نگاهي فلسفي به درد

دردهائی که اره درون ماتحت هستند!

ضرب المثلی می گوید:

شخصی اره به ماتحت اش فرو رفته بود و از درد فریاد می کشید؛ خواستند آن را بیرون بکشند.

فریاد زد: این کار را نکنید دردش بیشتر است.

این اره در انواع مختلف وجود دارد و امکان ندارد انسانی را یافت که اره یا اره هائی در ماتحت اش فرو نرفته باشد.

شاید تنها آنهائیکه هنوز بصورت جوامع بسیار ابتدائی در نقاطی کاملا ً دور افتاده زندگی می کنند از این اره بی نصیب باشند.

این اره چیست و چرا نمی توان آن را در آورد؟

این اره همان درد است. اما هر دردی نیست، بلکه دردی است روحی که انسان نمی تواند به هیچ کسی بگوید؛ زیرا گفتن همانا و درد و رنج و زجر بیشتر همانا.

این درد دلی است که گاه باید با خود به گور برد! و یا فقط آن را در بیابان با سنگ گفت! این همان راز مگوی است!

چرا؟

بعضی دردها در زندگی جسمی است و بعضی روحی.

دردهای جسمانی ( به غیر از استثنائات مثلا بر اثر مصرف مواد مخدر، انجام کارهای غیر معقول و غیر متعارف یا ناپسند از نظر کلیت جامعه)  به دلیل اینکه خارج از اراده بشر بوده و برای هر کسی پیش می آید؛ بیان آن مشکلی ایجاد نکرده و انسانها به پزشک برای معالجه مراجعه می کنند و حتی دردشان را آشکارا در کوچه و خیابان و… برای هر کسی چه آشنا و چه غیر می گویند.

اما دردهای روحی سوهانی است که بر روح انسان کشیده می شود و گاه آن اره ای می شود که در مواردی دردش را باید  تا زمان مرگ تحمل کرد  و شاید با خود به گور برد، زیرا بیانش می تواند ضربه بزرگتری بزند.

اما چه دسته افرادی درد روحی یا رازمگوی خود را با دیگران مطرح می کنند؟

بعضی مردم خصلت اشان آن استکه برای هرکسی حرفهایشان را می زنند. بعضی با احتیاط  تنها با چند نفر مطرح می کنند و عده ای فقط  یک نفر را برای صحبت و درد دل پیدا می کنند.

اما گفتن بعضی حرفها حتی برای یک نفر نیز خطرناک است و امکان ِ از پرده برون افتادن آن هست.

آنکه این گونه رازهای مگوی را برای دیگران و مخصوصا عموم می گوید ابدا ً انسان عاقلی نیست. زیرا وقتی بیان مشکل شخصی و خصوصی برای سایرین، می تواند ضربه بزرگتری بزند و آن شخص متوجه نتیجه کارش نیست،  پس  نمی تواند انسان عاقلی باشد و چنین انسان نادانی ابدا ً معنی اره و درد و معنی ضربه زدن به خود و دیگران را نمی فهمد.

اما آنکه معذورات زندگی را می فهمد اره را هم حس کرده و درد را تحمل می کند ولی به کسی چیزی نمی گوید.

چند مثال میان گروههای مختلف مردم:

انسانها در حالت کلی و عام باهم رابطه دارند و نزدیک ترین رابطه ها نیز در خانواده هاست.

زمانی ممکن است در یک رابطه خانوادگی مشکلی بوجود بیاید بطوریکه شخص ضربه خورده نمیتواند آن را برای کسی تعریف بکند. در مواردی تعریف کردن مشکل پیش آمده برای دیگران ممکن است به خود او ضربه مستقیم نزند ولی به نزدیکان او ضربه بزند و این ضربه به نزدیکان به احتمال زیاد دوباره و غیر مستقیم به خود او باز می گردد.

سیاسیون گروه خاصی در جامعه هستند آنها باید خیلی چیزها را تحمل بکنند یعنی اره های زیادی را درون خود تحمل بکنند و راز را به کسی نگویند، هرچند ممکن است رسانه های مختلف اتهامات ناروای زیادی را بر آنها وارد بکنند. همچنین هرچه مقامشان بالاتر می رود  تحسین و تقبیحات شدیدتر می شود و بهمان نسبت باید تحمل آنها بیشتر بشود.

سازمانهای جاسوسی از این اره ها استفاده زیادی می برند و افراد را در شرایط اره در ماتحت قرار می دهند. در نتیجه شخص نمی تواند به کسی بگوید که به فلان دلیل گرفتار فلان سازمان امنیتی شده و مجبور است برای آنها کار بکند و حتی به نزدیکترین و عزیزترین های خود ضربه بزند. معمولا این افراد، اره را تا گور با خود حمل می کنند.

ماموران امنیتی باید راز دار باشند و حتی در مواردی تا زمان مرگ هم چیزی نگویند که چگونه اره را در ماتحت مردم فرو کرده اند. حتی در مواردی که این مردم از نزدیک ترین های خود آنها باشند.

گروه های دیگری را نیز می توان نام برد ولی همین مقدار برای روشن کردن مطلب کفایت می کند.

نتیجه:

هر انسانی دردهائی دارد که نمی تواند به کسی بگوید و بهمین دلیل درد بیشتری می کشد. این بدترین دردهاست. زیرا بیان یک درد می تواند انسان را آرام بکند.

اساسا ً زمانیکه انسان مشکلی دارد مغز او دائم مشغول آن است و اگر با کسی صحبت نکند این نکته بارها و بارها و شاید صدها بار در مغز او دوران  و یک نوع حالت گیجی و خستگی ایجاد کرده  و حتی باعث کند شدن ذهن می شود. ولی زمانیکه انسان درد یا مشکل خود را با دیگران مطرح می کند آنگاه ذهنش از این بابت خلاص شده و سراغ نکته جدید دیگری می رود. این در خصوص مسائل عادی تا کمی سخت است؛ ولی در خصوص مسائل بسیار سخت و حساس، ممکن است انسان نیاز به صحبت های زیاد و طولانی با دیگران داشته باشد. در نتیجه زمانیکه درد بسیارسنگین است و انسان نیز مجبور به تحمل و نگهداشتن آن درون خود – بدون صحبت با دیگران-؛ آنگاه این درد صدمه ای  بسیارسنگین به اومی رساند و باری سنگین بر روح یا روحیه یا روان یا فکر و ذهن او می شود.

در این جهان رنج و سرمستی با هم است و بعضی رنج ها بسیار بزرگ و تحملشان سنگین است.

بعضی دردها آنقدر سخت است که کوه در برابرش دوام نمی آورد، با اینحال باید تحمل کرد و به هیچ کس چیزی نگفت و در تنهایی خود با آن دست و پنجه نرم کرد و با خود به گور برد.

امرداد ماه 1394  آگست2015

اپسالا – سوئد

حسن بایگان

پسگفتار: این مقاله ماهها پیش نوشته شده ولی اکنون مارس 2016 – اسفند 1394 منتشر می شود. مقالات دیگری هم  دارم که سالها پیش نوشته شده اند ولی هنوز فرصت انتشار نیافته اند؛ سعی می شود بموقع آنها نیز منتشر بشوند.

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org

USAIran