منطقه قفقاز گرفتار مشکلاتی است که ممکن است به جنگ بزرگی تبدیل بشود و پشت تمام این مشکلات منطقه، اسرایل قرار دارد تا مگر با بهراه انداختن جنگ میان کشورها بتواند موجودیت خود را حفظ بکند.
در هنگام شلوغیهای ایران که بخش خطرناک و تجزیهطلبانه آن را اسرایل بهراه انداخته بود، فکر میکرد موقعیت مناسبی است تا منطقه قفقاز را به هم بریزد. زیرا یکی از طرحهای بزرگاقتصادی شرق به غرب، مسیر ایران و گذر از قفقاز بود و…
در آن هنگام ایران هشیارانه و قوی عمل کرد و نیروهای نظامیاش را به منطقه فرستاد و بالاخره نیز متوجه شد که باید ارمنستان را با سلاحهای مناسب مسلح بکند. اینکار در برنامه اسرایل-ترکیه- آذربایجان تاخیر انداخت.
زلزله ترکیه و نزدیک شدن انتخابات، فعالیتهای تند و تیز این کشور در این مورد را محدود کرد.
اسرایل و سرمایهداران بزرگ یهودی – صهیونیست که سالهاست در پشت تمامی جنگهای منطقه قرار دارند (در نتیجه مسیول مرگ و فقر میلیونها انسان هستند و باید محاکمه بشوند)، اکنون با توجه به شکست طرحهایشان و شروع صلح میان کشورهای منطقه و همچنین گره خوردن (به بن بست رسیدن) طرح آنها در راه اندازی جنگ اکراین، راه نجات خود را در راهاندازی جنگی در قفقاز میدانند.
متاسفانه آقای پاشینیان نخست وزیر ارمنستان نیز تا مدتی پیش چشم به غرب داشت، ولی اکنون او (و البته تقریبا تمامی مردمان ارمنستان درون و بیرون کشور) نیز متوجه شده که اهداف غرب نابودی ارمنستان را در پی دارد و پذیرفته که راه نجات کشورش ایران است وگرنه نیمی از ارمنستان از دست خواهد رفت و یا حداقل تمام ارتباط جنوبی خود (مرز با ایران) را از دست خواهد داد و در محاصره کامل قرار خواهد گرفت. این حرف را تقریبا تمام ارامنه میگویند.
مشکل منطقه قره سو.
منطقه باریک قره سو که رضا شاه به ترکیه داد، اکنون بزرگترین مشکل را آفریده است. وطنپرستی، آیندهنگری و عقلسیاسی در چنین مواردی معلوم میشود.
این باریکه ترکیه را به نخجوان وصل میکند و همین باعث شده تا آنها (حتما نقشه اسرایل است) بخواهند نخجوان را (با قطع و نابودی ارمنستان) به آذربایجان وصل بکنند.
اگر این منطقه همچنان خاک ایران باقی میماند ایران از آنجا فقط ۱۰ کیلومتر با آرارات فاصله و در نتیجه بسیار نزدیک به ایروان و از آنجا به گرجستان و دریای سیاه می بود.
از دست دادن آن منطقه بسیار مهم، ضربهای بود که جبران آن آسان نیست و ضربات کنونی و احتمال جنگ کنونی را پیش آورده است.
محمد رضا شاه نیز با از دست دادن بحرین ضربه بزرگی به ایران زد. بیشتر ساکنان بحرین؛ ایرانی، پارسی زبان و شیعه بودند.
سیاسی بودن:
سیاسی بودن فقط رفتن به چند تظاهرات و شعار دادن و حتی درگیری فیزیکی نیست بلکه باید دید سیاسی که نگاهی گسترده و فراگیر است، داشت. مخصوصا آنانی که ادعای سیاسی بودن در سطح کشور را دارند باید دید وسیع جهانی داشته باشند.
در وقایع اخیر ایران کار به مسخرگی/دلقک بازی کشیده شد و غرب (مخصوصا اسرایل) کسانی را به عنوان سیاسی جلو انداخت که نه تنها کمترین دانش سیاسی بلکه حتی عقل سالم و قدرت اداره یک سازمان کوچک را هم نداشتند.
شرایط قفقاز و موضع گیریها!
در چنان شرایطی که گفته شد (شلوغیهای ایجاد شده توسط غربگرایان و غرب) و امکان یک تغییر بسیار خطرناک در جغرافیای سیاسی قفقاز، کمتر نیرویی به آن توجه کرد، زیرا بعضی ابدا عقل و دانش سیاسی نداشتند و بعضی اضافه بر آن در خدمت غریبهها یعنی خاین به کشور بودند پس سکوت کردند.
اما دولت ایران (بیشتر خامنهای) هشیاری و قاطعیت لازم را به خرج داد و نیروهای نظامی به آنجا فرستاد؛ و هم اکنون نیز نیروهای خود را تقویت کرده تا مانع از تغییراتی خطرناک و فاجعه بار در منطقه بشود.
سکوت رضا پهلوی خیانت به کشور است!
پسر محمد رضا شاه که در این شلوغیها یکی از مهرههای غرب بود نه تنها دانش سیاسی در خصوص مسایل جهان و مخصوصا حساسیت منطقه قفقاز را نداشت/ندارد، بلکه اجازه این را هم نداشت و ندارد تا کلمهای به غیر از آنچه اربابانش میگویند بر زبان بیاورد.
آن زمان من ترکیه بودم و در این خصوص نوشتم، ولی برای بسیاری قابل فهم نبود حتی بعضی وابستگان مجاهدین رجوی میخواستند در اینباره حرفی نزنم با این استدلال که اکنون مردم درون ایران در حال مبارزهاند و …
حال میتوان فهمید که آنها دقیقا در مسیر آنچه غرب میخواست حرکت میکردند و تجزیه ایران هم برایشان اهمیتی نداشت.
در سیاست، تمام این دسته افراد و نیروها خاین/وطن فروش نامیده میشوند.
جنگ عراق تجربهای تاریخی!
ابتدای انقلاب درگیریهای سیاسی – نظامی داخلی در جریان بود تا اینکه عراق به ایران حمله کرد. بیشتر سازمانهای چپ که درگیر جنگ مسلحانه داخلی بودند سلاح را کنار گذاشته و به دفاع از کشور پرداختند.
این امری طبیعی است که اگر در خانهای حتی مشکلات بسیار حاد وجود دارد، اما چنانچه غریبهای وارد خانه شد، همه باید متحد او را بیرون بکنند وگرنه ممکن است همه آنها همه چیز خود را از دست بدهند.
اما مجاهدین رجوی برعکس به عراق رفتند و مزدور او شدند و آنهایی هم که در ایران ماندند به نوعی ستون پنجم عراق و غرب شدند. این عمل بدون هیچ شک و تردیدی خیانت است و در تاریخ ایران ثبت خواهد شد. حتی به عنوان تجربهای جهانی برای سایر کشورها خواهد بود.
اینها با جان و مال ساکنان ایران بازی کردند. من آن زمان در شهرم آبادان بودم و از نیروهای چپ مسلح آموزش نظامی دیده، و از همان اولین لحظات جنگ در مقابل ارتش عراق (با رفتن به جبهه جنگ) ایستادم و تمام نیروهای ما نیز اینچنین کردند. پس شخصا هم شاکی این گروههای خاین/وطن فروش هستم.
هر نیروی دیگری هم که همان موضعگیری امثال مجاهدین رجوی را کرد و یا همه چیز را به سکوت گذراند در همین دسته قرار میگیرد.
مرحله بعد از شکست ارمنستان، جنگ با ایران است!
اکنون نیز همان شرایط پیشین است، هرچند در ابتدا ممکن است فقط موضوع اشغال قسمتهایی از ارمنستان باشد که به طور قطع به منافع ایران ضربه خواهد زد.
ولی با توجه به تبلیغات این کشور و آنچه آنها نشان دادهاند در صورت موفقیت در شکست ارمنستان، مرحله بعدی اقدام مشترک آنها و حمله نظامی به ایران حتی با همکاری “ناتو” و تحت هر بهانهای (ساختن بهانه سادهترین کارهاست)، برای تسخیر آذربایگان، و تجزیه بیشتر کشور خواهد بود.
آذربایجان عضو ناتو:
مهمترین حدسی که میتوان زد اینست که: با پیروز آذربایجان بر ارمنستان و گشادن منطقهای برای خودشان، آذربایجان را عضو ناتو میکنند؛ در چنین وضعیتی نیروهای ناتو در مرز ایران مستقر میشوند یعنی از آذربایجان تا ترکیه و اروپا یک خط مستقیم نیروهای ناتو را تشکیل میدهد. بدین ترتیب شکافی هم در اتحاد نیروهای ایران و روس ایجاد میکنند.
و این چیزی نیست که روسیه و چین به سادگی بپذیرند. پس باید با تمام نیرو وارد مجادلات منطقه بشوند.
این نکته و موضوع اکراین ووو، یا جهان را به جنگ بزرگ جهانی و اتمی میکشد و یا ترس ایجاد شده از چنین جنگی، غرب را وادار به عقب نشینی میکند. زیرا ایران نیرویی جدی، نترس، جنگ دیده و زبده است و روسیه نیز اکنون وارد جنگی شده که در صورت شکست به چندین کشور تجزیه خواهد شد و در نتیجه برای حیات خود میجنگند و راهی به جز پیروزی ندارد.
خبری مهم!
امروز روسیه اعلام کرد سلاحهای اتمی را در روسیه سپید (بلا روس) مستقر خواهد کرد ولی هم اکنون هواپیماهایی که قادر به حمل سلاح اتمی هستند در آنجا هستند.
از طرفی در این فاصله ایران با پیوستن کامل به اتحادیه شانگهای و کوتاه کردن دست غربگرایان، شکل حکومتی دیگری گرفته و حامیان بزرگ بینالمللی یافته که اتفاقا آنها نیز مسیر تجاری ایران و کوتاه کردن دست غرب و عواملش (آذربایجان و…) را می خواهند. در نتیجه اجرای برنامههای غرب با مقاومت اتحادیه شانگهای روبرو میشود.
نتیجه آنکه با توجه به بسیاری مسایل و تغییرات ایجاد شده که سرعت آن بسیار میباشد، پیش بینی اینکه برنامههای غرب و اسراییل پیروز بشود خیلی کم بلکه برعکس میباشد.
بهرحال، این برنامهای بود که در زمانی که شلوغیهای ایران را بهراه انداختند در نظر داشتند.
آن زمان ایران با وجود تمام مشکلات داخلی، توانست برنامههای آنها را بهم بزند، حال که قدرت و توانش بسیار بیشتر شده و غرب بسیار ضعیفتر گشته؛ ابدا کاری از دست غرب (آذربایجان و اسرایل …) برنمیآید.
با توجه به این نکات آنانیکه محکوم نمیکنند:
۱- بعضی سازمانها و یا افراد مدعی سیاسی بودن میباشند که ابدا هیچ عقل و دانش سیاسی نداشتند/ندارند تا حساسیت موضوع را درک و موضعگیری بکنند.
۲- عدهای بهظاهر اپوزیسیون اما در واقع و در عمل نیروهای وابسته به همان کشورهای خارجی طراح این عملیات ضد ایرانی هستند که عملا و علنا خاین/وطنفروش هستند.
تاکید:
قاطعانه میگویم؛ پشت ماجرای حمله به ارمنستان و پشت نیروهای کرد تجزیهطلب و بسیاری مشکلات سیاسی و نظامی دهههای اخیر در کل منطقه، سرمایهداران یهودی صهیونیست بهعنوان گردانندگان اصلی قرار دارند.
در زمانی مناسب باید آنها را بهعنوان قاتلان ضد بشر به دادگاه کشید، مجازات کرد و تمامی سرمایههای آنها را که با خون مردم بدست آوردهاند، ملی کرد.
فرار سرمایه داران از غرب و اسرایل به شرق!
شواهد نشان میدهد که اینها آخرین تیرهای ترکش اسرایل است. بسیاری از سرمایه داران یهودی صهیونیست نه تنها غرب را رها و به طرف چین و اخیرا هند میروند، بلکه یهودیان صاحب ثروت اسرایل نیز در حال تغییر مکان به شرق هستند.
اگر این تاکتیک اسرایل در قفقاز به آنچه گفته شد برسد، ممکن است در تصمیم سرمایه داران یهودی و غیر یهودی غرب تغییر ایجاد بشود؛ اما اگر این برنامه شکست بخورد سرعت تحولات در غرب و فرار سرمایه داران از غرب و اسرایل به شرق بسیار زیاد خواهد بود. به زبان سادهتر: مانع بزرگی از سر راه تغییرات در جهان برداشته میشود و شاید همین مورد تعیین کننده جنگ اکراین هم بشود.
تضادهای درونی ترکیه:
همینجاست که باید به درگیریهای داخلی در ترکیه نیز توجه کرد.
در این کشور، اسرایل نفوذ و قدرت زیادی دارد که در مواردی تضاد منافعش با کلیت وجودی ترکیه در تقابل با هم قرار میگیرد و ترکیه را ملزم میکند که تکلیف خودش را با این نیرو/کشور مشخص کند.
این چندگانگی در ترکیه است که گاه او را به طرف شرق هل میدهد.
درون حاکمیت ترکیه چند دستگی و تضاد جدی (مردمانی وابسته به کشورهای مختلف و غیر ملی) وجود دارد. و آنجا که صحبت از جنگ داخلی در ترکیه میشود به واسطه این چنددستگیها است.
نفوذ کشورهای مختلف در قدرت یا حاکمیت در ترکیه مشکلات زیادی برایش ایجاد کرده است.
پیشنهاد راه حلی برای مسیله قفقاز!
نیروهای روسیه حافظ صلح میان آذربایجان و ارمنستان بسیار ضعیف عمل کردند. بعضی میگویند روسیه قصد تنبیه ارمنستان را داشته و بعضی معتقدند روسیه نیرویش درگیر اکراین است و نمیتواند بیشتر از این عمل بکند.
چند راه باقی میماند.
۱- روسیه نیروهای بیشتری به منطقه بیاورد و بسیار جدی با این موضوع و خطری که در کمین است برخورد بکند.
۲- ایران با ارمنستان معاهده نظامی منعقد بکند که در نتیجه ایران بتواند نیروهایی را برای دفاع از ارمنستان و در مقابل تجاوزات آذربایجان و همدستانش وارد آن کشور بکند.
۳- مهمترین، بهترین و کم هزینه ترین کار آگاهی تاریخی دادن به مردمان کشور آذربایجان و استان آذربایگان است تا بدانند: اکثریت غالب این مردمان ترک نیستند بلکه ترک زبان شده اند.
ترکها (با ریشه مغولی و اساسا از قزاقستان/کزاکستان و…) در منطقه شمال کشور کنونی آذربایجان با نام “خزران” زندگی میکردند که نام دریای خزر (کاسپین و مازندران نامهای دیگری هستند) نیز از آنها گرفته شده است.
پس از پیروزی عربها/اسلام آنها به مردمان فشار میآوردند که یا مسلمان بشوند و یا جزیه … بپردازند. مردمان زیر پرچم شاهنشاهی ایران که ادیان ایرانی (زرتشتی و …) داشتند به پیروی از همدیگر اسلام را پذیرفتند از جمله مردمان شیروان، باکو یا آران که از حدود ۱۰۰ سال پیش آذربایجان نامیده شد.
اما خزران که ترک یا مغول بودند و زبان اشان هم ترکی مغولی بود نه زیر پرچم اسلام و نه زیر پرچم روم (مسیحی) نرفتند و خود را یهودی نامیدند و از آنجا به غرب اروپا مهاجرت کردند.
این خلاصه ای از تاریخ آن منطقه است. پس به جای هر جنگی اگر از عقل و منطق با کمک از رسانهها و رساندن واقعیات به مردمان (و در اینجا مردمان کشور آذربایجان و استان آذربایگان ایران) استفاده بشود کار ریشهای حل خواهد شد. باید مردمان را آگاه کرد و به آنها فهماند که نباید جان خود را فدای دروغ های سرمایه داران و جنایتکاران بینالمللی بکنند.
مردمان آذربایجان بیشتر ایرانی هستند و تاریخ این کشور با ایران پیوسته است. اما اکنون تمام نفت، تجارت و قدرت مالی این کشور و حتی حاکمیت آن در دست یهودیان صهیونیست اسراییلی است. ارمنستان نیز کشوری است که هنوز تاریخ خود را با ایران نزدیکترین ها و حتی پیوسته میداند.
پس ایران کنونی باید با مردمان ایران تاریخی (آذربایجان و ارمنستان) همانند برادرانی که هرکدام در خانههای جداگانه زندگی میکنند، رفتار بکند.
نکته:
من در باره همه این مسایل پیشتر نوشتهام پس اگر نکتهای یا سوالی هست میتوانید به مجموعه نوشتههایم مراجعه کنید.
۲۵ مارس ۲۰۲۳
۵ فروردین ۱۴۰۲
اپسالا – سوید
م. حسن بایگان