آزادی اینترنت در جهان! آزادی در جهان!

حدود ۲۲ سال پیش در کمون اپسالا کار میکردم. موقع چای بحثی صورت گرفت و همه سویدی های حاضر صدام حسین را به تمسخر گرفتند و دیکتاتور نامیدند. آنچه این بحث را پیش آورد خبری بود مبنی بر اینکه صدام حسین اجازه ورود تنها یک نوع از فاکس را داده است زیرا فقط آنرا میتواند کنترل بکند. من گفتم این درست اما دلیل آزاد بودن انواع مختلف در غرب آنست که غرب میتواند تمام فاکس ها را کنترل بکند و اضافه کردم همین حالا تمام ای میل ها، تماس ها و… و در مجموع اینترنت و تلفن و… در غرب تحت کنترل است. برخورد تمسخر آمیز آنها نسبت بمن کاملا علنی بود و می‌گفتند در غرب آزادی است و… البته چون من در دفتر فنی کار میکردم و همکاران اداری و تحصیل کرده بودند نوع برخوردشان ظاهراً مودبانه بود.

از اتفاقات نیک روزگار همان هفته نشریه انجمن مهندسین سوید (من عضو انجمن بوده و هستم) به منزل آمد. آنجا گزارشی از کنترل همه آنچه من گفته بودم در مراکزی خاص آمده بود. مراکزی که فقط ساختمان های بزرگ و مملو از دستگاهها و کامپیوترها و بدون حضور فیزیکی بود. در همان مقاله اعتراض بخشی از مردمان مطرح می‌شد که چرا باید همه اروپا توسط آمریکا (و البته اسراییل که این یکی خط قرمز غرب است و نباید کمترین اعتراضی به آن بشود و حتی نامش آورده شود) کنترل بشود و ما اروپاییان نتوانیم کاری بکنیم. در آنجا آمده بود که یکی از این مراکز در سوید است، یکی در انگلیس و… و عکسی هم که از مسافت دور گرفته شده بود زیرا منطقه کاملا محافظت شده بود. این دستگاهها تمام کارهای جاسوسی از سیاسی تا اقتصادی و… را انجام میدادند و در اختیار سازمانها/افراد خاص می‌گذاشتند.

به چند سال پیش از آن برمی‌گردم. زمانیکه تازه اینترنت میخواست فراگیر بشود و سیاسیون ذوق زده شده بودند که با این وسیله می‌توانند افشاگری بکنند. اما بزودی بر همه معلوم شد: آنکه این را در اختیار عموم گذاشته پیش از آن وسیله کنترل مردمان، جاسوسی، استفاده بسیار بهینه برای شستشوی مغزی و… را گذاشته بود. همچنین آنقدر قدرت عملیاتی آنها زیاد بود که صدای دیگران شنیده نمی‌شود مگر اینکه خود آنها بخواهند از صدایی سواستفاده بکنند.

هیچ چیزی برای صاحبان سرورهای اصلی  و … مخفی نیست. علیرغم تمام تظاهر به امن بودن اطلاعات و حتی نمایشاتی مانند آنکه اطلاعات فلان شرکت در اختیار دولت آمریکا هم قرار نمی‌گرفت، اما اینچنین نیست وگرنه از همان ابتدا مجوز داده نمیشد و البته مجوز به خودی ها داده شده و میشود.

پس نوشت ۱:
تمام آنچه برای کنترل مردم است به شکل بسیار پیشرفته و ناملموس و بسیار  گسترده تر از شرق در غرب مخصوصا در سوید و امثالهم اجرا می‌شود. در کشوری مانند سوید امکان ندارد حتی یک نفر شبی را در جایی به سر ببرد که پلیس امنیتی نداند. انجا همانند ایران نیست که بتوان بدون اطلاع سازمانهای امنیتی از جایی اتاقی گرفت. دیگر اینکه حتی مسیر رفت و آمد افراد و حتی نوع خوراک و… همه چیز مردم از طریق همین کنترل اینترنتی در اختیار پلیس هست.

در سوید کسی را زندانی نمی‌کنند تا مارک زندانی سیاسی بخورد و دولت بی آبرو شده و هزینه زندان را هم بپردازد و از طرفی آن شخص مشهور بشود بلکه معروف است که با پنبه سر میبرند و آنچنان زندگی را مخفیانه بر او جهنم میکنند که بیمار روانی شده و شاید هم دست به خودکشی بزند.

پس نوشت ۲-
در غرب تمام تلفن ها و…کنترل می‌شوند و از همین طریق حتی درون خانه و رختخواب مردمان کنترل و حتی فیلم برداری میشود. حتی کاغذی که بر روی ان مینویسیم کدگذاری شده است و بسیاری چیزها و مسایل دیگر آنچنان امنیتی و کنترل شده است که در ذهن نمی گنجد، بعضی را پیشتر نوشته ام در سایتم و در کتابهایم هست و بسیاری را هم نمیدانم. اما همه چیز غرب برایم زیر سوال و شک است.

فوریه ۲۰۲۲
اسفند ۱۴۰۰
حسن بایگان

دانش سیاسی و قضاوت سیاسی!

الف:
اساس دانش سیاسی عموم مردم جهان بر چیست؟
– آیا بر دانش آکادمیک است؟
– آیا پیگیر مسایل بین المللی هستند تا بدانند تاثیر فلان حرکت یا … در فلان نقطه جهان بر کشور آنها چیست؟
– آیا پیگیر مطالعه تحلیل های تیوریسین ها و تحلیل گران بین المللی هستند؟
– آیا پیگیر وضعیت قدرت در جهان هستند تا بدانند قدرتمندان و تصمیم گیرندگان اصلی/واقعی که روسای دولت ها را برای خدمت به منافع اشان تعیین می کنند در جهان و در هر کشور و مخصوصا کشورهای قدرتمند جهان کیستند؟
– و …
ب:
توجه مردم جهان و از جمله ایران به موارد زیر چگونه است؟
۱- رسانه های غربی (آمریکا، اروپا، اسراییل …) و حامیان غرب (عربستان، امارات …).
۲- رسانه های کشور خود/ایران و حامیانش؟
۳- رسانه های شرق (چین، روسیه و…) و طرفدارانشان؟
۴- آیا کشور/کشورهایی آزاد با رسانه های مستقل, آزاد و بیطرف وجود دارند؟ اگر هست، آیا مردم آنها را می شناسند و به آنها مراجعه می کنند.
– عموم مردم تا چه حد همه ۴ گروه رسانه ها را پیگیری می کنند؟
– مردم کدام یک را بیشتر و کدام را کمتر مورد توجه قرار میدهند؟
– اگر کسانی فقط به یکی از آنها توجه و طرف مقابل را تحریم کرده و از صحبت های آنها اطلاعی ندارند (که به قول معروف تنها به قاضی رفتن است) تا چه حد قضاوت اشان درست است؟
آیا آنانی که نگاه همه جانبه ندارند بازیچه دست قدرتمندان کشورها قرار نمی گیرند؟

حسن بایگان

میان شرق و غرب، کدام را باید انتخاب کرد و چرا؟

از سالیان پیش بارها اشاره داشتم که ایران بالانس قدرت در جهان است. بطرف غرب یا شرق هرکدام برود بدنبال خود چند کشور را هم می آورد و کفه قدرت آن را سنگین تر میکند.

شرق جوان لامذهب، با رهبری چین و روسیه، درحال گسترش می‌باشد.

دنیای غرب، پیر استعمارگر مذهبی، با مشکلات درونی نیز دست بگریبان است.

غرب اما با تمام مشکلات خواستار آنست که تمام تجارت، صنعت، بانک، ارتش و… همه چیز کشورها (از جمله ایران) در دست آنها باشد. آنها حتی میخواهند فرهنگ مردم و دین اشان را هم در اختیار بگیرند نمونه ها بسیار است مثلا آنها با مسیحی کردن کره جنوبی وحدت میان کره شمالی و جنوبی را به حد بن بست کشانده اند. در تاریخ ایران نیز با مسیحی شدن ارمنستان (از زمان قدرت گیری ساسانیان) دروازه اتحاد/یکی شدن میان آنجا و ایران بسته شد.

اما شرق مذهبی نیست و در تفکر یا ایدیولوژی آنها استعمار زشت و ضد بشری نوع غرب وجود ندارد. ایران و سایر کشورها مانند افغانستان و… در پروسه همکاری های گسترده با این اتحاد می‌توانند مطمین باشند که با کمی هشیاری در یک سطح مساوی با آنها باشند و به توسعه ای مستقل در کنار یکدیگر برسند.

فوریه ۲۰۲۲ بهمن ۱۴۰۰
حسن بایگان 

حکومت آمریکا چیست؟

من در نوشته های فلسفی ام به صراحت گفته ام که برخلاف ادیان هیچ تصمیمی برای هیچ کشور یا مردمی نمی گیرم، هرکدام خود باید تصمیم بگیرند چه می خواهند و برای آن تلاش بکنند.
 اما سیستم های سیاسی و همچنین ترم های سیاسی استقلال، آزادی، دمکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر و… و همچنین بسیاری نکات اساسی/اصلی فلسفی و مسایل اجتماعی را بیان کرده ام. بر آن مبنا کشور آمریکا دیکتاتورترین و ظالم ترین ها نسبت به جهانیان و مخصوصا مردمان خود است.
آمریکا کشوری است که توسط یک گروه کوچک سرمایه دار بسیار بزرگ بین المللی، متشکل در تشکلات خاص، از جمله یهودی – صهیونیستی اداره می شود. سیستم آمریکا ورای سرمایه داری معمولی یا الیگارشی مالی, نظامی … است. آنها برای غارت جهان ابتدا مردم خود را زیر ضرب و اسارت/بردگی آشکار و پنهان گرفته اند.
 آمریکا بعنوان کشوری که بیشترین ثروت جهان را علنا غارت می کند چرا باید حدود ۴۰ میلیون نفر یا حدود ۲۸ در صد زیر خط فقر داشته باشد؟ در حالیکه کشورهای دیگر با درآمد کمتر، اینچنین نیستند یا حتی زیر خط فقر ندارند. این نوع حکومت (آمریکا) در مقایسه با آنهاییکه فقیرند و یا  دیکتاتور می خوانند بسیار بدتر است.
حاکمان ضد بشر  امریکا، این لشکر گرسنگان زیر خط فقر را برای فرستادن اشان به جبهه های جنگ و کشتار مردمان جهان و کشته شدن، می خواهند. زیرا برای انسانها ارزشی قایل نیستند و این نه تنها خصلت ثروتمندان است بلکه به بدترین کلام نژادپرستانه که در انجیل آمده و فقط یهودیان را انسان نامیده و بقیه را سگ کثیف، اتکا دارند.
حاکمیت و سیستم مذهبی حاکم بر آمریکا نه تنها بسیار بدتر از ایران، بلکه از کشورهای بسیار فقیر جهان و خشن تر از حاکمیت ایران، بسیار بدتر است.
نتیجه:
بازگشت به ابتدای مطلب؛ من تصمیمی برای آمریکا نگرفته و نمیگیرم، اگر مردمانش همین نوع بردگی کاملا آشکار را بخاطر لقمه ای نان می خواهند، خواست آنهاست و می توانند ادامه بدهند هرچند خواست نامعقول و نامحترمی است. اما باید بدانند که سایرین در یک مبارزه برای رهایی از قیود آمریکا، دارند کار را به جایی می رسانند که رفاه نسبی تعداد دیگری از آنها از بین خواهد رفت، زیرا دیگر اینهمه ثروت غارت شده به آنجا نخواهد آمد.
نکته:
شخصا با تعدادی آمریکایی در کشورهای مختلف برخورد داشته ام که از روش استعماری کشورشان گله مند و شرمنده بودند و آن کشور را ترک کردند.
 بواسطه سیستم امنیتی بسیار متمرکز, قوی و خشن در آمریکا (که شاید خشن ترین و بدترین ها در جهان  در کنار بعضی مانند اسراییل و… باشد) این مردمان راهی برای ایجاد تشکل آزاد و گسترده نداشته و در نتیجه ابدا هیچ شانسی برای حضور در تصمیم گیری های کشور ندارند.
انتخابات آمریکا سیرک/بازی مسخره ای بیش نیست.
حاکمیت الیگارشی یا سرمایه داری یعنی همین حاکمیت محور بودن و البته نوع سوپر نوین آن که حاکم بر امریکاست از همه سخت گیر تر، خشن تر، بی رحم تر، جنایتکارتر و… می باشد. مخصوصا که با مذهب کاملا عجین است.
در صدر حاکمیت آمریکا مذهبیون هستند یعنی حکومت کاملا مذهبی می باشد.
در حکومت مذهبی آمریکا با استناد به کتاب باصطلاح مقدس انجیل، فقط یهودیان انسان نامیده شده و بقیه سگ کثیف می‌باشند. این زشت ترین نوع نژادپرستی و  پایه اپارتاید است که در امریکا، غرب و کشورهای مسیحی اعمال می شود.
تصور غلط مردمان از مذهبی بودن تنها نوع عربستانی، ایرانی، طالبانی است در حالیکه اینچنین نیست، مذهب در میان همین مسلمانان نیز گونه گون است که باعث گردیده به بیشتر از ۱۲۰۰ فرقه تقسیم بشوند که بعضی حتی ازدواج با مادر، خواهر، عمه، خاله … و بسیاری کارهای دیگر را روا می دارند.
اما سگ نامیدن غیر یهودیان که بدنبال آن یک دنیا عملکرد دارد، امری ورای همه اینهاست. و در عمل رفتار غیر انسانی و غارت جهان که ریشه در افکار مذهبی آنها دارد به شکل پیچیده ای اعمال میشود که اینها را بصورت گسترده در مطالب دیگری بیان کرده ام.
اولین قدم برای اظهار مدافع حقوق بشر بودن:
محکوم کردن انجیل در سگ نامیدن انسانهاست.

فوریه ۲۰۲۲
حسن بایگان

چه تضمینی می‌تواند برجام را معتبر و اجرائی بکند!

از هم اکنون همه می دانند که درون آمریکا برای برجام اعتباری قابل نمی‌شوند و امکان اجرای آن نیست این را به صراحت خود آمریکاییان قدرتمند نیز می گویند. حتی قبول توافق بدین صورت می تواند برای ایران مشکلات بزرگترین بیافریند و مثلا حتی همین دولت کنونی با ورود به برجام از مکانیسم ماشه استفاده بکند و…
در نتیجه تنها یک تضمین برای اجرای برجام باقی میماند آنکه:
در توافق برجام میان ۴+۱ و آمریکا با تأیید سازمان ملل و سایر کشورها، بندی آورده بشود که اگر آمریکا زیر برجام زد مستحق تحریم از طرف همه کشورهای جهان است.
این نکته ای است درس آموز که می تواند سنتی بشود و در آینده نیز برای سایر توافقات مورد استفاده قرار بگیرد. مسلما نقض توافق از جانب ایران نیز می تواند همین مجازات را داشته باشد، هرچند تاکنون کم و بیش در مورد کشورهای ضعیف اجرایی شده است.
تاریخ آمریکا مملو از جنایات بزرگ ضدبشری، حیله ها (مثلا برای بین المللی کردن دلار), جنگ های بزرگ و طولانی، کشتار میلیون ها انسان، دروغ و… می باشد.
با چنین کشوری که بارها زیر قراردادهای رسمی خود زده ابدا و ابدا نمی توان به آسانی به توافق رسید که کاری/تفکری ساده لوحانه/کودکانه خواهد بود.

فوریه ۲۰۲۲
حسن بایگان

درون حاکمیت آمریکا چه می‌گذرد!

– اخیرا مطالب زیادی از مشکلات جدی درون حاکمیت آمریکا که حتی امکان جنگ  بزرگ داخلی دیگری و تجزیه آن کشور را میدهند، در امریکا، اروپا و سایر کشورها از غرب تا شرق جهان منتشر می شود. – سالهاست از ورشکستگی آمریکا نوشته ام. این ورشکستگی شکاف بزرگی در میان آنها انداخته است. – آمریکا از درون پوسیده و نمی‌تواند خود را با تغییرات همه جانبه جهان هم آهنگ بکند. – در کنار آن از چندی پیش از سربرآوردن دوباره فراماسونری اروپا در مقابل صهیونیسم در جهان نوشتم که از جمله خروج انگلیس از اروپای مشترک و پیوستن به آمریکا بود. در این ماجرا برخلاف تصور عام که انگلیس زیر کلید آمریکا رفته اعتقاد من چنین بود و هست که انگلیس مترصد بیرون کردن یهودیان صهیونیست حاکم بر آمریکاست و می خواهد خود حاکم بر آمریکا و از این طریق جهان بشود. اینحاست که بعضی تا پای تجزیه آمریکا پیش میروند. – پیشتر  و در حدود یک قرن پیش فراماسونری بر همه جهان غالب شده بود و اکنون میخواهد با کنار زدن صهیونیستها به قدرت دوباره و سلطه بر جهان برسد. اما با قدرت گرفتن چین و در کنار آن روسیه، کره، ونزویلا و… و ایران، که هر کدام به نوعی ادعاهایی دارند و نمیخواهند همانند گذشته زیر سلطه استعماری باشند، داستان برای فراماسونری به آن شکل سابق نخواهد بود. از طرفی سلطنت در بعضی کشورهای اروپایی از بین رفته که در نتیجه پایگاه فراماسونری را تضعیف کرده است.  – اما یهودیان صهیونیست ثروتمند که بی وطن هستند و البته میخواهند اینچنین باشند (و اسراییل تنها پایگاه نگهداری اسناد جنایات و توطیه های آنهاست)، دوباره در کشورهای جهان پخش خواهند شد و بدین جهت است که از هم اکنون روی به چین آورده اند زیرا آنها همواره  بطرف جناح قدرتمند رفته اند و زیر پای رفیق کنونی را خالی کرده اند. – اهمیت بررسی موقعیت این دسته آنجاست که اینها یک جریان سیاسی (صهیونیسم) را تشکیل داده اند و هم اکنون هنوز قدرت غالب برجهان هستند که با ضعیف شدن آمریکا باید کشور قدرتمند دیگری را بیابند. نکته: یهودیان صهیونیست علیرغم اینکه قدرت اصلی را در دست دارند اما جرات ابراز آنرا ندارند زیرا… پیشتر در این خصوص توضیحات کافی را نوشته ام. – اما میان یهودیان صهیونیست نیز شکاف افتاده است که در نتیجه قدرت آنها را تضعیف کرده است. بطور مشخص آنها در خود آمریکا به حداقل دو دسته شده اند که در دو حزب متشکل قدرتمند حاکم بر امریکا گرد آمده اند. – پیشتر نوشته بودم که جهان صحنه شطرنجی است که در آن بازیگران زیادی هستند و هر حرکت ممکن است حتی به ضرر یک دوست تمام بشود و… و اینجا بوضوح آن نکته دیده می شود.   – کتاب من “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند”، شکاف اساسی و اصلی را در میان مسیحیان با یهودیان و حتی میان خود یهودیان انداخته است. – آن دسته از مردمان جهان که شستشوی مغزی شدند و یا بخاطر پول به دین یهود گرویدند و زمانی مهره اصلی پیروزی های اسراییل در مسایل داخلی و جنگ با کشورهای همسایه شدند، اکنون به مشکل اصلی داخلی اسراییل/یهودیت تبدیل شده اند و کم کم دارند به مسایل و تفاوت های اساسی و اصلی میان خود و یهودیان اصیل و… پی می برند و از درون اسراییل و یهودیت را با شکاف تا حد از میان بردن اسراییل پیش میبرند. در آینده همین افراد که در سازمان های مختلف و از جمله امنیتی کار می کنند، می توانند بیشترین ناامنی را در این کشور ایجاد بکنند. – پیشتر  آمریکا با راه اندازی جنگ در سایر کشورها و  سیاست دشمن تراشی، باعث میگردید تا افکار مردم کشور مشغول آن مشکلات باشد. اما اکنون چند سالی است آن سیاست، اقتصاد آمریکا را داغان کرده و وضعیت جهان نیز تغییر یافته است و بازگشت دوباره آمریکا به آن سیاست جنگی چندان ساده بنظر نمی رسد، هرچند بزرگ کردن خطرات بعضی مانند ایران، کره شمالی، ونزویلا، روسیه، چین و… را روزانه در گوش مردم می کوبد. جهان در حال دگرگونی گسترده است، هرکشوری آنرا درست فهمید و درست عمل کرد جایگاه بهتری خواهد یافت.   بهمن ۱۴۰۰ – ژانویه ۲۰۲۲ حسن بایگان

شعار نه شرقی و نه غربی!

شعار – نه شرقی و نه غربی – زمانی داده شد، که شرق به معنی شوروی کمونیستی وجود داشت که اساسا غرب، رژیم اسلامی ایران را بر سرکار آورد تا با دامن زدن به اسلامگرایی در منطقه به توسعه کمونیست حمله کرده و حتی در راه نابودی آن قدم بردارد. خطر یا داستان با کودتای کمونیستی در افغانستان شروع شد و این دلیل اصلی ترس غرب از کمونیستی شدن ایران و منطقه بود. در نتیجه با آوردن خمینی و اسلامگرایی باعث سقوط شاه (بی قدرت و بدون هیچ پشتوانه داخلی و خارجی) شدند، وگرنه انقلابی مردمی یا برنامه ریزی شده از جانب هیچ تشکل مستقل ایرانی نبود.
اما اکنون دیگر شوروی کمونیستی وجود ندارد و آنچه بلوک شرق خوانده می شد به چندین کشور مستقل تبدیل شده که یکی از آنها روسیه ای می باشد که دیگر رنگی از کمونیست بودن ندارد.
آنچه امروز شرق خوانده می شود مجموعه ای از چین، روسیه و چند کشور دیگر است که تعدادی از آنها در اتحادیه شانگهای جمع شده اند.

اما آنچه از مفهوم شعار نه شرقی و نه غربی برداشت می شد استقلال ایران بود.

وضعیت کنونی جهان:

۱- شرق:
اکنون شرق سابق دیگر وجود ندارد و شرق کنونی مجموعه ای از چندین کشور است که نگاه استعمارگرانه ندارند بلکه دیدگاهی تجاری دارند که در صدر آنها چین است که روابط تجاری اش با تمام جهان برقرار است.
شرق کنونی مجموعه ای از کشورها با ادیان مختلف است که در نتیجه مذهب/دین در روابط میان آنها جایی نمی تواند داشته باشد. در حالیکه در غرب اتحاد میان انها برپایه مذهب (مسیحیت و تسلط یهودیت صهیونیست بر مسیحیت) می باشد و غیر خودی را ابدا راه نمی دهند.
در تشکلات اصلی حاکمیت در غرب مانند صهیونیستی، فراماسیونری، بیلدر بری و… جایگاهی برای غیر مسیحیان وجود ندارد. و در میان مسیحیان نیز مسیحیان صهیونیست دست برتر را دارند.

۲- غرب:
این بلوک پس از سرنگونی بلوک شرق سابق باقی ماند با این تفاوت که ابتدا تیوری – برخورد تمدن ها – از جانب چند تن تیوریسین یهودی-صهیونیست آمریکا مطرح شد که برمبنای آن آمریکا (بخوان یهودیان صهیونیست آمریکا) به قدرت بلامنازع استعماری و برده کننده تمام جهان تبدیل می‌شد. براساس آن تیوری جنگ هایی باید صورت می گرفت تا داستان به نتیجه برسد. ولیکن در عمل مخصوصا با مقاومت ایران در منطقه، تمام آن برنامه ها برباد رفت. امریکا از جنبه نظامی در جهان شکست خورد و عقب نشینی کرد و دست به استفاده مستقیم از سلاح اقتصادی (با روی کار آوردن ترامپ) زد. در عمل این سیاست نیز شکست خورده و حتی اروپا را در مقابل آمریکا قرار داده است.
آمریکا اکنون ورشکسته است که چون هنوز جایگزین کاملی برای آن نیست ورشکستگی آن اعلام نمی‌شود.
مخصوصا چین که دارد جای آمریکا را می گیرد نمی‌خواهد با اعلام ورشکستگی آمریکا چند هزار میلیارد دلار طلب اش برباد برود، زیرا در اینصورت خودش نیز در تله گیر خواهد کرد.
پس این پروسه به آرامی و با قدم های محکم در حال طی شدن است.
چنانچه ایران یا هر کشور دیگری این نکته را درست درک کرده و قدم های دقیق بردارد در آینده این جابجایی قدرت مقام خوبی خواهد داشت.
اکنون چند سالی است که بسیاری از سرمایه داران غرب و مخصوصا یهودیان، سرمایه های خود را به چین برده اند و این خود بدان معنا نیز هست که چین قدرتمند خواهد شد و سقوط نخواهد کرد بلکه آینده آمریکا چندان روشن نیست.

ژانویه ۲۰۲۲ دی ماه ۱۴۰۰
حسن بایگان

عملیاتی شدن معاهده راهبردی و جامع ۲۵ ساله با چین گامی مثبت است!

عملیاتی شدن معاهده راهبردی و جامع ۲۵ ساله با چین مثبت است، امری که امروز رسما انجام گرفت.
کشورهای غربی که از سابقه چند قرن بیماری روانی مستعمره کردن سایرین لذت می برند و در این سالها به خون ریزی، جنگ، کودتا، غارت و… عادت کرده اند یک بیماری دیگر نیز دارند و آن مذهبی بودن است. غرب مسیحی- صهیونیست سایرین را با دیدی نژادپرستانه/تحقیر آمیز میبیند. آنجا که در اناجیل متی و مرقس، یهودیان از زبان مسیح اورده اند که او فقط برای یهودیان آمده و بقیه سگ (کثیف) هستند که باید ته مانده یهودیان را بخورند گرفتار عقده و بیماری نژادپرستی شده اند. حاکمیت غرب رابطه مساوی بین کشورها، ملل و انسانها را قبول ندارد، در نتیجه امید به رابطه سالم انسانی با این غرب، ساده انگاری و در اساس بی دانشی/بی عقلی/بی سیاستی است.
در برابر تفکر و روش این بیماران، باید الترناتیوهای دیگری را جست. رابطه با کشورهای بیرون از سلطه سرمایه داری مذهبی غرب، اندیشه ای درست است.
حاکمیت آمریکا در دست مردم نیست بلکه در اختیار تعداد بسیار اندکی سرمایه داران بزرگ بین المللی می باشد. امریکا در این چند ساله اخیر حتی به سایر کشورهای غربی نیز اعمال فشار کرده است، ولی مردم این کشورها نیز اختیاری بر حاکمیت مسیحی- صهیونیستی کشورهای خود ندارند و مجبور شده اند حقارت بردگی نوین – پنهان و فشارها را تحمل بکنند.
اما:
جهان در حال تغییر است. قدرت در جهان در حال چرخش است. اتحاد میان چین، روسیه و ایران که هر سه مورد تحریم های آمریکا هستند با همکاری و پشتیبانی تعدادی از کشورهای جهان، در حال شکست دادن غرب است، امری که غرب بر آن آگاه می باشد و بارها بیم خود از این اتحاد را اعلام کرده است. اما این تغییر نمی‌تواند با سرعتی کنترل نشده انجام بگیرد زیرا نه تنها آشفتگی ی که در جهان ایجاد میشود را نمیتوان به سادگی مهار کرد بلکه کشورهای جهان که حدود ۳۰ هزار میلیارد دلار از آمریکا طلب دارند دستشان از آن کوتاه میشود و این به نفع آمریکاست.
اتحاد میان ملل ضعیفی که در مقابل سلطه استعماری غیر انسانی کشورهای مذهبی غرب ایستاده اند میتواند آنها را قدرتمند بکند.
نکته: در سیاست نه دوست وجود دارد و نه دشمن و در عین حال همه دوست هستند و همه دشمن.
پس نباید همه تخم مرغ ها را در یک سبد گذاشت و از طرفی نباید تمام پل ها را خراب کرد.

۲۴ دی ۱۴۰۰ – ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲
حسن بایگان

آینده اقتصاد ایران

مذاکرات برجام در جریان است و همه جهان آینده اقتصاد ایران را در گرو آن میدانند. اما آینده این داستان چگونه خواهد بود؟
بنظر می‌رسد آینده اقتصادی ایران بزودی در مسیر بهبود بیفتد. به چه دلیل؟

در مسایل و مشکلات پیش آمده چند جریان دست اندرکار هستند.
رسیدن به یک توافق کامل در برجام کاری ساده نیست و با توجه به بد عهدی ها و شگردهای مستعمراتی غرب که برای ایران, چین و روسیه روشن است، کاری ساده نیست.
– یک طرف ایران است و در جهت مخالف با او اتحاد نه چندان کامل/متشکل آمریکا و اروپا قرار دارد. این اتحاد تا چند سال پیش با پیروی بی چون و چرای اروپا از آمریکا کامل بود ولی چند سالی است که اختلافاتی اساسی میان آنها افتاده که پیشتر آن را نوشته ام و برای کوتاهی کلام بدان پرداخته نمی شود.
– چین و روسیه که از تحریم های آمریکا رنج می برند و خواستار آن هستند که خود قدرتی برتر در جهان باشند و از زیر یوغ سیستم مالی که آمریکا اجرا کرده و جهان را به استعمار کشانده بیرون بیایند به کمک ایران احتیاج دارند. پس آنها از ایران بطور مشروط حمایت می کنند و در یک جبهه قرار گرفته اند.
– ایران نباید بگذارد تحریم ها به سازمان ملل بکشد و باید در مسیری برود که تحریم های آمریکا را با همکاری و اتحاد با چین و روسیه و تعدادی کشورهای دیگر جهان (که بعضی از آنها مانند کره شمالی، ونزویلا، سوریه … زیر فشار مستقیم آمریکا هستند) تا حد زیادی خنثی کرده و با کمک دشمنان آمریکا (حتی جناح هایی در اروپا) ضربه جدی به قدرت سلطه گری/استعمارگری آمریکا بزند.
– اکنون ایران در این مذاکرات بواسطه بد عهدی آمریکا جای برتر را دارد. ولی باید بداند که چگونه از این شرایط استفاده ببرد و همه چیز را برعکس نکند.

اما تاثیر وضعیت درونی ایران بر این ماجرا چگونه است:
پس از چند دهه اکنون دولت، مجلس و قوه قضائیه ایران یک دست هستند و همانند سابق در کارهای یکدیگر مداخله منفی و کارشکنی نکرده و در نتیجه موقعیت کشور را در مسایل جهانی و داخلی تضعیف نمی‌کنند این نکته ای بسیار مثبت و دلیل قدرت برای هر رژیمی است.
این اتحاد به آنها امکان داده تا در این شرایط حساس مذاکرات برجامی، معاهده ۲۵ ساله با چین را عملیاتی بکنند که در نتیجه آن ضربه بزرگی بر تحریم های یکجانبه آمریکا خواهد بود. همچنین اگر معاهده ۲۰ ساله با روسیه را هم بطور جدی پیگیری بکنند آنگاه رابطه جدی اقتصادی، صنعتی، نظامی، مالی … با این دو قدرت بزرگ میتواند تحول بزرگی در ایران و حتی روابط جهان ایجاد بکند.
– ورود به اتحادیه شانگهای و اوراسیا نیز امکان دیگری برای شکست تحریم های یک جانبه امریکا و موقعیت بهتر اقتصادی خواهد بود. این اتحادیه که بر خلاف اتحاد میان غربی ها غیر مذهبی است میتواند آنها را به قدرت برتر جهان تبدیل بکند.
نکته مهم اینجاست که اینها باید بانک خود را ایجاد کرده و سیستم ارتباطی اینترنتی فراتر از آنچه آمریکا براه انداخته را ایجاد بکنند.
– ایران هم اکنون در یک مبارزه آزادی بخش و ضد استعماری- استثماری با غرب است (همین نکته دلیل اصلی فشار غرب بر ایران است) که میتواند تحول بزرگی در روابط میان کشورها در جهان برای آزادی از یوغ بندگی سرمایه داری غرب ایجاد بکند. غربی که گرفتار بیماری خودبرتر بینی و نوعی نژادپرستی مخفی/علنی است. این بیماری به نوعی فرهنگ در میان حاکمان غرب درآمده، بطوری که حتی مردمان خود را نیز به بردگی کشیده اند، اما بصورتی که مردمانشان قادر به دیدن بندهای بندگی نیستند.
‌- از جانبی درون خود مسیحیان و از طرفی میان مسیحیان با یهودیان نیز اختلافات در حال گسترش است. بطوریکه بسیاری از سرمایه داران غرب بطرف سرمایه گذاری در چین رفته اند.
آن رابطه ای که ترامپ (اونجلیست) با جناحی از یهودیان و اسراییل داشت و کارهایی که میکرد با آنچه بایدن (کاتولیک) میکند متفاوت است. زیرا نگاه کلیسای کاتولیک و اونجلیست به یهودیت و یهودیان و صهیونیست متفاوت است.
– شکاف میان صهیونیست های حاکم برجهان و فراماسیونرها که قدرتشان توسط یهودیان گرفته شد شکل گرفته و در حال گسترش است. فراماسیونرها می خواهند حاکمان دوباره جهان بشوند. جناح روحانی/رفسنجانی در این دسته قرار می‌گرفت و بهمین دلیل نگاهشان بطرف غرب بود.
ولی جناح خامنه ای میداند که با غرب مذهبی (مسیحی-صهیونیستی) نمی‌تواند یک رابطه برابر داشته باشد کمااینکه ترکیه بظاهر اروپایی را هم بواسطه مسلمان بودن نپذیرفتند، پس اگر بخواهد بطرف غرب برود باید زیر سلطه آنها باشد و همه چیز و مخصوصا فرهنگ آنها را پیاده بکند و در نهایت نیز دین کشور دستخوش تغییرات خواهد شد و…
از طرفی جناح هایی درون حاکمیت بیشتر به استقلال ایران می نگرند و مستعمره (نوین) شدن را بر نمی تابند.
نکته: کتاب من (عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، بلکه آنها مندایی بودند) شکاف عظیمی میان مسیحیان با یهودیان ایجاد کرده است. گسترش فهم این واقعیت در میان مسیحیان که بواسطه اینکه فکر می‌کردند عیسی یهودی بود و انها باید سگ یهودیان باشند و در نتیجه به مسیحی- صهیونیست تبدیل شدند، باعث تغییر در تمام افکار آنها شده و نتیجه آن بزودی تمام جهان مسیحیت را دربر خواهد گرفت که در نتیجه تمام رابطه اقتصادی میان آنها با یهودیان و‌ سلطه یهودیان بر مسیحیان را پایان خواهد داد و در نتیجه جهان دیگرگونه خواهد شد. بی دلیل نیست که از هم اکنون یهودیان برای فرار از یک فاجعه در غرب سرمایه هایشان را به چین لامذهب/بی دین میبرند تا از گزند مسیحیان در آینده در امان بمانند.
نهایت اینکه:
مجموعه مسایل داخلی ایران، متحدان ایران، شکاف درونی غرب که از طرفی به پوسیدگی و نوعی بن بست رسیده و… نشان از آن دارد که بزودی مسیر اقتصاد جهان تغییر خواهد کرد و شرایط بهتری برای ایران پدید خواهد آمد.

م. حسن بایگان
دی ۱۴۰۰ ژانویه

پیروزی آسان طالبان یا اتحادیه شانگهای! نقش ایران، چین، روسیه و پاکستان! نقش قطر و منابع گاز آن کشور در این ماجرا!

۱۵ ماه پیش (۲۰ مای ۲۰۲۰) مطلبی نوشتم که در سایتم تحت عنوان “بیانیه ایران، پاکستان، چین و روسیه برای شروع مذاکرات بین الافغانی” هست.

   در آنجا با اشاره به اتحاد میان ایران، چین، روسیه و پاکستان به این نتیجه رسیدم که این کشورها بزودی تحولات عظیمی را در افغانستان و منطقه رقم خواهند زد.

   امروز نتیجه آن مذاکرات/همکاری‌ها را در افغانستان می‌بینیم و در آینده در کشورهای غربی ایران شاهد خواهیم بود.

   اما آنچه در آن روزها گیج کننده  بود رابطه هنوز پیوسته طالبان با آمریکا و عربستان بود که باعث شد تا همین روزهای اخیر که طالبان به سرعت پیش می‌رفت، همه گیج باشند. زیرا هرچند اخیرا طالبان موضع ضد آمریکائی برای خروج از افغانستان را گرفته بود ولی هیچ موضع‌گیری تند و کاملا رزمی ضد آمریکائی و ضد عربستانی نگرفت که اکنون می‌توان گفت دلیلش همین سردرگم کردن، بوده است.

   بهمین دلیل زمانیکه حرکت طالبان در یکی دو هفته اخیر آغاز شد تمام افغانستانی‌ها از گروه‌های مختلف در هرکجا نوک حمله را متوجه پاکستان و در نتیجه عربستان می‌کردند. این نشر گسترده دیدی غلط، باعث گردید که سایرین (از جمله خود من) که انتظار داشتند افغانستانی‌ها با مسائل/مشکلات و دسته‌بندی‌های سیاسی کشورشان و همچنین موضع کشورهای دیگر در قبال کشورشان آشنا باشند، دیگران راهمراه خود در چاه نادانی از وقایع و در نتیجه دور افتاده از واقعیت، بیفکنند.

   یکشنبه و زمانیکه طالبان پشت دروازه‌های شهر کابل بود یکباره با کنار هم گذاشتن پازل‌ها متوجه داستان شدم. سیر وقایع آنچنان سریع بود که واقعا نمی‌شد زودتر به این نتیجه رسید ولی اگر کمی زودتر به نوشته‌ها و تحلیل‌های پیشین خودم از جمله همین مقاله مراجعه می‌کردم شاید کمی زودتر این کار انجام می‌گرفت. هرچند آن پس زمینه‌ها باعث رسیدن به این تحلیل‌ها گردید.

نقش قطر و گاز این کشور در وقایع منطقه و افغانستان

داستان افغانستان را باید از یک جای دیگری هم دید.

   مشکل عربستان با قطر به درگیری حتی نظامی نیز رسیده بود. با وجود حضور نیروهای آمریکائی در قطر اما این کشور مطمئن نبود که آمریکا به او کمک کند و یا حتی در توقف جنگ قدمی بردارد، بلکه متوجه شده بود که برعکس امکان دارد آمریکا از عربستان حمایت بکند وعربستان، قطر را اشغال بکند و در نتیجه منابع گاز قطر که بزرگترین منبع انرژی جهان است از دست این کشور که در این رابطه با روسیه (و ایران) به یک همکاری رسیده بودند خارج بشود و در اختیار آمریکا/اسرائیل قرار بگیرد.

   پس قطر که در مشکل با عربستان از آمریکا و حمایت او قطع امید کرده بود بیشتر خود را وابسته به ایران و روسیه می‌دید. در نتیجه وارد یک بازی بزرگ شد “قطع دست آمریکا و همکاری با شرق” که مجبور بود آن را تا حد بینهایت مخفی نگهدارد.

   ایران در رابطه با مشکل قطر و حمایت از این کشور و همچنین تقابل با تسلط عربستان بر قطر و منطقه، آماده هرگونه درگیری نظامی شده بود، البته جناح خامنه‌ای و سپاه وگرنه جناح روحانی گرایشی غربی داشت و در نتیجه حتی می‌بایست بسیاری از این برنامه‌ها از روحانی و دولتش مخفی می‌ماند. یک مثال مشخص که علنی شده، عدم اطلاع ظریف وزیر خارجه از حضور بشار اسد در ایران بود.

   ایران در این رابطه برای نشان دادن جدیت خود و عقب راندن آمریکا و عربستان دست به اقداماتی زد که بعضی از آنها به نام “حوثی‌ها” گذاشته شد ولی برای همه روشن بود که ایران در پشت آنها است. اما

   بعضی عملیات پیچیده می‌توانست با همکاری قدرت‌های نظامی – علمی چین و روسیه باشد. آنها وارد این بازی شده و آماده بودند تا در صورت لزوم سلاح‌های استراتژیک مورد نیاز یک جنگ جدی پیشرفته با آمریکا و اسرائیل را بدون سروصدا و مخفیانه در اختیار ایران قرار بدهند و همه‌اش نیز بنام اختراعات ایران رقم بخورد.

داستان دلائل جنگ سوریه از جمله نظراتی در باره عبور خط لوله گاز را بیاد آرید.

قطر به جای عربستان حامی طالبان شد

   طالبان با گرایشان اسلامی، نیازهای مالی و لجستیکی داشت و آنها را عربستان تامین می‌کرد. در یک چرخش سیاسی مهم این حمایت از عربستان به عهده قطر افتاد اما همان مسیر پاکستان و در مواردی هم ایران را طی می‌کرد. این چرخش ابدا اعلام نشد زیرا پیشتر نیز هیچگاه رسما اعلام نشده بود که طالبان سلاح و پول از عربستان می‌گیرد که در نتیجه تائید آمریکا و دستور و تصمیمات عملیات نظامی را از اسرائیل می‌گرفت. پس اینبار نیز اعلام نشد که حامی مالی عوض شده و اکنون قطر حامی مالی طالبان است و در پشت آن به جای آمریکا و اسرائیل کیست.

   در این میان طالبان نیز تغییراتی کرد و بیشتر سیاسی شد و در ارتباط با این کشورها متوجه شد که چگونه به نیروی خشن و آدمکش/تروریست در دست آمریکا و اسرائیل تبدیل شده بودند و اگر می‌خواهد حمایت این گروه را داشته باشد باید از روش‌های آنها پیروی بکند که از جمله عدم خشونت، سربریدن، شلاق زدن، تهدید کردن، فشار بیش از حد احمقانه بر زنان، نویسندگان، موسیقی‌نوازان و… خواهد بود. همچنین باید دولتی با همکاری سایرین از جمله معتمدان ایران (در صدر عبدالله عبدالله) و سایرین تشکیل بدهد. در اساس اکنون این طالبان نیست که همه قدرت را در دست دارد وبرنامه ریزی می‌كند بلکه یک مجموعه‌ای از کشورهایند. طالبان می‌داند که اگر با این گروه کنار نیاید ابدا نمی‌توانست اینچنین راحت وارد ارگ بشود و نمی‌تواند به زندگی‌اش ادامه بدهد.

   این طالبان دیگر طالبان آمریکائی/اسرائیلی/عربستانی نیست بلکه طالبانی ایرانی/چینی/روسی/پاکستانی/ قطری… و اتحادیه شانگهائی است که باید بزودی به این اتحادیه بپیوندد.

   در تحلیل یکشنبه ۱۶ آگست و صحبت‌هائی که ضبط تصویری کرده در یوتیوب گذاشتم اشاره کردم:

   کشورهای اتحادیه شانگهای ( قرار حتمی شده تا ایران نیز به آن به پیوندند) در میان‌اشان یک مهره آمریکائی قرار دارد/داشته و آن  افغانستان است/بود. پس آنها خواستار تغییراتی در افغانستان و در منطقه بودند.

– برداشتن افغانستان بعنوان عامل آمریکا/اسرائیل از میان کشورهای اتحادیه امنیتی شانگهای.

– قطع امید عربستان، آمریکا و اسرائیل از دست اندازی بر منابع گازی قطر.

   اکنون پس از ورود پیروزمندانه طالبان به کابل و کاخ ریاست جمهوری، بصورت کاملا واضح دیده می‌شود تنها سفارتخانه‌های ایران، روسیه، چین و پاکستان کاملا فعال هستند و قول همکاری داده‌اند.

چرا طالبان ابتدا هرات را گرفت

   در ابتدای حرکت اخیر طالبان، هرات را که هم مرز با ایران و ساکنین آن بیشتر شیعه و بسیاری هزاره بودند را گرفت. منطقه‌ای که بقول معروف حیاط خلوت ایران به حساب می‌آمد و همه فکر می‌کردند بزودی با همسایه شدن طالبان با ایران، جنگی میان آنها  صورت خواهد گرفت، اما در واقع داستان کاملا برعکس بود/هست.

   چنانچه طالبان حرکتش را از وسط کشور شروع می‌کرد امکان فرار مردم بطرف ایران و آشوب در افغانستان و ایران زیاد بود و در نتیجه فشارهای زیادی از داخل بر دولت ایران آورده می‌شد که باید با طالبان وارد مبارزه بشود و… غوغائی می‌شد.

   اما آنگاه که طالبان در همآهنگی با ایران هرات را گرفت از یک طرف امید آنانیکه فکر می‌کردند می‌توانند به ایران فرار بکنند ناامید شد و از طرفی ایران سایرینی را که درون افغانستان بودند به آرامش و تسلیم دعوت می‌کرد.

   ایران  بر مردمان هرات و مدیریت آن نفوذ داشت و بهمین دلیل آنجا بدون هیچ مشکلی به تسخیر طالبان در آمد. در واقع باید گفت در میان آنها یک معامله همکاری آینده صورت گرفت، و نه اینکه طالبان بعنوان پیروز اجازه داشته باشد برای آنجا تعیین تکلیف بکند و هرچه بخواهد بکند و به مدیریت یا رهبری کامل سیاسی یا حاکمیت آنجا تبدیل بشود.

   پیام ایران برای بقیه نیروها و طرفدارانش در سایر نقاط افغانستان نیز روشن بود همکاری و عدم مقاومت و جنگ.

این به نوعی همانند پیروزی ها یا ورود بدون جنگ داعش در شهرهای عراق بود.

طالبان پیروز یا حاکم نشد، بلکه اتحادیه شانگهای پیروز شد!

آینده منطقه

   این قدم اول و در شرق ایران بود؛ بزودی دولت از پیش تعیین شده توسط این چهار کشور (ایران، چین، روسیه و پاکستان) باضافه قطر در افغانستان حاکم خواهد شد.

   پس از آن نوبت به غرب ایران یعنی عراق، سوریه و لبنان خواهد رسید.

   در همین میان داستان روابط  ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه، کره شمالی و چندین کشور دیگر با غرب و شرق روشن خواهد شد.

   تاثیر این وقایع و تغییرات در جهان، بر قدرت و حتی موجودیت اسرائیل غیر قابل انکار است.

   هم اکنون اختلافات درون کشورهای غربی و میان آنها واسرائیل در خصوص قدرت‌یابی طالبان و تغییرات در افغانستان بروز کرده است.

   اینها از تغییرات اساسی بودند که در جهان باید صورت می‌گرفت و با بزرگ کردن داستان “کرونا” تمام اخبار را زیر سایه برده و خفه کردند. چین و ایران آنرا بزرگ کردند و ترامپ سعی کرد آنرا خفه بکند.

   نکته دیگر وضعیت سلطه دلار و حاکمیت سوپر قدرت آمریکا بر جهان است که آن نیز بزودی و در همین روابط روشن خواهد شد.

   سال‌ها پیش نوشتم، همانگونه که کشور کوچک مقدونی توانست شاهنشاهی بزرگ ایران را سرنگون بکند اکنون نیز ایران به ظاهر ضعیف می‌تواند و دارد سوپر قدرت جهان را از آنجائی که نشسته کنار می‌زند.

بزودی قدرت از غرب به شرق منتقل خواهد شد.

۱۸ آگست ۲۰۲۱      ۲۶ امرداد  ۱۴۰۰

اپسالا – سوئد 

USAIran