چرا معتقدان به ادیان مسیحی و یهودی احمق ترین مردمان جهان هستند!
در جهان انسان نادان به معنی مطلق وجود ندارد زیرا نادانی مطلق وجود ندارد و انسانها هر کدام در بسیاری موارد آگاهی، دانش و عقل دارند و توسط آنها زندگی خود را سروسامان میدهند. حتی در کم هوشترین انسانها میتوان برجستگی هایی دید.
دانش، آگاهی یا عقل در میان همه انواع حیوانات نیز وجود دارد.
حتی تمامی کرات و کهکشانها نیز از یکنظم که میتوان به آن نام دانش یا عقل و آگاهی داد، برخوردار هستند.
از طرفی انسانها هر کدام در بسیاری موارد نادان هستند، یعنی از بسیاری امور یا نکات یا علوم یا … و از همه مهمتر از هستی هیچ اطلاعی ندارند.
ضرب المثلی میگوید: همه چیز را همگان دانند.
من سالها پیش اشتباه بزرگ و اساسی (غلط بودن) آن را در مطلبی نشان دادم، صحیح آن چنین است: همه چیزی را که همگان دانند، همگان دانند.
یعنی تمامی بشر رویهم نیز همه چیز جهان را نمیداند بلکه همه مردمان روی زمین رویهم چیزهایی را میدانند که شاید در برابر آنچه که در جهان وجود دارد و نمیدانند میلیاردها میلیارد میلیارد کمتر است. پیشتر به این نکته اشاره داشتم که آنقدر دانش من نسبت به عالم کم است که حتی قادر به دادن عددی برای آن نیستم. و البته همه بشر هم رویهم دانشی برای پاسخ عددی به این میزان کمبود دانش نمیتوانند، بدهند.
از طرفی آنچه را هم که همگان میدانند یک فرد به تنهایی میزان بسیاری کمی از آن را میداند مثلا هرکدام از علوم پزشکی، مهندسی، کشاورزی، انسانی و … آنقدر گسترده هستند که حتی هیچ شخصی که تمام یک قسمت از یک رشته را بداند، وجود ندارد.
نادانی عیب بزرگی نیست، عدم اعتراف به نادانی عیب بزرگی است!
هیچ دلیل معقولی وجود ندارد تا کسی تلاش بکند تمام علوم، زبانها، خوراکها، گیاهان، سنگها و … دنیا را بداند و نگران آن باشد که به او لقب نادان بدهند.
انسانهای عاقل خودشان در برابر بسیاری سوالات با خاطری آسوده به نادانی خود اعتراف میکنند، ولی احمقها برخلاف آن هستند.
در تمام جوامع یک حد متوسطی از دانایی برای افراد در نظر گرفته میشود اگر کسانی از آن حد پایین تر باشند و نتوانند مسایل عادی روزانه را حل و فصل نمایند کم هوش یا کم عقل و در یک مرحله نیز دیوانه به حساب میآیند. هر چند ممکن است هرکسی در مقطعی دچار جنون آنی یا لحظهای بشود و نتواند درست را از نادرست تشخیص بدهد و اعمال دیوانهوار انجام بدهد ولی پس از مدتی به حالت عادی باز میگردد. اما دیوانه قابل بازگشت نیست. دیوانه برای فراگیری، مشکل عقلی (مشکل در مغز) دارد.
اما داستان مردمان احمق چیز دیگری است!
آنجاکه در بحث میان مردمان، یکدیگر را قضاوت کرده و مورد شماتت قرار میدهند، حماقت است.
آن مردمانی که در مباحث در خصوص مواردی که نمیدانند به نادانی خود اعتراف نمیکنند و اصرار در پاسخ گویی دارند، احمق ترینها هستند.
تقابل فلسفه با دین و رابطه آن با حماقت!
اساس فلسفه بر بحث برای رسیدن به نتیجهای معقول و منطقی بدون پیش فرض است. فلسفه از ابتدا پایان بحث را مشخص نمیکند و سعی ندارد تا به آن نقطه برسد.
برخلاف فلسفه، اساس مباحث دین قرار دادن نکات (کتاب و افراد و سخنان) از پیش تعیین شده است که در معروفترین ادیان آفریننده ای را قرار میدهند و کتابی یا نوشته ای یا سخنانی، و نتیجه تمام مباحث آنها باید به آن خدا، آن کتاب و افراد برسد. این کار احمقانه است!
آفرینش به صورتی که در ادیان سامی و زرتشتی آمده نتیجه تفکرات بی پایه افرادی در چندهزار سال پیش بوده که کمترین دانشی نسبت به جهان و گستردگی عالم نداشتند پس با آن میزان عقلی که داشتند چیزهایی گفتند که اکنون با کمترین تفکر به بی پایه بودن آنها به سادگی پی برده میشود. اما آن مردمانی که در این عصر و زمانه حاضر نیستند این نکات را ببینند و این کتب را رد بکنند و دنبال آن حرفهای بی اساس میروند و با وجود تمامی امکانات در رد آن افکار نمیتوانند اینها را ببینند، احمقانی بیش نیستند.
اما افرادی که از این ادیان برای منافع شخصی و قدرت استفاده میکنند، احمق نیستند بلکه شارلاتان هستند.
حماقت فراگیر نیست یعنی هیچ انسانی وجود ندارد که در تمام موارد احمق باشد بلکه انسانها همه در بیشترین موارد عاقل هستند. اما از آنجایی که دین کنترل زندگی مردمان را در دست گرفته، اعتقاد به آن کتب، نوشته ها و افراد (رهبران مذهبی) بزرگترین حماقت است.
بدترین نکته آنجاست که این کتب و افراد در زندگی بشر نقش مهمی ایجاد میکنند و تاکنون باعث مرگ دهها میلیون و فلاکت صدها میلیون انسان شدهاند. جنگ میان ادیان، و جنگ میان مذاهب مختلف ادیان، مرگ و فلاکت برای مردمانی عادی و پول و قدرت برای رهبران مذهبی و سیاسی داشته و هنوز دارد که همین اکنون نیز شاهد آن هستیم.
در این میان کتب عهد عتیق و عهد جدید از همه بدتر هستند. کتاب عهد عتیق (۵ کتاب اول به نام تورات نیز شهرت دارد) مملو از جنایاتی است که انسان باید از آنها ابراز شرمساری کرده کنارهگیری بکند.
کتاب عهد جدید (به انجیل نیز معروف است) به واسطه دروغ ها و مخصوصا اینکه در دو مورد در کتب متی و مرقس از زبان عیسی مسیح همه مردمان را سگهای کثیف خوانده و فقط یهودیان را انسان دانسته، باید به عنوان پایهگذار آنچه که بدتر از نژادپرستی است، مطرود بشود.
پس در این دوران که در اروپا و آمریکا و سایر کشورهای مسیحی (کانادا، استرالیا …) بیشترین امکانات برای مطالعه و بررسی این حرفهای ضد بشری وجود دارد، ولی مردمانی هستند که وقت خود را صرف مسیحیت و یهودیت میکنند و نمیتوانند این صحبتهای کاملا غیر معقول را ببینند و ابراز دوری بکنند، احمق ترین مردمان هستند که در ظاهری شیک و مدرن با خانه، زندگی، اتومبیل و … با بهترین استانداردها، اما عقلی چندهزار سال عقب افتاده و فاسد زندگی میکنند. و از طرفی با حمایتهای خود که ریشه در همین ادیان دارد زندگی دیگران را در خدمت به رهبران سیاسی و مذهبی مسیحی و صهیونیستی برباد میدهند.
در این میان بعضی تغییر دین میدهند و ادعا میکنند که با آگاهی (در سنین بالا و نه کودکی) دین جدید را پذیرفتهاند. در حالیکه این تغییر ابدا با دلایل معقول و مطالعه درست صورت نگرفته است و آنها مهری بر حماقت خود زدهاند.
از احمقانهترین صحبتهای ادیان سامی تعیین زمینی مقدس است که برای سلطه بر آن از هزار سال پیش جنگ گسترده صلیبی (مسیحی) به راه انداختند. و اکنون یهودیان صهیونیست چنین کرده و ساکنان چند هزارساله را بیرون کردهاند و مسیحیان صهیونیست که بر مبنای عهد جدید خود را سگان در خدمت یهودیان میدانند از این جنایات حمایت میکنند.
اعتراف به عدم دانش در هستی عقل است. تلاش برای اثبات هستی توسط ادیان حماقت تمام است.
۱۶ اکتبر ۲۰۲۴
۲۵ مهر ۱۴۰۳
بالاکچی – قرقیزستان
فیلسوف صاحب مکتب
م. حسن بایگان