ۲۰۲۴

۲۷ امرداد ۱۴۰۳

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

USAIran