پیروزی آسان طالبان یا اتحادیه شانگهای! نقش ایران، چین، روسیه و پاکستان! نقش قطر و منابع گاز آن کشور در این ماجرا!

۱۵ ماه پیش (۲۰ مای ۲۰۲۰) مطلبی نوشتم که در سایتم تحت عنوان “بیانیه ایران، پاکستان، چین و روسیه برای شروع مذاکرات بین الافغانی” هست.

   در آنجا با اشاره به اتحاد میان ایران، چین، روسیه و پاکستان به این نتیجه رسیدم که این کشورها بزودی تحولات عظیمی را در افغانستان و منطقه رقم خواهند زد.

   امروز نتیجه آن مذاکرات/همکاری‌ها را در افغانستان می‌بینیم و در آینده در کشورهای غربی ایران شاهد خواهیم بود.

   اما آنچه در آن روزها گیج کننده  بود رابطه هنوز پیوسته طالبان با آمریکا و عربستان بود که باعث شد تا همین روزهای اخیر که طالبان به سرعت پیش می‌رفت، همه گیج باشند. زیرا هرچند اخیرا طالبان موضع ضد آمریکائی برای خروج از افغانستان را گرفته بود ولی هیچ موضع‌گیری تند و کاملا رزمی ضد آمریکائی و ضد عربستانی نگرفت که اکنون می‌توان گفت دلیلش همین سردرگم کردن، بوده است.

   بهمین دلیل زمانیکه حرکت طالبان در یکی دو هفته اخیر آغاز شد تمام افغانستانی‌ها از گروه‌های مختلف در هرکجا نوک حمله را متوجه پاکستان و در نتیجه عربستان می‌کردند. این نشر گسترده دیدی غلط، باعث گردید که سایرین (از جمله خود من) که انتظار داشتند افغانستانی‌ها با مسائل/مشکلات و دسته‌بندی‌های سیاسی کشورشان و همچنین موضع کشورهای دیگر در قبال کشورشان آشنا باشند، دیگران راهمراه خود در چاه نادانی از وقایع و در نتیجه دور افتاده از واقعیت، بیفکنند.

   یکشنبه و زمانیکه طالبان پشت دروازه‌های شهر کابل بود یکباره با کنار هم گذاشتن پازل‌ها متوجه داستان شدم. سیر وقایع آنچنان سریع بود که واقعا نمی‌شد زودتر به این نتیجه رسید ولی اگر کمی زودتر به نوشته‌ها و تحلیل‌های پیشین خودم از جمله همین مقاله مراجعه می‌کردم شاید کمی زودتر این کار انجام می‌گرفت. هرچند آن پس زمینه‌ها باعث رسیدن به این تحلیل‌ها گردید.

نقش قطر و گاز این کشور در وقایع منطقه و افغانستان

داستان افغانستان را باید از یک جای دیگری هم دید.

   مشکل عربستان با قطر به درگیری حتی نظامی نیز رسیده بود. با وجود حضور نیروهای آمریکائی در قطر اما این کشور مطمئن نبود که آمریکا به او کمک کند و یا حتی در توقف جنگ قدمی بردارد، بلکه متوجه شده بود که برعکس امکان دارد آمریکا از عربستان حمایت بکند وعربستان، قطر را اشغال بکند و در نتیجه منابع گاز قطر که بزرگترین منبع انرژی جهان است از دست این کشور که در این رابطه با روسیه (و ایران) به یک همکاری رسیده بودند خارج بشود و در اختیار آمریکا/اسرائیل قرار بگیرد.

   پس قطر که در مشکل با عربستان از آمریکا و حمایت او قطع امید کرده بود بیشتر خود را وابسته به ایران و روسیه می‌دید. در نتیجه وارد یک بازی بزرگ شد “قطع دست آمریکا و همکاری با شرق” که مجبور بود آن را تا حد بینهایت مخفی نگهدارد.

   ایران در رابطه با مشکل قطر و حمایت از این کشور و همچنین تقابل با تسلط عربستان بر قطر و منطقه، آماده هرگونه درگیری نظامی شده بود، البته جناح خامنه‌ای و سپاه وگرنه جناح روحانی گرایشی غربی داشت و در نتیجه حتی می‌بایست بسیاری از این برنامه‌ها از روحانی و دولتش مخفی می‌ماند. یک مثال مشخص که علنی شده، عدم اطلاع ظریف وزیر خارجه از حضور بشار اسد در ایران بود.

   ایران در این رابطه برای نشان دادن جدیت خود و عقب راندن آمریکا و عربستان دست به اقداماتی زد که بعضی از آنها به نام “حوثی‌ها” گذاشته شد ولی برای همه روشن بود که ایران در پشت آنها است. اما

   بعضی عملیات پیچیده می‌توانست با همکاری قدرت‌های نظامی – علمی چین و روسیه باشد. آنها وارد این بازی شده و آماده بودند تا در صورت لزوم سلاح‌های استراتژیک مورد نیاز یک جنگ جدی پیشرفته با آمریکا و اسرائیل را بدون سروصدا و مخفیانه در اختیار ایران قرار بدهند و همه‌اش نیز بنام اختراعات ایران رقم بخورد.

داستان دلائل جنگ سوریه از جمله نظراتی در باره عبور خط لوله گاز را بیاد آرید.

قطر به جای عربستان حامی طالبان شد

   طالبان با گرایشان اسلامی، نیازهای مالی و لجستیکی داشت و آنها را عربستان تامین می‌کرد. در یک چرخش سیاسی مهم این حمایت از عربستان به عهده قطر افتاد اما همان مسیر پاکستان و در مواردی هم ایران را طی می‌کرد. این چرخش ابدا اعلام نشد زیرا پیشتر نیز هیچگاه رسما اعلام نشده بود که طالبان سلاح و پول از عربستان می‌گیرد که در نتیجه تائید آمریکا و دستور و تصمیمات عملیات نظامی را از اسرائیل می‌گرفت. پس اینبار نیز اعلام نشد که حامی مالی عوض شده و اکنون قطر حامی مالی طالبان است و در پشت آن به جای آمریکا و اسرائیل کیست.

   در این میان طالبان نیز تغییراتی کرد و بیشتر سیاسی شد و در ارتباط با این کشورها متوجه شد که چگونه به نیروی خشن و آدمکش/تروریست در دست آمریکا و اسرائیل تبدیل شده بودند و اگر می‌خواهد حمایت این گروه را داشته باشد باید از روش‌های آنها پیروی بکند که از جمله عدم خشونت، سربریدن، شلاق زدن، تهدید کردن، فشار بیش از حد احمقانه بر زنان، نویسندگان، موسیقی‌نوازان و… خواهد بود. همچنین باید دولتی با همکاری سایرین از جمله معتمدان ایران (در صدر عبدالله عبدالله) و سایرین تشکیل بدهد. در اساس اکنون این طالبان نیست که همه قدرت را در دست دارد وبرنامه ریزی می‌كند بلکه یک مجموعه‌ای از کشورهایند. طالبان می‌داند که اگر با این گروه کنار نیاید ابدا نمی‌توانست اینچنین راحت وارد ارگ بشود و نمی‌تواند به زندگی‌اش ادامه بدهد.

   این طالبان دیگر طالبان آمریکائی/اسرائیلی/عربستانی نیست بلکه طالبانی ایرانی/چینی/روسی/پاکستانی/ قطری… و اتحادیه شانگهائی است که باید بزودی به این اتحادیه بپیوندد.

   در تحلیل یکشنبه ۱۶ آگست و صحبت‌هائی که ضبط تصویری کرده در یوتیوب گذاشتم اشاره کردم:

   کشورهای اتحادیه شانگهای ( قرار حتمی شده تا ایران نیز به آن به پیوندند) در میان‌اشان یک مهره آمریکائی قرار دارد/داشته و آن  افغانستان است/بود. پس آنها خواستار تغییراتی در افغانستان و در منطقه بودند.

– برداشتن افغانستان بعنوان عامل آمریکا/اسرائیل از میان کشورهای اتحادیه امنیتی شانگهای.

– قطع امید عربستان، آمریکا و اسرائیل از دست اندازی بر منابع گازی قطر.

   اکنون پس از ورود پیروزمندانه طالبان به کابل و کاخ ریاست جمهوری، بصورت کاملا واضح دیده می‌شود تنها سفارتخانه‌های ایران، روسیه، چین و پاکستان کاملا فعال هستند و قول همکاری داده‌اند.

چرا طالبان ابتدا هرات را گرفت

   در ابتدای حرکت اخیر طالبان، هرات را که هم مرز با ایران و ساکنین آن بیشتر شیعه و بسیاری هزاره بودند را گرفت. منطقه‌ای که بقول معروف حیاط خلوت ایران به حساب می‌آمد و همه فکر می‌کردند بزودی با همسایه شدن طالبان با ایران، جنگی میان آنها  صورت خواهد گرفت، اما در واقع داستان کاملا برعکس بود/هست.

   چنانچه طالبان حرکتش را از وسط کشور شروع می‌کرد امکان فرار مردم بطرف ایران و آشوب در افغانستان و ایران زیاد بود و در نتیجه فشارهای زیادی از داخل بر دولت ایران آورده می‌شد که باید با طالبان وارد مبارزه بشود و… غوغائی می‌شد.

   اما آنگاه که طالبان در همآهنگی با ایران هرات را گرفت از یک طرف امید آنانیکه فکر می‌کردند می‌توانند به ایران فرار بکنند ناامید شد و از طرفی ایران سایرینی را که درون افغانستان بودند به آرامش و تسلیم دعوت می‌کرد.

   ایران  بر مردمان هرات و مدیریت آن نفوذ داشت و بهمین دلیل آنجا بدون هیچ مشکلی به تسخیر طالبان در آمد. در واقع باید گفت در میان آنها یک معامله همکاری آینده صورت گرفت، و نه اینکه طالبان بعنوان پیروز اجازه داشته باشد برای آنجا تعیین تکلیف بکند و هرچه بخواهد بکند و به مدیریت یا رهبری کامل سیاسی یا حاکمیت آنجا تبدیل بشود.

   پیام ایران برای بقیه نیروها و طرفدارانش در سایر نقاط افغانستان نیز روشن بود همکاری و عدم مقاومت و جنگ.

این به نوعی همانند پیروزی ها یا ورود بدون جنگ داعش در شهرهای عراق بود.

طالبان پیروز یا حاکم نشد، بلکه اتحادیه شانگهای پیروز شد!

آینده منطقه

   این قدم اول و در شرق ایران بود؛ بزودی دولت از پیش تعیین شده توسط این چهار کشور (ایران، چین، روسیه و پاکستان) باضافه قطر در افغانستان حاکم خواهد شد.

   پس از آن نوبت به غرب ایران یعنی عراق، سوریه و لبنان خواهد رسید.

   در همین میان داستان روابط  ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه، کره شمالی و چندین کشور دیگر با غرب و شرق روشن خواهد شد.

   تاثیر این وقایع و تغییرات در جهان، بر قدرت و حتی موجودیت اسرائیل غیر قابل انکار است.

   هم اکنون اختلافات درون کشورهای غربی و میان آنها واسرائیل در خصوص قدرت‌یابی طالبان و تغییرات در افغانستان بروز کرده است.

   اینها از تغییرات اساسی بودند که در جهان باید صورت می‌گرفت و با بزرگ کردن داستان “کرونا” تمام اخبار را زیر سایه برده و خفه کردند. چین و ایران آنرا بزرگ کردند و ترامپ سعی کرد آنرا خفه بکند.

   نکته دیگر وضعیت سلطه دلار و حاکمیت سوپر قدرت آمریکا بر جهان است که آن نیز بزودی و در همین روابط روشن خواهد شد.

   سال‌ها پیش نوشتم، همانگونه که کشور کوچک مقدونی توانست شاهنشاهی بزرگ ایران را سرنگون بکند اکنون نیز ایران به ظاهر ضعیف می‌تواند و دارد سوپر قدرت جهان را از آنجائی که نشسته کنار می‌زند.

بزودی قدرت از غرب به شرق منتقل خواهد شد.

۱۸ آگست ۲۰۲۱      ۲۶ امرداد  ۱۴۰۰

اپسالا – سوئد 

سریال گاندو نشانگر فسادی اساسی در حاکمیت و کنترل کشور است!


   اخیرا پس از این‌همه مدت که راجع به سریال گاندو صحبت می‌شود مسائلی پیش آمد که بالاخره از دیروز تاکنون ۴ قسمت از  سریال گاندو ۲ را دیدم.

سوای ضعف‌های تکنیکی و… در اینجا تنها به یک نکته اساسی می‌پردازم.

   این سریال تلاش دارد تا قدرت سازمان‌های امنیتی ایران را نشان بدهد. اما در همین قسمت‌های اولیه ضعف‌هایی اساسی در کشور و سازمان‌های امنیتی دیده می‌شود که در مقایسه با کنترل در غرب بسیار کودکانه و خنده آور بنظر می‌رسد.

   در این سریال شخصی که اساسا متولد ابوظبی است و مدرک قابل توجیهی بر ایرانی بودن او‌ نیست به سادگی خانه‌ای اجاره کرده و تمام وسایل ممکن جاسوسی را به آنجا منتقل می‌کند. دوربین‌های کنترل در حیاط خانه می‌گذارد و‌حتی می‌تواند در اتاق مخصوص ارسال پیام‌هایش بمب گذاری کرده و از آنجا تونلی به بیرون برای فرار بکند و…

   در همسایگی او ‌نیز جاسوس دیگری برای‌ کنترل او‌ زندگی می‌کند. حال این که او‌ از پیش آنجا بوده و یا او نیز همین داستان اینچنینی را دارد هنوز برایم مشخص نشده و شاید در سراسر فیلم نیز مشخص نشود. کمااینکه در فیلم از پیگیری مسیر خروج تونل خبری نیست.

   در کشورهای غرب همه چیز تحت کنترل است، مخصوصا در سوئد همه چیز تحت نظر است و بقول معروف نمی‌شود حتی یک شب جایی خوابید که پلیس نداند/نتواند آنرا پیدا بکند.

   اگر همین اکنون شما نام یک شخص را که شهروند سوئد است در اینترنت بنویسید (مثلا نام من محمد حسن بایگان Mohammad Hassan Baygan ) آنگاه محل سکونت من با عکس ساختمان و نام کلیه همسایگان ساکن در آن ساختمان و حتی تعداد افرادی که آنجا هستند (فرزندان یا سایر افراد ساکن) و کار آنها و درآمد ماهیانه، کرایه خانه، اتومبیل، مالک خانه، اینکه خانه اجاره‌ای است و یا غیر  و… و شماره تلفن می‌آید.

در سوئد یک نوع بسیار شدیدتر کنترل نیز وجود دارد.

   تقریبا هیچ جایی پول نقد قبول نمی‌کنند. پس برای خرید مواد خوراکی یا پرداخت پول رستوران و… باید از کارت بانکی استفاده کرد. در نتیجه تمام مسیر  روزانه شخص مشخص است. حتی بقول معروف دولت و سازمان‌های امنیتی می‌دانند مردم چه خوراکی می‌خورند و به چه چیزهایی علاقمند هستند، چه بیماری‌هائی دارند، چه عاداتی دارند؛ به چه سایت‌های سر می‌زنند و برای کدام هزینه می‌کنند و… یعنی از سیر تا پیاز و آب خوردن و … همه چیز شهروندان (البته سوای چند تن مولتی میلیارد صاحبان بانک‌ها و فروشگاه‌ها و … و شرکت‌های خصوصی امنیتی یعنی صاحبان/مالکان/اربابان کشور) را به آسانی زیر نظر دارند و کسی نمی‌تواند از زیر ذره بین آنها فرار بکند.

   چند سال پیش شخصی که در اینگونه روابط بود گفت: اگر کسی مثلا از سوئد به آلمان بلیط هواپیما را با پول نقد بخرد از همان لحظه ورود، او را تحت نظر می‌گیرند که چه‌کاره است،‌ چرا به این کشور آمده و … و چرا بلیط را با پول نقد خریده است. مخصوصا دنبال آن هستند که پولش از کجاست، آیا پولشوئی است؟

کنترل در غرب و مخصوصا در سوئد در حد غیر قابل تصور است.

   حال کسانی در این کشور/کشورها این چیزها را از اینچنین زاویه‌ای نمی‌بینند/نمی‌توانند ببینند و حتی وقتی توضیح داده می‌شود که اینچنین است؛ یکباره از آنطرف می‌افتند و شاکی می‌شوند که اینها خوب است و … و استدلالاتی در حد کودکانه/احمقانه می‌آورند.

   البته که این کنترل‌ها از زاویه‌ای خوب است اما از زاویه‌ای دیگر برده کردن تمام و کمال مردمان است تا هرگاه بخواهند با قطع کارت بانکی شخص، او را به فلاکت یا فلج کامل بیفکنند تا در آنصورت هرآنچه از او‌بخواهند را همانند یک برده بلا‌اراده و برای آب و نان (کمترین چیزهای اولیه زندگی) روزانه‌اش انجام بدهد و حتی دست بهر جنایتی و قتل مستقیم انسان‌های دیگر بزند.

   اما از طرف دیگر در ایران سیستم استفاده از کارت ملی و کنترل از این طریق را عامدانه بکار نمی‌گیرند زیرا توسط آن می‌توان دزدی‌ها و‌ فسادهای بزرگ را به سادگی پیدا کرد و ‌‌چون فاسدان و‌ دزدان اصلی در حاکمیت نشسته‌اند پس از این امکان کنترل فساد و دزدی در کشور جلوگیری می‌کنند.

   از همه مهم‌تر، پول‌هائی است که به ملا‌ها داده می‌شوند و در صورت کنترل، زیر کلید دولت درمی‌آیند. ملا‌ها می خواهند از این موقعیت عدم کنترل و بی حساب و کتابی، تمام سواستفاده‌های ممکن را ببرند. دکانی بدون حساب و کتاب برای خود باز کرده‌اند و از بودجه عمومی کشور نیز به آنها پرداخت می‌شود.

   تا این مسائل حل نشوند، مشکل فساد و دزدی‌ها که از صدر حکومت به پائین رسوخ می‌کند حل نخواهد شد.

یکی دیگر از دلائل عدم خواست کنترل‌ها اینستکه دزدان بزرگ و فاسدان بزرگ، پول‌های دزدی را به سادگی به خارج منتقل کرده‌ و در بانک‌های آنجا گذاشته یا سرمایه‌گذاری کرده‌اند. و البته بهمین دلیل نیز زیر کلید آن کشورها هستند و در نتیجه مجبورند تن به خواسته‌های آنها داده، کشور را به فنا بدهند.

بقول معروف: بدبختی کشور یکی دوتا نیست.

   من سال ها پیش نوشتم که در ایران یک لشکر نیروی مخالف دولت می‌تواند به یک شهر وارد شده و‌ در موقع لزوم وارد عمل (حتی فیزیکی) بشود، ولی در غرب اینچنین نیست.

   زمانیکه به این تفاوت اساسی در کنترل کشور نگاه بکنیم آنگاه به ضعف اساسی در سازمان‌های امنیتی کشور پی خواهیم برد ‌‌و می‌بینیم که غرب به چنین سیستم عقب افتاده‌ای به چه چشمی نگاه می‌کند و‌ چگونه به آسانی می‌تواند دست به کارهائی بزند ‌و چه ساده می‌تواند درون حاکمیت ایران (و امثالهم) عوامل مختلف و از جمله جاسوس و‌ خبر چین (به تعداد بسیار بسیار زیاد) داشته باشد.

   در غرب حتی اگر چند صد دلار انگشت شمار وارد حساب کسی بشود فورا مورد سوال قرار می‌گیرد. البته لازم نیست سازمان امنیت اینکار را بکند و دولت مهر جاسوسی و… بخورد، بلکه خود بانک مستقیما با آن فرد تماس می‌گیرد و اگر پاسخ قانع کنند نباشد، تهدید به بستن حساب شخص می‌کند. اینکار مخصوصا در سوئد یعنی بدبختی به تمام معنا و زندگی در این چنین شرایطی ابدا امکان ندارد.

نکته:

   اخیرا در سوئد جنبشی بر علیه بسته شدن امکان پرداخت با پول نقد براه افتاده که چند ده هزار نفر (من هم) در آن شرکت دارند ولی بنظر می‌رسد دست این افراد حتی میلیون نفر هم که باشند از هرکاری کوتاه است. زیرا سرمایه‌داران حاکم بر کشور که صاحبان بانک‌ها و فروشگاه‌های بزرگ ‌زنجیره‌ای هستند حاضر به عقب نشینی نیستند. داستان احزاب سیاسی سوئد و ضعف‌های آنها و‌ وابستگی‌اشان به این ثروتمندان نیز جای خود را دارد.

   در ایران دزدی‌هایی کلان، خلافکاری‌ها، رشوه و انواع فساد می‌تواند با پول نقد/سکه طلا صورت بگیرد که در سوئد/غرب کاربرد ندارد زیرا حتی بیرون آوردن پول نقد از حساب بانکی نیز بسیار محدود و میزان اندکی است.

   حال با این پیش زمینه، هرکسی می‌تواند کمی هم با خود به تفکر بنشیند و جامعه و‌ کنترل فساد و… را بررسی کرده و ببیند خودش تا چه حد در این فساد فرو‌ رفته؟ آیا خواهان کنترل هست؟ و یا همین جامعه آشفته را می‌خواهد؟ و نتیجه آن را نیز پیش بینی بکند.

   کنترل‌های نامبرده ‌و هدف نهفته در پشت آن، نه در حد افراطی سوئد و نه عدم کنترل در حد ایران، هیچکدام معقول و در جهت منافع مردم و انسانیت نیست.

۱۷ آگوست ۲۰۲۱        ۸ امرداد ۱۴۰۰

اپسالا – سوئد

حمله به کشتی‌ها و بهم ریختن تجارت آزاد امر اشتباهی است

    ماجراهای دزدان دریایی یا دزدی‌های دریایی قرون گذشته توسط دولت‌های غربی هدایت می‌شد. کاپیتان‌های کشتی‌ها و افراد نزدیک به آنها، افسران نیروهای نظامی دولت‌ها بودند و سلاح‌ها و تجهیزات را از دولت‌هایشان دریافت می‌کردند تا به تجارت کشور/کشورهای رقیب آسیب برسانند.

   پس تجربه غرب در چنین اموری بسیار زیاد است و سابقه‌ای چند قرنی دارد.

اکنون چند سوال:

– آیا کسی نام،‌ مشخصات، عکس و… دو‌ نفر (انگلیسی و رمانیائی) که می‌گویند در حمله چند روز اخیر به کشتی تجاری در دریای عمان کشته شده‌اند را در جایی دیده است؟

– آیا آنکه چنین عملی را انجام داده آن را اعلام و اثباتی برایش آورده است؟

– آیا حمله کننده دلیلی قانع کنند برای اینکار آورده است؟

– آیا عکس و فیلم مستند پس از این حمله انتشار یافته است؟

– آیا شرکت‌های بیمه کشتیرانی در این امر وارد شده‌اند؟

– چرا ایران مضطربانه و پیش از هرگونه تفکری فورا آن را به نیروهایی در سوریه نسبت داده که تا دریای عمان فاصله طولانی از مسیر خشکی (وعبور از چند کشور) و از مسیر دریائی راهی بسیار طولانی دارند. در چنین موقعیتی آنها می‌بایست سلاح/سلاح‌های بکار برده را در محل دریافت کرده‌‌ باشند و…؟

– چرا نوع سلاح بکار رفته را دقیقا و با صراحت اعلام نکردند بلکه با اما و اگر. قطعات آن سلاح‌های شلیک شده می بایست درون کشتی باشد و خیلی چیزها توسط آنها روشن می‌شود؟

– چرا انگلیس فورا مسئله را به شورای امنیت کشید؟ در حالیکه در بی بی سی که رسانه‌ای متعلق به دولت‌اش در همین خبر می‌نویسد، دولت انگلیس هیچ دلیل قانع کننده‌ای ارائه نداده است.

– چگونه می‌شود بدون داشتن مدرک کافی موضوعی را به شورای امنیت کشید؟ کدام دروغ می‌گویند؟ اگر انگلیس بدون مدرک کار را به شورای امنیت کشیده پس می‌بایست او را همانجا سخت مورد مواخذه قرار داد!

– اگر ایران چنین کرده یکبار برای همیشه باید وضعیت اینچنین حملات که توسط ایران، اسرائیل و… صورت گرفته روشن بشود.

– آیا با توجه به سابقه این کشورها (اسرائیل، انگلیس و آمریکا)، ممکن است خودشان  دست به اقدامی توطئه آمیز زده باشند؟

و بسیاری سوالات دیگر.

   کشتن مردمان عادی که برای تامین زندگی تن به سفرهای سخت و طولانی مدت می‌دهند جنایت بزرگی است.

   اینکه اسرائیل بارها به کشتی‌های ایرانی حمله کرده و ایران نیز متقابلا عکس‌العمل نشان داده (البته نه در آن حد و تعداد) و همچنین غرب در همین سال‌ها نیز دزدی دریایی کرده، امری روشن است.

   همین چندی پیش دزدی‌های دریایی کشتی‌های بزرگ اقیانوس‌پیما را به سومالی‌ها نسبت دادند. کسانی که لباس به تن و‌کفش به پا نداشته با قایق‌های کوچک و سلاح‌هایی ابتدایی و بدون هیچ دانشی از علوم کشتی و کشتی‌رانی و… بودند. مردمانی که جایی و راهی برای مخفی کردن و یا استفاده از آن کشتی‌های بزرگ را نداشتند و مثال معروف “اول چاه را بکن بعد منار را بدزد” در مورد این اعمال و چنین مردمانی صدق می‌کند. هرکسی کمی فکر بکند (و شستشوی مغزی نشده باشد) به شک می‌افتد که بدون حمایت قدرت‌های بزرگ مخصوصا آنها که ناوهای جنگی‌اشان در همه جای جهان حضور دارد، چنین دزدی‌هائی امکان ندارد. آنانیکه ادعا می‌کنند نیروهای نظامی آموزش دیده‌اشان (که هرکدام یک رامبو است) و می‌توانند در کمترین زمان وارد عمل بشوند، چگونه نمی‌توانستند جلوی این عملیات ساده را بگیرند و… پس می‌بایست خود آنها در این دسیسه نقش داشته باشند.

   آنهائیکه با پول می‌توانند همه را حتی درون سازمان‌های امنیتی بسته مذهبی مانند ایران بخرند و یا توسط ساتلیت همه چیز را از ابتدا تا انتها کنترل بکنند و…. چگونه نمی‌توانستند رد این افراد را در دریا (توجه شود دریا با مناطق کوهستانی بسیار متفاوت است) بگیرند؟! پس یا در باره توانائی خود دروغ می‌گویند و غلو می‌کنند و یا خود در این کشتی ربائی‌ها و حملات به کشتی‌ها همانند بسیاری جنایات ضد بشری دیگری که انجام داده‌اند دست مستقیم داشته و دارند.

   همانطور که اشاره شد این دسته عملیات در جهان را می‌توان با آن داستان دزدی‌های دریایی سال‌های گذشته مقایسه کرد. در حالیکه متاسفانه هنوز اکثریت مردم جهان تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌های جهت‌دار/هدفمند، واقعیت این داستان‌ها را نمی‌دانند.

روش‌های قرون وسطائی رژیم اسلامی ایران

   اینکه جمهوری اسلامی ایران هنوز تا مرحله عقل و رفتار سیاسی فاصله زیادی دارد امری روشن است. هنوز افراد و تشکلات زیادی در حاکمیت هستند که به جای بکار بردن عقل و دیدن جهان و قدرت نظامی و اقتصادی کشورهای قدرتمند، شعار‌های توخالی و بی‌عقلانه و کشور برباد ده سر می‌دهند.

   بعضی فکر می‌کنند که خیلی قدرتمند شده‌اند و می‌توانند از نظر نظامی جواب آمریکا و کلیت غرب و ناتو را در هرکجای دنیا بدهند. “زهی نادانی کشور بر باد ده”.

   آنها هنوز یاد نگرفته‌اند که بسیاری از کارها را باید از طریق مجامع بین‌المللی پیگیری کرد.

   شیعیان بسیاری از دستورات دینی خود را که حتی در رساله‌های یک عده نادان به نام آیت‌الله و… از قرن‌ها پیش آمده است از یهودیان (و کتاب تلمود) گرفته‌اند. آنها خیلی چیزها را ازیهودیان گرفتند اما در این عصر نمی‌خواهند از آنها و سیاست‌هائی که در جهان بکار می‌بندند یاد گرفته و استفاده بکنند.

   بهتر است رژیم شیعه حاکم که بسیاری دستورات دینی خود را از یهودیان گرفته، تعدادی از یهودیان ایران را (با تقویت حس وطن پرستی و احترام کافی همانند هر شهروندی در هرکشوری) به کمک فراخوانند.

نکته:

تداخل نام یهودی به‌عنوان دین و یهودی به‌عنوان نژاد باعث سردرگمی حتی یهودیان گردیده است.

   یهودیان ایران شاید از اصیل‌ترین ایرانیان باشند که از گذشته‌های دور یهودیت را به‌عنوان دین پذیرفتند همانند ایرانیانی که اسلام را پذیرفتند.

یهودیان اصیل عرب هستند ولی یهودیان ایران خود را عرب نمی‌دانند.

   بهائیان ایران نیز یکی از اصیل‌ترین و وفادارترین ایرانیان هستند که با توجه به خصومت شیعیان با آنها مورد ستم قرار می‌گیرند و بناچار به جانب حامی (که در اینجا غرب است) می‌روند؛ درحالیکه آنها می‌توانند بزرگترین خدمات را به کشور خود بکنند.

   زرتشتیان که تعدادی از آنها هم اکنون در هندوستان قدرت مالی و در نتیجه نفوذ سیاسی زیادی دارند هنوز دلبستگی/وابستگی ملی به ایران را حفظ کرده‌اند ولی آنها نیز مورد بی مهری قرار گرفته‌اند.

     سیستم مذهبی شیعه ۱۲ امامی حاکم بر ایران ضربات زیادی بر مردم و همبستگی ملی وارد کرده است.

ملیت و دین دو چیز متفاوت هستند

   رژیم اسلامی شیعه حاکم بر ایران (و همچنین بعضی کشورهای مذهبی دیگر مانند تعدادی از کشورهای اسلامی و اسرائیل) مردمان را برمبنای دین آنها به درجه یک، دو یا حتی سه تقسیم کرده حتی در بعضی کشورها آنها را خارج از ملیت شناخته و از کشور اخراج یا مجبور به فرار می‌کنند.

   من مخالف تمام ادیان هستم اما، مبارزه سرکوبگرانه با عقاید را کاملا رد می‌کنم.

نکته‌ای قابل توجه:

   کشورهای غربی مردمانی را از سراسر جهان پذیرفته و از میان آنها سخن‌چین، جاسوس و… گرفته/ساخته و مخصوصا اپوزیسیون، نیروهای تروریستی و… می‌سازند.

   این یکی از اساسی‌ترین دلایل پذیرش مخالفین رژیم‌ها و بعضی مردمان خاص و حتی مردمان عادی است. مردمانی که می‌توانند از آنها برای دخالت در امور کشورشان سوء‌استفاده بکنند. البته این داستان نیز سابقه چندین قرن و چند هزار ساله دارد.

پس سوای جنبه‌های انسانی، مسائل دیگری نیز هست.

   اگر بخواهیم از جنبه انسانی به مسائل نگاه بکنیم آنگاه شاید تمام رفتار غرب زیر سوال برود.

پایان سخن:

   کشورهای جهان یکبار هم که شده حال که طرح شکایت و محکوم کردن ایران به شورای امنیت سازمان ملل داده شده است؛ تصمیمی جدی برعلیه این دسته حملات به کشتی ها و سایر حملات و فراتر از همه حملات تروریستی اقتصادی که بویژه توسط آمریکا صورت می‌گیرد، بگیرند. سازمان ملل باید وارد عمل شده و یک تصمیم گیری تاریخ ساز اتخاذ بکند.

   آمریکا جهانیان را در خصوص مبادله دلار با طلا فریب داد سپس زیر امضا و تعهد خود زد. این را در فرهنگ روزانه شارلاتانی، فریب و دزدی می‌نامد و اگر کسی چنین بکند به دادگاه کشیده خواهد شد. مخصوصا اینکه تعهدی رسمی و در حضور تمام کشورها و مردمان جهان باشد. آمریکا اکنون در پی آن فریب‌کاری یا حقه بازی علنی و تثبیت شدن دلار به‌عنوان ارز جهانی، از آن به‌عنوان سلاحی اقتصادی، تروریسم اقتصادی برعلیه جهانیان براه انداخته و بواسطه آن باعث فقر و مرگ مردم نیز می‌شود.

از آن فراتر با چاپ کاغذ و اعلام آن به عنوان پول بهادار اما بی پشتوانه، جهان را بیشتر و بیشتر در ورطه فلاکت اقتصادی کشانده است. در این جنایت همچنین باید دست‌های افراد پشت پرده نیز افشا شده و پول‌هائی را که با این شارلاتان بازی بدست آورده‌اند از آنها گرفت و به صاحبان آنها باز گرداند.

   باید بتوان کشورهای جهان را بهم نزدیک کرد و روابطی انسانی میان مردمان جهان برقرار نمود. اینکار را باید با تقویت واقعی سازمان‌های بین‌المللی انجام داد.

   ما انسان‌های ساکن بر روی کره زمین که تنها یک جزء بسیار بسیار کوچک از عالم هستیم باید با استفاده از عقل خود انسانیت را تقویت کنیم و بطرف زندگی صلح آمیز همراه به کمک به یکدیگر برویم.

اپسالا – سوئد

چهارشنبه ۱۳ امرداد ۱۴۰۰    چهارم آگوست ۲۰۲۱ �  

USAIran