آیا مردمان ترکیه، ترک هستند و یا ترک زبان!؟

در مسیر بازگشت به ایران می‌باشم ولی باید چند شهر دیگر را هم در ترکیه ببینیم.
تاکنون آثار بسیار با ارزش باقی مانده از شهرها و … یونانیان و رومیان را دیده ام و در حال دیدن آثاری از هتیان و فریگیان هستم. باید سری هم به مناطق کردنشین و عرب‌نشین بزنم.
اکنون در کاپادوکیه هستم که محل هتیان بوده اما شاید هیچ کسی نتواند تاریخ خود یا وابستگی خود به هتیان را مشخص کند حتی بیشتر مردم این نکته را نمی‌دانند و خیلی ساده می‌گویند ترک هستم.

ترکیه یکی از جالب‌ترین و دیدنی‌ترین کشورهاست که در نظر دارم باری دیگر به اینجا بیایم و بیشتر با تاریخ و جامعه‌اش آشنا بشوم.
ترکیه هم طبیعت بسیار زیبا و متنوع با محصولات کشاورزی زیاد دارد و هم تنوع تاریخی زیاد از یونانیان، رومیان و مردمان قدیمی تر مانند هتیان، فریگی یا فریسیان و … که بعضی از آنها گذشته و ملیت/قومیت و زبان خود را هم فراموش کرده‌اند.
ارامنه و کردان و بعضی عربان توانسته‌اند هویت خود را حفظ کنند.
با تعدادی عرب که صحبت کردم (چون با هم عربی حرف می‌زدند) با قاطعیت گفتند ما ترکیه‌ای هستیم و در واقع به آن افتخار هم می‌کردند. خوب چرا که نه، شهروند کشوری هستند که از تمام کشورهای عرب همسایه یک سر و گردن بالاتر است و …
البته چنانچه به تاریخ هم مراجعه بکنیم مردمان منطقه بارها و بارها حاکمیت‌های مختلفی را امتحان کرده اند و آنهاییکه عاقل هستند، می‌دانند که زندگی فقط برای یک قوم یا مردمان هم زبان در یک کشور در این منطقه امری غیر واقعی است و کشورهای منطقه مملو از مردمان مختلف می‌باشند.
و در هر کدام از این کشورها با اینهمه تنوع زبان، یک زبان باید ملی باشد امری که در تمام سایر کشورهای چند زبانه نیز رایج و طبیعی است.
من در کشورهای آفریقایی دیده‌ام که آنقدر تنوع زبان زیاد است که شاید در یک منطقه کوچک مردمانی که قبایل مختلف را تشکیل می‌دهند و در فاصله تنها چند کیلومتری هم هستند زبانهای مختلفی دارند یعنی به واسطه اینکه درختان جنگل آنها را از هم جدا می‌کرد و تماس میان آنها وجود نداشت و در نتیجه حتی کشور مستقل هم ایجاد نمی‌شد، زبان‌های بسیار زیادی در میان آنها پیدا شده است.
پس تنها راه برای این دسته کشورها انتخاب یک زبان است تا بتوانند امورات کشور را به سامان برسانند.

نکته:
شاهد هستیم ایرانیانی که در عراق زندگی می‌کنند و سابقه سکونت آنها پیش از اسلام است هیچگاه تمایلی به یکی شدن اشان با ایران نشان ندادند. همچنین اعراب ساکن ایران نیز تمایلی به پیوستن به کشورهای عربی ندارند، در واقع اعراب ایران یکی از صادقترین/وفادارترین ایرانیان هستند.

برهمین اساس اینکه بعضی می‌گویند ترکیه، آذربایگان ایران و کشور آذربایجان (آران) همه ترک هستند و باید بهم به پیوندند حرفی کاملا بی مغز است که روشنگری درباره آن بسیار ساده است و باید صورت بگیرد تا یکی از مشکلات اساسی درون این کشورها و همچنین میان آنها حل بشود.

در واقع بعضی مردمان در ترکیه که کمی با تاریخ خود آشنا هستند می‌گویند:
اگر می‌خواهی یک ترکیه‌ای با ریشه ترک را تشخیص بدهی باید ببینی آیا چشم‌های بادامی/مغولی دارد یا نه.
این حرف با واقعیت بسیار نزدیک است و من چنین افرادی را دیده‌ام. ولی در آذربایگان ایران و کشور آذربایجان (نام واقعی آن”آران” است) که ترک زبان شده‌اند، تعداد این افراد (ترک‌های اصیل) بسیار کم است و تشخیص آنها سخت می‌باشد به طوریکه شاید کمتر کسی به این صرافت افتاده باشد.
اینکه مردمان آذربایگان ایران بگویند ترک هستیم صحیح نیست آنها می‌توانند بگویند: آذری (منصوب به آذربایگان) هستیم.

وضعیت اختلاط مردمان مختلف در این منطقه به صورتی است که ابدا و ابدا نمی‌توان خطوط مرزی ای تعیین کرد که فقط مردمانی به اصطلاح با یک نژاد (عرب، کرد، ترک …) در آن زندگی بکنند و به آنها کشوری مستقل داد.

در اساس فکر ایجاد کشور برای هرکدام از ملیت‌ها یا اقوام یا هرچه که بخواهیم آنها را بنامیم، غلط و فقط باعث اختلاف و عدم ثبات در منطقه و کشورها می‌گردد.
مردمان منطقه باید بپذیرند که دوران شاهنشاهی ایران و حکومت شیوخ در کشورهایی مانند عراق و سوریه (یعنی اینکه هر منطقه‌ای با گروهی از مردمان خاص دارای شاهی/شیخی باشند و از قوانین داخلی پیروی بکنند) به پایان رسیده است و باید در این محدوده‌های جغرافیای سیاسی که ایجاد شده (که می‌دانیم غرب این خطوط را کشیده است و اشکالاتی هم در آن هست) زندگی بکنند و از فکر تغییر مرزها بیرون بروند.

اتفاقا این غرب است که می‌خواهد دوباره مرزها را تغییر بدهد و کشورها را کوچکتر بکند تا بتواند به آسانی بر آنها حکومت بکند.

نکته تأسف آمیز:
متاسفانه سیاست‌های سخت‌گیرانه کشور آذربایجان (آران) باعث گردید که توریست به سختی وارد آن کشور بشود و من نیز این شانس را از دست دادم در نتیجه مشاهدات میدانی از آنجا و مردم آنجا ندارم.

چند قرن پیش ترکان از شمال افغانستان و شمال شرقی ایران پا به سرزمین‌هایی در این منطقه گذاشتند و بر آن مسلط شدند که سابقه چندین قرن تمدن بسیار بالای یونانی، رومی، ایرانی، فریگی، هتی، عربی، کردی، ارمنی و … را در جهان داشت. پس فرهنگ این کشور غنی و پربار است.
مردمان این کشور که چنین فرهنگی غنی را به ارث برده‌اند بسیار خوب و مهربان هستند.

نسبت جمعیتی ترکان در ترکیه!
در واقع اقلیتی از اهالی ترکیه ریشه ترک دارند و بیشتر مردمان، ساکنان آنجا پیش از ورود ترکان بودند که به واسطه از دست دادن زبان خود، تاریخ و سابقه خود را هم فراموش کرده‌اند و خود را ترک معرفی می‌کنند.
همانند مصریان، مردمان شمال آفریقا و حتی در کشورهایی از آفریقای سیاه که عربی صحبت می‌کنند ولی عرب نیستند با این تفاوت که اینها تاریخ و هویت تاریخی خود را حفظ کرده‌اند.

زبان ترکی ‌در ترکیه:
زبان ترکی این کشور مملو از کلمات عربی است و همچنین بسیاری کلمات پارسی در آن وجود دارد و زبان آنها با آن ترکی اصیل که در کشور مادر در شمال افغانستان و ایران صحبت می‌شود متفاوت است مثلا نام همین شهری که اکنون در آن هستم “نوشهر nevsrhir” است (در الفبای ترکیه زیر s یک علامت می‌گذارند و در اینصورت “ش” خوانده می‌شود) که ترکیب از نو و شهر و هر دو پارسی است ولی وقتی این را به مردم اینجا می‌گفتم با تعجب می‌گفتند: این کلمه ترکی است. درست همانند ایرانیان که بعضی کلمات مانند: مرسی، آسانسور، ساک و … را پارسی می‌دانند.
البته وقتی این مردم همین کلمات پارسی را می‌گویند به واسطه لهجه و مخصوصا آن قسمت دهان که کلمات را ادا می‌کنند و با پارسی زبانان متفاوت است، فهمیدن آن مشکل می‌باشد ولی زمانیکه نوشته‌ها را می‌بینیم و کمی دقت کرده ریشه یابی کنیم آنگاه متوجه پارسی و یا عربی بودن آن می‌شویم.
به طور قطع بعضی کلمات مردمان پیشین مانند یونانی، رومی و… نیز وارد این زبان شده است.

بدون دانش تاریخی، دانش سیاسی دقیق، درست و کامل نخواهد بود.

۴ نوامبر ۲۰۲۲
۱۳ آذر ۱۴۰۱
نیوشهر (شهر جدید)/کاپادوکیه – ترکیه

انقلاب

آنکه خواستار انقلاب است باید بداند که انقلاب یعنی کشتن و‌ کشته شدن و‌ پس از پایان، نوبت انتقام کشی و اعدام ها و … است.
۲۰ دسامبر ۲۰۲۲
۲۹ آذر ۱۴۰۱
مرز ایران با ترکیه

Those who talk about revolution should know that revolution means killing and being killed, followed by revenge and executions.
20 December 2022
Turkey border to Iran
M. Hassan Baygan

ادیان و هستی!

به نظر نمی‌رسد هیچ چیزی روی کره زمین به چگونگی هستی اندیشیده باشد به غیر از انسان.
انسان متفکرترین موجود روی زمین به هستی و بسیاری مسایل دیگر اندیشید. شروع آن بسیار ساده بود و به مرور با توسعه جوامع نظرات انسان‌ها در خصوص هستی و سایر مسایل نیز تغییر می‌یافت. در خصوص هستی انسان به نقطه‌ای رسید که نظرات کنونی ادیان مختلف در جهان را شاهد هستیم. این نظرات در ادامه خود با چالش‌ها و نظرات و انتقادات زیادی روبرو شدند ولی به واسطه آن ثروت مادی که طی قرون در ادیان جمع شده آنها می‌توانند مردمان زیادی را فریب بدهند.
ادیان در گذشته راه ناگزیر تکامل فکری انسان بود ولی اکنون به سد راه بشریت تبدیل شده و بسیار خطرناک هستند.
پولی که به آسانی در جیب یک عده به نام روحانی یا رهبر مذهبی – فکری می‌رود چیزی نیست که به سادگی از آن بگذرند. ثروت مادی هرکدام از ادیان در کشورهای مختلف شاید بیشترین ثروت آن کشورها باشد و این مبلغ بسیار کلان وسوسه انگیز است. اگر همین حالا در هر نقطه‌ای از جهان رهبران مذهبی هر دینی اعلام بکنند که آن دین اشتباه است و آنرا کنار می‌گذارند فورا یک عده شارلاتان که دنبال پول مفت و راحت و پیروانی ساده لوح هستند جای آنها را می‌گیرند تا از نعمت آن قدرت و ثروت عظیم در کشور بهره ببرند.
در عصر حاضر و با دانشی که بشر به دست آورده به سادگی می‌توان فهمید که دانش بشر برای فهم هستی در حد صفر است و مخصوصا آن صحبت‌های ادیان بی اساس و کاملا غیر معقول است.
اگر کمی بی طرفانه کتب ادیان را مطالعه کنیم به دنیایی ضعف، دروغ و حرف‌های غیر انسانی پی می‌بریم. پس تنها دلیل ادامه آنها، سواستفاده یک عده حیله‌گر از این صحبت‌ها برای فریب مردمان در جهت منافع مالی و داشتن قدرت است.
اعتراف به نادانی عقل است.
تلاش برای اثبات آنچه نمی‌دانیم بی عقلی است.
فلسفه من واقعی و کامل و در جهت انسانیت است چیزی که در تیوری و عمل در هیچ دین و تفکر دیگری دیده نمی‌شود.

۲۶ دسامبر ۲۰۲۲
۵ دی ۱۴۰۱
تهران
م. حسن بایگان

چرا انگلیس بیشتر از همه در مسایل ایران دخالت می‌کند!

نقش آخوندهای انگلیسی در ماجراهای اخیر چیست!

دلیل دخالت‌های گسترده انگلیس در مسایل ایران کاملا واضح است.
جناح روحانی که اینبار سازمان جوانان اشان را در ابتدا وارد میدان کردند و پشت این اعتراضات بودند، وابسته به فراماسونری انگلیس می‌باشند. آنها بازی قدرت را در ایران به جناح خامنه‌ای باختند و نه تنها پست ریاست جمهوری و در نتیجه دولت را از دست دادند بلکه در کلیه مراکز قدرت مخصوصا شورای نگهبان، تشخیص مصلحت نظام و … و حتی در پست‌های پایین‌تر هم آنها را کنار زدند.
عناصر آنها در سازمانهای ورزشی و فرهنگی نیز در کشاکش جدال‌ها برای پست‌ها، بازی را باختند و در نتیجه اینها شدند سخنگو در حالیکه دانش سیاسی و فن ادراه کشور با آن حرفه‌ها فاصله زیادی دارد.
پس جناح بازنده به سیم آخر زد و نیروهایش را به خیابان‌ها آورد، یعنی بدون من بازی بهم می‌خورد.
دلیل سکوت روحانی همین رهبری پشت پرده بودن اوست.
اما اینکه جناح خامنه‌ای اصل این ماجرا را که همین اختلاف است، علنی نمی‌گوید کمی پیچیده‌تر است،
زیرا در آن صورت باید روحانی را دستگیر و زندانی بکنند و یا حداقل در حصر خانگی بگذارند، اما این داستان سخت‌تر از ماجرای میرحسین موسوی است؛ ولی اگر ماجرا را علنی بکنند و هیچ عکس العملی نسبت به روحانی و جناح او نشان ندهند دلیل از ضعف است. پس هر دو طرف به دلایلی سکوت می‌کنند و واقعیت را به مردم نمی‌گویند.
تعدادی از آخوندهای قم به صورت متشکل نیز از همین جناح روحانی یا وابسته به غرب یا آخوندهای انگلیسی (که در نهایت کار آنها به مستعمره شدن کشور می‌کشد) حمایت می‌کنند.
در جناح اصلاح طلب نیز سازمان جوانان، نیروهای لباس شخصی، لومپن های چاقو به دست و … حتی افراد مسلح و افرادی در تمامی سازمان‌ها و نهادهای دولتی و نظامی و امنیتی و … وجود دارند؛ همانند آنچه در جناح خامنه‌ای هست. فقط این جناح به طور رسمی نیروی نظامی در اختیار ندارد.
تا زمانیکه روحانی رییس‌جمهوری بود کنترل بعضی نیروها و سازمان امنیت و … را در اختیار داشت و به عنوان رییس جمهوری حق نشست در ارگانهای خاص مانند خبرگان و … را داشت. در نتیجه در سیاست‌های کلی حکومت دخالت داشت و تمام اخبار نیز در اختیارش بود و توانست جلوی تمامی کارها و اتحادها و … با شرق را بگیرد و بیشترین تبلیغات دروغ برعلیه آنها مخصوصا چین را غیر مستقیم در میان مردم پراکنده بکنند.
جناح خامنه‌ای فناتیک هست ولی همین به او می‌گوید که نباید زیر پرچم و‌ کلید غرب برود.
کمی بیشتر از دو ماه پیش به ایران رفتم و همان یکی دو روز اول تاییدیه خامنه‌ای بر لیست اعضا شورای نگهبان و … را دیدم که اصلاح‌طلبان را کاملا کنار گذاشته بودند، پس برایم مسلم شد که در همان یکی دو روز جنگ میان آنها اتفاق خواهد افتاد و‌چنین هم‌‌ شد. بهمین دلیل به طرفداران فلسفی ام هشدار دادم که ابدا وارد این ماجراها نشوند.
۲۷ نوامبر ۲۰۲۲
۶ آذر ۱۴۰۱
دنیزلی – ترکیه

بمب گذاری در مرکز توریستی استانبول

بمب گذاری ها در ترکیه و تغییرات ریشه ای در سیاست سوید.
چنانچه سلسله بمب گذاری ها در ترکیه باعث تحویل اعضا پ ک ک به ترکیه شود (که شواهد آنرا نشان میدهد)، این نشانگر یک سری تغییرات اساسی در سوید به واسطه پیوستن به ناتو است که از جمله باید منتظر تحویل بعضی دیگر مردمان به آمریکا (بخوان اسرایل) و حتی اخراج مهاجران و … باشیم.

پیشتر نوشتم:
هرگاه جناح راست سرمایه داری بخواهد در سوید انتخابات را ببرد و دولت را در دست بگیرد اینکار برای آنها بسیار ساده است. آنها حمالی را بر گردن سوسیال دموکرات‌ها و چپ ها می‌گذارند/گذاشتند، اما زمانیکه باید یک سری تغییرات ریشه ای صورت بگیرد به راحتی جو را عوض می‌کنند (رسانه ها مال آنهاست) و در رای گیری های کاذب و نمایشی انتخاباتی سوید، دولت را به دست می‌گیرند.
باید منتظر تغییرات ریشه ای در سوید بود. این تغییرات به معنی تغییرات اساسی در غرب نیز به حساب می‌آید.
۱۶ نوامبر ۲۰۲۲
۲۵ آبان ۱۴۰۱
سامسون – ترکیه

آیا کردها تجزیه طلب هستند؟ درباره حق تعیین سرنوشت ملل!

از چند روز پیش در حال نوشتن مطلبی در بررسی تیوری مارکسیستی- لنینیستی “حق تعیین سرنوشت ملل” بودم؛ اما به واسطه مسایلی که اخیرا پیش آمد خلاصه آنرا اینحا می‌نویسم و دیگر نیازی به نوشتن بیشتر نیست.
برمبنای تیوری مذبور ملل مختلف حق تعیین سرنوشت خود را دارند و می‌توانند از کشورها جدا شوند؛ این باعث گردید تا کمونیست‌های کشورهای مختلف و از جمله ایران در این راه قدم بردارند مخصوصا در ابتدای انقلاب/نیمه کودتای ۵۷ و هنوز این داستان در میان کمونیست‌ها هست مگر اینکه سست شده باشند.
اما سوال اینجاست:
چرا شوروی، حزب کمونیست شوروی، لنین و استالین و… حاضر نشدند به مردمان ارمنستان، گرجستان و … که کشورهایی با تاریخ مستقل بودند حق حاکمیت بدهند و این کار تنها زمانی صورت گرفت که شوروی سوسیالیستی یا به قول خودشان کمونیستی فرو ریخت.
حال با این مقدمه به وقایع اخیر ایران نگاه می‌شود که به طور قطع در ارتباط مستقیم با تغییر قدرت در جهان از غرب به شرق است.

اخیرا صحبت بر سر آنست که کردها را تحریک کرده اند که از ایران جدا بشوند.
۱- این خواست اقلیتی از کردها است ولی بیشتر آنها خواستار جدایی نیستند.

۲- کردها که هنوز در وضعیت قومی قبیله ای هستند ابدا با هم کنار نمی آیند. من در سوید دوستان کرد در سطح رهبری از کشورهای مختلف دارم و می‌دانم که کردهای کشورهای مختلف با هم رابطه خوبی ندارند و در واقع رابطه‌ای با هم ندارند به جرات می‌گویم تنها کسی که با کردهای کشورهای مختلف رابطه دارد من هستم.

۳- برنامه جدا کردن کردستان ایران شاید توطیه ای از طرف غرب باشد اما از زاویه ای دیگر؛ زیرا این بدترین سناریویی است که اجرا می‌شود چرا که ترکیه، عراق و سوریه زیر این بار نخواهند رفت و در این مورد همه متحد عمل خواهند کرد و اختلاف نظر جدی ندارند.

۴- این شلوغی بعضی کردها در ایران در شرایطی است که داستان بمب گذاری در ترکیه پیش آمد و رابطه آن با باز گرداندن اعضا پ ک ک از سوید به ترکیه و پیوستن سوید به ناتو و… که پیشتر نوشتم. پس می‌تواند توطیه ای در این مسیر باشد و گروهی از کردها را قربانی برنامه های پشت پرده می‌کنند.

۵- هم اکنون ترکیه به مواضع کردها در سوریه حمله کرده و ایران به مواضع آنها در عراق.
از طرفی ایران کشور عراق را همین امروز تحت فشار گذاشته تا با کردهای مخالف ایران برخورد بکند.
سوریه هم که با بخشی از کردها درگیر است.
پس هیچ شانسی برای کردها نیست تا در این شرایط دست به اقدام برای تجزیه از ایران بزنند.

۶- بنظر می‌رسد این گروه از کردها در بدترین شرایط دست به اقداماتی زدند که بیشتر به خودکشی شباهت دارد.

۷- شاید پس از ترکیه ایران از عراق، اقلیم کردستان و غرب بخواهد تا رهبران احزاب کرد که دست به اسلحه برده اند را به عنوان تروریست به ایران تحویل بدهند که یک بحران جدید برای غرب ایجاد خواهد شد.

۸- تجزیه هر کشوری در منطقه به نفع هیچ کدام از کشورهای دیگر نیست و بدتر از همه بلاهایی است که پس از تجزیه بر سر تمام مردمان آن کشور خواهد آمد.

تمام قدرت ایران/مردمان ساکن در آن در بزرگی و تنوع مردم/اتحاد آنها، آب و هوا، منابع زیاد و … می‌باشد و در صورت تجزیه، همه بلااستثنا ضعیف می‌شوند و بعضی بسیار بسیار ضعیف خواهند شد که حتی به صورت مستعمره کشورهای اطراف در خواهند آمد یعنی حتی مستعمره همان کشوری که از او جدا شده‌اند.

پس نوشت: شنیدم که دولت و مجلس ترکیه پس از بمب گذاری (حدود ۱۰ روز پیش در استانبول) تصویب کرده‌اند که هرکسی برعلیه دولت حرفی بزند مجرم سیاسی شناخته شده مجازات سختی خواهد داشت.
۲۲ نوامبر ۲۰۲۲
۱ آذر ۱۴۰۱
ازمیر – ترکیه

حفظ شخصیت و احترام در زندگی عادی و سیاست! عمامه پرانی!

در زندگی عادی و مخصوصا سیاسی باید نکاتی را رعایت کرد تا احترام حفظ بشود. مهمترین نکته احترام به دیگران است که اگر رعایت نشود دیگران نیز برای آن شخص یا جریان سیاسی یا … احترام قایل نمی‌شوند.
رفتار اجتماعی جناح حاکم بر ایران با مردمان کاملا یکجانبه و بدور از رعایت حق و حقوق غیر همفکر بود که باعث گردید بسیاری از مردمان به سادگی به آنها لقب دیکتاتور بدهند. فشارهای اجتماعی/بی احترامی مخصوصا در خصوص حجاب زنان به آنجا رسید که عقده ها ترکید و اکنون خود آخوندها باید عمامه اشان را حفظ بکنند.
از حدود ۲- ۳ سال پیش در ایران هر لحظه منتظر آن بودم که اگر ماموران خاص حکومتی برای زنان در خصوص حجاب مزاحمت ایجاد بکنند همانجا از مردمان حاضر کتک بخورند. اما حاکمان خشک مغز نمی‌توانستند این نکته کاملا عیان را به بینند تا کار را به جایی رساندند که اکنون آنها هستند که باید عمامه خود را حفظ بکنند.
در این میان باید بفهمند که بسیاری مردمان می‌خواهند مشروب فروشی، موسیقی و … بسیاری چیزهای دیگر از زیر کلید و خفقان افکار خرافی حاکم بر کشور آزاد بشوند.
در واقع اگر مردمان فریاد آزادی سر می‌دهند نه از این بابت است که درک واقعی، دقیق و کافی از این ترم های سیاسی دارند و می‌توانند حتی فقط یک صفحه راجع به آزادی و رابطه آن با استقلال و … در کشور و جهان بنویسند، بلکه آنها هم اکنون آزادی را در همین چیز های اولیه می‌خواهند.
بسیاری ایرانیان دیدی حضوری یا مجازی از کشورهای مسلمان مثلا ترکیه، مالزی، اندونزی و … دارند و می بینند که در آنجا این آزادی های اولیه/احترام به سایر عقاید وجود دارند، ولی روش حاکمیت ایران در این موارد با طالبان و داعش نزدیکتر است.

در اینجا هدف بررسی تمام داستان و شکاف میان خود مذهبیون و اینکه حتی چه گروه مذهبی مسایل اخیر را براه انداخت نیست. اما یک نکته جالب آنست که پس از مدتی جریان از دست جناح (اصلاح طلب) که بخاطر منافع خود این داستان را شروع کرده بود، خارج شد و بسیاری مردم مخالفت خود با دین را نشان دادند و همین جناح هم فهمید که اگر ادامه بدهد کل کشور بواسطه مداخله بیش از حد دیگر کشورها که با فرستادن عناصر خود (تکفیری، وهابی، داعشی با…) شروع شده بود، به آشوبی بزرگ می‌کشد، آشوبی که در آن آخوندها از هر جریانی که باشند و در کل اسلام، همگی آسیب‌های جدی خواهند دید.

۱۲ نوامبر ۲۰۲۲
۲۱ آبان ۱۴۰۱
ترابوزان

در باره کتاب عشق

کتاب من “نگاهی فلسفی به عشق” بهترین کتاب برای تدریس در دانشکدهای ادبیات پارسی در ایران و جهان است.

کتاب حدود ۳۰۰ صفحه و در ۲ بخش است.
۱- حدود یک سوم آن نظرات خود من درباره عشق است. این بخش می‌تواند در دانشکده های علوم انسانی نیز مورد بررسی قرار بگیرد. در این قسمت به انواع گوناگون عشق حتی عشق هایی که باید ممنوع اعلام بشوند و مردم را برای دوری از آنها آگاه کنند، پرداخته شده است.

۲- بخش بیشتر کتاب نقل قول‌هایی از فلاسفه (سقراط و …)، مذهبیون، عرفا، شعرا و نویسندگان بزرگ حتی از کشورهای دیگر درباره عشق است.
این کتاب یک دایره المعارف بزرگ درباره عشق است. کتابی است که نمونه آن ابدا نوشته نشده است.

مخصوصا بخش مقامه نویسان که بهترین ادبا بودند و متاسفانه بسیاری از ادبا، نویسندگان و حتی دانشکده های ادبیات پارسی مخصوصا در خارج ایران ابدا با آن آشنا نیستند، از الزامات تدریس است.
در حالیکه مقامه نویسی ادبیات ناب و زیباترین نوشته ها می‌باشند و هر دانشجوی زبان پارسی باید- باید- باید آنها را بخواند ولی متاسفانه حتی بسیاری آنهاییکه چندین کتاب به نام محقق، نویسنده یا شاعر منتشر کرده‌اند حتی کلمه مقامه نویسی به گوش اشان نخورده است.

قسمت نظرات فلسفی خود من از جنبه زیبایی کلام ابدا به پای آنچه که از سایرین آورده ام نمی‌رسد زیرا کار این قسمت ادبیات نبود (و من هم ادیب نیستم), بلکه بررسی فلسفی این مقوله مهم در زندگی است که همگان باید آنرا بدانند و از نگاه سطحی و کاملا ناقص و بعضاً تماما غلط و حتی خطرناک به عشق بیرون بیایند و با دیدگاهی دقیق با عشق آشنا بشوند.
دانش کافی از مقوله عشق به تمام مردم در شناخت زندگی و جوامع کمک بزرگی می‌کند؛ مخصوصا آنانی که علاقه به فلسفه دارند باید آنرا بیاموزند.
متاسفانه چون تاکنون هیچ کسی نتوانسته بود فارغ از قید و بندهای افکار محدود و غیرواقعی دینی و یا فلسفه های غلط به این مقوله بپردازد در نتیجه این مقوله مهم (همانند بسیاری مقولات دیگر) ناقص مطرح شده بود و در نتیجه ضعف بزرگی در افکار عمومی وجود داشته و دارد تا زمانیکه آنچه در کتاب من آمده به همه آموزش داده بشود.
دانش غلط و یا ناقص از مقوله عشق باعث گردیده تا حتی یک تعریف درست از عشق ارایه نشده باشد، زیرا هر گروهی با دید محدود خود به این مقوله (و البته سایر مقولات) نگاه کرده است.
تعریف دقیق عشق در این کتاب آمده است. این تعریف پس از بررسی و بیان عشق از تمامی زوایا، بدست آمده است.
۱۰ نوامبر ۲۰۲۲
۱۹ آبان ۱۴۰۱
باتومی – گرجستان

آینده ایران و‌جنگ‌ جهانی

ایران، روسیه و چین یک اتحاد استراتژیک در مقابل غرب ایجاد کرده‌اند که در کنار این سه مجموعه‌ای از کشورها، اتحادیه‌های سیاسی – امنیتی و شرکت‌های بین‌المللی وجود دارند.
تمام داستان جنگ اکراین و شلوغی ایران توسط غرب، بر همین تعیین قدرت در جهان که در حال گردش از غرب به شرق است، می‌گردد.
شکاف در این حلقه و ضربه زدن به هرکدام مستقیما به دو تای دیگر منتقل می‌شود. پس آنها بناچار برای حیات خود باید حیات دیگران را هم حمایت و حفظ بکنند.
اگر شرایط ایران توسط غرب به مراحل جنگ داخلی و سرنگونی جناح خامنه‌ای که همراه با شرق است برسد؛ آنگاه شرق نیز مجبور به مداخله خواهد بود. اولین حرکت از سوی روسیه زدن ضربات مهلک تر بر اکراین است تا هم زودتر به نتیجه برسد و هم نیروی غرب را از جانب ایران تضعیف بکند؛ زیرا غرب مجبور میشود توجه بیشتری به آنجا بکند، ضمن اینکه در آن شرایط به جهت تمرکز روی ایران از توجه کافی به اکراین به دور افتاده است.
همچنین اتحادیه امنیتی شانگهای نیز عکس‌العمل نشان خواهد داد.
اما از همه مهمتر، نیروهای طرفدار ایران در منطقه است که به حرکت در خواهند آمد که در مجموع کل منطقه به آشوب کشیده خواهد شد؛ و احتمال جلو افتادن یک جنگ جهانی قوی خواهد بود.
در این شرایط است که ایران با پشتوانه روسیه، تنگه هرمز را بر صادرات نفت و گاز به غرب خواهد بست؛ و بحران انرژی، غرب را در کوتاه ترین مدت به زانو در خواهد آورد.
در چنین شرایط حاد ایران به روسیه فشار می‌آورد و روسیه هم چاره‌ای ندارد مگر اینکه:
۱- تعدادی از سلاح‌های اتمی خود را در ایران مستقر بکند.
۲- به ایران به انواع مختلف کمک و همیاری کند تا خودش بمب اتمی درست بکند.
مسلما اگر ایران دارای بمب اتمی بشود آنگاه بهم ریختن و تجزیه ایران (و یا هر کشوری که دارای بمب اتمی است مخصوصا امثال ایران یا پاکستان) خیالی واهی خواهد بود و هیچ کشوری مخصوصا غرب و اسرایل ابدا و ابدا به فکر دست زدن به ترکیب ایران نخواهند افتاد. زیرا خطر استفاده از آن توسط بعضی تند روان وجود دارد. این ترس واقعی است و از سالها پیش بدان اشاره شده است.
اما نباید فراموش کرد جنگ اول و دوم به واسطه بحران اقتصادی غرب/بحران سرمایه سرمایه داران بود (نکته: آن زمان نیز کشته شدن یک نفر را بهانه کرده جنگ جهانی براه انداختند)؛ و آنها در صورتیکه در تنگنا قرار بگیرند تنها راه را جنگ بزرگ دیگری خواهند یافت. ولی اینجا یک اما وجود دارد و آن قدرت اتمی است که می‌تواند زندگی خود سرمایه داران را نیز مورد هدف قرار بدهد، مخصوصا اینکه اینبار روسیه و ایران مشخص کرده‌اند که جنگ آنها با مردم عادی نیست بلکه با حاکمان و سرمایه‌داران آنهاست.

نتیجه اینکه:
بهتر است مردم ایران بر خواست‌های اجتماعی و اقتصادی به حق خود تاکید کرده از راههای غیر خشونت آمیز آنها را پیگیری بکنند؛ و از افتادن در دام استعمارگران با تجربه غرب و آنارشیسم کناره گیری کنند.

بدون استقلال؛ آزادی ابدا وجود نخواهد داشت.

۵ نوامبر ۲۰۲۲
۱۴ آبان ۱۴۰۱
در مسیر گوری به باتومی – گرجستان

نقش فلاسفه کاذب در وقایع جهان!

در رسانه‌ای دیدم که سخنران می‌گفت: چند فیلسوف مانند اسلاوی ژیژاک و … در خصوص وقایع ایران نظراتی داده‌اند.
من پیشتر در مقاله ای مفصل نظرات آقای اسلاوی ژیژاک را که به عنوان یکی از پنج فیلسوف برتر جهان معرفی می‌کنند، بررسی و نشان دادم حتی یک بقال دانشی بیشتر از او دارد.
درباره هوسرل، هابرماس، هایدگر، حلقه فرانکفورت، مدرسه بوداپست و… عمق ریشه فکری آنها را بررسی کرده و نشان داده ام که اساسا اینها افرادی در خدمت سرمایه داران بزرگ بین المللی هستند و هدفمند نظر می‌دهند؛ در نتیجه ضد عقل، فلسفه و انسانیت می‌نویسند. اینها بزرگترین خاینان به بشریت هستند؛ حتی مسیولیت آنها بسیار بالاتر از کسانی است که اینها را خریده اند.
در مقاله دیگری نشان دادم که چگونه مثلا آقای والنبری که در واقع مالک سوید است، با دادن اندکی پول به دانشگاههای سوید نه تنها آخرین دستاوردهای علمی فنی را مفت بدست میآورد بلکه دانشکده های علوم انسانی را هم خریده و در نتیجه تمام صحبت‌ها در این دانشکده ها در جهت منافع آنهاست. در سایر کشورهای غربی نیز همین داستان کاملا در حال اجرا است.
غرب تا مغز استخوان مستعمره، اسیر و برده تعداد اندکی سرمایه دار است. در چنین جوامعی صحبت از دمکراسی، حقوق بشر، انسانیت، آزادی و … بزرگترین طنز تلخ بشریت است.
۱ نوامبر ۲۰۲۲
۱۰ آبان ۱۴۰۱
تبلیس – گرجستان

USAIran