تفاوت میان نوروز و سال شمار نو (تقویم)

تفاوت میان نوروز و سال شمار نو (تقویم) 
چند روز پیش مطلبی بسیار بسیار  مختصر در خصوص تفاوت میان نو شدن سال و سالشمار یا تقویم یا تاریخ گذاشتن بر سالها و یا شروع سال شمار نوشتم. همانطور که در آنجا توضیح دادم قصدم ورود به جرگه گسترده مبحث نبود بلکه تیز کردن اذهان و جلب توجه بعضی علاقه مندان در این رشته جهت باز کردن مطلب بود زیرا این موضوع آنقدر گسترده است که چندین رساله دکتری در موردش میتوان نوشت، اما مصاحبه ای که یکی دو روز بعد از آن پژواک رادیوی سراسری سوئد با یکی از شعرای بنام ایرانی مقیم خارج از کشور داشت، ونیز تماس و گفتگوهائی که با چند تن از اساتید و دست اندرکاران همین رشته داشتم متوجه ام نمود که از آنجائیکه مسئله کاملاً بکر بوده و تا بحال کسی بدان توجه واشاره ای نداشته است آن مختصری که نوشته بودم برای بسیاری قابل فهم نبوده و نیازمند کمی توضیح  بیشتر است. بنابراین مجبور شدم تا چند سطر مختصر دیگر بر آن اختصار قبلی بیفزایم اما از آنجائیکه مشغله اصلی من فلسفه است که آن نیز در سطح جهان به ابتذال و سقوط کشیده شده تا جائیکه حتی کسانیکه عنوان بزرگترین فلاسفه را یدک میکشند حتی نمیتوانند آنرا تعریف کنند نیروی اصلی ام صرف آن موضوع میگردد که بمرور آنرا شکافته و ارائه میدهم نیز بهمین دلیل از دوستانی که خواستند تا در این خصوص کتابی بنویسم عذر خواهی میکنم.هرچند منابع و اطلاعات اولیه لازم و کافی جهتِ این حد از کار را در اختیار دارم اما باید یاد آور شوم که این امریست بزرگ و بسیار وسیع تر از آنچه که در ظاهر بنظر میرسد پس بهتر است تا در سطحی دیگر و توسط دست اندرکاران این رشته پیگیری شود. مسلماً با  توضیحاتی که در پی خواهد آمد مطلب روشنتر خواهد شد. و اما:1: نوروز بعنوان نو شدن سال در ادوار مختلف در روزهای متفاوتی برگزار میشد و توجیهات متفاوتی هم داشته است که در مواردی یکدنیا از هم فاصله داشته اند. زمانی آنرا نیمه تابستان و بدلیل بدست آمدن محصول جشن میگرفتند و مسلماً حکام نیز خرسند میشدند زیرا که وقت گرفتن سهم اشان از زارعین بود و شاید آنچه که در بعضی حجاریها آمده و ایرانیان با افتخار میگویند که مردم برای شاه هدیه میبرند همان خراج یا سهم محصولشان است که ( احتمالاً بدون میل باطنی) به شاه میدادند وگرنه محصول کشاورزی قابل توجه ای در روز اول فروردین بدست نمیآمده است.البته این امر پس از اسلام و بدلیل بحساب نیاوردن کبیسه پس از چند سالی به فصلی از سال ( یعنی همان اول فروردین) رسید که محصولی هنوز حاصل نشده بود و پرداخت برای مردم مشکل بود. پس چنین بود که ابتدا متوکل بفکر تغییر نوروز افتاد اما با قتل او کارها راکد ماند تا معتضد آمد و چون دید آنروزی که نوروز خوانده میشود و مردم باید سهم او را بپردازند هنوز محصول بدست نیامده و مردم در تنگنای پرداخت بوده و بناچار محصول را پیش فروش کرده در فقر فرو میروند دستور داد تا آنرا اصلاح کنند. بدینسان تقویم معتضدی بوجودآمد که البته نقائصی داشت.علاقه مندان میتوانند داستان کامل آنرا در آثارالباقیه بیرونی مطالعه کنند.2: باید توجه کرد که حتی در یک مقطع مشخص از تاریخ، در نقاط مختلفی که در یک محدوده جغرافیائی ( بعنوان مثال حول و حوش ایران کنونی و مناطقی که ظاهراً میبایست نوروز را یکسان جشن میگرفتند) قرار داشته اند امکان اینکه روزهای گوناگونی را بعنوان نوروز جشن گرفته و نیز سال شمار متفاوتی داشته باشند بعید نیست. یکی از بهترین دلایل میتواند آن باشد که همزمان در آن نقاط پادشاهان یا سلاطین مختلف بر سریر قدرت بوده اند و بنابراین سال شمارشان بر مبنای دیگر بنا شده بوده است. بدینترتیب که اگر شاهنشاهان که شاه شاهانی بودند که درقسمتهای مختلف امپراطوری حکومت میکردند، در زیر نامه خود بعنوان تاریخ از روز اول حکومت خود حساب میکردند و تاریخ نگارش آن نامه رامینوشتند الزاماً بدین معنی نبوده که سایر شاهان نیز همان تاریخ را بزنند بلکه این احتمال که آنها نیز تاریخ جلوس خود را میزده اند نا ممکن نیست. حتی میدانیم که در محدوده ای که اکنون نوروز را جشن میگیرند همواره تحت سلطه یک حکومت مرکزی نبودند بنابراین در مقاطع مختلف تاریخی میتوانستند سال شمارهای متفاوتی داشته باشند.اما ظاهر امر نشان میدهد که از زمان بقدرت رسیدن سلوکیان در همه جا و یا حداقل در بیشتر نقاط تحت سلطه آنان سال شمار سلوکی برقرار بوده است. این نکته که مثلاً در زمان ساسانیان که ایران از شرق افغانستان تا غرب عراق گسترش داشته و در آن نقاط نوعی خود مختاری وسیع وجود داشته نشان میدهد که هیچ اجباری در کار نبوده تا همگان در یکزمان و با یک تعبیر و بیان  نوروز را برگزار کنند و یا از یک سال شمار هم استفاده کنند، اما این احتمال که بجهت پرداخت سهمِ حکام زمان برداشت محصول بهترین موقع بوده  نیمه تابستان رابرجسته تر میکند اما باید توجه داشت که میوه های زمستانی هم وجود داشته که بابت آنها نیز باید پرداخت میشد و نیز در سرزمینی باین گستردگی انواع محصولات در زمانهای مختلف بدست میآمد. تمامی این فاکتورها و فاکتورهای بسیار دیگر در انتخاب نوروز و تقویم دخالت داشته است.3: بنابر نظرات  بسیاری از محققین  از نوروز در زمان هخامنشیان مدرک کافی و مستدلی در دست نیست. پس صحبتی که در مورد حجاریهای آنزمان میشود معلوم نمیکند که آیا واقعاً مقصود هدیه نوروزی یا خراج است و یا چیز دیگری. اما شاهنشاهی هخامنشی از شرق افغانستان تا غرب ترکیه یا بهتر است گفته شود شرق بلغارستان و مصر گسترش داشته و در مناطق مختلف امرا از خود مختاری برخوردار بوده اند. در این شاهنشاهی گسترده و با چنین اختلافات فرهنگی و… و آزادی هائی که وجود داشته دلیلی برای برگزاری همزمان و یکسان نوروز و سال شمار وجود نداشته است اما آنجائی که تورات به سرنوشت و سرگذشتهای ایران یا شاهنشاهان ایران میپردازد برای هرکدام سالجلوس اشان را مبنا قرار میدهد.بر کلیه این مسائل باید تفاوتهای مذهبی و وجود ادیان زرتشتی، میترائیسم، بودیسم و… را در این پهنه گسترده و تاثیر آنها بر نوروز و سال شمار در نظر گرفت.4: میدانیم که در روزگاری طولانی اول تا ششم فروردین نوروز بوده  و مخصوصاً روز ششم نوروز بزرگ خوانده میشده که مخصوص ملاقات شاه با درباریان و بزرگان بوده است و البته استدلال این روز بعنوان نوروز چیزی کاملاً غیر است و چنین است که میگویند در این شش روز خدا جهان را ساخت و روز ششم آنرا بپایان رساند ( شش گهنبار) که البته تقریباً همان چیزی است که در تورات و بعد هم در قرآن آمد. و البته در منابع مختلف برای بیان نوروز بزرگ تعابیر دیگری هم هست. زرتشتیان نیز گویند که در این روز زرتشت توفیق یافت با خدا مناجات کند.5: شاید یکی از بزرگترین کارهای ملکشاه سلجوقی دستور اصلاح تقویم بود که هنوز هم مورد استفاده است و کار مردمان این سرزمین را برای چندین صد سال راحت کرد. اما بهتر است توجه شود که اولاً او سال هجرت محمد را سرآغاز بحساب آورد که اساساً کاری با ایرانیت ندارد زیرا محمد عرب بود. دیگر اینکه روز هجرت محمد اول فروردین نبوده است که آنهم هیچ ارتباطی باایرانیت و نوروز ایرنیان ندارد و در واقع نوروز و تقویم ایرانی  را با عرب مخلوط کرد پس آنچه که اکنون هست کاملاً ایرانی نیست اما سنت اولیه آنرا میتوان ایرانی خواند که البته آنهم جای بسی صحبت دارد که اساساً مقصود از ایرانی بودن ووو چیست.بهر صورت ملکشاه سال اول هجری راشروع سال شمار یا تقویم قرار داد و اول فروردین را هم شروع سال، و البته این  بدان معنی نبود که مردم ( کشاورزان) میبایست در همان روز سهم حکام و شاه رابپردازند. پس میبینیم که در اینجا فاکتورهای دیگری برای انتخاب نوروز بمیان آمدند.اما از محاسن این اقدام یکی شدن نوروز و آغاز سال بود و دیگر اینکه آنرا تمامی بلاد از افغانستان تا کردستان پذیرفتند که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد از جمله اینکه همگی آنان در هر نقطه ای که بوده اند میتوانستند بسادگی تاریخ یا زمان ( مثلاً نگارش یک نامه) را تشخیص بدهند.6: نکته دیگری که از توضیحات بالا میتوان برداشت کرد اینکه با توجه به از دست رفتن پنجه دزدیه شده یا خمسه مسترقه و بحساب نیاوردن آن در ادوار و سالهای طولانی، میتوان احتمال داد که در تواریخی که در همان زمان توسط نویسندگان آمده اشتباه رخ داده باشد. بنابراین شاید نیاز به بررسی تاریخ و اصلاً تواریخ وجود داشته باشد.نتیجه آخر آنکه استدلالات و توجیهات فراوان و گوناگونی در ادوار مختلف برای برگزاری نوروز در ایام مختلف وجود داشته است همچنین دلایل متنوعی برای تاریخ نگاری بر مبانی گسترده ای وجود داشته است که بررسی تمامی آنها در طول تاریخی چند هزار ساله و در پهنای جهان نیازمند  کاری دقیق و وسیع است که بنظر من نمیرسد از عهده یکنفر بتنهائی برآید.امید که این مختصر را پذیرفته و موسسه های مسئول و افراد علاقمند در این راه گام های موثری بردارند.                                                 نوروز 1381 هجری شمسی بر انسانیت پیروز باد                                                                                                                                                                                                                                                                   27 مارس 2002 هفتم فروردین 1381                                                                              اپسالا- سوئد                 حسن بایگان  اضافاتِ سال جدید 1388آنچه که امسال اضافه میشودتنها یک اشاره کوچک است.غالباً تقویم برای شاهان همان شروع سلطنت اشان بود. مثلاً میگفتند روز دوم از ماه پنجم از سال هفتم سلطنت فلان شاه.اما در کنار آن سالشماریهای دیگری هم بوده مثلاً چنانچه زلزله یا سیل بزرگی میآمده میگفتند فلان مقدار سال بعد از آن واقعه؛ بیرونی در آثار الباقیه بصورت مشروحی این نکات را نشان داده است. یکی از این وقایع میتواند طوفانی باشد که بنام طوفان نوح معروف شد. مسلماً طوفانهای بسیار زیادی در آن منطقه رخ داده لیکن چند دلیل برای ماندگاری آن میتوان برشمرد که خود بحث دیگری است و در جای دیگر و زمان مناسبی بدان پرداخته خواهد شد. این نوع سالشماری بر مبنای وقایع عجیب یا مرگ عزیزی یا …  هنوز هم در تمامی منطقه و حتی ایران برقرار است. امید که این نوشتار را  بعنوان تبریک و هدیه نوروزی  سال 1388 هجری شمسی  از اینجانب بپذیرید.                      سالی  خوش همراه با تندرستی برایتان  آرزو میکنم                                                                                                                                               نوروز 1388      اپسالا- سوئد                                                                                                                                                حسن بایگان
hassan@baygan.net

سالشماری تاریخ انسان بر مبنای عهد عتیق

سالشماری تاریخ انسان بر مبنای عهد عتیق

1- آدم- شیث  130 سال          تمام مدت عمر آدم 930 سال    مدت عمر بعد از شیث  800 سال      

                                        فرزندان- 1-هابیل ( بدست قابیل کشته میشود)2- قابیل ( قائن)3- شیث

2- شیث- انوش 105 سال       تمام مدت عمر شیث 912 سال

3- انوش- فینان 90 سال        تمام مدت عمر انوش 905 سال

4- فینان- مَهلَل ئیل 70 سال    تمام مدت عمر فینان 815 سال

5- مَهلَل ئیل- بارد 65 سال     تمام مدت عمر مَهلَل ئیل 895 سال

6- بارد- خَنوخ  162 سال      تمام مدت عمر بارد 962 سال

7- خَنوخ- متوشالح 65 سال    تمام مدت عمر خَنوخ 365 سال

8- متوشالح- لَمَک 187 سال   تمام مدت عمر متوشالح 969 سال

9- لَمَک- نوح 182 سال        تمام مدت عمر لَمَک 777 سال

از خلقت آدم تا تولد نوح تنها 1056 سال است.

10- سام، حام و یافث در 500 سالگی نوح متولد میشوند. تمام مدت عمر نوح 950 سال.                                                       نوح 350 سال بعد ازطوفان زندگی میکند( باب9 ، آیه 28)      

11- سام- ارفکشاد 100 سال     2 سال بعد طوفان از طوفان متولد میشود. ( باب 11 آیه 10 )

                                          سام بعد از ارفکشاد 500 سال بزیست.

12- ارفکشاد- شالح 35 سال     ارفکشاد بعد از تولد شالح 403 سال بزیست. (باب 11 آیه12-13)

13- شالح- عابر 30 سال         شالح بعد از تولد عابر 403 سال بزیست. (باب 11 آیه 14-15)

14- عابر- فالج 34 سال          عابر بعد از تولد فالج 430 سال بزیست. ( باب 11 آیه 16-17)

15- فالج- رَعُو 30 سال          فالح بعد از تولد رعو 209 سال بزیست. ( باب 11 آیه 18-19)

16- رَعُو- سَرُوج 32 سال      رعو بعد از تولد سروج 207 سال بزیست. ( باب 11 آیه 20-21)

17- سروج- ناحور 30 سال    سروج بعد از تولد ناحور 200 سال بزیست. ( باب 11 آیه 22-23)

18- ناحور- تارَح 29 سال     ناحور بعد از تولد  تارح 190 سال بزیست. ( باب 11 آیه 24-25)

19- تارح – ابراهیم، ناحُور، هاران 70 سالگی   مدت عمر تارح 205 سال ( باب 11 آیه 26- 32)

با این حساب از سام ( پسر نوح) تا ابراهیم تنها 390 سال است.

باب 12 داستان ابراهیم است که به مصر میرود و سارا که همسرش بود را به فرعون مصر بعنوان خواهرش معرفی میکند.

این داستان نشان میدهد که از زمان پیدایش آدم تا این مرحله که فراعنه در مصر بودند تنها 390 سال باضافه 500 سال ( زمانیکه نوح صاحب فرزندان و از جمله سام میشود) باضافه 1056  از آدم تا نوح که مجموعاً 1946 سال میشود.

در باب های  13 و  14  از تعداد زیادتری اقوام و یا سرزمین هائی نام میبرد که تاریخ آنها از چند هزار سال بیشتر نیست مانند:

بعضی سرزمین ها: سدوم، عموره،اردن،کنعان، بحرالملح، عشتروت قرنین، هام، قریتین.

بعضی ملوک و سرزمین هایشان:  امرافل ملک شنعار؛ اَریوک ملک الاسار؛ کَدُرملک ایلام؛

بعضی سرزمین های دیگری که ملوک اشان را نیز نامبرده است: ادمه؛ صبوئیم؛ بالع؛ 

بعضی مردم و سرزمین هایشان را هم نامبرده: رفائیان، زوزیان، ایمیان،

در این باب ها که از مصریان، عیلامیان و حتیان و امثالهمی نام میبرد که تاریخ آنها مشخص است و مربوط به کمتر 3000 سال پیش از میلاد است اگر حداکثر زمان و حتی 5000 سال پیش از میلاد رادر نظر بگیریم با احتساب1946 سال و 2009 سال بعد از میلاد رویهم میشود 8955 سال.

یعنی بر مبنای عهد عتیق از زمانیکه خدای آنها اولین انسان ( آدم را آفرید و او در روی زمین بچه دار شد) تا امروز تنها 8955 سال گذشته است. بنظر نمیرسد کسی که کمترین سواد دبستانی را هم داشته باشد بپذیرد که تمام تاریخ انسان همین مدت زمان است.

هرچند ممکن است بعضی بخواهند استدلالات خاصی ارائه بدهند که سالها را بسیار طولانی تر بکند اما این تعابیر و تفصیلات ابداً واقعی نیست و فانتزی های این افراد است که میخواهند نوشته های عهد عتیق را بنوعی توجیه کنند.

                                                            اسفند 1377    فوریه 2009

                                                                        اپسالا- سوئد        حسن بایگان

hassan@baygan.net

اشاره:

امروز که این راکنترل می‌کردم دیدم که نوشته دستکاری شده و به شکل زیر در آمده . مسلما هک شده بود. اینکه چه کسی یا کشوری آن را انجام داده نمی‌دانم.

۱۵ مارس ۲۰۲۴

۲۵ فروردین ۱۴۰۲

م. حسن بایگان

2- شیث- انوش 105 سال       تمام مدت عمر شیث 912 سال

3- انوش- فینان 90 سال        تمام مدت عمر انوش 905 سال

4- فینان- مَهلَل ئیل 70 سال    تمام مدت عمر فینان 815 سال

5- مَهلَل ئیل- بارد 65 سال     تمام مدت عمر مَهلَل ئیل 895 سال

6- بارد- خَنوخ  162 سال      تمام مدت عمر بارد 962 سال

7- خَنوخ- متوشالح 65 سال    تمام مدت عمر خَنوخ 365 سال

8- متوشالح- لَمَک 187 سال   تمام مدت عمر متوشالح 969 سال

9- لَمَک- نوح 182 سال        تمام مدت عمر لَمَک 777 سال

از خلقت آدم تا تولد نوح تنها 1056 سال است.

10- سام، حام و یافث در 500 سالگی نوح متولد میشوند. تمام مدت عمر نوح 950 سال.                                                       نوح 350 سال بعد ازطوفان زندگی میکند( باب9 ، آیه 28)      

11- سام- ارفکشاد 100 سال     2 سال بعد طوفان از طوفان متولد میشود. ( باب 11 آیه 10 )

                                          سام بعد از ارفکشاد 500 سال بزیست.

12- ارفکشاد- شالح 35 سال     ارفکشاد بعد از تولد شالح 403 سال بزیست. (باب 11 آیه12-13)

13- شالح- عابر 30 سال         شالح بعد از تولد عابر 403 سال بزیست. (باب 11 آیه 14-15)

14- عابر- فالج 34 سال          عابر بعد از تولد فالج 430 سال بزیست. ( باب 11 آیه 16-17)

15- فالج- رَعُو 30 سال          فالح بعد از تولد رعو 209 سال بزیست. ( باب 11 آیه 18-19)

16- رَعُو- سَرُوج 32 سال      رعو بعد از تولد سروج 207 سال بزیست. ( باب 11 آیه 20-21)

17- سروج- ناحور 30 سال    سروج بعد از تولد ناحور 200 سال بزیست. ( باب 11 آیه 22-23)

18- ناحور- تارَح 29 سال     ناحور بعد از تولد  تارح 190 سال بزیست. ( باب 11 آیه 24-25)

19- تارح – ابراهیم، ناحُور، هاران 70 سالگی   مدت عمر تارح 205 سال ( باب 11 آیه 26- 32)

با این حساب از سام ( پسر نوح) تا ابراهیم تنها 390 سال است.

باب 12 داستان ابراهیم است که به مصر میرود و سارا که همسرش بود را به فرعون مصر بعنوان خواهرش معرفی میکند.

این داستان نشان میدهد که از زمان پیدایش آدم تا این مرحله که فراعنه در مصر بودند تنها 390 سال باضافه 500 سال ( زمانیکه نوح صاحب فرزندان و از جمله سام میشود) باضافه 1056  از آدم تا نوح که مجموعاً 1946 سال میشود.

در باب های  13 و  14  از تعداد زیادتری اقوام و یا سرزمین هائی نام میبرد که تاریخ آنها از چند هزار سال بیشتر نیست مانند:

بعضی سرزمین ها: سدوم، عموره،اردن،کنعان، بحرالملح، عشتروت قرنین، هام، قریتین.

بعضی ملوک و سرزمین هایشان:  امرافل ملک شنعار؛ اَریوک ملک الاسار؛ کَدُرملک ایلام؛

بعضی سرزمین های دیگری که ملوک اشان را نیز نامبرده است: ادمه؛ صبوئیم؛ بالع؛ 

بعضی مردم و سرزمین هایشان را هم نامبرده: رفائیان، زوزیان، ایمیان،

در این باب ها که از مصریان، عیلامیان و حتیان و امثالهمی نام میبرد که تاریخ آنها مشخص است و مربوط به کمتر 3000 سال پیش از میلاد است اگر حداکثر زمان و حتی 5000 سال پیش از میلاد رادر نظر بگیریم با احتساب1946 سال و 2009 سال بعد از میلاد رویهم میشود 8955 سال.

یعنی بر مبنای عهد عتیق از زمانیکه خدای آنها اولین انسان ( آدم را آفرید و او در روی زمین بچه دار شد) تا امروز تنها 8955 سال گذشته است. بنظر نمیرسد کسی که کمترین سواد دبستانی را هم داشته باشد بپذیرد که تمام تاریخ انسان همین مدت زمان است.

هرچند ممکن است بعضی بخواهند استدلالات خاصی ارائه بدهند که سالها را بسیار طولانی تر بکند اما این تعابیر و تفصیلات ابداً واقعی نیست و فانتزی های این افراد است که میخواهند نوشته های عهد عتیق را بنوعی توجیه کنند.

                                                            اسفند 1377    فوریه 2009

                                                                        اپسالا- سوئد        حسن بایگان

 

 

USAIran