سالگرد وقایع سال پیش ۱۴۰۱ چگونه خواهد بود!؟

علیرغم بعضی صحبت‌ها و تلاش‌ها تحت عنوان سالگرد وقایع پارسال، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد.

   از دلایل اصلی شکست وقایع سال پیش اختلافات درونی کشورهای پشت پرده بود که پیشتر آن را نوشته‌‌ بودم. آن اختلافات به درون اپوزیسیون داخل رژیم و اپوزیسیون خارج نشین وارد شد و آنها را متلاشی کرد.

در نتیجه آنها ابدا قادر به پیشبرد هیچ ‌چیزی نبودند زیرا درون این کشورها چند دستگی وجود داشت، پس تیغ را بر روی یکدیگر کشیدند.

   این جناح اصلاح طلب وابسته به غرب (مخصوصا بخش فراماسیونری انگلیس به رهبری روحانی) بود که به خاطر در خطر قرار گرفتن موقعیت قدرت‌اشان در حاکمیت و منافع مادی، شلوغی‌ها را به راه انداختند و با طراحی از پیش ریخته شده جوانان نااگاه را به خیابان‌ها کشیدند.

وابسته و عامل خارجی بودن بعضی به ظاهر اپوزیسیون!

   عیان‌ترین شاهد یا نمونه وابستگی‌ها به خارج، رضا پهلوی است که با سفر به اسرایل و آن رفتارهای حقیرانه و آن نوع خاص برنامه تحقیر آمیزی که برایش تدارک دیدند، بندگی، ضد ملی و ضد ایران بودن و همه چیز خود را آشکار کرد. در روزهای اخیر نیز تعدادی دیگر هم در خدمت رییس سازمان امنیت اسرایل همین (به بیان روشن خیانت به کشور) را اعلام کردند.

بعضی دیگر نیز هرکدام نمایندگی یک کشور (کانادا، انگلیس، عربستان، آمریکا …) را داشتند.

پس از شکست برنامه غرب!

   بعد از شکست غرب/غرب‌گرایان در شلوغی‌های سال پیش، دست جناح خامنه‌ای برای پیشبرد برنامه‌های استقلال طلبانه و رهایی از بند استعمار غرب باز شد. پس به سرعت وارد پیمان شانگهای (امنیتی) گردید و اخیرا هم بریکس (اقتصادی). همچنین صلح با همسایگان از تاجیکستان تا شیوخ عرب؛ و بسیاری مشکلات قابل حل را به سرانجام رساند.

اما هنوز غرب‌گرایان به انواع مختلف سنگ اندازی می‌کنند.

– برای پیوستن به شانگهای با تاجیکستان و … به سازش رسیدند.

– برای پیوستنن به بریکس، مشکلات با شیوخ را برطرف کردند.

– و …

اینها از جمله اموری بودند که جناح اصلاح طلب مخالفش بود مگر اینکه کشور زیر پرچم (استعمار) غرب برود.

در نتیجه دیده می‌شود که پشت پرده جنگ‌ها و مشکلات ایران با کشورهای جهان و سیاست‌های غلط حاکمیت؛ همین اصلاح طلبان قرار داشتند که خود را پشت ظاهر آزادی خواهی پنهان می‌کردند. ولی اکنون جناح خامنه‌ای حتی با آمریکا هم در حال مذاکرات و بازی‌های سیاسی می‌باشد، اما نه به آن طریق بندگی و مستعمره شدن که غرب‌گرایان (عوامل غرب) می‌خواستند ومی‌خواهند.

 سیاست‌بازی، فناتیسم و خواسته‌های اجتماعی مردم!

   خامنه‌ای به سیاست بازی روی آورده است. در مسایل داخلی سال‌هاست خامنه‌ای اینچنین بود و سعی می‌کرد امتیازاتی به همه بدهد، اما جناح غربگرا حاضر به سازش نبود و گرایشاتش وابستگی بود و هست تا ملی گرایانه! این جناح پول‌های سرقت کرده را به کشورهای غربی مخصوصا کانادا (مرکز رهبری بهاییت) منتقل می‌کردند و برای منافع شخصی، کشور را به فروش گذاشتند.

   اکنون مدتی است جناح خامنه‌ای در مسایل خارجی هم می‌خواهد سیاست بازی را پیشه کند مخصوصا پس از شکست برنامه‌های غربگرایان در شلوغی های سال پیش.

   خود ‌خامنه‌ای بیشتر ملی است تا مذهبی. اما در میان جناح او مذهبی – ملی‌ها یعنی کسانیکه برای مذهب و روسری بیشتر از مسایل اقتصادی مردم ارزش قایل هستند، بسیارند. کمااینکه در اپوزیسیون نیز عده‌ای (بیشتر غربگرایان) اینچنین هستند و در این مبارزات استقلال طلبانه ایران می‌خواهند همه چیز را فدای روسری بکنند.

   مردمان همه جهان در هر لحظه خواسته‌های اقتصادی و اجتماعی دارند و ابدا هم پایان پذیر نیست. ممکن است در مقاطعی مردمان کشوری از نظر اقتصادی یا امنیت و … در حد بسیار خوبی باشند و مردم توقع خیلی بیشتری نداشته باشند؛ اما خواسته اجتماعی هیچ وقت در هیچ جایی متوقف نمی‌شود یا به نقطه رضایت حتی در همان حد اقتصادی و امنیتی نمی‌رسد.

   نکته مهم اینجاست که خواسته‌های اجتماعی مردم بسیار متفاوت و در حد تضاد و رو در رویی هستند. هیچگاه نمی‌توان جامعه‌ای را پیدا کرد که همه مردم یک خواسته مشخص اجتماعی را داشته باشند.

اشاره:

   اگر کسی همینجا بگوید خواست آزادی برا ی همه یکی است! اوج بی دانشی و فراتر از آن بد دانشی خود را نشان داده است. آزادی از آن مقوله‌هایی است که در میان مردم معانی کاملا متفاوت و گاه متقابل دارد که گاه آنها را به خشن‌ترین رفتار و کشتار یکدیگر وامی‌دارد که نمونه‌اش همین ایران کنونی و کشورهای آفریقایی رو در روی غرب قرار گرفته برای استقلال-آزادی سیاسی و… می‌باشد.

   آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی دو مقوله مجزا و از جهتی بهم پیوسته هستند و … که توضیحات بیشتر را سال‌ها پیش نوشته‌ام و هر کسی مایل به دانستن آنهاست به سایتم/کتاب‌هایم مراجعه بکند.

متاسفانه بیشتر مردمان از تفاوت‌های این ترم‌ها مطلع نیستند و آنهایی هم که ادعای سیاسی بودن می‌کنند در همین سطح می‌باشند. این نکته است که دست استعمارگران/استثمارگران را برای فریب مردم (حتی درکشورهای خودشان) باز می‌گذارد.

وقایع هیچ کشوری به دور از مسایل جهانی نیست:

   اکنون کشورهای استعمارگر غربی در مقابل کشورهای آزادی‌خواه جهان قرار گرفته‌اند. در نتیجه وقایع سال پیش ایران، جنگ اکراین، وقایع اخیر آفریقا و … همه به هم ربط داشته در همین رابطه می‌باشند.

دستگاه‌های شستشوی مغزی کشورها (مخصوصا غربی) با انواع مختلف سعی در مخفی کردن این پیوستگی مسایل جهانی دارند زیرا این بزرگترین آگاهی سیاسی است.

    جهان در حال تغییر و جابجایی قدرت از دست صهیونیست‌ها (یهودیان و مسیحیان صهیونیست) که در بالای هرم به چند قدرت کوچک ولی بسیار ثروتمند و‌ متمرکز محدود می‌شوند؛ به طرف کشورهایی با ادیان و افکار مختلف و بیشتر مدیریتی بر مبنای خواسته‌های متفاوت می‌باشد.

درمعادلات سیاسی باید دانست:

   در قرون اخیر حرکت مردمی متشکل و سازماندهی شده، وجود نداشته است. قدرتمندان،‌ مردم عادی را برای اهداف خود به خیابان‌ها می‌آورند. حتی از آن بسیار فراتر مردم را برای منافع خود به جنگ و کشتار یکدیگر می‌کشانند.

بنابراین تا اکثریت مردم نفهمند که بازیچه دست قدرت‌ها می‌شوند و موضعگیری مقابل نکنند، خود نیز تا حد زیادی مسیول و خطاکار و هستند. نادانی آنها از اینکه بازیچه دست می‌شوند و در جنایات و کشتار سهیم شده‌اند، مسیولیت را از آنها برنمی‌دارد.

   آنجا که انسان از ماهیت حرکتی آگاه نیست، بهتر است از شرکت در آن اجتناب کند تا بازیچه دست دیگران نشده در دام اعمال جنایت‌آمیز آنها نیفتد.

هر حرکت یاعملی باید همراه آگاهی باشد تا نتیجه مثبت بدهد.

   از طرفی موسسات تحقیقاتی قدرتمندان دایم در حال بررسی وضعیت فکری – روحی همه مردمان هستند تا بتوانند در شرایط مختلف با روشی مناسب حداکثر ممکن از مردمان را فریب بدهند.

اما؛ در این عصر مردمانی هم که فریب می‌خورند مقصرند!

فلسفه من راه نجات بشر است. آن را بخوانید و به آن عمل کنید!

۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۹ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

توفان نوح و عقل!

   در سفرهایم به کشورهای آسیای شرقی، آفریقا، آمریکای مرکزی و … حیواناتی را دیدم که ابدا در منطقه خاورمیانه و آنجایی که توفان نوح آمد وجود نداشتند.

با خودم فکر کردم:

   بیچاره نوح چقدر زحمت کشید تا همه موجودات جهان را (بر مبنای نوشته عهد عتیق) نجات داد، برای اینکه قرار بود باران همه موجودات جهان و انسان‌ها را نابود کند و یهوه و نه خدا (چرا که یهوه و الله با خدا که ساخته ایرانیان بود کاملا متفاوت هستند) به او گفته بود از هر حیوانی یک جفت را در کشتی بگذار.

نوح هم مجبور شد به استرالیا، آمریکا (کاشف اولیه این قاره‌ها او بود و اولین کسی بود که دور دنیا را با کشتی گشت و بسیاری نقاط جهان را کشف کرد)، آفریقا و جزایر کوچک و بزرگ دنیا برود و‌ دایم در جهان در حال سفر باشد تا همه آنها را جمع آوری بکند و به محل زندگی خود بیاورد.

   او مجبور بود تنهایی یک کشتی بسازد که حداقل چند صد متر طول و چند طبقه داشته باشد، بی دلیل نیست که صدها سال عمر کرد. فقط مشکل آنجا بود که آن حیوانات بیچاره نمی‌توانستند این‌همه عمر بکنند که آن را هم به قدرت یهوه/الله حل کرد.

   آنها را آورد داخل کشتی و چون قرار بود ماه‌ها باران ببارد و آنها روی آب سرگردان باشند در نتیجه برای حیوانات گوشتخوار یک عالمه گوشت آورد، البته به صورت حیوان زنده وگرنه گوشت خراب می‌شد، اگر چنین نمی‌کرد گوشتخواران پس از کمی گرسنگی سایر حیوانات را درهمان کشتی می‌خوردند.

او همچنین برای علف خواران دنیایی علف آورد، فیل، کرگدن و زرافه خیلی خوراک می‌خورند. گاو، گوسفند و … هم دایم در حال نشخوار هستند.

خلاصه یک باغ وحش بسیار بزرگ در یک کشتی درست کرد و مشکل همه حیوانات دنیا را برای زندگی طولانی در آن کشتی حل کرد؛ امری که حتی امروز از عهده هیچ کشوری با هر میزان ثروت هم بر نمی‌آید.

یک استخر بزرگ هم درون کشتی درست کرده بود تا رفع تشنگی بکنند و …

برای همه هم توالت مجزا گذاشته بود.

عقل هم چیز خوبی است.

   آنهاییکه هنوز این داستان‌های انسان‌های چند هزار سال پیش را با تمام وجود می‌خوانند و کمی هم به عدم امکان آنها و‌ مسخره بودنشان فکر نمی‌کنند و آن کتب را نفی نمی‌کنند، اگر بزرگترین عالمان علوم باشند یا شاهان کشورها (انگلیس، سوید و…) یا روسای جمهوری یا … باشند، در این مورد بی عقل یا احمق هستند. چنین افرادی که در قدرت سیاسی نشسته‌اند برای کشورهای خود و دیگران و در کل جهان و بشریت فاجعه هستند. آنانی هم که این فاجعه را (در همین زمان حاضر) نمی‌بیند از آنها بدتر و پایین تر/احمق‌تر می‌باشند.

۲ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۱ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

مقابله عقل با دین!

   مسیحیت بر خرافی‌ترین حرف‌ها و اعتقادات کاملا واهی و حتی بزرگترین توهین به همه انسان‌ها که در عهد جدید جمع آوری شده، بنا گردیده است. اگر کسی با دید باز آن کتاب را بخواند متعجب خواهد شد که چگونه ممکن است انسانی که کمی عقل داشته باشد به این حرف‌ها کمترین بهایی بدهد.

اما

   واقعیت اینست که ادیان دکان هستند و مسیحیت دکانش از همه بزرگتر است و باید مشتری زیادی جذب کند پس به انواع مختلف مردم را فریب می‌دهد.

 آیا این فریب دهندگان بیشتر مقصرند یا فریب خوردگان؟

۲ سپتامبر ۲۰۲۳

۱۱ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

عقل و حرف‌های مضر!

بعضی نوشته‌ها مثل آدامس است، هرچه می‌خوانی چیزی وارد مغز نمی‌شود، فقط مشغولی و عمر خود را برباد می‌دهی!!

بعضی نوشته‌ها مثل پفک است، مقدار زیادی می‌خوری ولی چیزی راضی/سیر کنند ندارند، فقط سرگرم/مشغولی و از حدی بیشتر ناراحتی ایجاد می‌کنند!

بعضی نوشته‌ها را می‌خوانی بدون اینکه متوجه باشی داری شستشوی مغزی می‌شوی!

بعضی حرف‌ها/نوشته‌ها مفت هم‌ گران هستند!

بعضی نوشته‌ها، زهری است که وارد مغز می‌شوند!

آیا به عنوان نویسنده می‌دانید که چه می‌نویسید؟ اگر از یک فلسفه معقول و منطقی برخوردار نباشید در محدوده موارد بالا قرار می‌گیرید؟

  ۱ سپتامبر ۲۰۲۰

اپسالا – سوید

فیلسوف صاحب مکتب

م. حسن بایگان

این حرف‌ها از کیست،‌آقای میلانی یا موسسه هوور؟

    دکتر عباس میلانی ۱۶ ژولای ۲۰۲۳ در معرفی کتابش در باره رضا شاه در بنیاد پریا در تورنتو کانادا  سخنانی ایراد کرد که در یوتیوب پخش می‌شود.

در همانجا دو بار نقدهایی بر آن سخنان نوشتم که اینجا می‌گذارم. البته سخنان ایشان جای نقد بیشتری دارد ولی حوصله و وقت آن نیست.

 نکته:

    من ابدا پاسخ شخصی به کسی نمی‌دهم و به جدل و … شخصی نمی‌پردازم کاری که عادی است و اکثرا برای اینکه معروف بشوند، می‌کنند. در کمتر مواردی (شاید حدود ۱۰ مورد) که نامی از کسی آورده‌ام به دلیل ارتباط مستقیم آن با مسایل عام و همه مردم بوده است. مثلا در همین جا هدف اصلی این شخص نیست بلکه برای روشن شدن دست موسسه هوور است. زیرا ایشان سال‌های زیادی است در این موسسه می‌باشند و همان گونه که در متن آورده‌ام چنین افرادی حق ندارند در جای دیگری نظرات شخصی خود را بیان بکنند و یا از امکاناتی که موسسه در اختیار آنها گذاشته است برای خود بهره‌برداری بکنند. بلکه نظرات این افراد باید با اهداف موسساتی که آنها را خریده‌اند مطابقت داشته باشند. بهمین دلیل است که بعضی مردمان که می‌خواهند استقلال خود را حفظ بکنند ترجیح می‌دهند با کمترین در‌آمد زندگی بکنند ولی با هیچ موسسه‌ای کار نکنند زیرا باید زیر کلید آنها بروند.

بهر حال آن دو نوشته کوتاه را اینجا می‌گذارم زیرا دروغ‌های تاریخی، سیاسی و… در آن بسیار است و با بررسی آن می‌توان به اهداف موسسه هوور و حتی ضعف‌ها و سردرگمی‌هایی که اکنون برای موسسات تحقیقاتی و … آمریکا و غرب پیش آمده پی برد.

۲۶ ژولای ۲۰۲۳

۴ شهریور ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

اشاره مهم:

      وقایع سال ۵۷ انقلاب نبود. بلکه به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان این وحشت در غرب ایجاد شد که ممکن است ایران نیز در دست شوروی بیفتد (شوروی در تمام شمال ایران بود و عراق در دست حزب بعث سوسیالیستی و …). در نتیجه اسلام‌گرایی را دامن زدند. من تمام این ماجراها را پیشتر نوشته‌ام و در سایتم هست. در اینکه دست غرب در آن ماجرا بود ابدا هیچ جای شک و تردیدی وجود ندارد. یک روز پیش از ماجرای افغانستان آنجا بودم و با بسیاری بزرگان ملاقات داشتم و دقیقا حدس زدم کودتا خواهد شد. در این ماجرای افغانستان که کاملا مورد حمایت حزب توده بود کار به آنجا رسید که نیروهای حزب توده در افغانستان با شوروی همکاری حتی نظامی داشتند. در نتیجه امکان نداشت که خمینی که با آمریکا و غرب (کشورهای غربی در کنفرانس گوادلوپ به توافق رسیده بودند که شاه ایران را براندازند) به توافق رسیده بود، با کمونیست‌ها و مخصوصا حزب توده همکاری بکند. من آن موقع در هندوستان سال‌های آخر تحصیلم را می‌گذراندم، وقتی اسلام‌گرایان شروع به قدرت‌گیری کردند حتی آنهایی که با ما هم خانه بودند و سال‌ها هم سفره بودیم دیگر حاضر نمی‌شدند با ما دست بدهند و می‌گفتند شما کمونیست و نجس هستید و… پس امکان همکاری حزب‌الهی‌ها (خمینی) با چپ‌ها و مخصوصا حزب توده وجود نداشت و حتی مستقیما دست ما که برای همکاری دراز شده بود را رد کردند و… کار آنها با ما در هند به درگیری فیزیکی کشید که شاید در هیچ جای دیگری در ایران یا میان ایرانیان چنین موردی پیش نیامد.

جواد سرفراز که در بین ۷۲ تن کشته شد و اگر زنده می‌ماند حتما رییس جمهوری می‌شد و منوچهر متکی و… آنجا در همان شهری که من بودم، بودند و درگیر فیزیکی ما با آنها رخ داد و…

بقیه صحبت‌های آقای میلانی نیز مقداری جای بحث دارد و مقداری هم درست است.

   اما آقای میلانی لطفا پاسخ بدهید: شما که ۲۰ سال است در موسسه هوور که بسیار نزدیک به حزب آقای ترامپ است و امثال رامسفلد و خانم کاندولیزا رایس و … در آن هستند، آیا نظر بی‌طرفانه می‌توانید بدهید؟

   نکته اینجاست که رژیم اسلامی ایران نمی‌خواهد به این نکته اعتراف کند که با همکاری آمریکا و غرب (و حتی اسرائیل زیرا ساواک در اختیار اسرایل بود و اسرایل ساواک را ساکت کرد)، به قدرت رسید. نیروهای چپ هم می‌خواهند خودنمایی بکنند که آنها انقلاب کردند و مجاهدین رجوی هم به همین ترتیب. حالا چرا شما این نکته را مخفی کردید در حالی که این نکته برای شما از روزهم روشن‌تر است؟ چه نقشه دیگری در راه است؟

نکته:

کسانی که مایل باشند اگر در گوگل نام من – حسن بایگان- را بنویسید حدود ۲۰۰ مقاله فلسفی، سیاسی، تاریخی … را خواهید دید. کتاب‌های من را هم خواهید دید.

۲۱ آگست ۲۰۲۳

۳۰ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

آقای میلانی:

   برمبنای آنچه در اینترنت درباره شما نوشته شده آن زمان شما کمونیست مایوییست (طرفدار چین و ضد شوروی و در نتیجه ضد حزب توده) بودید پس چگونه است که شما اخبار آن زمان (که هر سیاسی در آن زمان می‌دانست) و کتبی که همه جا منتشر شده مثلا: کتاب سفر ژنرال هایزر به ایران برای آرام کردن ارتش، ماجرای کنفرانس گوادلوپ (آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و احتمالا قریب به یقین اسرایل که همه آن را مخفی می‌کنند ولی به واسطه نفوذ اسرایل در ساواک ابدا امکان نداشت بدون اسرایل حرکتی صورت بگیرد) برای تغییر رژیم شاه را ندیده‌ و نشنیده‌اید!!! اما حالا آن کتاب‌های و اسناد خاص را در ته کتابخانه‌ها و … که کمتر کسی با آنها آشنا است و یا حتی اجازه دیدن آنها را دارد، پیدا کردید و خوانده‌اید.

   ساواک را آمریکا و اسرایل پایه ریزی کردند و تا آخرین روز در آنجا بودند و ارتش نیز در اختیار آمریکا بود. ارتش شاه دقیقا برای مقابله با شوروی اینچنین تقویت شده بود و … ولی شاه متوهم فکر می‌کرد ارتش و ساواک فرمانبردار او هستند. و تمام وقایع نشان داد که وقتی غرب تصمیم به تعویض شاه گرفت نه ارتش با شاه بود و نه ساواک که همه زیر دست اسرایل و آمریکا بودند.

حالا دوباره این کشورها دارند مردم را فریب می‌دهند که شاه خوب بود، چرا مردم ایران انقلاب کردید و او را بردید!؟

   این کشورها طلبکار هم شده‌اند. این همه پررویی و بی حیایی و احمق دانستن ایرانیان؛ به دلیل نادانی، فراموشکاری (نداشتن حافظه تاریخی) بعضی مردمان و همچنین تبلیغات کاذب گسترده که خودشان می‌کنند و همکاری یک عده ایرانی به نام سیاسی است که حرف‌های آنها را تکرار می‌کنند؛ می‌باشد.

    فرزندان بعضی نزدیکترین افراد به شاه در همان زمان با من هم دوره دانشگاه بودند و همه مخالف شاه بودند. حتی از نزدیکترین افراد به شاه (مثلا همان ژنرال‌هایی که بعد ژنرال‌های جمهوری اسلامی شدند و یا همان ساواکی‌هایی که ساواما را ایجاد کردند تا مدیران بزرگ و حتی بازرسان شاهنشاهی و…) همه مخالف شاه بودند.

   چرا ساواک (در اختیار اسرایل) و ارتش (در اختیار آمریکا) کمترین حرکتی در دفاع از شاه نکردند، بلکه برعکس عمل کردند؟؟؟!!!

   آن همه مخالفت با شاه به واسطه آن بود که شاه اولین درس سیاست یا حرکت سیاسی یعنی تقسیم قدرت با بعضی افراد را انجام نداد به همین دلیل او یک خود پرست یا خودبزرگ بین یا دیکتاتور واقعی بود. اگر شاه قبول می‌کرد که همانند کشورهای غربی شاه باشد و کارهای کشور را به دست دولت (مثلا مصدق که ضد سلطنت نبود) می‌داد، آنگاه که داستان کمونیستی شدن افغانستان پیش آمد مجبور نبودند شاه را بردارند بلکه با دولت طرف بودند.

اینجاست که بارها نوشته‌ام:

شاه، شاه و شاهنشاهی را برانداخت.

   شروع صحبت‌های شما نشان می‌دهد که تمام تحقیقات و … شما از ابتدا برپایه‌ای غلط یا هدفمند و نه آکادمیک، استوار است و این نوع تفکر و تبلیغ غلط تاریخ می‌تواند فاجعه دوباره برای ایران رقم بزند.

بازیچه دست غرب نباشیم.

   در صحبت‌های شما تناقض بیداد می‌کند؛ پس بهتر است تمام این مردمانی که به حرف‌های شما گوش دادند یکبار دیگر با دیدی آزاد به آنها گوش بدهند.

   حرکت شوروی در افغانستان به واسطه تحلیل بسیار غلط آنها از وضعیت خود و جهان بود. در نشریات تیوریک‌‌‌ آنها آمده بود: ما به مرحله کمونیسم رسیدیم و در نتیجه نباید صبر کنیم تا کشور همسایه (افغانستان) مراحل مختلف تا رسیدن به سرمایه‌داری را طی بکند تا به کمونیسم برسد حمله می‌کنیم و آن را کمونیستی می‌کنیم. شروع فاجعه دامن زدن به اسلام‌گرایی توسط غرب از همین نقطه بود… تمام تحلیل‌ها و نقدها در سایتم هست.

۲۳ آگست ۲۰۲۳

۱ شهریور ۱۴۰۲

م. حسن بایگان

بریکس + اتحادیه شانگهای و کنفرانس برتون وودز!

   یکی از دستور کارهای بریکس و اتحادیه شانگهای باید در خواست حقوق مادی (پولی) کشورهای عضو از آمریکا باشد.

   آمریکا در کنفرانس برتون وودز به مجموعه‌ای از کشورها و جهان تعهد/ تضمین رسمی و بین‌المللی داد که با قبول دلار به عنوان ارز بین‌المللی هرگاه آنها بخواهند در مقابل دلارهایشان، طلا با نرخی که معین شده بود، بدهد.

آمریکا پس از چند سال یک طرفه و بدون توافق دیگران و یا حتی کمترین نظرخواهی از آنها، از معاهده بیرون رفت. در حالیکه از نظر قانونی ابدا حق اینکار را نداشت و قانونا موظف به اجرای تعهدات است و این خروج به هیچ‌وجه قانونی و قابل قبول نیست و آن تعهد همچنان باقی و قابل اجرا می‌باشد.

   آمریکا برای ترساندن دیگران و اجبار آنها به سکوت در برابر این خلاف بزرگ؛ نیروهای نظامی خود را (که به واسطه همین پول‌های غیرقانونی) توانسته بود به میزان بسیار زیاد تقویت بکند، در مقابل کشورهای جهان گذاشت و با ایجاد ترس و وحشت آنها را وادار به سکوت کرد.

پس آمریکا ضمن سرقت، تهدید به جنگ و مرگ/کشتار هم کرده و از این بابت نیز قابل محاکمه است.

نکته:

   باید توجه کرد که این پول‌های سرقت شده به جیب همه مردم آمریکا نرفته است بلکه این فریب و توطیه کار یک عده اندک سرمایه‌داران بزرگ بوده که ثروتشان افسانه‌ای شده و در نتیجه اینکه کشورهای جهان خواستار طلا در برابر دلارهایشان باشند؛ وظیفه خود دولت آمریکا هست که در مرحله اول پرداخت طلا را از این سرمایه داران بخواهد و نه آنچه ثروت عموم مردم آمریکاست.

   اکنون دارد زمان بازپس گیری تمام ثروتی که آمریکا از کشورهای جهان با فریب، شارلاتانی، زور و … گرفته، فرا می‌رسد.

ضروری است تا بریکس و اتحادیه شانگهای برای بررسی امکان/راه‌های پس دادن دلارهای کاغذی آمریکا و گرفتن طلا به جای آنها با نرخی که در کنفرانس برتون وودز تصویب شد، گروه‌های کاری تخصصی تشکیل بدهند.

۲۲ اگست ۲۰۲۳

۳۱ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

انقلاب شوروی و نقش یهودیان صهیونیست!

   انقلاب کمونیستی شوروی توسط یهودیان صهیونیست بسیار ثروتمند جهت شکستن قدرت فراماسونری و جایگزین کردن خود توسط گروهی از یهودیان به رهبری لنین انجام شد. تمام کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به غیر از استالین و دو سه نفر دیگر همه یهودی بودند و زنان استالین و آنهای دیگر هم یهودی بودند و در خانه به زبان ییدیش که زبان یهودیان شرق اروپا بود و هست صحبت می‌کردند. آنگاه که استالین به قدرت رسید و در حمایت بدون قید و شرط یهودیان صهیونیست تجدید نظر کرد و خواستار استقلال و پیشبرد نظرات کمونیستی شد به او مارک دیکتاتور زدند در حالیکه او کاملا تیوریهای کمونیستی‌ای که مارکس و لنین گفته بودند را پیاده می‌کرد. آنها حتی دختر لنین را توسط مادرش به دشمن پدرش تبدیل کردند.

۱۹ آگوست ۲۰۲۳

۲۸ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

چه کسانی با عنوان فیلسوف ضد فلسفه، عقل و انسانیت می‌نویسند!

   چند سال پیش ایران بودم. یک روز غروب در منطقه سعادت آباد یک کتاب‌فروشی دیدم وارد شدم کتابی دیدم تحت عنوان دهان پر کن انسان خردمند از همین آقای حراری. با خوشحالی از اینکه کسی راجع به خرد نوشته آن را برداشتم و با خواندن چند صفحه در حدود ۱۰ دقیقه فورا متوجه حیله‌گری و فریب نهفته در آن شدم. خیلی عصبانی شدم به طرف خانم فروشنده رفتم و گفتم: خانم این کتاب مزخرف چیست که مجوز چاپ و نشر گرفته اما بسیاری کتب ارزشمند نه!

گفت چگونه است؟

همان دو سه صفحه را نشانش دادم و توضیح دادم این کلمات یعنی این و این.

رنگ از رویش پرید پرسید. نام شما چیست؟

گفتم: حسن بایگان.

نام من را وارد کامپیوتر کرد. و گفت. ما شما را می شناسیم . ما خودمان در هییت مدیره نشر کتب هستیم. و با این مسیله برخورد خواهیم کرد.

نکته:

خانم ابدا تیپ حزب الهی نداشت بلکه برعکس. ضمنا معلوم بود که نام من فقط در لیست سازمان‌های امنیتی ایران و جهان نیست بلکه در ارشاد و بسیاری مکان‌های دیگر هم هست.

   روز بعد خودم از رادیو ایران شنیدم که همین انجمن ناشران ایران (و نه ارشاد اسلامی و …) این کتاب را ممنوع کرده است. البته اینکه آنها به این شکل این کتاب را ممنوع کردند خوب نبود و شاید مردم بیشتر علاقمند به مطالعه آن شدند. در کنار آن کتاب‌های من در ایران ممنوع است حتی کسی حاضر نیست به طور مخفی آنها را پخش بکند در حالیکه تمام موسسات علمی و کتابخانه‌های بزرگ و مهم ایران من را می‌شناسند و بعضی از آنها کتاب‌های من را آنجا گذاشته‌اند.

نکته:

   حتی ناشران خارج از کشور که ادعای مبارزه با سانسور را دارند حاضر به چاپ و نشر کتاب‌های من نشدند زیرا می‌دانند در غرب نیز آزادی بیان خط قرمز دارد و اگر کتب من که ریشه افکار فاسد و جنایات غرب مسیحی صهیونیستی را روشن می‌کند نشر دهند همین سرمایه‌داران غرب پوست از تنشان می‌کنند و آنها را به خاک سیاه می‌نشانند.

   متاسفم که نوشته‌های هدفمند این دسته حقه باز و عوامل سرمایه‌داران یهودی صهیونیست هنوز می‌توانند افکار مردم جهان را شستشو بدهند و پول هم بدست بیاورند.

   من در کتابی تحت عنوان (فلسقه واقعی، فلاسفه کاذب، چرا افلاطون دمکراسی را بدترین سیستم نامید)؛ همه این حقه‌بازان (فروید، مارکس، هگل، هوسرل، هایدگر، حلقه فرانکفورت، مدرسه بوداپست و …) را رد کردم. این کتاب من مورد علاقه تمام پرفسورهای علوم انسانی کشورهایی که با آنها صحبت کردم قرار گرفت تا جاییکه بالاخره مجبور شدند متن آن رادر دانشگاه ها تدریس بکنند. در آنجا تقریبا تمام این فلاسفه قرون اخیر را که در خدمت سرمایه داران هستند افشا کردم و در بسیاری مقالات دیگر به این نکته اشاره داشتم.

   سرمایه‌داران بزرگ با ترجمه و نشر کتب عوامل خودشان همانند ادیان به مغز شویی پرداخته اند. در مطلبی که چند روز پیش منتشر کردم اشاره به این نکته داشتم که با زیر سوال رفتن ادیان برای شستشوی مغزی آنانیکه با ادیان مخالف هستند، از شیوه فلسفی استفاده می‌کنند، درحالیکه آنچه آنها می‌گویند و می‌نویسند کاملا ضد عقل و فلسفه و انسانیت است.

۱۸ آگست ۲۰۲۳

۲۷ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

زبان دری یا پارسی!؟

   تا پیش از اسلام دو گروه بزرگ‌ ایرانیان، بر مناطق گسترده‌ای از سرزمین‌های ایرانی یا آریایی نشین و‌ بعضی دیگر مانند عرب‌ها حاکم بودند.

یک دسته که در خراسان بزرگ ساکن بودند با نام اشکانیان سالیان دراز حکومت کردند.

دسته دوم هخامنشیان و‌ یا پارس‌ها (در منطقه‌ای که هنوز هم پارس گفته می‌شود) بودند که در دو دوره یکی پیش و‌ یکی پس از پارت‌ها (خاندان اشک با نام اشکانیان) حکومت کردند.

از این جهت ساکنین پارس زبان خود را پارسی نامیدند.

آن دیگری که با اینها هم زبان بودند اما قوم یا مردم پارس نبودند نام زبان دری را به کار بردند، که به قولی دری یعنی زبان درباری. حال چرا این نام انتخاب شده و مثلا زبان پارتی نگفتند؟ دلیلش را نمی‌دانم. حدس‌هایی می‌توان زد ولی نوشتن آنها در اینجا وقت‌گیر و غیر ضروری است.

اشاره:

یک نکته را می‌توان با تاکید گفت: اگر هرکدام از دو قوم پارت یا پارس نام زبان خود را از آن دیگری می‌گذاشت ( پارت‌ها زبان خود را پارسی، و یا پارس‌ها زبان خود را پارتی) می‌نامیدند، آنگاه به نوعی برتری آن دیگری را پذیرفته بودند.

   جالب اینکه میان نام‌های پارس و پارت تنها حرف آخر س – ت متفاوت است که شاید آن هم در زمان‌های پیشتر یکی بوده و به دلایلی که برای همه زبان‌ها اتفاق افتاده آن حرف دوگونه شده است.

تفاوت سقوط ایران در برابر مقدونیان و اعراب:

   در دوران پیش از اسلام، حکومت ایرانیان از مقدونیان شکست خورد و سال‌ها سلوکیان (گروهی از همان مقدونیان که نام سردار خود سلوکوس را گرفتند) بر ایران حکومت کردند ولی از آنجایی که هدف آنها سیاسی بود پس از مدتی در این مردم حل شدند. اما اعراب که هم سیاسی و‌ هم مذهبی عمل کردند حتی پس از پایان سلطه سیاسی؛ سلطه مذهبی آنها باقی ماند به طوریکه هنوز رهبران مذهبی و به تبع آنها مردمان در عزای رهبران نظامی – مذهبی صدر اسلام گریه و زاری کرده و تمام داستان‌ها یا وقایع آن زمان را با جدیت پیگیری می‌کنند و در مقابل کمترین اطلاعی از مردمان خودشان ندارند.

نکته:

   ترس پارس‌ها از رقیب یعنی پارت‌ها، باعث گردید که ساسانیان پایتخت خود را از سرزمین‌های پارت نشین تا حد ممکن بکنند و به سرزمین‌های حاصل‌خیز در تیسفون بروند. از طرفی حامیان (نظامی و یا جنگجویان زبده) آنها در برابر رومیان همین اعراب شمالی بودند. در نتیجه آنگاه که اعراب جنوبی سربر‌آوردند، حکومت پارس‌ها در تیر رس یا خط اول آنها بود و ساسانیان بهترین نیروی نظامی‌اشان (اعراب) را در برابر خود به صورت دشمن دیدند. تفسیر بیشتر را در مناسبتی دیگر خواهم نوشت.

۲۰ اگست ۲۰۲۳

۲۹ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان

در نیجر و آفریقا چه می‌گذرد!

   اخیرا گارد ریاست جمهوری کشور نیجر برعلیه رییس جمهوری وابسته به فرانسه این کشور کودتا کرد و شوکی دیگر بر غرب وارد آورد.

   حرکت‌های اخیر ضد استعمار غربی‌ها نشان از بیداری عمیق‌تر و خواسته‌های توسعه همه جانبه مردمان در افریقا دارد. اما این بار نوع دیگری است زیرا از حمایت گسترده شرق مخصوصا روسیه برخوردار هستند.

   آنچه در نیجر اتفاق افتاد نیز در راستای مبارزه شرق با غرب است که قسمت سرد/اقتصادی آن بریکس، اتحادیه شانگهای، اور‌آسیا و … و گرم/نظامی آن میان روسیه و کشور (قربانی شده) اکراین و همه ناتو می‌باشد.

   حمایت کشورهای مالی و بورکینافاسو از نیجر تا حد آمادگی برای جنگ با کشورهای آفریقایی متحد با غرب، معادلات را در آن منطقه بهم زده است.

   منابع خام استراتژیک مانند طلا و اورانیم نیحر، برای استعمارگران اهمیت بسیار دارد و با قطع آن و درخواست قیمت واقعی، معادلات اقتصادی نامتوازن بهم خواهد خورد.

کودتای نیجر، جبهه جنگ جدیدی را جلوی غرب باز کرده است، سوال مهم اینجاست:

آیا غرب توان جنگ با این سه کشور بسیار فقیر و‌ ضعیف  را دارد؟

پاسخ منفی است.

   شواهد نشان می‌دهد که غرب در مردابی که خودش در اکراین ایجاد کرده در حال غرق شدن است.

تمام دستگاه‌های جاسوسی، امنیتی، نظامی، سیاسی غرب؛ آگاهانه در جهت آغاز یک جنگ میان روسیه و اکراین حرکت کردند با این محاسبه که آنها روسیه را در دام انداخته و شکست خواهند داد و نتیجه شکست شرق خواهد بود.

   یک نظریه قوی دیگر آن بود و هست که جنگ اکراین توسط آمریکا (جناحی از یهودیان صهیونیست) دامن زده شد زیرا در بحران سخت اقتصادی تا حد فروپاشی فرو رفته بود و با اینکار مقدار زیادی از فشار را بر اروپا وارد و فرصت تنفس پیدا می‌کرد و در عمل نیز اینکارصورت گرفت:

۱- گاز ارزان به اروپا قطع شد؛ حتی لوله گاز را هم منفجر کرد.

۲- قیمت نفت بسیار بالا رفت.

۳- نرخ برابری دلار آمریکا بالا رفت.

   در نتیجه به اقتصاد آمریکا کمک شد و ضربه اصلی را اروپا خورد. زیرا آمریکا گاز و نفت را به اروپا با دلار حدود قیمت یورو صادر می‌کند.

نکته اینجاست که در این میان روسیه (ایران و کشورهای صادر کننده نفت) نیز از سود بیشتر اقتصادی بهره‌مند شد.

 اکنون با کودتای نیجر و احتمال قطع خط لوله ارسال گاز نیجریه به اروپا فشار بر این منطقه بسیار بیشتر خواهد شد.

آیا آمریکا از این امر بیشتر خوشحال خواهد شد؟

و در نتیجه با شکست کودتا مخالف خواهد بود؟

یا احتمالات دیگری را برای وضعیت آمریکا (مثلا سردرگمی) باید در نظر گرفت؟

   به نظر نمی رسد غرب (مخصوصا اروپا) حتی غیر مستقیم و توسط کشورهای وابسته در آن منطقه آفریقا یا نیروهای مزدور، توان یک جنگ دیگر و همزمان با جنگ اکراین را داشته باشند.

   از طرفی سه کشور نیجر، مالی و بورکینافاسو از حمایت روسیه و به احتمال قوی گروه با تجربه و قدرتمند واگنر که در لیبی هستند برخوردار است.

الجزایر نیز از آنها حمایت کرده نیروهایی را به مرز فرستاده است.

   در جایی دیگر اوگاندا که در دست غرب (مخصوصا اسرایل) بود اکنون در مقابل آنها ایستاده است.

دولت جدید کنیا نیز موضع غرب‌گرایی پیشین را تغییر داده است.

ورود ایران به آفریقا از جمله اوگاندا و کشورهای همسایه نیز در این معادلات تاثیر دارد.

   جبهه متحدان شرق در حال گسترش و غرب در حال زوال است. این کار زمان بر می‌باشد، اما سرعت آن از آنچه تصور می‌شد بیشتر است.

کنفرانس بریکس در چند روز آینده به واسطه طرح ایجاد ارز جدید و نیز پذیرش تعداد قابل توجهی اعضا،‌ بسیار مهم خواهد بود.

تمام این مسایل و حتی مسایل داخلی کشورهای جهان کاملا در ارتباط با این تغییرات جهانی هستند.

تغییر معادلات واردات و صادرات در جهان در رابطه با سوخت‌ها!

   پیشتر به واسطه اینکه بیشتر تولیدات صنعتی از اروپا، ژاپن، کره جنوبی و آمریکا بود، با بالا رفتن قیمت سوخت قیمت تولیدات صنعتی نیز بالا می‌رفت و اینها ضرر چندانی نمی‌کردند شاید سود هم می‌بردند. و البته بیشترین ضرر را کشورهای فقیری که صادرات قوی نداشتند (آفریقایی) می‌دادند.

اما اکنون که بیشتر تولیدات صنعتی در چین است و تقریبا همه از این کشور وارد می‌کنند و داستان به شکل عجیبی تغییر کرده است.

صادر کنندگان سوخت مخصوصا ایران و روسیه (در حال تحریم‌های غرب) که نفت را به چین می‌فروشند و واردات بیشتری از آنجا دارند ضرر نمی‌کنند بلکه منفعت.

این نکته نشان می‌دهد که یک جنگ دیگر(در نیجریه یا بدتر از آن در منطقه با ایران) می‌تواند مستقیما بر اقتصاد غرب (و متحدان نزدیک مانند ژاپن، کره و…) تاثیر بسیار منفی بگذارد تا جاییکه یا باید شکست کامل و زودرس را بپذیرند یا وارد یک جنگ بزرگ جهانی بسیار ویرانگر با صدها میلیون کشته و هزاران میلیارد دلار خسارت بر همه کشورها جهان و حتی/مخصوصا آمریکا بشوند.

تجربه شخصی!

   حدود سه سال پیش ( تقریبا ۲ ماه پیش از اعلام بیماری کرونا) در سفری که به کشورهای غرب آفریقا (سنگال، گامبیا، گینه کوناکوری، گینه بیسایو، سیریالیون و ساحل عاج) داشتم؛ شروع حرکت مردم برعلیه کشورهای غربی را کاملا عیان دیدم. مردم برعلیه مسیحیت نیز موضع‌گیری می‌کردند و می‌گفتند: غرب مسیحی با کتاب انجیل آمد، آن را به ما داد و‌ثروت ما را غارت کرد.

   پس حتی اگر دولت‌های این کشورهای آفریقایی طرفدار غرب بخواهند به نیجر نیرو‌ بفرستند از درون با مخالفت مردم خود روبرو خواهند شد که ممکن است به سرنگونی بعضی از آنها و روی کار آمدن دولت‌های مخالف غرب منجر بشود.

   در همین سفر به آفریقا، کتابم “عیسی مسیح و مادرش مریم یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند.” را به دانشگاه‌ها و کتابخانه‌های ملی آنها دادم که در میان بالاترین اساتید این کشورها با استقبال جدی روبرو شد و راهی جدید برای این کشورها گشود زیرا:

۱- دلیل خوب علمی، منطقی و دقیق برای رهایی از مسیحیت استعمارگر شد.

۲- فلسفه‌ام را که در آن کتاب ارایه کرده بودم (اینکه خود آن مردم باید برای خودشان قوانین بگذارند و از زیر یوغ فلاسفه کاذب غرب خارج بشوند)؛ راه گشای آنها شد و شجاعت لازم برای رهایی از بندها مخصوصا فکری (رهایی از استعمار فکری) را به آنها داد.

سفرهای من به کشورهای جهان، رفتن به دانشگاه و حتی بالاتر از آن است، زیرا  چیزهایی را می‌بینم که شاید در هیچ جایی منتشر نمی‌شود.

شکاف در غرب!

   شکاف در غرب نیز به ضعف آنها دامن می‌زند. هرچند در غرب از بیان شکاف و درگیری میان صهیونیست‌ها و فراماسیونری و … پرهیز می‌شود اما این واقعیت در چند سال اخیر (پس از شکست پروژه آنها در سوریه) غیر قابل انکار شده است.

نکته:

   رو در رویی میان صهیونیست‌ها با فراماسونرها در آفریقای جنوبی از سال‌های دور کاملا عیان و جدی بود و هست. حرکت این کشور در جهت پیوستن به بریکس یا شرق همه چیز را نشان می‌هد.

   در غرب نیروهای مذهبی دیگری مانند شوالیه‌های معبد و بسیاری کلیسیاها مانند کاتولیک، اونجلیست، صدای یهوه و… هستند که اختلافات زیاد و ریشه‌ای با هم دارند و در صورتیکه ضعف مالی (بر اثر قطع توان غارت دیگران) بر آنها وارد بشود، آنگاه تیغ را علنی بر همدیگر خواهند کشید.

غرب مذهبی است و ضعف مالی و شکاف در میان آنها از طریق مذهب کاملا دیده می‌شود.

   در آمریکا شکاف و تضاد (آشتی ناپذیر) با رو در رویی بسیار جدی دو حزب بزرگ کاملا علنی شده است و صحبت از تجزیه کشور است.

به محاکمه کشیدن ترامپ (رییس جمهوری پیشین) و از طرف دیگر اتهاماتی که ترامپ (اونجلیست) بر بایدن (کاتولیک) رییس جمهوری کنونی وارد کرده و تهدید می‌کند که در صورت به قدرت رسیدن او را محاکمه خواهد کرد، نشان از سقوط اقتصادی آمریکا دارد.

بازندگان در حالت باخت به همه حمله می‌کنند و هرچه وضعیت بدتر بشود حمله به نزدیکان بیشتر از دیگران می‌شود.

   گسترش شکاف میان آمریکا و اروپا هیچ جای شک ندارد. تا جایی که بعضی کشورهای اروپایی خواستار ارتش مستقل اروپا از آمریکا شده‌اند و…

   شکاف درون اسرایل همان شکاف میان سرمایه‌داران بزرگ یهودی صهیونیست حاکم بر غرب (آمریکا و اروپا) می‌باشد. زیرا اسرایل یک کشور واقعی نیست بلکه مقر یا مخفیگاه عملیات جاسوسی، نظامی و هرکار خلاف و توطیه‌گرانه بزرگترین سرمایه‌داران یهودی صهیونیست است. پس شکاف میان آنها برای در اختیار گرفتن قدرت کار را به اینجا رسانده است.

آنچه در اسرایل می‌گذرد تنها مربوط به دزدی‌های ناتان یاهو نیست که می‌خواهد به آنها جنبه قانونی بدهد و از این طریق بر جناح دیگر غلبه بکند.

این احمقانه است که تصور بشوند نیمی از مردم اسراییل دنبال یک شخص افتاده‌اند و خواسته‌های شخصی او در تغییر قوانین را حمایت می‌کنند، بلکه جناح او در حال رو در روی مستقیم برای داشتن قدرت یا حاکیمیت با جناح دیگر است.

این یک شکاف بزرگ یا تضاد آشتی ناپذیر است که به احتمال به نابودی هر دو آنها منجر خواهد شد. و به دنبال آن معلوم نیست فراماسیونری که مترصد آنست تا قدرت حاکمیت بر جهان را که یهودیان صهیونیست از او گرفته‌اند بتواند باز یابد. اگر چنین بشود غرب شاید حتی قدرت درجه دوم هم در جهان نباشد و به پایین‌تر سقوط بکند.

آنچه در اسرایل می‌گذرد بزرگترین چالش قدرت در غرب است.

   پیشتر چند خانواده انگشت شمار یهودی صهیونیست مانند روت‌چیلد، کاسل و … قدرت را بین خود تقسیم کرده بودند اما با پیدایش اینترنت و تغییرات بسیار سریع در علم و دست‌یابی به منابع ثروت از راه‌هایی به غیر از آنچه طی چند دهه و قرون گذشته صورت می‌گرفته؛ همچنین ورود چین با تولیدات ارزان قیمت که برای جناحی از آنها ثروت بیشتری نسبت به دیگری آورد؛ توازن میان آن دسته وابسته به سیستم/روش‌های گذشته و این نیروی تازه رسیده بهم خورده و آنها را به درگیری کشانده است، که البته ابدا مستقیم به آن اشاره‌ای نمی‌شود و مردم جهان را در سردرگمی یا نادانی قرار داده‌اند.

من دو سه سال پیش (آن موقع در آفریقا کشور تانزانیا بودم) در این باره مفصل‌ترنوشتم.

موقعیت نیروهای ضد ملی در کشورهای خود!

   نیروهای وابسته به غرب نیز در این کشورها بیکار ننشسته‌اند. آنهایی که از کشورهای خود دزدی کرده و آن سرمایه ها را به غرب آورده‌اند، آگاهانه در جهت پیوستن به غرب حرکت می‌کنند در حالیکه دقیقا می‌دانند اینکار وطن فروشی است. ولی آنها پول را بر وطن و هموطن و انسانیت ترجیح داده‌اند. نمونه این مردمان در همه کشورهای آفریقایی و آسیایی هست. در ایران نیز به صورت متشکل و قدرتمند هستند.

نقش منفی کانادا!

چرا دزدان بزرگ ایران، ثروت‌های دزدی شده را به کانادا می‌برند!

   پس از بهاالله در یک جنگ قدرت میان چند کشور غربی برای در دست گرفتن رهبری بهاییت بالاخره کانادا موفق شد و با دادن زنان کانادایی به رهبران آنها، رهبری را به آن کشور منتقل و کاملا کانادایی کرد.

از آن پس کانادا از طریق پیروان بهاییت در کشورهای مختلف کارهایی به نفع خود انجام می‌دهد.

چرخش دزدان بزرگ ثروت مردم ایران و از جمله خانواده/تیم طرفداران هاشمی رفسنجانی به طرف کانادا و موضع‌گیرهای آنها نیز در همین داستان می‌گنجد. آنها پول‌های دزدی شده را به کانادا می‌برند و خود نیز به آنجا می‌روند زیرا حتما ارتباطی قوی با بهاییت دارند.

طرفداران فراماسیونری بیشتر به انگلستان می‌روند و…

   اینکه نفوذ یهودیان صهیونیست در بهاییان و در نتیجه این نیروهایی که در ایران صاحبان بانک‌ها و صنایع و … هستند، چه میزان است و همچنین تا چه حد فراماسونری در آنها قدرت دارد و آنها به چند جناح تقسیم شده‌اند، موضوع تحقیق جالبی است.

باید متوجه بود:

بزرگترین دشمن بهاییان، اسلام شیعه نیست، بلکه بابی‌ها هستند.

نتیجه جنگ سرد و گرم میان شرق و غرب به زودی مشخص خواهد شد.

فلسفه من انسانی و راه‌گشای بشریت است.

۱۲ آگست ۲۰۲۳

۲۱ امرداد ۱۴۰۲

اپسالا – سوید

م. حسن بایگان