جنگ و انسان دوستی!!!

جنگ اکراین را آمریکا و اسرایل دامن زدند و آمار کشته های اکراین روزانه حدود ۱۰۰۰ نفر است.

و حالا آمریکای جنایتکار به بهانه مرگ یک زن در سال پیش در ایران پرچم انسان دوستی بلند می‌کند و احمق ها باور می‌کنند در حالیکه هدف او سیاسی و فشار بر جبهه شرق است.

۱۵ سپتامبر ۲۰۲۳

۲۳ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

چرا غرب به ادامه جنگ در اکراین تمایل دارد؟!

رابطه آن با احتمال جنگ در قفقاز چیست؟

به اعتراف تمامی آگاهان نظامی – سیاسی، اکراین کاملا شکست خورده است و کمترین شانسی ندارد.

اما چرا غرب همچنان به تسلیح اکراین و ادامه جنگ در آن کشور ادامه می‌دهد؟

زیرا، پیروزی یا شکست در اکراین تعیین کننده پیروزی شرق یا غرب خواهد بود.

حال آنها امیدوارند در قفقاز جنوبی جبهه دیگری باز بکنند تا شرق را گرفتار سازند؛ و برای اینکار باید روسیه را در جبهه اکراین مشغول نگه دارند تا نتواند به مسایل این منطقه بپردازد.

اگر غرب موفق بشود در میانه اختلافات ارمنستان با آذربایجان، ایران را هم وارد درگیری نظامی کرده و یک آشوب جدی برپا کند آنگاه شاید بتواند تغییراتی به نفع خود ایجاد بکند.

نکته:

ایران و‌ همچنین ارمنستان و آذربایجان و حتی گرجستان باید هوشیار باشند. آنها همسایه‌های چندین هزار ساله هستند که نه می‌توانند خانه خود را ترک کنند و نه همسایگان را وادار به ترک منزل بکنند. پس باید با آرامش و عقل به حل مسایل و تعامل و‌‌ صلح با همسایگان (با یکدیگر) بپردازند.

همیشه راهی صلح آمیز برای حل مشکلات هست. جنگ همسایگان، آنها را فقیر و بدبخت و‌ جنگ افروزان را ثروتمند می‌کند.

غرب کاخ هایش را بر جنگ و‌ فقر دیگران ساخته است.

در این مرحله هدف غرب در اکراین آنست که روسیه همچنان درگیر بماند تا بتواند قفقاز را بهم بریزد و در این آشفته بازاری که ایجاد می‌کند شاید بتواند ناتو را گسترش داده به این منطقه نیز بکشاند.

وضعیت قفقاز خیلی پیچیده شده است، گرهی است که باز کردنش سخت به نظر می‌رسد، اما با کمی همت، انعطاف پذیری و احترام به همسایگان که حتی به نوعی با هم برادر و‌ قوم و خویش هستند، همچنین کوتاه کردن دست غیر همسایه یا مداخله گران خارجی، می‌توان به توافق رسید.

در خصوص موقعیت ایران در موضوع قفقاز:

رژیم ایران از نظر نظامی آنقدر قوی هست که بتواند خودش را حفظ بکند اما برنامه‌های غرب (که به دور از آتش نشسته و اگر جنگی رخ بدهد حتی یک گلوله به طرف آنها پرتاب نخواهد شد) تا حد ایجاد جنگ در منطقه هست. مخصوصا اسرایل برای رهایی از مشکلات خود به راه اندازی جنگ در میان کشورهای دیگر به عنوان بهترین آلترناتیو نگاه می‌کند.

دست اسرایل و یهودیان صهیونیست در تمام جنگ‌ها و جنایات دیده می‌شود. و کسی که آن را نمی‌بیند ابدا هیچ دانشی از جهان و سیاست ندارد و بهتر است گوشه‌ای آرام بنشیند و نظاره گر باشد تا به واسطه این نادانی در دام نیفتاده دستش به خون بی‌گناهان آلوده نشود و یا جان خود را از دست ندهد.

چرا حمایت علنی نظامی از روسیه برای صلح جهان خوب است.

اگر ایران و کشورهای دیگری مانند کره شمالی، ونزویلا و … جرات بکنند و صراحتا از ماهیت پشت پرده جنگ اکراین و ارتباط آن با جنگ قدرت در جهان و احتمال کشیده شدن جنگ‌های جدید در قفقاز، پاکستان و … توسط کشورهای جنگ طلب غربی بگویند و صراحتا از روسیه حمایت بکنند، آنگاه این بازی موش و گربه به پایان خواهد رسید و از زوایای زیادی خوب خواهد بود و‌ راه رسیدن به صلح و پایان جنگ کوتاه‌تر می‌شود.

نباید اجازه داد مردم جهان را با این حیله که همه مخالف روسیه هستند و در نتیجه غرب صاحب حق است، فریب داد.

البته ایران باید چند روز دیگر هم طاقت بیاورد تا تحریم‌های سازمان ملل برداشته بشود و بعد این اعلام را بکند.

اتحادیه شانگهای نیز می‌تواند از شکل کنونی خود قدمی فراتر بگذارد و به نوعی اتحادیه نظامی نیز تبدیل بشود و در مقابله با ناتو‌، اتحادیه نظامی قوی دیگری ایجاد بکند.

مشکل قفقاز، اکرایان، آفریقا و … همه بهم گره خورده‌اند‌ و‌ همه در رابطه با جنگ قدرت میان غرب با شرق می‌باشند.

دانش سیاسی یعنی توان نگاه کردن به وضعیت جهان و یافتن پیوستگی آنها. اکثریت قاطع کسانی که ادعای سیاسی بودن دارند، کمترین دانشی از وقایع بسیار مهم جهان و آنچه در قفقاز، پاکستان، افغانستان، آفریقا و … (و حتی کشور خودشان) می‌گذرد، ندارند و اگر هم چیزی شنیده باشند ابدا ارتباط اینها با یکدیگر را نمی‌دانند. آن تعداد اندکی هم که چیزهایی شنیده‌اند ابدا قادر نیستند هیچ‌تحلیل یا راه حلی بدهند. در نتیجه این بی سوادی و بدسوادی، تمام نیروی خود را در سطح روسری می‌گذارند.

مخالفت با هر رژیمی و ادعای حاکمیت کردن مستلزم آنست که نشان بدهند خود چه میزان دانش سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، فرهنگی و … در سطح کشورشان و جهان دارند.

صرف مخالف بودن با هر حاکمیتی دلیل برحق بودن نیست، بلکه شاید کاملا برعکس باشد!

۱۵ سپتامبر ۲۰۲۳ 

۲۳ شهریور ۱۴۰۲ 

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

سالگرد وقایع سال پیش ۱۴۰۱ چگونه خواهد بود!؟

علیرغم بعضی صحبت‌ها و تلاش‌ها تحت عنوان سالگرد وقایع پارسال، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد.

   از دلایل اصلی شکست وقایع سال پیش اختلافات درونی کشورهای پشت پرده بود که پیشتر آن را نوشته‌‌ بودم. آن اختلافات به درون اپوزیسیون داخل رژیم و اپوزیسیون خارج نشین وارد شد و آنها را متلاشی کرد.

در نتیجه آنها ابدا قادر به پیشبرد هیچ ‌چیزی نبودند زیرا درون این کشورها چند دستگی وجود داشت، پس تیغ را بر روی یکدیگر کشیدند.

   این جناح اصلاح طلب وابسته به غرب (مخصوصا بخش فراماسیونری انگلیس به رهبری روحانی) بود که به خاطر در خطر قرار گرفتن موقعیت قدرت‌اشان در حاکمیت و منافع مادی، شلوغی‌ها را به راه انداختند و با طراحی از پیش ریخته شده جوانان نااگاه را به خیابان‌ها کشیدند.

وابسته و عامل خارجی بودن بعضی به ظاهر اپوزیسیون!

   عیان‌ترین شاهد یا نمونه وابستگی‌ها به خارج، رضا پهلوی است که با سفر به اسرایل و آن رفتارهای حقیرانه و آن نوع خاص برنامه تحقیر آمیزی که برایش تدارک دیدند، بندگی، ضد ملی و ضد ایران بودن و همه چیز خود را آشکار کرد. در روزهای اخیر نیز تعدادی دیگر هم در خدمت رییس سازمان امنیت اسرایل همین (به بیان روشن خیانت به کشور) را اعلام کردند.

بعضی دیگر نیز هرکدام نمایندگی یک کشور (کانادا، انگلیس، عربستان، آمریکا …) را داشتند.

پس از شکست برنامه غرب!

   بعد از شکست غرب/غرب‌گرایان در شلوغی‌های سال پیش، دست جناح خامنه‌ای برای پیشبرد برنامه‌های استقلال طلبانه و رهایی از بند استعمار غرب باز شد. پس به سرعت وارد پیمان شانگهای (امنیتی) گردید و اخیرا هم بریکس (اقتصادی). همچنین صلح با همسایگان از تاجیکستان تا شیوخ عرب؛ و بسیاری مشکلات قابل حل را به سرانجام رساند.

اما هنوز غرب‌گرایان به انواع مختلف سنگ اندازی می‌کنند.

– برای پیوستن به شانگهای با تاجیکستان و … به سازش رسیدند.

– برای پیوستنن به بریکس، مشکلات با شیوخ را برطرف کردند.

– و …

اینها از جمله اموری بودند که جناح اصلاح طلب مخالفش بود مگر اینکه کشور زیر پرچم (استعمار) غرب برود.

در نتیجه دیده می‌شود که پشت پرده جنگ‌ها و مشکلات ایران با کشورهای جهان و سیاست‌های غلط حاکمیت؛ همین اصلاح طلبان قرار داشتند که خود را پشت ظاهر آزادی خواهی پنهان می‌کردند. ولی اکنون جناح خامنه‌ای حتی با آمریکا هم در حال مذاکرات و بازی‌های سیاسی می‌باشد، اما نه به آن طریق بندگی و مستعمره شدن که غرب‌گرایان (عوامل غرب) می‌خواستند ومی‌خواهند.

 سیاست‌بازی، فناتیسم و خواسته‌های اجتماعی مردم!

   خامنه‌ای به سیاست بازی روی آورده است. در مسایل داخلی سال‌هاست خامنه‌ای اینچنین بود و سعی می‌کرد امتیازاتی به همه بدهد، اما جناح غربگرا حاضر به سازش نبود و گرایشاتش وابستگی بود و هست تا ملی گرایانه! این جناح پول‌های سرقت کرده را به کشورهای غربی مخصوصا کانادا (مرکز رهبری بهاییت) منتقل می‌کردند و برای منافع شخصی، کشور را به فروش گذاشتند.

   اکنون مدتی است جناح خامنه‌ای در مسایل خارجی هم می‌خواهد سیاست بازی را پیشه کند مخصوصا پس از شکست برنامه‌های غربگرایان در شلوغی های سال پیش.

   خود ‌خامنه‌ای بیشتر ملی است تا مذهبی. اما در میان جناح او مذهبی – ملی‌ها یعنی کسانیکه برای مذهب و روسری بیشتر از مسایل اقتصادی مردم ارزش قایل هستند، بسیارند. کمااینکه در اپوزیسیون نیز عده‌ای (بیشتر غربگرایان) اینچنین هستند و در این مبارزات استقلال طلبانه ایران می‌خواهند همه چیز را فدای روسری بکنند.

   مردمان همه جهان در هر لحظه خواسته‌های اقتصادی و اجتماعی دارند و ابدا هم پایان پذیر نیست. ممکن است در مقاطعی مردمان کشوری از نظر اقتصادی یا امنیت و … در حد بسیار خوبی باشند و مردم توقع خیلی بیشتری نداشته باشند؛ اما خواسته اجتماعی هیچ وقت در هیچ جایی متوقف نمی‌شود یا به نقطه رضایت حتی در همان حد اقتصادی و امنیتی نمی‌رسد.

   نکته مهم اینجاست که خواسته‌های اجتماعی مردم بسیار متفاوت و در حد تضاد و رو در رویی هستند. هیچگاه نمی‌توان جامعه‌ای را پیدا کرد که همه مردم یک خواسته مشخص اجتماعی را داشته باشند.

اشاره:

   اگر کسی همینجا بگوید خواست آزادی برا ی همه یکی است! اوج بی دانشی و فراتر از آن بد دانشی خود را نشان داده است. آزادی از آن مقوله‌هایی است که در میان مردم معانی کاملا متفاوت و گاه متقابل دارد که گاه آنها را به خشن‌ترین رفتار و کشتار یکدیگر وامی‌دارد که نمونه‌اش همین ایران کنونی و کشورهای آفریقایی رو در روی غرب قرار گرفته برای استقلال-آزادی سیاسی و… می‌باشد.

   آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی دو مقوله مجزا و از جهتی بهم پیوسته هستند و … که توضیحات بیشتر را سال‌ها پیش نوشته‌ام و هر کسی مایل به دانستن آنهاست به سایتم/کتاب‌هایم مراجعه بکند.

متاسفانه بیشتر مردمان از تفاوت‌های این ترم‌ها مطلع نیستند و آنهایی هم که ادعای سیاسی بودن می‌کنند در همین سطح می‌باشند. این نکته است که دست استعمارگران/استثمارگران را برای فریب مردم (حتی درکشورهای خودشان) باز می‌گذارد.

وقایع هیچ کشوری به دور از مسایل جهانی نیست:

   اکنون کشورهای استعمارگر غربی در مقابل کشورهای آزادی‌خواه جهان قرار گرفته‌اند. در نتیجه وقایع سال پیش ایران، جنگ اکراین، وقایع اخیر آفریقا و … همه به هم ربط داشته در همین رابطه می‌باشند.

دستگاه‌های شستشوی مغزی کشورها (مخصوصا غربی) با انواع مختلف سعی در مخفی کردن این پیوستگی مسایل جهانی دارند زیرا این بزرگترین آگاهی سیاسی است.

    جهان در حال تغییر و جابجایی قدرت از دست صهیونیست‌ها (یهودیان و مسیحیان صهیونیست) که در بالای هرم به چند قدرت کوچک ولی بسیار ثروتمند و‌ متمرکز محدود می‌شوند؛ به طرف کشورهایی با ادیان و افکار مختلف و بیشتر مدیریتی بر مبنای خواسته‌های متفاوت می‌باشد.

درمعادلات سیاسی باید دانست:

   در قرون اخیر حرکت مردمی متشکل و سازماندهی شده، وجود نداشته است. قدرتمندان،‌ مردم عادی را برای اهداف خود به خیابان‌ها می‌آورند. حتی از آن بسیار فراتر مردم را برای منافع خود به جنگ و کشتار یکدیگر می‌کشانند.

بنابراین تا اکثریت مردم نفهمند که بازیچه دست قدرت‌ها می‌شوند و موضعگیری مقابل نکنند، خود نیز تا حد زیادی مسیول و خطاکار و هستند. نادانی آنها از اینکه بازیچه دست می‌شوند و در جنایات و کشتار سهیم شده‌اند، مسیولیت را از آنها برنمی‌دارد.

   آنجا که انسان از ماهیت حرکتی آگاه نیست، بهتر است از شرکت در آن اجتناب کند تا بازیچه دست دیگران نشده در دام اعمال جنایت‌آمیز آنها نیفتد.

هر حرکت یاعملی باید همراه آگاهی باشد تا نتیجه مثبت بدهد.

   از طرفی موسسات تحقیقاتی قدرتمندان دایم در حال بررسی وضعیت فکری – روحی همه مردمان هستند تا بتوانند در شرایط مختلف با روشی مناسب حداکثر ممکن از مردمان را فریب بدهند.

اما؛ در این عصر مردمانی هم که فریب می‌خورند مقصرند!

فلسفه من راه نجات بشر است. آن را بخوانید و به آن عمل کنید!

۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۹ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

توفان نوح و عقل!

   در سفرهایم به کشورهای آسیای شرقی، آفریقا، آمریکای مرکزی و … حیواناتی را دیدم که ابدا در منطقه خاورمیانه و آنجایی که توفان نوح آمد وجود نداشتند.

با خودم فکر کردم:

   بیچاره نوح چقدر زحمت کشید تا همه موجودات جهان را (بر مبنای نوشته عهد عتیق) نجات داد، برای اینکه قرار بود باران همه موجودات جهان و انسان‌ها را نابود کند و یهوه و نه خدا (چرا که یهوه و الله با خدا که ساخته ایرانیان بود کاملا متفاوت هستند) به او گفته بود از هر حیوانی یک جفت را در کشتی بگذار.

نوح هم مجبور شد به استرالیا، آمریکا (کاشف اولیه این قاره‌ها او بود و اولین کسی بود که دور دنیا را با کشتی گشت و بسیاری نقاط جهان را کشف کرد)، آفریقا و جزایر کوچک و بزرگ دنیا برود و‌ دایم در جهان در حال سفر باشد تا همه آنها را جمع آوری بکند و به محل زندگی خود بیاورد.

   او مجبور بود تنهایی یک کشتی بسازد که حداقل چند صد متر طول و چند طبقه داشته باشد، بی دلیل نیست که صدها سال عمر کرد. فقط مشکل آنجا بود که آن حیوانات بیچاره نمی‌توانستند این‌همه عمر بکنند که آن را هم به قدرت یهوه/الله حل کرد.

   آنها را آورد داخل کشتی و چون قرار بود ماه‌ها باران ببارد و آنها روی آب سرگردان باشند در نتیجه برای حیوانات گوشتخوار یک عالمه گوشت آورد، البته به صورت حیوان زنده وگرنه گوشت خراب می‌شد، اگر چنین نمی‌کرد گوشتخواران پس از کمی گرسنگی سایر حیوانات را درهمان کشتی می‌خوردند.

او همچنین برای علف خواران دنیایی علف آورد، فیل، کرگدن و زرافه خیلی خوراک می‌خورند. گاو، گوسفند و … هم دایم در حال نشخوار هستند.

خلاصه یک باغ وحش بسیار بزرگ در یک کشتی درست کرد و مشکل همه حیوانات دنیا را برای زندگی طولانی در آن کشتی حل کرد؛ امری که حتی امروز از عهده هیچ کشوری با هر میزان ثروت هم بر نمی‌آید.

یک استخر بزرگ هم درون کشتی درست کرده بود تا رفع تشنگی بکنند و …

برای همه هم توالت مجزا گذاشته بود.

عقل هم چیز خوبی است.

   آنهاییکه هنوز این داستان‌های انسان‌های چند هزار سال پیش را با تمام وجود می‌خوانند و کمی هم به عدم امکان آنها و‌ مسخره بودنشان فکر نمی‌کنند و آن کتب را نفی نمی‌کنند، اگر بزرگترین عالمان علوم باشند یا شاهان کشورها (انگلیس، سوید و…) یا روسای جمهوری یا … باشند، در این مورد بی عقل یا احمق هستند. چنین افرادی که در قدرت سیاسی نشسته‌اند برای کشورهای خود و دیگران و در کل جهان و بشریت فاجعه هستند. آنانی هم که این فاجعه را (در همین زمان حاضر) نمی‌بیند از آنها بدتر و پایین تر/احمق‌تر می‌باشند.

۲ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۱ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

مقابله عقل با دین!

   مسیحیت بر خرافی‌ترین حرف‌ها و اعتقادات کاملا واهی و حتی بزرگترین توهین به همه انسان‌ها که در عهد جدید جمع آوری شده، بنا گردیده است. اگر کسی با دید باز آن کتاب را بخواند متعجب خواهد شد که چگونه ممکن است انسانی که کمی عقل داشته باشد به این حرف‌ها کمترین بهایی بدهد.

اما

   واقعیت اینست که ادیان دکان هستند و مسیحیت دکانش از همه بزرگتر است و باید مشتری زیادی جذب کند پس به انواع مختلف مردم را فریب می‌دهد.

 آیا این فریب دهندگان بیشتر مقصرند یا فریب خوردگان؟

۲ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۱ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

عقل و حرف‌های مضر!

بعضی نوشته‌ها مثل آدامس است، هرچه می‌خوانی چیزی وارد مغز نمی‌شود، فقط مشغولی و عمر خود را برباد می‌دهی!!

بعضی نوشته‌ها مثل پفک است، مقدار زیادی می‌خوری ولی چیزی راضی/سیر کنند ندارند، فقط سرگرم/مشغولی و از حدی بیشتر ناراحتی ایجاد می‌کنند!

بعضی نوشته‌ها را می‌خوانی بدون اینکه متوجه باشی داری شستشوی مغزی می‌شوی!

بعضی حرف‌ها/نوشته‌ها مفت هم‌ گران هستند!

بعضی نوشته‌ها، زهری است که وارد مغز می‌شوند!

آیا به عنوان نویسنده می‌دانید که چه می‌نویسید؟ اگر از یک فلسفه معقول و منطقی برخوردار نباشید در محدوده موارد بالا قرار می‌گیرید؟

  ۱ سپتامبر ۲۰۲۰

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

این حرف‌ها از کیست،‌آقای میلانی یا موسسه هوور؟

    دکتر عباس میلانی ۱۶ ژولای ۲۰۲۳ در معرفی کتابش در باره رضا شاه در بنیاد پریا در تورنتو کانادا  سخنانی ایراد کرد که در یوتیوب پخش می‌شود.

در همانجا دو بار نقدهایی بر آن سخنان نوشتم که اینجا می‌گذارم. البته سخنان ایشان جای نقد بیشتری دارد ولی حوصله و وقت آن نیست.

 نکته:

    من ابدا پاسخ شخصی به کسی نمی‌دهم و به جدل و … شخصی نمی‌پردازم کاری که عادی است و اکثرا برای اینکه معروف بشوند، می‌کنند. در کمتر مواردی (شاید حدود ۱۰ مورد) که نامی از کسی آورده‌ام به دلیل ارتباط مستقیم آن با مسایل عام و همه مردم بوده است. مثلا در همین جا هدف اصلی این شخص نیست بلکه برای روشن شدن دست موسسه هوور است. زیرا ایشان سال‌های زیادی است در این موسسه می‌باشند و همان گونه که در متن آورده‌ام چنین افرادی حق ندارند در جای دیگری نظرات شخصی خود را بیان بکنند و یا از امکاناتی که موسسه در اختیار آنها گذاشته است برای خود بهره‌برداری بکنند. بلکه نظرات این افراد باید با اهداف موسساتی که آنها را خریده‌اند مطابقت داشته باشند. بهمین دلیل است که بعضی مردمان که می‌خواهند استقلال خود را حفظ بکنند ترجیح می‌دهند با کمترین در‌آمد زندگی بکنند ولی با هیچ موسسه‌ای کار نکنند زیرا باید زیر کلید آنها بروند.

بهر حال آن دو نوشته کوتاه را اینجا می‌گذارم زیرا دروغ‌های تاریخی، سیاسی و… در آن بسیار است و با بررسی آن می‌توان به اهداف موسسه هوور و حتی ضعف‌ها و سردرگمی‌هایی که اکنون برای موسسات تحقیقاتی و … آمریکا و غرب پیش آمده پی برد.

۲۶ ژولای ۲۰۲۳

۴ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

اشاره مهم:

      وقایع سال ۵۷ انقلاب نبود. بلکه به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان این وحشت در غرب ایجاد شد که ممکن است ایران نیز در دست شوروی بیفتد (شوروی در تمام شمال ایران بود و عراق در دست حزب بعث سوسیالیستی و …). در نتیجه اسلام‌گرایی را دامن زدند. من تمام این ماجراها را پیشتر نوشته‌ام و در سایتم هست. در اینکه دست غرب در آن ماجرا بود ابدا هیچ جای شک و تردیدی وجود ندارد. یک روز پیش از ماجرای افغانستان آنجا بودم و با بسیاری بزرگان ملاقات داشتم و دقیقا حدس زدم کودتا خواهد شد. در این ماجرای افغانستان که کاملا مورد حمایت حزب توده بود کار به آنجا رسید که نیروهای حزب توده در افغانستان با شوروی همکاری حتی نظامی داشتند. در نتیجه امکان نداشت که خمینی که با آمریکا و غرب (کشورهای غربی در کنفرانس گوادلوپ به توافق رسیده بودند که شاه ایران را براندازند) به توافق رسیده بود، با کمونیست‌ها و مخصوصا حزب توده همکاری بکند. من آن موقع در هندوستان سال‌های آخر تحصیلم را می‌گذراندم، وقتی اسلام‌گرایان شروع به قدرت‌گیری کردند حتی آنهایی که با ما هم خانه بودند و سال‌ها هم سفره بودیم دیگر حاضر نمی‌شدند با ما دست بدهند و می‌گفتند شما کمونیست و نجس هستید و… پس امکان همکاری حزب‌الهی‌ها (خمینی) با چپ‌ها و مخصوصا حزب توده وجود نداشت و حتی مستقیما دست ما که برای همکاری دراز شده بود را رد کردند و… کار آنها با ما در هند به درگیری فیزیکی کشید که شاید در هیچ جای دیگری در ایران یا میان ایرانیان چنین موردی پیش نیامد.

جواد سرفراز که در بین ۷۲ تن کشته شد و اگر زنده می‌ماند حتما رییس جمهوری می‌شد و منوچهر متکی و… آنجا در همان شهری که من بودم، بودند و درگیر فیزیکی ما با آنها رخ داد و…

بقیه صحبت‌های آقای میلانی نیز مقداری جای بحث دارد و مقداری هم درست است.

   اما آقای میلانی لطفا پاسخ بدهید: شما که ۲۰ سال است در موسسه هوور که بسیار نزدیک به حزب آقای ترامپ است و امثال رامسفلد و خانم کاندولیزا رایس و … در آن هستند، آیا نظر بی‌طرفانه می‌توانید بدهید؟

   نکته اینجاست که رژیم اسلامی ایران نمی‌خواهد به این نکته اعتراف کند که با همکاری آمریکا و غرب (و حتی اسرائیل زیرا ساواک در اختیار اسرایل بود و اسرایل ساواک را ساکت کرد)، به قدرت رسید. نیروهای چپ هم می‌خواهند خودنمایی بکنند که آنها انقلاب کردند و مجاهدین رجوی هم به همین ترتیب. حالا چرا شما این نکته را مخفی کردید در حالی که این نکته برای شما از روزهم روشن‌تر است؟ چه نقشه دیگری در راه است؟

نکته:

کسانی که مایل باشند اگر در گوگل نام من – حسن بایگان- را بنویسید حدود ۲۰۰ مقاله فلسفی، سیاسی، تاریخی … را خواهید دید. کتاب‌های من را هم خواهید دید.

۲۱ آگست ۲۰۲۳

۳۰ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

آقای میلانی:

   برمبنای آنچه در اینترنت درباره شما نوشته شده آن زمان شما کمونیست مایوییست (طرفدار چین و ضد شوروی و در نتیجه ضد حزب توده) بودید پس چگونه است که شما اخبار آن زمان (که هر سیاسی در آن زمان می‌دانست) و کتبی که همه جا منتشر شده مثلا: کتاب سفر ژنرال هایزر به ایران برای آرام کردن ارتش، ماجرای کنفرانس گوادلوپ (آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و احتمالا قریب به یقین اسرایل که همه آن را مخفی می‌کنند ولی به واسطه نفوذ اسرایل در ساواک ابدا امکان نداشت بدون اسرایل حرکتی صورت بگیرد) برای تغییر رژیم شاه را ندیده‌ و نشنیده‌اید!!! اما حالا آن کتاب‌های و اسناد خاص را در ته کتابخانه‌ها و … که کمتر کسی با آنها آشنا است و یا حتی اجازه دیدن آنها را دارد، پیدا کردید و خوانده‌اید.

   ساواک را آمریکا و اسرایل پایه ریزی کردند و تا آخرین روز در آنجا بودند و ارتش نیز در اختیار آمریکا بود. ارتش شاه دقیقا برای مقابله با شوروی اینچنین تقویت شده بود و … ولی شاه متوهم فکر می‌کرد ارتش و ساواک فرمانبردار او هستند. و تمام وقایع نشان داد که وقتی غرب تصمیم به تعویض شاه گرفت نه ارتش با شاه بود و نه ساواک که همه زیر دست اسرایل و آمریکا بودند.

حالا دوباره این کشورها دارند مردم را فریب می‌دهند که شاه خوب بود، چرا مردم ایران انقلاب کردید و او را بردید!؟

   این کشورها طلبکار هم شده‌اند. این همه پررویی و بی حیایی و احمق دانستن ایرانیان؛ به دلیل نادانی، فراموشکاری (نداشتن حافظه تاریخی) بعضی مردمان و همچنین تبلیغات کاذب گسترده که خودشان می‌کنند و همکاری یک عده ایرانی به نام سیاسی است که حرف‌های آنها را تکرار می‌کنند؛ می‌باشد.

    فرزندان بعضی نزدیکترین افراد به شاه در همان زمان با من هم دوره دانشگاه بودند و همه مخالف شاه بودند. حتی از نزدیکترین افراد به شاه (مثلا همان ژنرال‌هایی که بعد ژنرال‌های جمهوری اسلامی شدند و یا همان ساواکی‌هایی که ساواما را ایجاد کردند تا مدیران بزرگ و حتی بازرسان شاهنشاهی و…) همه مخالف شاه بودند.

   چرا ساواک (در اختیار اسرایل) و ارتش (در اختیار آمریکا) کمترین حرکتی در دفاع از شاه نکردند، بلکه برعکس عمل کردند؟؟؟!!!

   آن همه مخالفت با شاه به واسطه آن بود که شاه اولین درس سیاست یا حرکت سیاسی یعنی تقسیم قدرت با بعضی افراد را انجام نداد به همین دلیل او یک خود پرست یا خودبزرگ بین یا دیکتاتور واقعی بود. اگر شاه قبول می‌کرد که همانند کشورهای غربی شاه باشد و کارهای کشور را به دست دولت (مثلا مصدق که ضد سلطنت نبود) می‌داد، آنگاه که داستان کمونیستی شدن افغانستان پیش آمد مجبور نبودند شاه را بردارند بلکه با دولت طرف بودند.

اینجاست که بارها نوشته‌ام:

شاه، شاه و شاهنشاهی را برانداخت.

   شروع صحبت‌های شما نشان می‌دهد که تمام تحقیقات و … شما از ابتدا برپایه‌ای غلط یا هدفمند و نه آکادمیک، استوار است و این نوع تفکر و تبلیغ غلط تاریخ می‌تواند فاجعه دوباره برای ایران رقم بزند.

بازیچه دست غرب نباشیم.

   در صحبت‌های شما تناقض بیداد می‌کند؛ پس بهتر است تمام این مردمانی که به حرف‌های شما گوش دادند یکبار دیگر با دیدی آزاد به آنها گوش بدهند.

   حرکت شوروی در افغانستان به واسطه تحلیل بسیار غلط آنها از وضعیت خود و جهان بود. در نشریات تیوریک‌‌‌ آنها آمده بود: ما به مرحله کمونیسم رسیدیم و در نتیجه نباید صبر کنیم تا کشور همسایه (افغانستان) مراحل مختلف تا رسیدن به سرمایه‌داری را طی بکند تا به کمونیسم برسد حمله می‌کنیم و آن را کمونیستی می‌کنیم. شروع فاجعه دامن زدن به اسلام‌گرایی توسط غرب از همین نقطه بود… تمام تحلیل‌ها و نقدها در سایتم هست.

۲۳ آگست ۲۰۲۳

۱ شهریور ۱۴۰۲

م. حسن بایگان

بریکس + اتحادیه شانگهای و کنفرانس برتون وودز!

   یکی از دستور کارهای بریکس و اتحادیه شانگهای باید در خواست حقوق مادی (پولی) کشورهای عضو از آمریکا باشد.

   آمریکا در کنفرانس برتون وودز به مجموعه‌ای از کشورها و جهان تعهد/ تضمین رسمی و بین‌المللی داد که با قبول دلار به عنوان ارز بین‌المللی هرگاه آنها بخواهند در مقابل دلارهایشان، طلا با نرخی که معین شده بود، بدهد.

آمریکا پس از چند سال یک طرفه و بدون توافق دیگران و یا حتی کمترین نظرخواهی از آنها، از معاهده بیرون رفت. در حالیکه از نظر قانونی ابدا حق اینکار را نداشت و قانونا موظف به اجرای تعهدات است و این خروج به هیچ‌وجه قانونی و قابل قبول نیست و آن تعهد همچنان باقی و قابل اجرا می‌باشد.

   آمریکا برای ترساندن دیگران و اجبار آنها به سکوت در برابر این خلاف بزرگ؛ نیروهای نظامی خود را (که به واسطه همین پول‌های غیرقانونی) توانسته بود به میزان بسیار زیاد تقویت بکند، در مقابل کشورهای جهان گذاشت و با ایجاد ترس و وحشت آنها را وادار به سکوت کرد.

پس آمریکا ضمن سرقت، تهدید به جنگ و مرگ/کشتار هم کرده و از این بابت نیز قابل محاکمه است.

نکته:

   باید توجه کرد که این پول‌های سرقت شده به جیب همه مردم آمریکا نرفته است بلکه این فریب و توطیه کار یک عده اندک سرمایه‌داران بزرگ بوده که ثروتشان افسانه‌ای شده و در نتیجه اینکه کشورهای جهان خواستار طلا در برابر دلارهایشان باشند؛ وظیفه خود دولت آمریکا هست که در مرحله اول پرداخت طلا را از این سرمایه داران بخواهد و نه آنچه ثروت عموم مردم آمریکاست.

   اکنون دارد زمان بازپس گیری تمام ثروتی که آمریکا از کشورهای جهان با فریب، شارلاتانی، زور و … گرفته، فرا می‌رسد.

ضروری است تا بریکس و اتحادیه شانگهای برای بررسی امکان/راه‌های پس دادن دلارهای کاغذی آمریکا و گرفتن طلا به جای آنها با نرخی که در کنفرانس برتون وودز تصویب شد، گروه‌های کاری تخصصی تشکیل بدهند.

۲۲ اگست ۲۰۲۳

۳۱ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

انقلاب شوروی و نقش یهودیان صهیونیست!

   انقلاب کمونیستی شوروی توسط یهودیان صهیونیست بسیار ثروتمند جهت شکستن قدرت فراماسونری و جایگزین کردن خود توسط گروهی از یهودیان به رهبری لنین انجام شد. تمام کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به غیر از استالین و دو سه نفر دیگر همه یهودی بودند و زنان استالین و آنهای دیگر هم یهودی بودند و در خانه به زبان ییدیش که زبان یهودیان شرق اروپا بود و هست صحبت می‌کردند. آنگاه که استالین به قدرت رسید و در حمایت بدون قید و شرط یهودیان صهیونیست تجدید نظر کرد و خواستار استقلال و پیشبرد نظرات کمونیستی شد به او مارک دیکتاتور زدند در حالیکه او کاملا تیوریهای کمونیستی‌ای که مارکس و لنین گفته بودند را پیاده می‌کرد. آنها حتی دختر لنین را توسط مادرش به دشمن پدرش تبدیل کردند.

۱۹ آگوست ۲۰۲۳

۲۸ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

چه کسانی با عنوان فیلسوف ضد فلسفه، عقل و انسانیت می‌نویسند!

   چند سال پیش ایران بودم. یک روز غروب در منطقه سعادت آباد یک کتاب‌فروشی دیدم وارد شدم کتابی دیدم تحت عنوان دهان پر کن انسان خردمند از همین آقای حراری. با خوشحالی از اینکه کسی راجع به خرد نوشته آن را برداشتم و با خواندن چند صفحه در حدود ۱۰ دقیقه فورا متوجه حیله‌گری و فریب نهفته در آن شدم. خیلی عصبانی شدم به طرف خانم فروشنده رفتم و گفتم: خانم این کتاب مزخرف چیست که مجوز چاپ و نشر گرفته اما بسیاری کتب ارزشمند نه!

گفت چگونه است؟

همان دو سه صفحه را نشانش دادم و توضیح دادم این کلمات یعنی این و این.

رنگ از رویش پرید پرسید. نام شما چیست؟

گفتم: حسن بایگان.

نام من را وارد کامپیوتر کرد. و گفت. ما شما را می شناسیم . ما خودمان در هییت مدیره نشر کتب هستیم. و با این مسیله برخورد خواهیم کرد.

نکته:

خانم ابدا تیپ حزب الهی نداشت بلکه برعکس. ضمنا معلوم بود که نام من فقط در لیست سازمان‌های امنیتی ایران و جهان نیست بلکه در ارشاد و بسیاری مکان‌های دیگر هم هست.

   روز بعد خودم از رادیو ایران شنیدم که همین انجمن ناشران ایران (و نه ارشاد اسلامی و …) این کتاب را ممنوع کرده است. البته اینکه آنها به این شکل این کتاب را ممنوع کردند خوب نبود و شاید مردم بیشتر علاقمند به مطالعه آن شدند. در کنار آن کتاب‌های من در ایران ممنوع است حتی کسی حاضر نیست به طور مخفی آنها را پخش بکند در حالیکه تمام موسسات علمی و کتابخانه‌های بزرگ و مهم ایران من را می‌شناسند و بعضی از آنها کتاب‌های من را آنجا گذاشته‌اند.

نکته:

   حتی ناشران خارج از کشور که ادعای مبارزه با سانسور را دارند حاضر به چاپ و نشر کتاب‌های من نشدند زیرا می‌دانند در غرب نیز آزادی بیان خط قرمز دارد و اگر کتب من که ریشه افکار فاسد و جنایات غرب مسیحی صهیونیستی را روشن می‌کند نشر دهند همین سرمایه‌داران غرب پوست از تنشان می‌کنند و آنها را به خاک سیاه می‌نشانند.

   متاسفم که نوشته‌های هدفمند این دسته حقه باز و عوامل سرمایه‌داران یهودی صهیونیست هنوز می‌توانند افکار مردم جهان را شستشو بدهند و پول هم بدست بیاورند.

   من در کتابی تحت عنوان (فلسقه واقعی، فلاسفه کاذب، چرا افلاطون دمکراسی را بدترین سیستم نامید)؛ همه این حقه‌بازان (فروید، مارکس، هگل، هوسرل، هایدگر، حلقه فرانکفورت، مدرسه بوداپست و …) را رد کردم. این کتاب من مورد علاقه تمام پرفسورهای علوم انسانی کشورهایی که با آنها صحبت کردم قرار گرفت تا جاییکه بالاخره مجبور شدند متن آن رادر دانشگاه ها تدریس بکنند. در آنجا تقریبا تمام این فلاسفه قرون اخیر را که در خدمت سرمایه داران هستند افشا کردم و در بسیاری مقالات دیگر به این نکته اشاره داشتم.

   سرمایه‌داران بزرگ با ترجمه و نشر کتب عوامل خودشان همانند ادیان به مغز شویی پرداخته اند. در مطلبی که چند روز پیش منتشر کردم اشاره به این نکته داشتم که با زیر سوال رفتن ادیان برای شستشوی مغزی آنانیکه با ادیان مخالف هستند، از شیوه فلسفی استفاده می‌کنند، درحالیکه آنچه آنها می‌گویند و می‌نویسند کاملا ضد عقل و فلسفه و انسانیت است.

۱۸ آگست ۲۰۲۳

۲۷ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

USAIran