بررسی دو مورد فوق کاملا بهم پیوسته اند.
این روزها در غرب فریاد کمک نظامی چین به روسیه بلند شده است. این حرف را از دو زاویه میتوان دید:
۱- این فقط تهدیدی برای ترساندن چین است و اینکه با او قطع رابطه اقتصادی خواهند کرد. با این شگرد چین عقب نشینی کرده و روحیه روسیه تضعیف شده و … آنگاه میتوانند مسیر شکست روسیه را باز بکنند.
تفسیر:
به اعتراف خود غربیها در رسانههایشان، قطع ارتباط تجاری – اقتصادی با چین جهان را (غرب را) در بحران عظیم اقتصادی فرو میبرد. پس این یک بلوف است که برای همه روشن است.
۲- ارسال اسلحه چین به روسیه واقعیت دارد.
در این صورت میتوان فهمید که جنگ میان شرق و غرب به مرحله تعیین کننده رسیده است، یعنی:
غرب که به مرور و آرامی دارد سلاحهای تعیین کننده میدان رزم را به اکراین میدهد به زودی میتواند حالت تهاجم به شهرهای روسیه را پیدا بکند و سعی در شکست روسیه و بعد شرق دارد، و این چیزی نیست که شرق با رهبری چین بپذیرد.
شکست روسیه؛ شکست چین، ایران، کره شمالی و … را به دنبال دارد.
پس چین نیز شروع به ارسال اسلحه و سایر کمکها به روسیه میکند. یعنی علنا با غرب تعیین تکلیف کرده، اعلام جنگ میدهد.
یعنی چین به زبان ساده و صریح میگوید/نشان میدهد:
“اکنون من قدرت هستم و تعیین کننده و میتوانم اقتصاد شما را بهم میریزم.” ضمن اینکه قدرت نظامی چین بالاست و تعداد سلاح های اتمی و … چین و روسیه رویهم از تمام غرب بیشتر است. و کمی خطر کردن غرب باعث میگردد که چین بر تایوان نیز کاملا مسلط بشود.
و در آینده و بالاتر رفتن بحران، سایر کشورهای متحد شرق نیز علنا وارد حمایت نظامی از روسیه خواهند شد.
آیا روسیه از بمب اتم استفاده خواهد کرد؟
پاسخ مثبت است!
بله این امری کاملا ممکن/حتمی است!
در جنگهای بزرگ و یا حتی هر دعوای کوچک، وقتی یک طرف متوجه بشود که هیچ راه فراری ندارد و در صورت شکست همه چیزش را از دست میدهد، آنگاه دست به هر کاری میزند.
روسیه میداند در صورت شکست تجزیهاش میکنند، پس نیروهای ملیگرای حاکم بر روسیه ابدا زیر بار تجزیه نمیروند و برای حیات/بقا/موجودیت خود میجنگند و از هر سلاحی استفاده خواهند کرد و از اینکه به آنها اتهام استفاده از بمب اتمی زده بشود بیمی نخواهند داشت.
هیچ نیرویی و کشوری در چنین شرایطی بیمی از وصله و اتهام و … ندارد زیرا چیز بیشتری برای باختن ندارد. در این شرایط همه چیز تحت الشعاع حفظ جان/موجودیت است.
اشاره:
این نکات را سران روسیه مخصوصا مدداوف (که به طور یقین اگر اتفاقی برای پوتین بیفتد جای او خواهد نشست و همان سیاستها را شاید سختتر پیش خواهد برد) علنا بارها گفته است. اما غرب برای فریب مردم خود این حرفها را شوخی/غیر واقعی/غیر ممکن/تهدید پوچ نشان میدهد
از طرفی روسیه شاهد هم میآورد، اینکه آمریکا درست زمانیکه ژاپن شکست خورده بود و نیازی به استفاده از بمب اتم نبود اینکار را کرد. و البته استفاده از بمب اتمی را برای نجات خودش (آمریکا) نکرد، بلکه برای قدرتنمایی و اینکه به دیگران بگوید، سلاحی دارد که همه باید از او بترسند و از او پیروی بکنند و از آن روز او آقای جهان است.
پس امکان استفاده روسیه از بمب اتمی (حال با کدام میزان تخریب/قدرت، در کجا و چند عدد و …. امری است که در آن شرایط تعیین خواهد شد) وجود دارد و استفاده از آن، تمام کشورهای غرب و ناتو را به عقب خواهد راند.
استفاده از هر سلاحی برای کشوری که خود را در حال سقوط و از دست دادن همه چیز میبیند آخرین مرحله است و بیمی ندارد. ولی مردمان در آرامش نشسته غرب طاقت کمترین را ندارند و حتی استفاده از یک بمب زنگ خطر نابودی تمام زندگی آنهاست.
نکته:
همین چند سال پیش یکی از تیوریسین های ضد بشری یهودی صهیونیست پیشنهاد/دستور استفاده از بمب اتمی در ایران را داده بود.
شکست روسیه و یا اکراین در شرایط کنونی یعنی شکست شرق یا غرب. این چیزی است که هیچکدام نمیخواهند.
البته وقتی صحبت از غرب میشود داستان متفاوت است؛ یعنی چند گروه خاص صاحب ثروت و قدرت که همه چیز را در اختیار دارند؛ و نه مردم که بدون هیچ شک و تردیدی هیچ کاره و فقط گوشت دم توپ هستند.
غرب سرمایهداری به تمام معنا است، که ابدا با دمکراسی ارتباطی ندارد بلکه این دو کاملا در مقابل هم قرار دارند. یعنی مردم فقط بازیچه اند.
شکست روسیه تجزیه آنرا همراه دارد.
شکست روسیه شکست ایران و تجزیه ایران را همراه دارد.
شکست روسیه، شکست چین را همراه دارد.
شکست روسیه، شکست تمام کشورهای این جناح (کره شمالی، روسیه سپید و …) را همراه دارد.
و شکست غرب، شکاف میان آنها و از دست رفتن قدرت/حاکمیت یهودیان صهیونیست بر غرب (آمریکا و اروپا) و جهان را همراه دارد و میان جناحهای مختلف آنها (یهودیان صهیونیست، مسیحیان صهیونیست، مسلمانان صهیونیست، فراماسیونری، شوالیه معبد و …) جنگ قدرت درگیر خواهد شد و تعدادی از آنها به ناچار به شرق خواهند پیوست.
اشاره ای مهم:
از همان ابتدای جنگ اکراین نظریهای مطرح بود اینکه:
“آمریکای ورشکسته برای نجات خود، اروپا را قربانی کرده است.”
یعنی این جنگ اقتصاد اروپا، روسیه و … را نابود میکند و در نتیجه آمریکا از بحران شدید اقتصادی نجات یافته، دوباره سر بر میآورد.
از طرفی چنانچه اقتصاد غرب (سرمایهداران بزرگ مخصوصا یهودیان صهیونیست حاکم بر آمریکا و اروپا) زیر ضربات سخت برود، تنها راه نجات را یک جنگ بزرگ تمام عیار حتی اتمی میدانند. یعنی غرب (همان سرمایه داران نامبرده شده) نیز راه حل جنگ بزرگ و کشتار صدها میلیونی را در برنامههایش دارد.
توجه:
در اینجا به این نکته رسیدیم که در شرایطی هم روسیه و هم غرب آماده یک جنگ بزرگ نابود کننده هستند.
اما در شرایطی آمریکا حاضر به پایان دادن به جنگ اکراین میشود و آن زمانی است که متوجه بشود حداقل اروپا را به نابودی اقتصادی کشانده و اقتصاد خود را ترمیم کرده است.
حال اینکه کدام یک از الترناتیوهای نامبرده از سایرین جلو بیفتد، به چرخشهای عجیب و غیرقابل پیشبینی مربوط میشود.
اما ظاهراً شرق هم اکنون پیروزی خود بر شرق را نشان داده است.
نکته:
کتاب من در اثبات اینکه “عیسی مسیح یهودی نبود بلکه مندایی بود” کار را میان مسیحیان با خودشان و یهودیان، به سختترین مراحل خواهد کشاند و باعث نابودی آنها مخصوصا تفکرات صهیونیستی و حتی درگیریهای بسیار سخت و خشن (انتقام کشی مذهبی، مالی) خواهد کشاند.
تنها راه انسانی و صلح آمیز در جهان پیروی از نظرات فلسفی من میباشد. امری که بسیاری دانشمندان بزرگ جهان پذیرفتهاند و در حال گسترش است.
۲۴ فوریه ۲۰۲۳
۵ اسفند ۱۴۰۱
اپسالا