آنچه در ایران و سرزمینهای ایرانی به خدا (خود آمده و یا به صورت کوتاه شده خود آ و خدا) شهرت دارد با ال، اله، الله، یهوه، گاد و … کاملا متفاوت است.
در بعضی از اینها خصوصیاتی را که ایرانیان برای خدا (خود آ) قایل شدند به ال، اله، الله، یهوه و گاد نسبت دادند در حالیکه ریشه اینها و تصوری که معتقداناشان داشتند با خدای (خود آ) ایرانیان کاملا متفاوت بود و هست.
ایرانیان در ترجمه یا بهکارگیری پارسی امثال الله، یهوه، گاد و…، خدا را قرار میدهند که شاید در تمام موارد غلط است و باید آنچه را که خود آنها میگویند ال، اله، الله، یهوه، گاد و… را به کار برد؛ چرا که باعث اشتباه در شناخت واقعی ریشه آنچه آنها منظور نظرشان بوده، شده است.
به عنوان مثال زمانیکه از چند دانشکده ادبیات پارسی کشورهای دیگر در خصوص آنچه آنها به برترین آفریننده نام مینهند، پرسیدم نامهای دیگری سوای آنچه پیشتر در این مطلب نوشتم (الله، یهوه، گاد، خدا …) داشتند. وقتی خواستم تا ریشه آن را توضیح بدهند؛ ابدا متوجه نکته نشدند و گفتند آنچه آنها میگویند همان خدا است.
آنها پاسخ دقیق را میتوانند پس از خواندن توضیحاتی که داده میشود، بدهند.
خدا در میان ایرانیان!
ابتدا به توضیح خدا پرداخته میشود تا نکته بهتر روشن بشود.
در ایران قدیم ایزدان زیادی بودند که تقریبا معادل آن را در یونان داریم. اینها همه آفریده شده بودند. در بالای همه آنها خدا وجود داشت که توسط دیگری آفریده نشده بود بلکه میگفتند خودش آمده (خدا – خود آ – خود آمده). این خدا با سایر ایزدان (که زیر دست او بودند) توسط یک ایزد خاص ارتباط داشت که آن آتش بود. دود آتش پیام این ایزدان را به خدا میرساند. در نتیجه آتش که رابط میان آنها بود باید همیشه روشن نگهداشته میشد.
تا اینجا مشخص شد که انتخاب نام خدا در میان این مردمان بی دلیل نبوده است و معنی بسیار خاص و مشخصی دارد.
خدا آفریننده است اما خودش آفریننده ندارد.
خدا خودش را آفریده است.
در بیان هستی و آفریننده در ایران مباحث زیادی بود و از جمله موضوع زمان به عنوان آفریننده و … نیز بوده است.
نکته:
یونانیان خواستار سفر به ایران و آشنا شدن با فلسفه (کلمهای که در کتب آورده شده است) ایرانیان بودند که در واقع خواستار شناخت افکار ایرانیان در خصوص همین نکته دینی – فلسفی (هستی چیست) و مسایل دیگر بودند.
یونانیان:
یونانیان ایزدانی داشتند که در راس آنها زیوس قرار داشت. اکنون ایرانیان، زیوس را “خدای خدایان” میگویند که باعث سردرگمی در شناخت “خدا” و “ایزد” و تفاوت تفکر آنها با ایرانیان میشود.
ایرانیان باید آنچه را خود یونانیان میگویند بگویند. زیرا ابدا نمیشود زیوس را با خدا مقایسه کرد. خدا ابدا با کسی ارتباط مستقیم ندارد؛ با کسی ازدواج نمیکند و فرزند ندارد؛ و این دقیقا حرفی است که محمد از ایرانیان گرفت.
داستانهای مسیح به عنوان خدا یا پسر خدا ابدا با فلسفه آفرینش ایرانیان نزذیک نیست؛ بلکه با منداییان و یونانیان نزدیک است. حتی با یهودیت نیز کاملا تفاوت دارد.
اعتقادات یونانیان با ایزدان و خدای ایرانیان تفاوتهایی داشت از جمله اینکه آنها بسیاری خصوصیات انسانها را داشتند و با مردمان زمینی زندگی میکردند، درگیر میشدند، عشق میورزیدند و ازدواج میکردند. حتی زیوس زنی به نام اروپا را از لبنان (تمام منطقه شرق مدیترانه یونانی نشین بود) میدزدد (توجه شود که میدزدد) و آن زن از او هرکول را به دنیا میآورد که نیمه ایزد و نیمه انسان بود.
نکته:
این نیز یکی از ریشههای تفکر ایجاد مسیح توسط یهوه است.
مسیح فرزند خدا نیست بلکه از یهوه است. تفاوت زیادی میان خدا و یهوه میباشد.
در تفکر و بیان ایرانیان خدا آنچنان نبود و نیست که با انسانها رابطه و مخصوصا سکس (نزدیکی جنسی) داشته باشد و…
الله:
الله پیش از اسلام هم بوده، نام پدر محمد پیامبر مسلمانان، عبدالله بود که به معنی -بنده الله- است که در آن زمان با -بنده خدا- کاملا متفاوت بوده است.
الله از قرنها پیش وجود داشته اما خصوصیت او با خدای ایرانیان بسیار متفاوت بوده است.
الله بت بوده است!
الله نام ترکیبی حداقل سه منطقه بوده است.
محمد خصوصیات الله را از خدای ایرانیان گرفت. آنچه محمد گفت با آن الله که پیش از او بود و نام پدرش هم شد متفاوت است.
نکته:
یک آخوند در ایران کتاب مفصلی به اصطلاح تحقیقی نوشته و میخواسته نشان بدهد که بتی به نام الله وجود نداشته است.
ال:
کلمه “ال” به “اله” و “الله” تبدیل شد و در مواردی با همزه (ءل) و یا با -ی- به صورت (یل) نوشته میشود.
نکته زبان شناسی؛ در تمام منطقه هر قوم یا ملتی با توجه به زبان یا لهجه خود در آن “ال” تغییراتی دادهاند.
تغییر در کلمات در هنگام ورود به زبانها و لهجهها امری عادی است و میلیونها مورد در جهان وجود دارد. مثلا در نیمی از چین (از جمله پکن) نمیگویند ایران زیرا حرف -ر- در آنجا نیست و میگویند -ایلانگـ -.
اینکه بسیاری مردمان ایران از -ضمه- استفاده میکنند و بسیاری از فتحه یا کسره امری عادی است مثلا گاو – گو ؛ آب – او ؛ و نمونههای بسیاری دیگر. در عربی هم این گونه تفاوتها بسیار است.
در کشورهای پارسی زبان نیز کلمات به اشکال گوناگون حتی با الفبایی متفاوت گفته میشوند.
۱- باب ال:
بابل آن کشور معرف.
باب به معنی “درب” و “ال” همان “الله” است که به اشتباه “خدا” ترجمه میشود.
در نتیجه معنی “بابل” -باب ال- همان “دروازه ال و یا دروازه الله” است.
اینکه “دروازه خدا” یا “دروازه ایزد” گفته بشود اشتباه بزرگی است.
ترجمه صحیح “دروازه ال” است.
این کلمه را باید صورت جدا از هم “باب ال” و نه -بابل- نوشت.
در زبان پارسی و بلکه مردمان منطقه، باب الیان به معنی مردمان باب ال است.
۲- ال ام:
این اسم در ایران و در میان پارسی زبانان کاملا اشتباه نوشته میشود و در نتیجه معنی آن معلوم نمیشود. زیرا آن را به صورت ایلام و غلط تر از آن عیلام مینویسند.
معنی -ال ام- همان -مادر ال- یا -مادر الله- است. پس این را نیز باید به صورت مجزا – ال ام- نوشت و -الام یا ایلام- غلط است و مخصوصا عیلام کاملا غلط و منحرف کننده از یافتن معنی و مقصود و ریشه است.
ال ام” را نباید به “مادر خدا” ترجمه کرد. بلکه “مادر ال” صحیح ترین است. و شاید باید گفت: ال مادر است. زیرا مادر زاینده و آفریننده است
۳- اربیل:
اصل این کلمه “اربع ال” یا “اربع یل” یا “اربع ءل” است که به معنی “چهار ال” یا “چهار اله” یا “چهار الله” است.
اربع عربی به معنی چهار است.
در همین شهر “اربیل” کنونی میدانی وجود دارد که در آن چهار مجسمه یا “چهار بت ال” یا “چهار بت الله” قرار دارد.
پس آنچه در پیش از محمد پیامبر مسلمانان “الله” نامیده میشد با آن خدای مورد نظر ایرانیان تماما متفاوت بود.
محمد سعی کرد خصوصیاتی از “خدا”ی ایرانیان را به “الله” نسبت بدهد و او را به “خدای ایرانیان” نزدیک کرد.
نتیجه:
“ال” که همان “الله” است بتی بوده و با “خدا”یی که ایرانیان بیان میکردند تفاوت ماهوی دارد و ابدا نباید ‘ال” یا “الله” را به “خدا” ترجمه کرد.
یهوه در میان یهودیان!
کتاب عهد عتیق از جنبه تاریخی ارزشهای زیادی دارد. هرچند در آن تحریفهای زیادی شده و … با این حال کتابی است که در بسیاری موارد میتواند مبنای تحقیقات تاریخی قرار بگیرد.
یکی از همین موارد نام یهوه است.
مطابق عهد عتیق؛ یهودیان تا پیش از بازگشت از مصر هرکدام “بتی” برای خود داشتند که گاه آنها را زیر لباس خود نگهداری میکردند. زمانیکه وارد فلسطین میشوند پس از مدتی موسی میمیرد و یوشع جانشین او میشود. در این مرحله است که یوشع به دلایلی که به نظر من سیاسی و برای ایجاد وحدت در میان آنها بود (زیرا داشتن یک دین و یک بزرگ یا رهبر دین، وحدت میآفرید و هنوز هم ادامه دارد) میگوید: همه باید یهوه را پرستش بکنند وگرنه تنبیه حتی مرگ دارند. در غیر این صورت متحد کردن آنها برای حمله به فلسطین امکان نداشت.
نکته:
محققین میگویند داستان آفرینش که در ابتدای عهد عتیق و به عنوان جزیی از تورات یا پنج کتاب موسی (اصل و اساس عقیدتی یهودیت) آمده، پس از آنهای دیگر و در آخرین مرحله نوشته و به آن اضافه شده است. من نیز در اینجا نکاتی بسیار مهم و اساسی را روشن میکنم.
نام “یهوه” از همان “یهی” در زبان منداییان (کنعانیان) گرفته شده است. این نام پس از ورود یهودیان به فلسطین بر آنها مکشوف میشود.
در زبان اعراب آنرا “یحی” و بعد “یحیی” با -ح – گفتند ولی منداییان آنرا “یهی” با -ه- میگویند که نام آفریننده از نظر منداییان است. این نام “یحیی” یا “یهی” به یک شخص نیز داده شده است.
شرح مفصل را در مقالهای به نام “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”، نوشتهام.
هم اکنون نیز در میان یهودیان -یهو- و -یهی- نیز همراه با -یهوه- استفاده میشود مانند ناتان یهو. اینها تلفظها یا لهجههای گوناگون در یک زبان هستند.
خود زبان عبری نیز ریشه عربی دارد که شاید به توان گفت لهجه یا گویشی عربی است. در زبان عبری نیز بعضی -ش- ندارند و … و تفاوتهای دیگری که در زبان آنها هست.
با توجه به دو نکته بالا:
“۱- ال” یا “یل” یا “ءل” که پسوند اسامی “اسرایل-اسراءل” و “میکایل-میکا ءل” و… قرار گرفته است از یهودیان نیست. این اسامی اسرایل و … ساختگی است و ریشه یهودی ندارند.
این کلمات ترکیبی با “ال” است که از “باب ال یان” (به اشتباه “بابلیان” نوشته میشود) و دیگر مردمان منطقه گرفته شده است.
۲- یهوه ریشه یهودی ندارد بلکه از منداییان (همان کنعانیان) عاریت گرفته شده است. یهودیان یهوه را با داستانهای دیگری از منطقه (مانند آفرینش که بیشتر از گیل گمش و ایرانیان گرفته شده) بهم درآمیختند.
اشاره:
چند ماه پیش در ترکیه به موزههایی در جنوب شرقی آن کشور رفتم و در آنجا مجسمهها یا بتهای “گبرا ال” یا “جبرا ال” و … را دیدم که قدمتی بسیار داشتند.
نکته:
همین نام “گبرا ال” یا “جبرا ال” که با -گ- و یا -ج- هر دو گفته میشود نیز دلیل روشن دیگری در تلفظ گوناگون اسامی و کلمات دارد.
در اصل باید این اسامی ترکیبی را جدا نوشت. برای اطلاعات بیشتر به مقالهای که چند سال پیش تحت عنوان “اسماعیل چگونه سمع الله شد” نوشتم و در سایتم هست مراجعه کنید. که در اصل اسمع ال درست است.
نتیجه:
داستان آفرینش که در ابتدای عهد عتیق در بخش تورات آمده است پس از پذیرش این عقاید که در منطقه وجود داشت به این کتاب اضافه شده است و سپس در متن سایر مطالب نیز از آفریننده یا همان “یهوه” نام برده شد وگرنه همانگونه که گفته شد هر یهودی بتی برای خود داشت و “یهوه” را پس از ورود به فلسطین از مردمان آن منطقه (منداییان=کنعانیان) گرفتند.
پیشنهاد به دانشگاهها و مراکز تحقیقی:
همانگونه که در ابتدای مطلب اشاره کردم بیان یا توضیح این نکته برای اساتید دانشگاهها ساده نبود در نتیجه مجبور به نوشتن این مختصر شدم. حتی بیان و فهم آن برای غیر ایرانیان و غیر پارسی زبانان مشکل است.
پس نوشته من فقط در همین حد روشن کردن ریشهها و تفاوتها خواهد بود.
بیشتر از این وظیفه دانشگاها و پرفسورهاست تا به دانشجویان (تز دکترا) ریشهیابی دقیق آنچه را در میان مردمان مختلف به عنوان برترین آفریننده یا … میدانند، بسپارند.
من درباره ریشه نام گاد در غرب در اینترنت جستجو کردم چیزی نیافتم. سپس از چند تن اهل علم پرسیدم؛ سوال من برایشان کاملا جدید بود و به آن فکر نکرده بودند.
از اساتید گرجستان نیز سوال کردم؛ آنها نام دیگری را گفتند که مختص خودشان بود ولی ریشه و معنی واقعی آن را نمیدانستند.
۲ ژولای ۲۰۲۳
۱۱ تیر ۱۴۰۲
اپسالا – سوید
م. حسن بایگان
پس گفتار:
آنچه در بالا در باره اشتباه ترجمه الله، یهوه و… به خدا گفته شد برعکس آن نیز صادق است و نمیتوان هیچکدام از اینها را به آن دیگری ترجمه کرد مثلا:
الله را به یهوه و…
یهوه را به الله و…
و مخصوصا نمیتوان خدا را به ال، الله، گاد و یهوه ترجمه کرد.
۵ ژولای ۲۰۲۳
۱۴ تیر ۱۴۰۲
اپسالا – سوید
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان