سنگسار مخصوص یهودیان است
نگاهی مختصر به احکام در ادیان
اخیراً بدلیل حکم سنگساری که از جانب یکی از قضاتِ معممِ دادگاهی در ایران برای زنی صادر شد سروصداهای زیادی براه افتاد.
از آنجائیکه سنگسار حکمی دینی است به کُتب عهد عتیق، عهد جدید، قرآن و در کنار آن به دین قدیمی دیگری ( زرتشتی ) نگاهی میشود.
در دین زرتشتی حکم سنگسار ابداً وجود ندارد و حتی از این نوع حکم بهیچ دلیلی صحبتی نرفته است؛
لیکن در ادیان سامی یهودیت، مسیحیت و اسلام در باره این نوع مجازات چنین آمده است.
سنگسار در یهودیت
برای بررسی سنگسار سریعترین، بهترین و دقیق ترین راه جهت دستیابی به نتیجه، مراجعه به عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان است که راهنمای تمام حرکات و رفتار آنها نیز میباشد.
سفر خروج
باب 19
این باب مربوط به رفتن موسی به کوه است و تا موقعیکه او در کوه است هیچ انسان و یا حیوانی حق نزدیک شدن بآن کوه را ندارد وگرنه مجازات خواهد شد و مجازات آن نیز سنگسار یا تیر باران است.
آیه 12
و حدود برای قوم از هر طرف قرار ده و بگو بر حذر باشید از اینکه بفراز کوه برآئید یا دامنه آنرا لمس نمائید زیرا هر که کوه را لمس کند هر آینه کشته شود.
آیه 13
دست بر آن گذارده نشود بلکه یا سنگسار شود یا به تیر کشته شود خواه بهایم باشد خواه انسان، زنده نماند، اما چون کرنا نواخته شود ایشان بکوه برآیند.
تفسیر:
در اینجا حتی تاکید میکند که انسان یا حیوانی که باید کشته شود را نباید لمس کرد بلکه باید از دور او را بوسیله تیر یا سنگ کشت. شاید یکی از مسائل سنگسار نیز همین عدم لمس بوده باشد و البته میتوان تصور کرد که چنین مرگی بسیار وحشتناک تر از موقعی است که شخص را در چاله ای فرو کرده و سنگ باران کنند تا کشته شود. زیرا وقتی شخص آزاد است دائما از سنگ فرار میکند و بعد از مدتی طولانی که بر اثر ضربات سنگ خسته و زخمی و رنجور شد کشته میشود.
سفر خروج
باب 21
در این باب از مجازاتها و از جمله مجازات مرگ برای اعمال مختلف صحبت میشود.
آیه 12
هرکه انسانی را بزند و او بمیرد هر آینه کشته شود.
آیه 15
وهرکه پدر یا مادر خود را زند هر آینه کشته شود.
توضیح و تفسیر:
با مراجعه به ترجمه های انگلیسی و سوئدی مقصود از زدن همان کتک زدن میباشد.
با توجه به کلیت متن کتاب مشخص میشود که این کشتن ها بوسیله سنگسار صورت میگیرد.
آیه 24
و چشم بعوض چشم و دندان بعوض دندان و دست بعوض دست و پا بعوض پا.
آیه 25
وداغ بعوض داغ و زخم بعوض زخم و لطمه بعوض لطمه
مجازات سنگسار برای گاو
باب 21
آیه 28
و هرگاه گاوی بشاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.
آیه 29
ولیکن اگر گاو شاخ زن میبود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه نداشت و او مردی یا زنی را کشت گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز بقتل رسانند.
آیه 32
اگر گاوی غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره بصاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.
توضیح و تفسیر:
قانون مجازات نه تنها برای این استکه شخص خطا کار مجازات یا تنبیه بشود بلکه درسی باشد برای سایرین تا بدانند چنانچه آنها نیز همان خطا را مرتکب شوند شامل مجازات ( حتی مرگ) خواهند شد. حال در مورد گاو و اینکه با مجازات یک گاو چگونه سایر گاو ها متنبه خواهند شد امر عجیبی است. ظاهراً گاوها را جمع کرده توضیح میداند که اگرکسی را با شاخ بزنید و بکشید بدین شکل سنگسار میشوید. کمدی بنظر میرسد ولی واقعیت و آیه ای است از کتاب مقدس یهودیان که باید برمبنای آن رفتار کنند.
اما اگر مقصود اینست که بااین عمل صاحب گاو جریمه بشود زیرا یک گاو را از دست میدهد باید دید گناه گاو بیجاره چیست که باید با شیوه سنگسار بمیرد و گوشتش هم خورده نشود؛ و البته باز هم نباید موضوع متنبه شدن سایرین ( در اینجا گاوها) را فراموش کرد.
تا آنجائیکه بیاد میاورم در زمان کودکی در مورد اینکه با گاو شاخ زن چگونه باید رفتار کرد مسئله در ایران و بین مسلمانان بروشنی و سادگی حل میشد؛ یا شاخ گاو را میبریدند و یا گاو را به قصابی میفرستادند و گوشتش هم مانند گوشت سایر حیوانات خورده میشد؛ حتی اگر کسی را با شاخ میکشت باز هم همین راه طی میشد.
چند حکم مرگ از سفر خروج
باب 22
در این باب از قوانین مجازات صحبت میشود ولی چون صحبت بر سر حکم اعدام است تنها آن آیات آورده میشود.
آیه 18
زن جادوگر را زنده مگذار
آیه 19
هرکه با حیوانی مقاربت کند هر آینه کشته شود.
آیه 20
هرکه برای خدای غیر از یهوه و بس قربانی گذراند البته هلاک شود.
تفسیر:
در این آیات از کشته شدن نامبرده شده که با توجه به تفاسیری آورده شده، مشخص میشود کشتن این افراد با سنگسار بوده است.
با توجه به آیات فوق بنظر میرسد رسم کشتن زن باصطلاح جادوگر در دوران انکیزاسیون بوسیله یهودیان وارد مسیحیت شده باشد.
نکته دیگر اینکه حتی قربانی کردن برای خدائی غیر از یهوه حکم مرگ (سنگسار) دارد.
باب 31
آیه 14
پس سبت را نگاه دارید زیرا که برای شما مقدس است و هرکه آنرا بی حرمت کند هر آینه کشته شود و هر که در آن کار کند آن شخص از میان قوم خود منقطع شود.
آیه 15
شش روز کار کرده شود و در روز هفتم سبت آرام و مقدس خداوند است هرکه در روز سبت کار کند هر آینه کشته شود.
توضیح:
برای حفظ امانت کلمات بهمان شکلی که در ترجمه پارسی هست آورده شد ولی در آیه 14 بنظر میرسد کلمه ” روز ” جا افتاده باشد و بند دوم باید چنین باشد:
و هرکه در آن روز کار کند آن شخص از میان قوم خود منقطع شود.
تاکید این بند بر آنستکه هر کسی کمترین کاری در روز سبت انجام بدهد ریشه اش قطع شود.
سفر اعداد
باب 15
آیه 32
وچون بنی اسرائیل در صحرا بودند کسی را یافتند که روز سبت هیزم جمع میکرد.
آیه 33
و کسانیکه او را یافتند که هیزم جمع میکرد او را نزد موسی وهارون و تمامی جماعت آوردند.
آیه 34
و او را در حبس نگاه داشتند زیرا که اعلام نشده بود که با وی چه باید کرد.
آیه 35
و خداوند به موسی گفت این شخص البته کشته شود تمامی جماعت او را بیرون از لشگرگاه با سنگها سنگسار کنند.
آیه 36
پس تمامی جماعت او را بیرون از لشگرگاه آورده او را سنگسار کردند و بمرد چنانکه خداوند به موسی امر کرده بود.
توضیح و تفسیر:
در زمانها گذشته مردم یا زمین دار یا گله دار یا تاجر و یا صاحب صنعتی در حد تمدن و پیشرفت خود بودند؛ فقیر ترین انسانها کسی بود که نه زمین داشت نه گله ای و نه صاحب صنعت و مالی بود.
این فقیرترین و بی چیزترین آدم ها تنها اتکا یا ممر درآمدشان آن بود که از صبح زود تا شام به صحرا بروند و بوته های خشک را جمع آوری کرده برای فروش بیاورند تا لقمه نانی داشته باشند. حال وقتی یک چنین فقیرترین فردی را که درآمد اندکش روزانه میباشد به چنین وضعی تنها به جهت کار در روز سبت( شنبه) بدستور یهوه سنگسار میکنند تفسیرش بر عهده شما خوانندگان. اما میتوان بسادگی پی برد که در نتیجه چنین قوانین سخت و خشنی عده زیادی از این دین روی گردان شده و مسیحیت را پایه گذاری کردند. از جانبی دیگر آن عده ایکه در این دین باقی مانند مجبور به پذیرش و اجرای دستورهای سخت این دین شدند وهمین امرآنها را طی قرون بصورتی درآورد که اکنون دیده میشود. آنها در سازمانهائی بسیار مخفی متشکل میشوند و در عین حال که زیر نفوذ کامل راس هرم قدرت قرار دارند، کارهائی میکنند که از عهده هر انسانی که دارای رحم و مروت باشد بر نمیآید.
همین مسئله ( قانون یهودیان در خصوص کار نکردن در روز شنبه) تعطیلی روز شنبه را به اروپا و آمریکا تحمیل کرد که خود نشانگر قدرت و تسلط کامل اما پنهان یهودیان در این کشورهاست.
صحیفه یوشع
باب7
یوشع جانشین موسی برای تصرف سرزمین فلسطین به آنجا حمله میکند و مردم آنجا را بوحشیانه ترین وجهی بطوریکه درهیچ کجای تاریخ سابقه نداشته بهمراه تمامی حیوانات بلااستثنا بقتل میرساند؛ بعد شهرها را به آتش میکشد. اما در یکی از آنها شکست میخورد و در این رابطه گناه ( بهانه شکست) را بگردن شخصی بنام “عخان بن کرمی ابن زبدی بن زارح” میاندازند زیرا از میان غنائم چیزی برداشته درخیمه خود گذاشته بود.
آیه 24
و یوشع و تمامی بنی اسرائیل با وی عخان پسر زارح و نقره و ردا و شمش طلا و پسرانش و دخترانش وگاوانش و حمارانش و گوسفندانش و خیمه اش و تمامی مایملکش را گرفته آنها را بوادی عخور بردند.
آیه 25
و یوشع گفت برای چه ما را مضطرب ساختی خداوند امروز ترا مضطرب خواهد ساخت پس تمامی اسرائیل او را سنگسار کردند و آنها را سوزانیدند و ایشانرا به سنگ ها سنگسار کردند.
آیه 26
و توده بزرگ از سنگ ها براو برپا داشتند که تا بامروز هست و خداوند از شدت غضب خود برگشت بنابراین اسم آن مکان تا امروز ” وادی عَخمور” نامیده شده است.
توضیح و تفسیر:
چنانکه دیده میشود این شخص مقداری طلا و نقره و پارچه را از غنائم برای خود برمیدارد در حالیکه آنها را باید به معبد میدادند که در اساس زیر سلطه هارون برادر موسی بود و به جیب آنها ریخته میشد. در نتیجه این شخص بهمراه تمامی خانواده اش و حتی حیواناتش ( گاو، گوسفند، الاغ ) و خیمه و اثاثیه منزل سنگسار میشود.
در خصوص اینکه چرا اهل منزل اعم از زن ، دختران ، پسران و در کنار آن حیوانات و اثاث منزل سنگسار میشوند بحثی استکه برای کوتاهی کلام تفسیرش به خوانندگان واگذار میشود.
کتاب اول پادشاهان
باب 12
موضوع این باب درگیریهای بنی اسرائیل برهبری یوشع با اقوام و حکومتهای آن سرزمین هاست.
آیه 18
و رَحُبعام پادشاه، ” ادورام” را که سردار باج گیران بود فرستاد و تمامی اسرائیل او را سنگسار کردند که مُرد و رَحُبعام پادشاه تعجیل نموده بر عرابه خود سوار شد و به اورشلیم فرار کرد.
باب 21
آیه 13
و دو نفر از بنی بلیعال در آمده پیش وی نشستند و آن مردان بلیعال بحضور قوم بر” نابوت” شهادت داده گفتند که ” نابوت” برخدا و پادشاه کفر گفته است و او را از شهر بیرون کشیده وی را سنگسار کردند تا بمُرد.
آیه 14
و نزد ایزابل فرستاده گفتند که نابوت سنگسار شده و مُرده است.
آیه 15
و چون ایزابل شنید که نابوت سنگسار شده و مرده است ایزابل به ” آخآب” گفت برخیز و تاکستان
” نابوت یَزرَعیلی” را که او نخواست آنرا بتو به نقره بدهد متصرف شو زیرا که نابوت زنده نیست بلکه مرده است.
تفسیر:
کسیکه به خدا و یا پادشاه کفر میگفت مجازات سنگسار داشت. همچنین از آیه 18 باب 12 معلوم میشود که در آنزمان اورشلیم در اختیار یهودیان نبوده است.
کتاب دوم تواریخ ایام
باب 10
آیه 18
پس رحبعام پادشاه ” هدورام” را که رئیس باجگیران بود فرستاد و بنی اسرائیل او را سنگسار کردند که مُرد و رَحبُعام پادشاه تعجیل نموده برعرابه خود سوار شد و به اورشلیم فرار کرد.
باب 24
آیه 20
پس روح خدا زکریا ابن یهویاداع کاهن را ملبس ساخت و او بالای قوم ایستاده بایشان گفت خدا چنین میفرماید، شما چرا از اوامر یهوه تجاوز مینمائید پس کامیاب نخواهید شد، چونکه خداوند را ترک
نموده اید او شما را ترک نموده است.
آیه 21
و ایشان بر او توطئه نموده او را بحکم پادشاه در صحن خانه خدا سنگسار کردند.
آیه 22
پس یوآش پادشاه احسانی را که پدرش یهویاداع بوی نموده بود بیاد نیاورد بلکه پسرش را بقتل رسانید و چون او میمرد گفت خداوندا این را ببینید و باز خواست نمائید.
توضیح و تفسیر:
داستان چنین است که ” یهویاداع” کاهنی بود که در زمان پادشاهی بنام ” یوآش” نفوذ زیادی داشت و در خدمت یهوه بود. اما بزودی پس از مرگ او مردم دوباره به بت پرستی روی میآورند تا اینکه روح خدا برای ارشاد آنها ” زکریا ابن یهویاداع” را میفرستد تا مردم را از بت پرستی برحذر کند ولی پادشاه خدمات پدر این شخص را فراموش میکند و دستور سنگسار زکریا را میدهد. این نیز نشان میدهد که قرنها پس از موسی یهودیان باز گرایش به بت پرستی داشتند و بمجرد اینکه کاهنی قدرتمند بنام یهویاداع میمرد دوباره به بت پرستی باز میگردند و حتی پسر او را سنگسار میکنند.
یک توضیح: در ترجمه پارسی همانطور که دیده میشود یکجا سردار باجگیران ” ادورام” و در جای دیگر ” هدورام” آورده شده است.
البته در متن پارسی ” ادورامرا” نوشته است؛ و برای اینکه خواندن آن آسانتر باشد اینجانب آنرا بصورت ” ادورام را” که در اصل دو کلمه مجزا ” ادورام ” و ” را ” هستند نوشتم.
اشاره اینکه در چند مورد انگشت شمار برای اینکه خواندن آیه هاآسان تر باشد اینگونه اشتباهات جزئی حروف چینی را که احتمالا بدلایل فنی بوده، تصحیح کرده ام که ابداً در معنی جمله تاثیری نمیگذارد.
در متن انگلیسی و سوئدی نیز در این دو مورد ” ادورام ” و ” هدورام” آمده است.
هرچند قاعدتا باید این دو یک شخص باشند اما اگر چنین نوشته شده میتواند دلایل زیادی داشته باشد مثلاً اینکه این دو کتاب در دو زمان با فاصله زیاد نوشته شده و در این مدت زبان تغییر کرده و ” آ ” به ” ه ” تبدیل شده، یا چنانچه در یک زمان نوشته شده اند دو نفر یا دو گروه با تفاوت زبانی نوشته اند و یا اینکه این تنها حاصل یک اشتباه نگارشی باشد؛ و در نهایت چنانچه همه چیز دو کتاب با هم مشابهت دارند به غیرازاین نام، دلیل دیگری سوای آنچه ذکر شد دارد که خود این نکته میتواند برای محققین بحث جالبی را براه بیندازد.
تا اینجا آن تعداد آیه هائی که در عهد عتیق در باره سنگسار آمده بود ذکر شد.
با توجه به اینکه در این دسته کتب باصطلاح مقدس چنانچه دستوری یا حرفی حتی یکبار آمده باشد لازم الاجرا میباشند پس زمانیکه در این خصوص چندین و چند آیه آنهم بدستور یهوه و با اجرای موسی آمده است پس سنگسار یکی از اصول اساسی و اجتناب ناپذیر یهودیت گردید.
انجیل
کتاب مقدس مسیحیان در باره حکم سنگسار چه میگوید
انجیل متی
باب 21
آیه 35
اما دهقانان غلامش را گرفته بعضی را زدند و بعضی را کشتند و بعضی را سنگسار نمودند.
توضیح:
در اینجا عیسی دارد مثلی میآورد که شخصی باغ خود را به دهقانانی میسپارد و بعد که غلامش را میفرستد تا میوه ها را بیاورد او را سنگسار میکنند.
انجیل یوحنا
باب 8
آیه 1
اما عیسی بکوه زیتون رفت
آیه 2
و بامدادان باز به هیکل آمد و چون جمیع قوم نزد او آمدند نشسته ایشانرا تعلیم میداد
آیه 3
که ناگاه کاتبان و فریسیان زنی را که در زنا گرفته شده بود پیش او آوردند و او را در میان برپا داشته
آیه 4
بدو گفتند ای استاد این زن در عین عمل زنا گرفته شده
آیه 5
و موسی در توراة بما حکم کرده است که چنین زنان سنگسار شوند اما تو چه میگوئی
آیه 6
و اینرا از روی امتحان بدو گفتند تا ادعائی بر او پیدا کنند اما عیسی سر بزیر افکنده به انگشت خود بر روی زمین مینوشت
آیه 7
و چون در سئوال کردن الحاح مینمودند راست شده بدیشان گفت هر که از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد
آیه 8
و باز سر بزیر افکنده برزمین مینوشت
آیه 9
پس چون شنیدند از ضمیر خود ملزم شده از مشایخ شروع کرده تا بآخر یک یک بیرون رفتند و عیسی تنها باقی ماند با آن زن که در میان ایستاده بود
آیه 10
پس عیسی چون راست شد و غیر از آن زن کسی را ندید بدو گفت ای زن آن مدعیان تو کجا شدند آیا هیچکس بر تو فتوی نداد
آیه 11
گفت هیچکس ای آقا
آیه 12
عیسی گفت من هم بر تو فتوی نمیدهم برو و دیگر گناه مکن
توضیح و تفسیر:
هرچند کتبی مانند عهد عتیق و عهد جدید بیشتر افسانه ها و داستانهای مردمان آن منطقه
( خاورمیانه کنونی) میباشند و باید به شکل دیگری بررسی بشوند لیکن از آنجائیکه بعنوان کتاب مقدس برای گروه وسیعی از مردمان سرمشق اعمال و رفتار قرار گرفته اند در مواردی میبایست بهمان شیوه و روش خود آنها با این نکته برخورد کرد بهمین دلیل یک بررسی بسیار بسیار مختصر از تناقضی که در اینمورد در مسیحیت وجود دارد انجام میشود برای نشان دادن این تناقض آیه های زیر آورده میشود.
انجیل متی باب 5
آیه 17
گمان مبرید که آمده ام تا توراة یا صحف انبیاء را باطل سازم بلکه تا تمام کنم
آیه 18
زیرا هر آینه بشما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از توراة هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود
قبلاً باید توضیح داد، ترجمه پارسی با متن سوئدی و انگلیسی در یکی دو کلمه تفاوتهائی دارد.
اینجا یک دوگانگی بصورتی کاملا واضح خود را نشان میدهد: اگر مسیح میگوید حتی یک حرف از عهد عتیق قابل تغییر نیست پس میبایست حکم سنگسار را تائید میکرد؛ اما آنرا صریحاً تائید و یا نفی نکرد؛ در حالیکه باید دقیقا موضع گیری میکرد تا تکلیف روشن شود.
آیا اینکه هرکس گناه نکرده سنگ اول را بیندازد میتواند در باره سایر احکام اعدام نیز صادق باشد؟ یعنی اینکه میتوان به اینصورت برداشت کرد که اعدام یا کشتن اشخاص بهر صورت باید توسط کسانی صورت بگیرد که تا بحال گناهی نکرده باشند و یااینکه فقط در مورد سنگسار چنین است؟
و یا اینکه کلاً حکم اعدام نباید صادر بشود؟ در اینصورت چرا مسیحیان انواع دیگری از اعدام را اجرا کرده و میکنند؟ چرا بعضی ها را به اتهام جادوگر( مخصوصا زنان را) زنده زنده در آتش میسوزاندند؟
اما چرا خود مسیح سنگ نیانداخت؟
در این مورد تنها دو صورت را میتوان در نظر گرفت:
1- مسیح با سنگسار مخالف بوده؛ در نتیجه حکمی از توراة را نفی کرده است و این مخالف آیاتی است که میگوید حتی یک حرف از عهد عتیق را نفی نمیکند.
یک توضیح اینکه در موارد دیگری نیز دستورات مسیح ( عهد جدید) با عهد عتیق در تقابل کامل قرار دارند که در اینجا به بررسی کامل آن پرداخته نمیشود.
2- خود او ( مسیح) نیز گناهکار بوده است و بهمین دلیل سنگ نیانداخته بود. پس چنانچه مسیح بعنوان خدا یا پسر خدا شخص پاک و بیگناهی نبوده بلکه جزو گناهکاران بوده در نتیجه نمیتواند از مردمان انتظار پاکی و بیگناهی داشته باشد؛ وقتی خدا چنین باشد از بنده انتظاری نیست؛ والبته تفاسیری بیشتر که میتواند بر این نکته اضافه کرد.
ولیکن نتیجه دومی که از این قسمت بدست میآید اینستکه مسیح به این ترتیب سنگسار را تائید کرده ولی خود نیز بدلیل گناهکار بودن سنگی نیانداخته است.
حال یک نکته دیگر؛ اگر این زن دوباره همین گناه را مرتکب میشد آنگاه چه حکمی صادر میشد؟
اینها نقائص بارزی استکه در مورد همین یک حکم دیده میشود؛ کتاب عهد عتیق در این خصوص بسیار ضعیف و قابل نقد است.
در نوشته دیگری در یک مقایسه از زاویه ای دیگر میان عهد عتیق، عهد جدید و قرآن از یک طرف و کتاب اوستا از طرفی دیگر به نکاتی جدید پرداخته؛ و ضمن نشان دادن ضعف های هر کدام از اینها نشان داده خواهد شد که کدام یک در کدام نکات از سایرین برتر است و کدام ضعیف تر است.
نتیجه این بحث تا اینجا چنین استکه انجیل در خصوص سنگسار و در کل احکام اعدام و حتی پائین تر دستوری دقیق و مشخص نداده و در یک سردرگمی از لحاظ قوانین بسر میبرد در نتیجه تفاسیری که میتوان از این کتاب توسط طرفدارنش در نقاط مختلف صورت بگیرد بسیار بیشتر از یهودیت و اسلام است. بهمین دلیل استکه مسیحیان انواع مجازاتهای مرگ را اعمال کردند ( حتی زنده زنده در آتش سوزاندن) ولی در خصوص سنگسار دچار تردید شدند و برای فرار از بحث و جدلی که در این باره میتوانست براه بیفتد از روش های دیگر استفاده کردند.
در کنار مسیحیت متزلزل، یهودیت بصراحت سنگسار را تائید و اسلام بصراحت آن را نفی میکند.
برای اینکه بحث کمی کامل تر بشود باید یک نکته دیگر را نیز اضافه کرد اینکه در عهد جدید با مسئله زنا بطور بسیار شدیدی برخورد شده و تاکید میشود چنانچه زنی را طلاق بدهند و یا کسی با زن مطلقه ازدواج کند زنا کرده است؛ بهمین دلیل استکه در میان کاتولیک ها طلاق وجود ندارد.
انجیل متی باب 5
آیه 27
شنیده اید که باولین گفته شده است زنا مکن
آیه 28
لیکن من بشما میگویم هر کس بزنی نظر شهوت اندازد هماندم در دل خود با او زنا کرده است
آیه 29
پس اگر چشم راستت ترا بلغزاند قلعش کن و از خود دور انداز زیرا ترا بهتر آنست که عضوی از اعضایت تباه گردد از آنکه تمام بدنت در جهنم افکنده شود.
آیه 30
و اگر دست راستت بلغزاند قطعش کن و از خود دور انداز زیرا ترا مفیدتر آنست که عضوی از اعضای تو نابود شود از آنکه کل جسدت افکنده شود
آیه 31
و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید طلاق نامه بدو بدهد
آیه 32
لیکن من بشما میگویم هر کس بغیر علت زنا زن خود را از خود جدا کند باعث زنا کردن او میباشد و هرکه زن مطلقه را نکاح کند زنا کرده است
این آیات نشان میدهد که تا چقدر عیسی و عهد جدید با زنا سرمخالفت دارند و حتی طلاق را نیز زنا میدانند. بنابراین بررسی مسئله سنگسار از بررسی مجموعه این قوانین جدا نیست. در میان یهودیان طلاق بوده ولی عیسی آن را نفی میکند و با اینکار باری دیگر عهد عتیق را نفی میکند.
اما در آوردن چشم در حالیکه تنها یک نگاه کرده و آن یک نگاه برابر با زنا میباشد، یا قطع دست و… دستوراتی است که به رهبران کلیسا اجازه میدهد که چنین اعمالی را بر کسانیکه چنین بکنند اعمال کند.
برای کوتاهی کلام بهمین مقدار بسنده میشود و سایر نکات در مقالاتی دیگر بررسی خواهد شد.
کتاب اعمال رسولان
باب 5
آیه 26
پس سردار سپاه با خادمان رفته ایشانرا آوردند لیکن نه بزور که از قوم ترسیدند که مبادا ایشان را سنگسار کنند.
توضیح:
این داستانِ تعدادی از رسولان استکه در زندان بودند ولی توسط فرشته آزاد میشوند وزمانیکه در هیکل برای مردم موعظه میکنند رئیس کهنه با همراهان میآیند ولی از ترس اینکه مردم آنها راسنگسار کنند حرکتی خشن نکردند.
باب 7
آیه 58
و از شهر بیرون کشیده سنگسارش کردند و شاهدان جامه های خود را نزد پایهای جوانی که ” سَولُس ” نام داشت گذاردند.
آیه 59
وچون استیفان را سنگسار میکردند او دعا نموده گفت ای عیسی خداوند روح مرا بپذیر
آیه 60
پس زانو زده به آواز بلند ندا در داد که خداوندا این گناه را بر اینها مگیر؛ این را گفت و خوابید
باب 14
آیه 19
اما یهودیان از انطاکیه و ایقونیه آمده مردم را با خود متحد ساختند و پولس را سنگسار کرده از شهر بیرون کشیدند و پنداشتند که مرده است
رساله دوم پولس به قرناتیان
باب 11
آیه 24
از یهودیان 5 مرتبه از چهل یک کم تازیانه خوردم
آیه 25
سه مرتبه مرا چوب زدند یک دفعه سنگسار شدم سه کرت شکسته کشتی شدم شبانه روزی در دریا بسر بردم
توضیح:
در انیجا پولس داستان خود را تعریف میکند
رساله به عبرانیان
باب 11
آیه 36
و دیگران از استهزا و تازیانه ها بلکه از بندها و زندان آزموده شدند
آیه 37
سنگسار گردیدند و با اره دوپاره گشتند؛ تجربه کرده شدند و بشمشیر مقتول گشتند؛ در پوستهای گوسفندان و بزها محتاج و مظلوم و ذلیل آواره شدند
باب 12
آیه 20
زیرا که متحمل آن قدغن نتوانستند شد که اگر حیوانی نیز کوه را لمس کند سنگسار یا به نیزه زده شود
توضیح:
این همان داستان کوه رفتن موسی است.
قرآن
کتاب مقدس مسلمانان و حکم سنگسار
سنگسار کلمه ای پارسی بر گرفته از سنگ میباشد، معادل عربی آن در قرآن آمده ” رجم” میباشد.
از سنگسار در قرآن تنها 4 بار نام برده شده است که آنها نیز داستانهائی میباشند مربوط به یهودیان. دستور سنگسار بهیچوجه در قرآن نیست و از محمد نیز صادر نشد؛ یعنی نه دستور قرآن است و نه سنتی از جانب محمد. از آنجا ئیکه قاعده دستوراتِ اسلامی؛ قرآن و سنت محمد میباشد کسانیکه چنین دستوراتی را میدهند تفکراتشان از جای دیگری نشات میگیرد که در همین نوشتار اشاره کوتاهی بدان خواهد شد. اما ابتدا در زیر تمامی آن 4 آیه آورده میشود.
سوره کهف
آیه 20
انهم ان یظهر و اعلیکم یرجموکم او یعیدو کم فی ملتهم و لن تفلحوا اذا ابدا
بدرستیکه ایشان اگر دست یابند بر شما سنگسار کنند شما را یا باز گردانند شما را در کیش خود و هرگز رستگار نشوید آنگاه هرگز
توضیح:
این جریان اصحاب کهف استکه داستانش در این سوره آمده است.
در اینجا سنگسار یرجموکم آمده است.
سوره شعرا
آیه 116
قالو الین لم تنته یا نوح لتکونن من المرجومین
گفتند هر آینه اگر باز نایستی ای نوح خواهی شد از سنگسار شدگان
توضیح:
در اینجا قرآن دارد از داستان نوح صحبت میکند که قوم تهدید میکنند او را سنگسار خواهند کرد.
در این یکی سنگسار المرجومین آمده است.
سوره یس
آیه 18
قالو اناتطیرنابکم لئن لم تنتهوالنرجمنکم و لیمسنکم منا عناب الیم
گفتند بدرستیکه ما فال بد گرفتیم بشما اگر باز نایستادید سنگسار میکنیم البته شما را و هر آینه مس میکند البته شما را از عذابی دردناک
توضیح:
این نیز داستانی از گذشته ها است که نقل میشود.
سنگسار در این یکی النرجمنکم است.
سوره دخان
آیه 20
و انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون
و بدرستیکه من پناه میبرم بپروردگار من و پروردگار شما که سنگسار کنید مرا.
توضیح:
این نیز داستانی است از زمان فرعون که رسولی فرستاده میشود و یهودیان قصد سنگسار او میکنند.
سنگسار در اینجا ترجمون است.
تفسیر:
نگاهی به افعال صرف شده رجم در این آیات ( یرجموکم، المرجومین،النرجمنکم، ترجمون) خود نیز نشانی واضح از عدم دستور سنگسار میباشد.
تا آنجائی که کتب مرجع را مطالعه کرده ام هیچگاه چیزی بعنوان سنگسار که در زمان (مخصوصا) محمد و حتی خلفای راشدین و خلفای بعدی باشد ندیده ام .
کتبی که در زیر آورده میشوند جزو اولین کتب نوشته شده بعد از اسلام میباشند و وقایع آن زمانها را بوضوح بیان کرده و مرجعی برای کتبی مانند تاریخ تاریخ طبری هستند:
1- سیرت رسول الله ( 2 جلد)، رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی ( متوفی به سال 150 یا 151 ه ق)، با تصحیحات دکتر اصغر مهدوی، انتشارات خوارزمی، چاپ اول 1360
2- مغازی، محمد بن عمر واقدی ( متوفی 207 ه ق)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم 1369
3- طبقات ( در 8 جلد)، محمد بن سعد کاتب واقدی ( 168 – 230 ه ق) ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی؛ انتشارات فرهنگ و اندیشه، تابستان 1374
اما تولد طبری تقریبا متراداف است با مرگ کاتب واقدی پس بنظر معقول میرسد که مرجع طبری برای نوشتن تاریخ معروف خود از جمله این کتب بوده باشند.
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری (ولادت 224 یا اوایل 225 ه ق در آمل)، ترجمه علی اکبر شهابی، انتشارات اساطیر، چاپ دوم 1363
در تاریخ طبری نیز چیزی بعنوان سنگسار از جانب محمد و سایر خلفا دیده نشده است.
شیوه اعدام در میان اعراب
دراصل طریق اعدام در میان اعراب قطع گردن با شمشیر بوده چیزی که هنوز هم درعربستان سعودی برقرار است.
اگر محمد به سنگسار معتقد بود آنرا انجام ویا دستوری مستقیم میداد.
اما مخصوصاً برای شیعیان علی باید شیوه اعدام قاتل علی بالاترین و اصلی ترین مرجع باشد و آن اعدام قاتل با ضربه شمشیر است که ظاهرا هم میبایست با تنها یک ضربه صورت بگیرد. پس وقتی این شیعیان به جای اعدام با یک ضربه شمشیر حکم سنگسار میدهند باید به سابقه خود این افراد توجه کرد.
باید دقت کرد که وقتی دین یا فلسفه یا عقیده ای در جائی ظهور میکند و بعد به نقاط دیگری میرود بر فرهنگهای آنجا تاثیر میگذارد و از آنها نیز تاثیر میگیرد؛ بهمین دلیل دین اسلام که از عربستان شروع شد وقتی به نقاط دیگری رسید تغییرات زیادی کرد و هر گروه و قومی بنابرمیل و فرهنگ خود آنرا تغییر دادند.
بنظر میرسد ورود یهودیان به اسلام نیز تاثیر خود را بصور مختلف در این دین گذاشت و از جمله همین سنگسار است که در میان آن دسته مسلمانانی که متاثیر از یهودیان بودند صورت میگرفته است. با این استدلال آن دسته از ملایانی که دستور سنگسار میدهند ریشه ای نه چندان دور در یهودیت دارند و از زمانیکه آنها از خواندن عهد عتیق به خواندن قرآن روی آورده اند زمان زیادی نمیگذرد. بنابراین هنوز ریشه های عهد عتیق یعنی سنگسار را با خود دارند و از آن کاملاً پاک نشده اند. این افراد میتوانند با توجه به آن ریشه ها (که حتی ممکن است خودشان متوجه نباشند) تفاسیری مطابق میل خود از این آیات بکنند.
بررسی گسترده تر اعدام و شیوه های اعدام درجای مناسب دیگری ارائه خواهد کرد ولی در این نوشتار با توجه به شیوه اعدام در میان ادیان سامی و زرتشتی تا حدود زیادی مشخص میگردد که
شیوه های اعدام در میان قبایل یا مردمان مختلف با شیوه زندگی آنها ارتباط مستقیم داشته است.
بنظر میرسد برای صحرا گردان ( اعراب) مانند آن دسته که بعدها یهودی نامیده شدند امکان دار زدن و غیره وجود نداشت زیرا در بیابان درختی مناسب برای اعدام پیدا نمیشده همچنین در سفرهای بیابانی امکان همراه بردن چوبهای بلند برای اعدام وجودنداشته، بوته ای هم برای آتش زدن و سوزاندن محکوم نبوده پس ساده ترین راهِ ، پرتاب سنگ بوده است.
پرتاب سنگ از جمله تفریحات صحرا گردان نیز بوده است.
از جانب دیگر همین سنگ بهترین اسلحه آنها بوده و در پرتاب آن مهارت داشته اند، چنانچه به داستان جنگ داود با جالوت توجه شود این نکته بوضوح دیده میشود.
سنگ مهماتی مجانی و قابل دسترس بود که اسلحه ای برای پرتاب آن لازم نبود.
اوستا
کتاب مقدس زرتشتیان
در این مرحله نگاهی بر اوستا و احکام آن و از جمله حکم مرگ انداخته میشود.
این قسمت از کتاب اوستا کهن ترین سرودها و متنهای ایرانی، گزارش جلیل دوستخواه،انتشارات مروارید، چاپ اول 1370 آورده میشود.
در ابتدا برای آشنائی خوانندگان با این قسمت، مختصری در باره وندیداد از پیشگفتاری که جلیل دوستخواه در سال 1364 ه ش بر این کتاب نوشته صفحه 653 ( جلد دوم) آورده میشود:
” وندیداد یکی از بخش های پسینِ (( اوستای نو )) است که برخی از پژوهشگران، آن را بکلی جدا و متمایز از دیگر بخشها و نماینده آیینها و نماینده آئینها و دادگذاریهای مغان باختری یا مادی می دانند.”
در چند سطر بعد آمده:
” نام این بخش از نامه کهن دینی ایرانیان، یعنی (( وندیداد))، صورت تحریف شده و غلط مشهوری است که از شکل اصلی اوستائی آن (( وی دَئِوَ داتَ)). این نام ترکیبی، سه جزء دارد: جزء نخست آن ((وی)) پیشوندی است که بر سر بسیاری از نامها یا ریشه فعلهای اوستائی آمده و معنی دوری و جدائی بدانها میدهد و در فارسی به صورت (( گُ-)) در بسیاری از واژه ها، از جمله در گریختن و گسستن باقی مانده است. جزء دوم آن (( دَئِوَ)) همان است که در فارسی به صورت (( دیو)) به تنهائی و در ترکیبهایی چند، دیده میشود. جزء سوم آن (( داتَ)) به معنی (( سامان)) و (( نظم)) و (( قانون)) است که در فارسی (( داد)) و ترکیبهای آن را ازهمین ریشه دارم. (( ویدئودات)) بر روی هم به معنی (( دادِ دوردارنده دیو)) یا به تعبیر گسترده تر، (( دادِ دیو ستیز)) است.”
در سطور بعدی ادامه میدهد:
” (( کریستین سن)) تاریخ نگارش وندیداد را دوره اشکانیان میداند. هرچند همه اوستا شناسان با این نظر همداستان نیستند؛ اما…
بهر حال هیچ یک از اوستا شناسان، در پیوند (( وندیداد)) با مجموعه پیکره اوستا تردیدی روا نداشته است.
برخی از پژوهندگان، (( وندیداد)) را برآیند نفوذ گسترده مغان مادی در دربار (( خشایار شاه)) و همآهنگی آن دربار با روحانیت زرتشتی می دانند.”
در چند سطر بعد:
” پژوهنده پارسی (( رستم. ج. ج . مدی)) در گفتاری به نام (( تحول قانون ایران)، به معرفی و تحلیل (( وندیداد)) پرداخته و نوشته است:
(( وندیداد که از گذشته باستانی بسیار دور به طور کامل بدست ما رسیده، تنها کتاب دینی مزدا پرستان است که محتوای عمده آن را قانون جزائی ایران باستان تشکیل می دهد . وجود چنین قانونی در ایران کهن، نشان میدهد که ایرانیان آن روزگار، چندان از ملاک و معیار تمدن عصر جدید بدور نبوده اند…))”.
” مهرداد بهار نیز درباره اهمیت وندیداد نوشته است:
((… این اثر، علاوه برداشتن مطالبی جغرافیائی و تاریخی ( هرچند افسانه ای)، دارای مطالب بسیار حقوقی و آیینی نیز هست که آن را از نظر جامعه شناسی تاریخی و ارتباط فرهنگی و اجتماعی مردم نجد ایران با بین النهرین و غرب آسیا، شایان اهمیت بسیار میسازد.
… مطالب یاد شده در فصلهای اول و دوم این کتاب که دارای اصلی اوستائی است، باید محتملاً بسیار کهن و مربوط به اعصار پیش از تاریخ گسترش و سپس سکونت اقوام هند و ایراین در آسیای میانه، دره سند و نجد ایران باشد.))”.
” (( و. ب. هنینگ)) نظریه دیگری درباره وندیداد دارد و آن را نمونه بارز وضع مغان در دوران ناتوانی و در زیر سلطه یونانیان میشمارد.” .
” روی همرفته میتوان گفت وندیداد در کنار دیگر بخشهای مجموعه کهن سال اوستا، گویاترین نمایشگاه فرهنگ فارسی باستانی ماست که هرکس در هر عصری و به دلیلی، چیزی در آن به یادگار گذاشته است و ما امروز همه آن را با وجود ناهمگونی هائی که در میان پاره ها و بخش های آن به چشم میخورد، در برابر دیدگان خود داریم. برماست که این مرده ریگ قرون و اعصار و این کهن سالترین یادمان نیاکانمان رابا حوصله و دقت و بردباری و آزادمنشی و بدور از هرگونه پیشداوری و یکسونگری مطالعه کنیم و در آن به پژوهش بپردازیم و هرگز از یاد نبریم که به گفته پور داوود:
(( داستانها و یادگارهای کهن فرهنگ ما هرچه هست، زائیده زندگی قوم ما و پرورده سرزمین ما و نمودار سرشت نیاکان ما و راست ترین گواه بد و خوب پدران ماست. اگر بد بودند یا خوب، اگر تنگدل و تنگدست بودند و یا رادمرد و گشاده دست، اگر پهلوان و دلیر بودند یا ترسو وبزدل، اگر بزرگ منش و آزاده بودند یا گدامنش ودرویش، همه این زشت و زیباها از همین داستانها هویداست و بهتر و روشن تر بی طرف تر از تاریخ واقعی ایران و مردم این کشور است.))” .
تا این قسمت تماماً از پیشگفتاری که جلیل دوستخواه در آن کتاب نوشته بود برگرفته شده است.
وندیدا مجموعه قوانین زرتشتی است
باید یک نکته را کاملا روشن وشفاف گفت که وندیداد مجموعه قوانین دین زرتشتی است.
در وندیداد از سگ بعنوان حیوانی مقدس نام برده شده و برای کسانیکه اذیت یا صدمات متفاوتی به انواع مختلف این حیوان وارد کنند مجازاتهائی در نظر گرفته شده است. سخت ترین مجازاتها برای کشتن سگ آبی است.
فرگرد 13
صفحه 801
این فرگرد به مجازات های مختلف در رابطه با آسیب هائی که بر سگ ها توسط انسانی واردشود میپردازد. تا در نهایت به سخت ترین مجازات که مرگ است میرسد.
بخش دهم
52
ای سپیتمان زرتشت!
کسیکه سگ آبی را بکشد، چنان خشکسالی پدید میآورد که چراگاهها را می خشکاند و از آن پس آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش وبالیدن گندم و گیاه، از آن سرزمین و از آن کشتزارها دور میشود.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
کی آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد؟
54 – 55
اهورمزدا پاسخ داد:
آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز نمیگردد، مگر آنکه کشنده سگ آبی را بکشند و سه شبانه روز در برابر آتش فروزان و بَرسَم دسته بسته، هوم بردست گیرند و روان پاک آن سگ را نیاز پیشکش آورند.
56
پس آنگاه آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه و دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز میگردد.
توضیح:
این فرگرد در همین جا به پایان میرسد و بصراحت دستور کشتن فردی را که سگ آبی را بکشد داده است؛ ولی در فرگرد بعدی امکان مجازات دیگری مطرح میشود که کشتن نیست؛ لیکن این مجازات ها آنقدر سخت است که بنظر نمیرسد هیچ انسانی میتوانسته از عهده انجام تمامی آنها بر آید و در نهایت اگر کسی اینها را انجام نمیداد به جهنم میرفت.
فرگرد چهارده
صفحه 818
1
زرتشت از اهورمزدا پرسید:
ای اهورمزدا! ای سپندترین مینو! ای دادار جهان استومند! ای اشون!
کسی که سگ ابی را – سگی که از 1000 نرینه و 1000 سگ مادینه زاده شده است – چنان بزند که جان از تن وی جدا شود، پادافره گناهش چیست؟
2
اهورمزدا پاسخ داد:
باید10000 تازیانه اسپهه- اشترا، 10000 تازیانه یا سوشو- چرن بدو بزنند. او باید اشونانه و پرهیزگارانه 10000 بسته هیزم سخن و خشک و پاک را چون تاوانی به روان سگ آبی، به آتش اهورمزدا بیاورد.
3
او بایداشونانه و پرهیزگارانه 10000 بسته هیزم نرم و خشک و پاک از چوب (( اوراوسنی)) یا
(( وُهو- گَونَ)) یا (( وُهو- گِریتی)) یا (( هَذا- نَئِپتا)) یا هرگیاه خوشبوی دیگری را چون تاوان به روان سگ آبی به آتش اهورمزدا بیاورد.
4
او باید اشونانه و پرهیزگارانه 10000 بسته بَرسَم را ویژه آیین کند.
او باید 10000 زَور با هَوم و شیر پاکِ به پاکیزگی آماده و بخوبی وارسی شده را ( که اشونی آن را به پاگیزگی آماده و بخوبی وارسی کرده باشد) چون تاوان به روان سگ آبی، پیشکش ایزد بانوی آب ها کند.
5
او باید 10000 هزار مار بر شکم خوابیده را بکشد.
او باید 10000 مار سگ نمای را بکشد.
او باید 10000 سنگ پشت را بکشد.
او باید 10000 از قورباغگانی را که در خشکی میزیند، بکشد.
او باید 10000 مور دانه کش را بکشد.
او باید 10000 مور گزنده و گودال کن و آسیب رسان را بکشد.
6
او باید 10000 کرم خاکی را بکش.
او باید 10000 مگس چندش آور را بکشد.
او باید 10000 گودال ناپاک را بینبارد.
او باید اشونانه و پرهیزگارانه 14 دست افزار آتش را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد. این افزارها چنین است:
7
دو بار سوخت ویژه آتش، جاروب، انبر، دَمِ آتش افروزی ته پهن و سر باریک، تبری تیز با تیغه با دسته ای نوک تیز و تیشه ای تیز با دسته ای نوک تیز که مزدا پرستان بتوانند بدانها برای آتش اهورمزدا هیزم بشکنند.
8
او باید اشونانه و پرهیز گارانه دستی از افزارهای آیین نیایش را که موبدان بکار گیرند چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد. این افزار ها چنین است:
اشتر، شیردان، پنام، خرفسترغن، سروشو- چرن، آوند میزد، جامهای شیره گیاه، جام های هوم، برسم و هاونی برای کوبیدن گیاه هوم.
9
او باید اشونانه و پرهیزگارانه دستی رزم افزار را که ارتشتاران بکار گیرند، چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد. این افزارها چنین اند:
نخست زوبین، دوم خنجر، سوم گرز، چهارم کمان، پنجم ترکشی با شانه بند و سی چوبه تیر برنجین، ششم فلاخنی با بند بازو و آویز و سی سنگ فلاخن، هفتم زره، هشتم زره گردن پوش، نهم پنام، دهم خود، یازدهم کمربند و دوازدهم جفتی ساق پوش.
10
او باید اشونانه و پرهیز گارانه دستی از افزارهای کار برزیگران را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد. این افزارها چنین است:
گاو آهنی با چار پای خیش زن ( گاو یا اسب) و یوغ، تازیانه و گوازه، هاونی سنگی، دست آسی برای آرد کردن گندم…
11
… بیلی برای کندن زمین و کاشتن زمین، پیمانه سیم پیمایی و پیمانه زر پیمایی.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
چه اندازه سیم؟
اهورمزدا پاسخ داد:
به بهای نریانی
ای دادار جهان استومندً ای اشون!
چه اندازه زر؟
اهورمزدا پاسخ داد:
به بهای اشتری.
12
او باید اشونانه و پرهیزگارانه جوی آبی را چون تاوانی به روان سگ آبی، برای برزیگری اشون آماده کند.
ای دادار جهان استومندً ای اشون!
جویی به چه اندازه؟
اهورمزدا جواب داد:
به گودی و پهنایی برابر بالای سگی.
13
او باید اشونانه و پرهیزگارانه زمینی بارآور را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
زمینی به چه اندازه؟
اهورمزدا پاسخ داد:
بدان اندازه که بتوان آن را با دو جوی – آنچنان که گفته شد- آبیاری کرد.
14
او باید اشونانه و پرهیزگارانه خانه ای با آغلی به درازای 9 هاسر با 9 هاسر (( نِمَتَ)) را چون تاوانی به روان سگ آبی، برای اشون مردان بسازد.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
خانه ای به چه اندازه؟
اهورمزدا پاسخ داد:
به اندازه ای که در بالای آن 12 و در میان آن 9 و در پائین آن 6 گذرگاه باشد.
او باید اشونانه و پرهیزگارانه بسترهایی نیکو با زیرانداز و روی انداز و بالش را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد.
15
او باید اشونانه و پرهیزگارانه دختر دوشیزه مرد نادیده ای را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردی بدهد.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
چگونه دختری؟
اهورمزدا پاسخ داد:
یکی از خواهران یا دختران جوان وی که از مرز 15 سالگی گذشته و گوشواره هایی در گوش ها داشته باشد.
16
او باید اشونانه و پرهیزگارانه 14سر ستور کوچک را چون تاوانی به روان سگ آبی، به اشون مردان بدهد.
او باید 14 توله سگ را بپرورد و 14 پل را بر آبهای روان ببندد.
17
او باید 18 استبل ویران شده راباز سازی کند و18 سگ را از آبگونه های چرکینف موی چرکین، کَک و شپش و همه ناخوشی هائی که به تن سگ روی میآورد، پاک کند و درمان بخشد.
او باید 18 اشون مرد را به خوراکی سیر از گوشت و نان و ((هَورا)9 و شراب میهمان کند.
18
چنین است تاوان و پادافره ای که او باید بار آن را بدوش کشد تا از گناه کردار ناروای خویش، پاک شود.
اگر او این تاوان و پادافره را بپذیرد، به جهان اشونان در آید، اما اگر آن را نپذیرد، به جهان دُروَندان، بدان جهان تاریک که از تاریکی ساخته شده و زاده تاریکی است، فرو افتد.”
توصیح و تفسیر:
جهان دروندان همان جهنم است بهشت و جهنم و داستان آدم و حوا و بسیاری دیگر از ایرانیان به کشورها و مردمان زیر سلطه و از جمله یهودیان رسید. بیشتر بنظر میرسد که کتاب عهد عتیق با پول و حمایت پادشاهان ایران تهیه شده است و مجموعه داستانها و افسانه های منطقه است. در این کتاب نفوذ عامل ایرانی کاملا مشهود است.
بهر صورت مجازاتی که نامبرده شد مخصوصا در آن زمان بسیار سخت بوده است. در مطلبی که یکی دو ماه پیش تحت عنوان ” نگاهی به بعضی قوانین دین زرتشتی” نوشتم مقدار دیگری از قوانین سخت زرتشتی را آوردم از جمله شلاق زدنها را که برای موارد بسیاری با تعداد و نوع شلاق قید شده است.
همانطور که گفته شد وندیداد مجموعه قوانین زرتشتی است که از جمله تفاوتهای این مجموعه با کتب عهد قدیم، عهد جدید و قرآن در آنستکه همه قوانین مرتب، یکجا و مفصل میباشد. در آن دیگر کتب وضعیت مشخص و سازماندهی شده ای برای جرائم و مجازاتها وجود ندارد بلکه جای جای کتابها و گاه بی مورد و ابتدا به ساکن چیزی و مجازاتی مطرح شده است و بهمین دلیل چنانچه موردی دوبار آمده باشد یعنی تاکیدی صد در صدی بر آن است. از طرفی شاید قسمت جرائم و مجازاتها در وندیداد به تنهائی باندازه آن سه کتاب باشد. بهمن دلیل و گستردگی این مجازاتها و از طرف دیگر اینکه بحث این نوشتار تنها به مورد شیوه اعدام مربوط میشود تنها به این مورد پرداخته میشود.
شیوه مجازاتِ مرگ در وندیداد
در وندیداد شاید فقط یکبار از شیوه کشتن نام برده شده باشد و بهمین دلیل به سختی میتوان گفت که این تنها شیوه کشتن بوده و یا اینکه این شیوه بعنوان بدترین ها برای بدترین گناهان است.
فرگرد نهم راجع به مردار ها و چگونگی رفتار با آنهاست در این جا مخصوصا انسان و سگ مرده بسیار مهم هستند. انسان یا سگی که مُرد باید با آداب بسیار خاصی با آنها رفتار بشود و چنانچه کسی از این آداب سرپیچی کند مخصوصا کسیکه خود مسئول این کار میباشد آنگاه بزرگترین گناه را مرتکب شده است که مجازات مرگ دارد.
فرگرد نهم
بخش سوم
49
ای دادار جهان استومندً ای اشون!
پادافره گناه چنین کسی چیست؟
اهورمزدا پاسخ داد:
مزدا پرستان باید او را به بند درکشند؛ نخست دستهایش را ببندند؛ آنگاه جامه هایش را از تن برگیرند؛ پس آنگاه پوستش را از تن برکشند و سرش را از تن ببرند و مردارش را نزد آزمندترین پرندگان آفریده سپند مینو، نزد پرندگان مردار خوار، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند:
(( مردی که در اینجاست، از همه اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است..))
توضیح و تفسیر:
چنانچه دیده میشود در این روش انسان را زنده زنده پوست میکنند و بعد سرش را از تن جدا میکنند. این نوع مرگ شاید از سنگسار نیز بدتر باشد. این روش تا همین سالهای نه چندان دور در ایران صورت میگرفت ولی ظاهراً بندرت و برا ی جرائمی خاص بود که هدف آن ایجاد وحشت در میان مردم برای جلوگیری از ارتکاب چنان جنایاتی بود.
همانطور که در سطور پیش اشاره شد شیوه کشتن مجرمان بوسیله اعدام، صلیب کشیدن، سنگسار، پوست کندن، گردن زدن، خفه کردن، زهر دادن ( جام شوکران) و… هرکدام به شیوه زندگی مردمان آن نقاط و نیز نوع جرم و بعضی نکات دیگر بستگی داشته است. در جوامع ساده تر ممکن بوده که شیوه کشتن فقط یک نوع بوده باشد مثلاً تنها گردن زدن همانگونه که اعراب میکردند.
در میان یونانیان در مورد فردی مانند سقراط به او جام زهر( شوکران) را میدهند.
در ایران در مقطعی برای کسانیکه بهر صورت بدربار نزدیک بودند وبرای رعایت بعضی مسائل رگ زدن در کار بوده و در مواردی در دوره قاجاریه ” قهوه قجر” (ظرف قهوه حاوی زهر) نیز راهی بوده که برای نزدیکان بکار میرفته است.
داستانی هست که میگویند یکی از شاهان ایران را بر یکی از نزدیکان خشم گرفت زن شاه که از اقوام این فرد بود برای اینکه شفاعت کرده باشد تا شاه او را نکشد از شاه میخواهد که خونش را نریزد و مقصودش این بود که او را نکشد؛ شاه قبول میکند که خونش را نریزد پس دستور میدهد او را خفه کنند؛ در هر صورت او کشته میشود ولی خونش ریخته نشد.
نتیجه و آخر کلام
بحث در مجازات و احکام اعدام را در مطلبی دیگر پیگیری خواهم کرد. اما چنانچه افرادی به این نوع احکام ( سنگسار) از زاویه مرگ سخت همراه با شکنجه اعتراض دارند باید ریشه هائی را که در این نوشتار بدانها اشاره شد بدرستی بدانند تا بدانند که اعتراضاتشات کجا را باید هدف قرار بدهد.
اعتراض هائی از این نوع ( آنچه که امروز در ایران و جهان مطرح میشود) که ریشه احکام و نوع مجازات ها را یا نمیداند و یا ازقلم میاندازد بیشتر سیاسی است و عمیق و ریشه ای نیست و حتی در مواردی ادیان و افکارعقب مانده تر را برتر نشان میدهد که خود خطرناکتر بوده، فاجعه آفرین میباشد.
آگست 2010 شهریور 1389
اپسالا – سوئد حسن بایگان